زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: اگر چرخی در مطبوعات و رسانههای اصلاحطلبان در روز چهارشنبه زده باشید، احتمالا بیشترین موضوعاتی که توجهتان را جلب خواهد کرد و تیتر این روزنامهها را بهخود اختصاص داده است؛ گمانهزنیها درباره فعالیت انتخاباتی اصولگرایان، رای مخالف نمایندگان مجلس به بودجه و لایحه عفاف و حجاب خواهد بود. در این میان جای خالی واکنش و انتشار یک اظهارنظر در میان این گزارشها به چشم میخورد. سیدمحمدخاتمی، رئیس دولت اصلاحات، روز دوشنبه 20 آذر به مناسبت روز دانشجو و در جمع مشاوران خود، از ستیز با غرب و غربستیزی گفت: «میتوان ضداستکبار و ضداستعمار بود، اما هویت خود را در ستیز با غرب تعریف نکرد.» و به این نکته اشاره کرد که: «حکمرانی ما ویژگی ضداستکبار و ضداستعمار بودن را در رویارویی با آمریکا و غرب میبیند.» اظهاراتی که البته جدید نیست و پیش از این به روشهای مختلف از جانب دیگر چهرههای منسوب به اصلاحطلبان نیز مورد اشاره قرار گرفته است. سوالی که در این میان ایجاد میشود این است که چرا صحبتهای اخیر رئیس دولت اصلاحات و پدر معنوی اصلاحطلبان، در رسانهها و مطبوعات این طیف فکری بازتاب قابلتوجهی نداشته است.
چند کلامی با آقای خاتمی
اگرچه صحبتهای خاتمی به مناسبت روز دانشجو با تاخیر یک هفتهای آن هم در جمع مشاوران رئیس دولت اصلاحات مطرح شده است و این نقد را مورد توجه قرار میدهد که چرا سخنرانی و اظهارات خاتمی در جمع دانشجویان و در سالروز دانشجو مطرح نشده است و مگر یکی از الزامات اولیه برای شخصیتهای سیاسی، مطرح کردن صحبتها در موضوعات روز و در زمان مناسب نیست اما موضوعی که شاید مهمتر از زمان و شنوندگان این صحبتها باشد، بازتاب این صحبتهاست. نگاهی به رسانهها و واکنشها، فردای روزی که صحبتهای خاتمی منتشر شد، نشان میدهد اظهارات او چندان مورد توجه اقشار مختلف جامعه قرار نگرفته است. شاید باید علت این عدم اقبال به صحبتهای اخیر خاتمی را در آنچه گفته شد، جستوجو کرد. واقعیت امر این است که اگر شناخت و برآورد دقیقی از جامعه داشته باشیم، باید متوجه این موضوع شده باشیم که جامعه ایرانی و افکارعمومی اکنون چاره و راهحل مشکلات موجود در کشور را نه در تعامل و گسترش ارتباط و روابط با غرب، بلکه در اصلاح ایرادات و خطاهای موجود در کشور میدانند. درکنار این موضوع نمیتوان نقش تجربه هشتساله دولت روحانی را در تثبیت این مطالبه بیتاثیر دانست. براین اساس بهنظر نمیرسد روابط و ارتباط با غرب دغدغه اصلی افکارعمومی و عامل نارضایتی آنها باشد. در وهله اول و در نگاه افکارعمومی بهنظر میرسد، اظهارات اخیر رئیسجمهور سابق برای افکار عمومی موضوعیتی نداشته است. اما علاوهبراین جای خالی پرداخت و مورد توجه قرار دادن اظهارات اخیر خاتمی در رسانههای اصلاحطلب نیز دیده میشود، فردای روزی که صحبتهای اخیر رئیسجمهور سابق توسط جبهه اصلاحات منتشر شد، خبری از تحلیل، پرداخت یا واکنش به این اظهارنظر خاتمی در میان رسانههای اصلاحطلب نبود. در شرایطی که احتمالا اولین کنش و نقد شخصیتها و رسانههای اصولگرایی به صحبتهای اخیر خاتمی، متوجه اظهاراتش پیرامون کنار گذاشتن دشمنی با غرب خواهد بود، رسانههای اصلاحات واکنشی به صحبتهای اخیر خاتمی نشان ندادند، بهنظر میرسد. این فاصله گرفتن از واقعیتهای موجود در جامعه در صحبتهای خاتمی آنقدر واضح است که رسانههای اصلاحات ترجیح دادند با سکوت از کنار سخنرانی اخیر خاتمی عبور کنند. علاوهبراین حتی نخبگان و دانشجویان که خاتمی سخنرانی خود را به بهانه روز دانشجو مطرح کرده بود نیز واکنشی به این اظهارات نشان نمیدهند و صحبتهای او حتی مورد توجه قشر نخبگانی جامعه نیز قرار نمیگیرد.
