زینب مرزوقی، خبرنگار گروه نقد روز: دقیقا یک ماه قبل و با شکلگیری یک درگیری میان تعدادی از جوانان میبدی و چند تن از اتباع افغانستانی، مساله مهاجران افغانستانی مجددا مطرح شد. پیرو این درگیری، مردم میبد درخواستهایی از مسئولان استان یزد و شهرستان داشتند. اینکه حضور مهاجران افغانستانی در شهر میبد کنترل شود و ورود و خروج شهرک افغانستانینشین این شهرستان تغییر کند. شورای تامین استان و استاندار این استان تصمیماتی برای آرام کردن جو منطقه اتخاذ کردند که موجب شد نزاع و درگیریها تمام شود و دیگر خبری مبنیبر درگیری میان طرفین ایرانی و افغانستانی منتشر نشد و هرچند مقطعی، اما کلیت ماجرا ختم به خیر شد.
در ساعات اولیه وقوع انفجار تروریستی در مسیر گلزار شهدای کرمان اخباری مبنیبر افغانستانی بودن ملیت عاملان انتحاری حادثه تروریستی کرمان منتشر شد. تا اینکه رفتهرفته موج اخبار زرد و شایعات این حادثه رد شد و مشخص شد عامل انتحاری حادثه، تاجیک بود و علاوهبر این مساله نیز در میان جانفدایان این حادثه، 13 شهید افغانستانی داشتیم که در میان آنها یک کودک چهارساله نیز وجود داشت. اما همین امر و شایعه اولیه منتشرشده، مبنیبر اینکه عامل انتحاری افغانستانی بود، نشان میدهد که به دلیل ضعف در ساماندهی اتباع افغانستانی توسط مسئولان مربوطه کشور، در هر ناآرامی که در کشور رخ میدهد، برخی از مردم عامل این ناآرامیها را اتباع افغانستانی میدانند. البته در تحلیل منطقی این امر و نه بعد احساسی، آنچه که باید از سوی مردم مطالبه و مطرح شود، ابتدا کنترل مرزهای شرقی کشورمان برای جلوگیری از ورود غیرقانونی اتباع افغانستانی و در مرحله بعد، ساماندهی افغانستانیهای موجود در کشور است. اما بههرحال حادثه تروریستی کرمان باعث شد دوباره مساله حضور اتباع افغانستانی در کشور مطرح شود و ضعف نهادهای مرتبط با ساماندهی این اتباع را نشان دهد. از شکلگیری درگیری در میبد درست یک ماه میگذرد. در این یک ماه میان جامعه میزبان و جامعه میهمان، به دلیل این درگیری تنشهایی به وجود آمد اما آیا تصمیمی جامع به مثابه یک سیاست کلان برای ساماندهی حضور اتباع افغانستانی در کشور اتخاذ شد؟ خیر!
از ضعفهای عمدهای که کارشناسان حوزه مهاجران نیز بر آن تاکید میکنند، نامشخص بودن تعداد مهاجران افغانستانی حاضر در کشورمان است. بدیهی است پس از قدرت گرفتن طالبان در افغانستان بر تعداد مهاجران افغانستانی موجود در ایران افزوده شد. اما آمارها در رابطه با تعداد این مهاجران هنوز در حد حدس و گمان است و دقیق نیست. برخی آمارهای غیررسمی میگویند پس از حضور طالبان، روزانه 10 هزار نفر بهطور غیررسمی وارد ایران میشوند. آذرماه امسال وزیر کشور در حاشیه هیات دولت آمار اتباع افغانستانی موجود در ایران را حدود پنج میلیون نفر دانست که از این تعداد نیز بخشی مهاجران غیرقانونی و بخشی دیگر مهاجران دارای مجوز هستند. وزیر امور خارجه کشورمان نیز در همان آذرماه با قاطعیت بدون تفکیک قانونی و غیرقانونی، اتباع افغانستانی را پنج میلیون نفر اعلام کرد. بدیهی است ضعف در نبود آمار و عدد، باعث ضعف در ساماندهی خواهد شد. یعنی کشور میزبان نمیدانند که قرار است برای چند میلیون مهاجر قانونی، خدمات ارائه دهد یا اصلا چه تعداد از مهاجران موجود قانونی و چه تعدادشان غیرقانونی هستند. همچنین، آمارهای غیررسمی نشان میدهد سالانه عددی میان 500 هزار تا یک میلیون نفر افغانستانی از ایران اخراج میشوند. اما آیا سیاست اخراج، سیاست صحیحی برای اتباع غیرقانونی خواهد بود؟
