لیلا شکیبمهر، خبرنگار: بعید است هیچ برنامهسازی در دنیا وجود داشته باشد که بخواهد برنامهاش دیده نشود. برنامهساز هم مثل خیلی از مشاغل، مثل فروشندهای است که تلاش میکند دل مشتریاش را بهدست بیاورد و محصولش را به او قالب کند. اما چه اتفاقی میافتد که مجموعهای از برنامههای یک رسانه در یک محدوده زمانی مشخص با انتقاد حداکثری مخاطب خود روبهرو میشوند؟ انگار که مشتریانی پروپا قرص یکباره تصمیم بگیرند بازاری را که همیشه از آن خرید میکردهاند، عوض کنند. اگر این قیاس فروشنده- مشتری را درباره برنامهسازی بپذیریم پس باید آن را به قاعده عرضه و تقاضا ببریم و به نقدها از این منظر نگاه کنیم. در شب یلدا که جزء مهمترین شبهای سال برای ما ایرانیان است در عمل چه اتفاقی میافتد؟ اکثر ما در این شب درگیر دورهمیهای خانوادگی هستیم. ترافیک شب یلدا در خیابانهای اصلی شهرهامان غوغا میکند، قیمت خوراکیهای یلدایی بالا و پایین میشود و در میهمانیهای خانوادگیمان درکنار حافظخوانی و آجیلخوری صدای تلویزیون شنیده میشود.
برنامههای تلویزیونیای که امسال برای شب یلدا ساخته و از شبکههای سراسری پخش شدند همگی حامل یک پیام مهم بودند؛ آن هم اینکه ما برنامهسازان به قاعده عرضه و تقاضا در برنامهسازی پی بردهایم. فقط بعضی از مصادیق آن را اشتباه فهمیدهایم. در برنامههایی که از شبکههای یک، دو و سه پخش شد طیف اصلی مخاطب تلویزیون درنظر گرفته شده بود اما تلاشی در جهت جذب مخاطب حداکثری صورت گرفته بود که این تلاش با بیسلیقگی و بیتدبیری همراه شده بود.
بیسلیقگی حتی در یک بخش کوتاه از یک ویژه برنامه میتواند کلیت آن را زیرسوال ببرد. برنامهساز طبق جامعه آماری اطرافش کلیپهای فضای مجازی را جزئی از سرگرمیهای زندگی روزمره ایرانیان دیده و سپس اینطور تدبیر کرده است که اگر یکی دوتا از واینرهای بهروز را به برنامهاش دعوت کند، چشمهای بیشتری در این شب مهم به قاب تلویزیون خیره میشوند. اما بیتدبیری آنجایی اتفاق افتاده است که دستاندرکاران برنامه موضوع فیلترینگ و ممنوعیت شبکه اجتماعی رشددهنده آن اشخاص را در نظر نگرفتهاند یا به آن بیتوجهی کردهاند. در اینجای کار مشتری حس میکند تناقضی در رفتار فروشنده وجود دارد و بهنوعی از کل محصولات او دلزده میشود؛ چنانکه میبینیم فقط در یکی، دو قسمت از برنامههای آن شب رسانه ملی این اتفاق افتاد اما کلیت آن توسط مخاطب زیرسوال رفت. دیگر نه کسی پندهای تربیتی فکر شده برنامهها را شنید، نه حضور معتمدی، ساز و آواز و سایر هنرمندان فاخر به چشمش آمد.
نکته دیگر در این روزهای تلویزیون بحث «خنده» است. تولید طنز در سالهای اخیر در رسانه ملی بهحدی افت کرده که گاهی به مخاطب برمیخورد که چرا سلیقهاش دستکم گرفته شده است. ما با مخاطبی مواجهیم که در دو، سهدهه گذشته به «پاورچین» و «نقطهچین» سریالهای عطاران، پایتختها و درنهایت شوخیهای جنابخان خندیدهاند. چطور توقع دارید با همخوانی دستهجمعی شعر صادق بوقی هم ذوقزده بشوند و بخندند؟! مخاطب از شما در چنین ویژه برنامهای توقع خنده، سرگرمی و درکنار آن یادگیری ضمنی دارد. او از برنامه شب یلدای رسانه ملی توقع بالاتری دارد. اگر یکی از این توقعات مغفول بماند یا با کجسلیقگی اجرا شود، او دیگر مخاطب نخواهد بود و منتقد است.
شماره ۴۰۴۲ |
صفحه ۱۳ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
از جان برنامههای تلویزیون چه میخواهیم؟