سیدمهدی موسویتبار، دبیر فرهیختگانآنلاین: سال گذشته و در همین روزها با هم صحبت کردیم. آن زمان «ضد» همچنان اجازه اکران نداشت و حالا روی پردههای سینماست. در یک سال گذشته چه اتفاقاتی برای شما افتاد؟ در کاری بازی کردید؟
سال گذشته کل فصل سرد یعنی پاییز و زمستان را مشغول فیلمبرداری سریال سوران بودیم؛ تابستان امسال هم از شبکه یک پخش شد. بعد از آن فعالیتهای شخصی خود را میکردم. پیشنهادهایی بود که نشد بازی کنم. برخی را من دوست نداشتم و برخی که من دوست داشتم اتفاق نمیافتاد.
بالاخره ضد به چرخه اکران آمد. بازخورد داشتید؟ بابت این فیلم، واکنشهایی هم آمده است؟
پیامها از طریق اینستاگرام بوده است وقتی فیلم را میبینند. برخی مواقع زیر پستها حرفهایی میزنند. من تا الان چیز منفی ندیدم ولی باید اینطور نگاه کرد کسی که دنبال پیج شما میگردد و پیدا میکند و بعد یک ابراز علاقه خود را اعلام میکند، مشخص است که فیلم را دوست داشته است. اگر کسی از فیلم خوشش نیامده باشد به خود زحمت نمیدهد این کارها را کند. ما نمیتوانیم آمار دقیق کسانی که با فیلم ارتباط برقرار کردند و کسانیکه با فیلم ارتباط برقرار نمیکنند را دربیاوریم ولی به استناد روزهای جشنواره کسانی که از فیلم خوششان میآمد و فیلم ما را سینما میدانستند و قصه ما کاری با آنها میکرد که قصه را دنبال کنند و روی صندلیها باقی بمانند تعداد زیادی بودند. برخی مواقع حتی زمان پخش فیلم، یک بار هم به ساعت نگاه نمیکردند و پلک نمیزدند. به سادگی تا ته قصه فیلم را دنبال میکردند و در جشنواره تعدادشان زیاد بود. به استناد آن فکر میکنم کسی که ببیند با توجه به تبلیغات کم، احتمالا خوشش میآید.
در سالهای اخیر، فیلمهایی زیادی درباره تاریخ معاصر ساخته شدند. جایگاه ضد در بین این فیلمها چیست؟ این فیلم عاشقانه یا سیاسی است؟
هر دو هست. عاشقانهای در بستر مسائل سیاسی اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 است. بهخاطر علاقه کارگردان، یعنی امیرعباس ربیعی، ایشان بحث سیاسی را بااهمیت میداند و در آن خیلی ماهر و مطلع است. بهخاطر همین بخش عاشقانه نه آنچنان در نوشته به آن پرداخته بودند و نه آنقدری امیرعباس ربیعی علاقهای به پرداخت آن داشت. بهخاطر همین به هر حال درصد کمتر فیلم به این بخش اختصاص داده شده و درصد بیشتری مسائل سیاسی و درونگروهکی در گروه منافقین و حزب شهید بهشتی و مسائل مربوط به آدمها و روابط آنها و حس و حال آنهاست. چون شخصیت اصلی ما با یک حس عاشقانه هم درگیر بود و درگیر یک رابطه عاشقانه هم بود، طبعا در این مسائل کاری آن هم تعیینکننده بود و تا حدی به بخش عاشقانه ورود میکنیم.
در مورد سوال اول باید بگویم فیلم ما در بین فیلمهایی که درباره این دهه ساخته شده چه جایگاهی دارد. نمیتوانم کامل درباره این سوال جواب بدهم و فقط میتوانم بگویم دورهای بوده که خیلی خبرخیز بوده و مسائل زیادی اتفاق میافتاد و اتفاقات خیلی پیچیدگی داشت. سالهای بعد از انقلاب است، و قصه و روایت برای ساخت خیلی زیاد دارد. برای همین است که فیلمسازان و بازیگران از ساختن درباره این دوره استقبال میکنند. به این دلیل که آنقدر مسائل پیچیده بوده و درهمتنیده بود که شخصیتی که در آن دوره زندگی میکرد و ما قرار است نقش او را بازی کنیم شخصیت پخته و پرپیچوخمی است و همینش برای بازیگر جذاب است. سلیقه من اتفاقا کارهای سیاسی نیست، اما در اینطور کارها نقشهایی میبینم که خیلی نقشهای پرچالشی نسبت به فیلمهایی است که بعضا در فیلمهای دهه اخیر میبینیم.