آمار صعودی تعداد اتباع موجود، چه اتباع قانونی و چه اتباع غیرقانونی، نشان میدهد اصولا سیاست اخراج اتباع افغانستانی، سیاستی صحیح نیست؛ چراکه در این مدت تعداد مهاجران موجود در جامعه را کاهش نداده است. در میان افراد اخراجشده از سوی مسئولان کشورمان، افغانستانیهایی وجود دارند که 13 الی 14 بار از سوی دولت ایران اخراج شدهاند. همین موارد نشان میدهد در هر صورت برخی از آنها سختیها و غیرقانونی بودن حضور در ایران را به حضور در کشورشان ترجیح میدهند. اما با وجود تمام چالشهای اخیر، هنوز سیاستگذاران اهمیت مساله ساماندهی اتباع افغانستانی را متوجه نشدهاند و انگار قصد ندارند این گره موجود در جامعه را باز کنند. البته صحیح نبودن سیاست اخراج به معنای برخورد نکردن با اتباع غیرقانونی نیست بلکه به این معناست که این تصمیم مرهمی برای جامعه افغانستانی حاضر در ایران نیست و در رابطه با حضور آنها در ایران نیازمند سیاستی کلان و اتخاذ تصمیمات ملی هستیم. اتخاذ تصمیمات سیاستی کلان در وهله اول نیازمند این است که سیاستگذار و البته مجری قانون مساله و معضل را یک مساله ملی ببیند. اگر دولتمردان کشورمان و نهادهای مرتبط با مهاجران، ساماندهی مهاجران و اتباع را یک مساله ملی ببینند، دیگر از تصمیمات مقطعی و مرهمهای موقت برای مهاجران عبور خواهیم کرد و یک سیاست ملی برای این مساله پیش گرفته خواهد شد.
آمار مهاجران با واقعیتهای کف میدان فاصله دارد
محمدرسول رستمی، رئیس اندیشکده دیاران و فعال حوزه مهاجران معتقد است از مشکلات موجود در این حوزه، نبود داده و آمار است. او میگوید یک سناریو وجود دارد و آن این است که درواقع نهادهای مربوطه هیچ دادهای در رابطه با اتباع افغانستانی ندارند و من فکر میکنم این سناریو قویتر و محتملتر است. رستمی همچنین میگوید: «سازمان ملی مهاجرت و خود وزارت کشور اعلام میکند ما مثلا چهارونیم میلیون مهاجر در ایران داریم. درحالیکه قطعا اینطور نیست. یعنی قطعا یک جمعیت قابل توجهی وجود دارد که اینها غیرقانونیاند و در هیچکدام از سرشماریهای ما، چه سرشماریهای قبل از سال 1401 و چه خود سال 1401 و چه بعدش شرکت نکردند. از اینرو هیچ آماری از اینها نیست و آمارها در رابطه با این جمعیت فقط حدس و گمان است. حدس و گمانها هم از طریق چند گزارش به دست آمده است. مثلا فرض کنید تعداد دانشآموزان اتباع افغانستانی در سال 1400 قریب به 500 هزار نفر بوده و در سال 1401 و 1402 به بالای600 هزار نفر رسیده. افزایش بیش از 100 هزار دانشآموز به ما میگوید جمعیت مهاجران افغانستانی در ایران افزایش داشته است.»
رستمی همچنین در رابطه با اخراج مهاجران نیز ادامه میدهد: «تعداد اخراج مهاجران نیز به ما نشان میدهد تا همین یک ماه گذشته و امسال، حدود 500 الی 600 هزار نفر اخراج شدهاند. سال گذشته یک میلیون نفر و سال قبلش هم حدود 700 میلیون نفر از کشور اخراج شدهاند. این تعداد مهاجران غیرقانونی به ما نشان میدهد دادههای ما با واقعیت کف میدان بسیار فاصله دارد. این وسط نیز یکسری گمانهزنیها انجام میشود. مثلا قریب به هفت میلیون نفر مهاجر در ایران وجود دارد و نه چهارونیم میلیون نفر. البته خود دوستانی که میگویند چهارونیم میلیون مهاجر وجود دارد، معتقدند این عدد کف مهاجران موجود در جامعه است و تعدادی مهاجر غیرقانونی هم وجود دارند که مجموعا میشوند پنج میلیون نفر. اما من هم معتقدم که عددها بیشتر از این است. اما فکر میکنم عدد هفت میلیون نفر از تمام اعداد موجود، عدد دقیقتری است؛ چراکه به آمارهای بینالمللی و آمارهای موجود نیز نزدیکتر است. اما با این وجود باز هم عدد دقیقی وجود ندارد.»
