حسین حقپناه، جامعهشناس: قهرمانهای ملی هر کشور مطلوبترین تجلی روح جمعی یک جامعه محسوب میشوند. جامعه خیلی وقتها نمیتواند همه آرمانهای خودش را عینیت ببخشد، ولی قهرمانهای ملی در یک یا چند بعد از فرهنگ مطلوب توانستهاند تجلی روح جمعی باشند. حاجقاسم سلیمانی هم از این جهت اهمیت دارد و باید از منظر جامعهشناختی نگاه کنیم و ببینیم چه ویژگیهایی دارد. اما نقطهای که اهمیت حاجقاسم را بیشتر نمایان میکند پلی است که این سردار شهید از دل نسل قبل به نسل دیجیتال میزند و در نقش یک انتقالدهنده فرهنگ عمل میکند. به همین دلیل باید نگاه کنیم کدامیک از ویژگیهای حاجقاسم برای نسل جدید برجستهتر بوده و لازم است روی آن تاکید شود. این تاکید با توجه به ویژگیهایی است که پژوهشهای جهانی و ملی در مورد خصیصههای اخلاقی مشترک نسل دیجیتال تبیین میکنند.
مهمترین ویژگی نسل جدید اتصال همیشگی به فضای مجازی است
آدرسی که میشود از زندگی حاجقاسم به نسل دیجیتال داد نسبتی است که ایشان بین واقعیت و میدان عمل برقرار میکرده است. عنوان مرد میدان که برازنده حاجقاسم است برجستگی ایشان نسبت به نسل قبلی محسوب میشود. مهمترین ویژگی این نسل اتصال همیشگیاش به فضای مجازی است. نسلی که مبارزاتش خلاصه شده در کنشهای مجازی، هشتگها و ترندها. اینقدر این ماجرا جدی شده که تیتری با عنوان اسلکتیویسم یا مبارزه زیر لحاف برای این نوع کنش نسل جدید ابدا شده که تفکیک میگیرد از زیر لحافش بیرون نیامده و فقط در فضای مجازی بروز داشته باشد. حاجقاسم میتواند نسل جدید را از فضای مجازی به واقعیت امتداد دهد. فضای مجازی و کنشگری در آن کافی نیست و باید در میدان عمل هم فعال بود.
حاجقاسم؛ الگویی برای تعدیل رفتار نسبیتگرایان
پژوهشهای مختلف اذعان میکنند این نسل برای حل مشکلات بیش از نسلهای گذشته به گفتوگو پایبند هستند. این گفتوگو تا جایی پیش میرود که بهنوعی نسبیگرایی و تکثرگرایی ختم میشود و از نظرش همه گرایشها و اعتقادات محترمند. درحالیکه میشود این را با نگاه حاجقاسم از دو جهت پیوند زد. یک جهت این است که حاجقاسم فرد صلحطلبی بوده و اهل گفتوگو است. اهل پذیرش افراد با گرایشها و سلایق مختلف است. اگر ما از حاجقاسم این تیتر معروف را بهخاطر داریم «آن دختر بیحجاب هم دختر من است.» یا خاطرههای متعددی نقل میشود از اینکه ایشان با گرایشهای سیاسی، مذهبی و قومی مهربانانه برخورد میکرد بهخاطر روح صلحطلبانه ایشان است. مصادق همان جملهای است که این روزها دستبهدست میشود: «هرگز نمیخواستم دست به سلاح ببرم.» اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود.
دنیای واقعی خشنتر از آرمانشهر فضای مجازی است
ما شاهد این موضوع هستیم که در موارد لازم ایشان دست به سلاح میبرد. برای دفاع از مظلوم و برقراری صلح لازم است که گاهی وارد مبارزه و مواجهه مستقیم با دشمن بشویم. این هم یک اتصال دیگر به دنیای واقعی است که معمولا خشنتر، بیرحمتر و پیچیدهتر از آرمانشهری است که در فضای مجازی و رویاهای نسل جدید تصویرسازی میشود. این اتصال از این جهت خوب است. ما میتوانیم حاجقاسم را بهعنوان یک فرصت ببینیم که نسل جدید میتواند با او ارتباط برقرار کند و از طریق او با دنیای واقعی آشنا شود و از این طریق غمها، خشمها و پیچیدگیهای این دنیا را بشناسد تا بتواند راهحلهای واقعیتری را برای رسیدن به اهدافش جستوجو کند.