عشق در ضد بستری برای بیان آن اتفاقات سیاسی است یا پوشش؟
پرداخت ما به مساله عشق میتوانست مساله اصلی باشد اما کم پرداختن به آن باعث شد آنطور که باید موضوع عشق تعیینکننده نباشد.
اما کارگردان اثر، به سیاسی بودن این کار نظر داشته است.
بله. مسائل سیاسی منجر شده است که موضوع به حاشیه برود. ولی پتانسیلش در فیلم بود و اگر قرار باشد بازنگری کنیم و فیلم را دوباره بسازیم میتواند محور اصلی عشق باشد، همانطور که شعار تبلیغاتی فیلم نوشته شده زندگی بدون عشق مردگی است.
دقیقا اشاره من به این شعار بود. من که این فیلم را دیدم از خود میپرسم آیا ضد یک فیلم عاشقانه سیاسی است یا سهم عشق آن در نسبت با سیاست 20 به 80 است یا کاراکتری که در ضد بازی میکند بین عشق و وظیفه گیر کرده است او تصمیم گرفته و عشق برایش یک کنش و واکنش است.
من اینطور به شخصیت نگاه کردم چون در قصه چیزی نمیدیدم که بهخاطر آن خودم را بکشم.
تعلیقی وجود نداشت که بخواهد این تردید در نمایش رابطه عاشقانه را نشان دهد.
بله. عشق برای او مفر و پناهگاه شده و منفعتطلب است. یک راه فرار برای آن است.
یک جاهایی حتی پناه میبرد.
بله. میگوید نکند خوب باشد و با این بیتا فرار کنم و یک گوشه زندگی کنم و بگویم این چه بساطی است برای خود راه انداختهام.
این قصه مانع از انجام وظیفه او نمیشود.
در نهایت همینطور است، چون جاهطلب است. در فاکتورها و شخصیتپردازی اینطور است.
عشقی که میخواهد هم در راستای همین جاهطلبی است؟
بله. دقیقا همینطور است. اگر بخواهیم روی نوشته بیاوریم فاکتورهای شخصیتی این آدم چیست طبق اولویتهایی که در ذهن او میگذرد باید اول جاهطلبی و کمالگرایی را بیاوریم و بعد اگر بستر این جاهطلبی عشق باشد عشق جلو میآید و اگر بستر آن مسائل سیاسی باشد آن را جلو میآورد. حتی اگر در سیاست ببیند با منافقین جایگاه بهتری دارد به سمت آنها میرود و اگر ببیند واقعا منافقین زیر پای او را خالی میکنند و جایی نیست بدان تکیه کند و بهشتی و حزب جمهوری اسلامی بهتر است به آن سمت میرود.
درواقع منافع شخصی او حکم میکند چه کار کند؟
بله. او ذوبشده در اعتقادات خود نیست. من حداقل این را ندیدم و با تایید کارگردان درست دیدم یا با تائید برخی از کارشناسان احساس کردم درست دیدم. من این آدم را ذوبشده در سیاست ندیدم، حتی ذوبشده در عشق ندیدم.
ولی ذوبشده در قدرتخواهی است.
میتواند اینطور باشد. خیلی قدرتطلب و جاهطلب است.
ما این آدمها را داریم یعنی دهههای بعدی باز سعید را در دهه 70، دهه 80 و دهه 90 و الان هم داریم. درست است؟
بله، دقیقا همینطور است.
ما همچنان با این سعیدها مواجه هستیم که برای آنها ارجحیت منافع شخصی آنهاست.