اکثریت مهاجران به ایدئولوژی حاکمیت نزدیکند
رئیس اندیشکده دیاران همچنین در رابطه با این مساله که با جمعیت مهاجران افغانستانی چه باید کرد؟ میگوید: «پیش از حادثه کرمان این انگاره وجود داشت که هر اتفاق ناخوشایندی در ایران بیفتد، گروهی در کشورمان وجود دارد که مخالف حضور اتباع غیرایرانی در ایران هستند و از هر فرصتی استفاده میکنند که نگاهشان را به تمام مردم گسترش دهند. چه اتفاق میبد، چه اتفاق مشهد و به شهادت رساندن دو روحانی، چه اتفاقات شاهچراغ و چه اتفاقی که اخیرا در کرمان افتاده. در تمام این موارد، اولین حدس و گمان این بوده که مهاجران را متهم کنند. این درحالی است که دیدیم در حادثه کرمان 13 نفر از شهدا افغانستانی بودند. همین امر نشاندهنده علقه جامعه مهاجران به ایدئولوژی جامعه میزبان است و این امر را من با قاطعیت میگویم که در موقعیتهایی، جامعه مهاجران نسبت به خود جامعه ایرانی، اعتقاد بیشتری به ایدئولوژی حاکمیت دارند.» رستمی همچنین ادامه میدهد: «قاطبه مهاجران، به حاکمیت بسیار نزدیک هستند. برخی این نزدیکی را به دلیل ترس جامعه مهاجران از حاکمیت میدانند. از اینکه مبادا اخراج شوند. اما این درحالی است که جامعه مهاجران شیعی هستند. با وجود اینکه افغانستانیها 13 شهید در حادثه تروریستی کرمان داشتند اما همچنان انگشت اتهام به سمت آنهاست. من احساس میکنم اساسا این مساله، هیچگونه ارتباطی با حضور مهاجران افغانستانی ندارد؛ چراکه اساسا کسانی که این اتفاقات را رقم میزنند، خارج از ایران هستند و برای عملیات تروریستی وارد ایران میشوند، نه اینکه در ایران رشد کرده باشند. مراکز آموزشی و فرهنگیمان باعث شده مهاجران رنگوبوی فرهنگ ایرانی را به خودشان بگیرند و اساسا با این نگاه تکفیری، مشکل دارند. اتفاقا اصرار ما برای دخالت مهاجران در امور اجتماعی و ادغامشان این است که باعث فاصله گرفتن آنها از اعتقادات و نگاههایی است که برای کشورمان تهدیدآمیز است.»
مهاجران باید رسمیسازی شوند
این فعال حوزه مهاجران اصلیترین راهکار موجود در رابطه با این جامعه را جمعآوری داده میداند. رستمی در این رابطه توضیح میدهد: «برخی نهادها در کشور میتوانند دادهها و آمارها در رابطه با حوزه مهاجران را جمعآوری کنند. پس از استخراج آمار و داده، مهمترین کار این است که مهاجران را رسمیسازی کنیم. این مقوله سالهاست محل اختلاف مسئولان و دستگاههای اجرایی است و اکنون سازمان ملی مهاجرت به دنبال رسمیسازی مهاجران است تا به این افراد شناسههای هویتی بدهد. متاسفانه بسیاری فکر میکنند که رسمیسازی مهاجران، مقدمه پذیرششان بهعنوان اتباع ایران است و بعدها قرار است به اتباع شناسنامه بدهیم. درحالیکه این مسائل کاملا دو امر متفاوت است. وقتی این اتفاق رقم نخورد و دادهای از مهاجران نداشته باشیم، همیشه این پرسش وجود دارد که این افراد چه کسانی هستند؟ چه تعدادی هستند و چه کارهایی انجام میدهند؟ بدیهی است که این امر تبدیل به بحران اجتماعی میشود. در بحران نیز چارهای به جز تصمیمات فوری و عجلهای اتخاذ نمیشود.»
سیاستهای پلیسی در حوزه مهاجران باید اصلاح شوند
رستمی ادامه میدهد: «پس از آن برای مقطع کوتاهی، این بحران میخوابد. درحالیکه این زخم همیشه وجود دارد و اتفاقا از نکاتی که ما همیشه میگوییم این است که وقتی فردی در ایران حضور موثر دارد اگر در ایران به رسمیت شناخته نشود، آیا این امر باعث میشود که فرد از ایران برود؟ خیر. فقط و فقط باعث میشود هیچ تعلقی به ایدئولوژی ما نداشته باشد. از اینرو آدمی که اعتقادی به باورهای ما نداشته باشد، برای ما خطرناک خواهد بود. برای همین باید جامعه مهاجران را ساماندهی کنیم و از قبل این ساماندهی هم یک تعلق به وجود میآوریم و این تعلق به محل قدرت ما تبدیل میشود. اما متاسفانه ما به جای کارهای سیاستگذارانه، کارهای پلیسی را پیش میگیریم. مثلا یکی از وظایف نیروی انتظامی در حوزه مهاجران به جای کنترل ورود غیرقانونی، اخراجشان است. این سیاست، سیاست درستی نیست؛ چراکه اگر درست بود، ما تا به امروز هیچ مهاجری نداشتیم، درحالیکه امسال حدود 500 هزار نفر مهاجر غیرقانونی از ایران اخراج شدند.»