حاجقاسم کلیشه قهرمانهای فیلترشده و خوشرنگ را باطل کرد
مساله بعدی دنیای ابرقهرمانهاست. نسل جدید بیش از هر زمان دیگری خودش را در انبوه ابرقهرمانهای غربی و شرقی محاصره شده میبیند. ابرقهرمانهایی که ویژگیهای فرازمینی و فراطبیعی دارند و به واسطه این قدرتهای ماورایی میتوانند کارهایی را انجام دهند. این ابرقهرمانها بهشدت فردگرا، سرخوش و زیبا طراحی میشوند. در این دوره ما با یک قهرمان کاملا زمینی، روستایی و بیرون از کلیشههای فیلتر شده و بدون رنگ و لعابهای جعلی روبهرو هستیم به نام قاسم سلیمانی. رفتارهایی دارد که به قدری حماسی است و گاهی فرا طبیعی جلوه میکند. روایت حماسههای حاجقاسم در کنار شخصیت زمینیاش یک قهرمان واقعی از همه جهات برای نسل جدید میسازد و پلی میسازد برای نسل جدید تا از خیال بهسمت واقعیت حرکت کند.
الگوی نبرد اخلاقمدارانه
نکته دیگری که در نوع کنشهای نظامی و امنیتی حاجقاسم قابل توجه است و میتواند با سایر با ویژگیهای حاجقاسم ارتباط برقرار کند، نوع کنشهای اخلاقی ایشان است. بارها از شهید سلیمانی خاطراتی نقل شده است که میتوانسته بیهوا به دشمن هجوم ببرد یا برخی از قواعد و قوانین و اصول اخلاقی را زیرپا بگذارد و به دشمنش پیروز شود، اما این کار را نکرده است. برای مثال وقتی دستور میدهد، کسی را که بدون حکم قضایی و بدون مشخص شدن دلیل جرمش گرفتند آزاد کند یا مدلی که حاجقاسم با اسرای داعشی رفتار میکرد اخلاقمدارانه است. برای نسلی که در معرض نگاههای نسبیگرایانه اخلاقی و سیاسی است، این خاطرات و این نحوه عمل و زیست اخلاقی حاجقاسم بهعنوان فردی که هیچ وقت اصول ثابت اخلاقی را زیر پا نمیگذاشت به کار میآید.
قهرمانسازی از مسیر شهرتگریزی
نکته دیگر مساله شهرتگریزی حاجقاسم است. نسل جدید با ادبیات پرسنال برندینگ، اینفلوئنسری، بلاگری و سلبریتی شدن، دارد رشد میکند این نسل با آیدلها، فندومها و گروههای هواداری مواجه بوده و پژوهشهای مختلف نشان میدهد مشهور شدن بهعنوان یک ارزش ذاتی توسط بخش زیادی از این نسل پذیرفته شده است. فارغ از کارکرد و دلیلی که این نوع شهرت دارد. این رفتار کاملا قابلیت مقایسه با رفتارهای حاجقاسم بهعنوان فردی دارد که بیش از ۲۰ سال فرمانده سپاه قدس بود اما هیچ اسم، عکس یا ویدئویی از او منتشر نمیشد. اگر هم در چند سال آخر به شهرت رسانهای رسید، این را در رفتارهای حاجقاسم میدیدیم از شهرت گریزان بود و آن جمله معروف را دارد «باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم، آن کس که باید ببینید، میبیند.» این قهرمان در اوج گمنامی به این نقطهای که الان هست رسیده و معادلات زندگیاش را برمبنای شهرت بنا نکرده است.
قهرمانی ورای مرزهای جغرافیایی و نژادی
به شخصیت حاجقاسم میتوانیم اینگونه نگاه کنیم یک نوجوان روستایی از دل کرمان به محبوبترین چهره نظامی نهفقط در ایران، بلکه در ورای مرزها تبدیل شده است. پس مسیر برای نوجوانان هر جای این مرز و بوم باز است. نوجوانان با دیدن جایگاه حاجقاسم و خاستگاه این فرد امیدوار میشوند اگر خودشان را در یک مسیر و هدف مشخص و والا تعریف کنند و برای آن تلاش کنند، بتوانند به بالاترین نقطههای حماسه، کنشگری و اثرگذاری برسند. در عصری که فردگرایی جمع ترویج میشود و آدمها، فقط موفقیتهای فردی برایشان مهم است، میتوانیم ببینیم که حاجقاسم از خود میگذرد و ورای خود، قومیت و نژاد، بلکه حتی ورای ملت خود میایستد و عمل و دفاع میکند. حاجقاسم قهرمانی ورای مرزهاست و هر مرزی را بهخاطر دفاع از انسانیت، صلح جهانی و مبارزه با ظالم درمینوردد و این فرصتی است برای اینکه اینها را به نسل جدید نشان دهیم.