آفرین! اگر سعیدها را که برخلاف اسم آنها که مبارک است از همه ارگانها اعم از ورزش، هنر، مجلس، سیاست و... کاسته شوند واقعا یک نفس راحتی میکشیم و یک روز خوش میبینیم و میبینیم تفاوت اینها چقدر بود، چون به قول خیلیها که فیلم را میبینند، اعتقاد دارند هنوز بحث این آدمهایی که نه به درد مردم میخورند و نه تکنسین هستند و نه تخصصی دارند، جامعه را پر کرده و کاش بتوان از این جامعه عاری شود.
میتوان گفت ضد درباره شهید بهشتی است؟ درباره شهادت شهید بهشتی است؟ چون اندازه شهید بهشتی کم است.
بله، درباره مسائل پشتپرده و نگاهی است که میخواهد این آدم را حذف کند.
و این نگاه را حتی حذف میکند.
بله.
چون شهید بهشتی یک نفر نبوده است. یک نگاهی بود که قرار بود حذف شود.
بله، درست است. در مورد شهید بهشتی است و شاید خود شهید بهشتی کم باشد و شاید 3 الی 5 درصد فیلم شهید بهشتی باشد ولی کلا درباره گروهی است که با این ذهنیت و با این نگاه مخالف هستند و میخواهند این نگاه را حذف کنند.
نگاه این است که مهدی نصرتی یک بازیگر تواناست، یک بازیگر خوب و جوان و آیندهدار است اما لباس شخصی، ضد و سوران، بیم این را به ما میدهد که نکند آقای نصرتی در ژانرهای تاریخی بخواهد جا بیفتد و تبدیل به کلیشه شود؟ کاری برای این انجام نمیدهید؟ نقشهای تازه و در شمایل جوان معاصر بخواهید بازی کنید؟
واقعیت این است که من خیلی تلاش کردم و همین الان هم تلاش میکنم تا از پیشنهادهایی که من را به تکرار میاندازد، فاصله بگیرم. اغلب به من ابرقهرمان پیشنهاد میشود و در این حال 60 درصد خصوصیت با ابرقهرمان دیگر در فیلم دیگر یکسان است، چون ابرقهرمان مشخص است چه خصوصیتی دارد. یک موضوع انشا به بچههای دبستانی بدهید و بگویید شما درباره ابرقهرمان چند خصوصیت بنویسید، 90 درصد آنها مشترک مینویسند. فیلم هم همینطور است. متفاوت کردن نقشهای ابرقهرمانی که فیالنفسه در نوشته و نگاه کارگردان و نگاه تهیهکننده و نگاه اسپانسری که آمده این فیلم را بسازد، کار سختی است. این شدنی نیست. باید میلیمتری فاصله بگیرید و آن هم با احتیاط، چون نقشی که به شما دادند مسائل مربوط به بازیگری شما را درنظر نگرفتند و میگویند به درد این میخورید و بازی کنید. حالا شما بگویید چون شبیه این را بازی کردم من میخواهم این مثبت را منفی بازی کنم، این شدنی نیست. شما باید هوشمندانه از ابتدا این را قبول نمیکردید و من خیلی خودداری کردم.
نقش زیاد رد میکنید؟
بله.
حسرت نمیخورید؟
برخی مواقع در شرایط مطلوب اقتصادی نبودم، اما پیشنهادهای بالا را رد کردم. این در انواع فضاها بود. از زمانی که لباس شخصی را بازی کردم یک سال در کرونا و در بدترین شرایط مالی دو کار به من خورد و بازی نکردم چون دوست نداشتم. شبیه نقشهایی نبودند که من دوست دارم با آنها وجههای از خود نشان دهم. ولی موضوع این است که تنوع پیشنهادهایی که به من میشود آنقدر رنگی نیست که من هر کدام را دوست دارم انتخاب کنم. از بین نقشهای نزدیک پیشنهادها را رد میکنم تا در نهایت یک نقشی که پتانسیل این را دارد که میتوان طور دیگری بازی کرد و میتوان کمی فاصله داد را قبول کنم. بخواهم خلاصهتر بگویم اینکه خیلی کارها کردم تا از این فضا فاصله بگیرم، ولی تا الان آنقدر موفق نشدهام که بتوانم در پروژههایی بروم که کاملا فضا، نقش، ایدئولوژی کارگردان، نویسنده، تهیهکننده با کارهای قبلی فرق کند و کار کنم.