آقای خاتمی! در دهه 70 نیستیم
اواخر دهه 70 بود که سیدمحمد خاتمی از گفتوگوی تمدنها صحبت و تلاش کرد روابط با غرب در مسیر دیگری حرکت کند، حتی مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها نیز در ایران راهاندازی شد، یکسال بعد از اینکه سازمان ملل سال 2001 را سال گفتوگوی تمدنها نامید. جرج بوش (پسر) رئیسجمهور وقت آمریکا پشت تریبون رفت و ایران را محور شرارت نامید و به حمایت از تروریسم و تلاش برای دستیابی به سلاحهای کشتارجمعی محکوم کرد. بااینحال میشود گفت دغدغه روز جامعه ایران و نخگبان در دهه 70 نوع مواجهه، برخورد و روابط ایران با غرب بود و صحبت کردن درباره کاهش تنشها موضوعیت داشت. اگرچه همین ایده نیز با شکست مواجه شد اما خاتمی در اظهارات اخیر خود این گزاره را بهنحوی دیگر مطرح و تاکید میکند که میشود ضداستعمار بود اما غربستیز نبود. در این مورد باید این نکته را به رئیس دولت اصلاحات یادآوری کرد که نگاه و خواست جامعه ایرانی و نخبگان جامعه دیگر شباهت چندانی به روزهای اواخر دهه 70 ندارد و با فاصلهای تقریبا 20 ساله، شرایط ایران و بالطبع خواست جامعه ایرانی در حوزه سیاست و روابط خارجی تغییر قابلتوجهی پیدا کرده است. بر این اساس بهنظر نمیرسد که با نگاه و تحلیل جامعه ایرانی در دهه 70 بتوان نظر قابلاجرایی در سال 1402 مطرح کرد. کمااینکه همان طرح و ایده در دهه 70 نیز در عرصه اجرا خاطره خوبی در ذهن افکارعمومی بهجا نگذاشته است.
حداقل متناسب وقایع روز موضع بگیرید
خاتمی البته در شرایطی از عبور ستیز با غرب و آمریکا صحبت بهمیان میآورد که جهان بعد از آغاز عملیات طوفان الاقصی، معادلات دیگری را تجربه کرده است. اگر بعد از آغاز جنگ اوکراین و حمایتهای آمریکا از این کشور برای ادامه جنگ، فضای منفی در میان افکارعمومی جهان نسبت به آمریکا ایجاد شده بود، این فضای منفی بعد از آغاز درگیریها در نواره غزه شدت بیشتری پیدا کرد. کاخ سفید علنا از حملات اسرائیل دفاع میکرد و صهیونیستها را طرف مظلوم ماجرا در روزهای ابتدایی جنگ معرفی میکرد. ادامه این سیاستها با وتوی آمریکا در مخالفت با بیانیههای شورای امنیت علیه حملات در غزه ادامه داشت. آمریکاییها حتی در جریان تصویب حمایت از وقفه بشردوستانه در غزه نیز که تنها از دوطرف میخواست حقوق غیرنظامیان را رعایت کنند، رای ممتنع داد و در جریان جلسه اضطراری اخیر شورای امنیت که به خواست دبیرکل سازمان ملل و با هدف پایان جنایتهای انسانی در غزه تشکیل شده بود، در مقابل 13 رای موافق اعضای جلسه، قطعنامه را وتو کرد؛ وتویی که با واکنش منفی افکارعمومی در جهان همراه شد. حالا و در نگاه افکارعمومی جهان، آمریکا یکی از حامیان اصلی استعمار است که در شرایطی که اسناد قابلتوجهی از جنایتهای انسانی صهیونیستها در نوار غزه وجود دارد نیز بدون در نظر گرفتن واکنش افکارعمومی، به حمایت آشکار از صهیونیستها میپردازند. نارضایتیها حتی به میان افکار عمومی آمریکا رسیده است. تا آنجا که نظرسنجیها و اظهارات کارشناسان نشان میدهد این احتمال وجود دارد که رئیسجمهور فعلی کاخ سفید بعد از انتخابات بعدی ریاستجمهوری آمریکا کاخ سفید را ترک کند و بهنظر میرسد بهایی که قرار است بایدن در جنگ غزه بپردازد، علاوهبر نگاه منفی افکار عمومی جهان به آمریکا، واگذاری ریاستجمهوری به رقیب جمهوریخواهش خواهد بود. در ادامه این موضعگیریها وتوی آمریکا در ایران نیز با واکنشهای منفی شخصیتهای مختلف سیاسی و رسانهها قرار گرفت. «شریک یک قتل عام» تیتر روزنامه سازندگی بعد از وتوی آمریکا بود. «نه به آرامش» تیتری بود که روزنامه هممیهن در واکنش به این اتفاق منتشر کرد. «شوق آمریکایی برای تداوم جنگ» نیز تیتر روزنامه شرق بعد از وتوی آمریکا بود. عبدالکریم سروش به این وتو واکنش منفی نشان داد و نوشت: «حکومت آمریکا (با وتوی خود) قد علم کرد و در مقابل وجدان جهانیان ایستاد و از آن مرد نامتعادل و قصاب پشتیبانی کرد و فتوا به دوام و جواز نسلکشی در فلسطین داد. حقیقتا جای شرمندگی است... از همه هولناکتر همین سیاستهای قدرتهای بزرگ است که چگونه اخلاق را پایمال مصالح سیاسی کردهاند و وجدان شان نمیجنبد، خفته و بلکه مرده است.» چهرههای دیگر اصلاحطلب و فعالان ملی مذهبی به وتوی اخیر آمریکا واکنش منفی نشان دادند، افرادی مثل داریوش سجادی، مهدی خزعلی، حمیدرضا جلاییپور، ژیلا بنییعقوب و میردامادی در بیانیهای آمریکا را محکوم کردند و نوشتند: «این رای، با وجود اینکه بیانگر واقعیت شرمآور اراده قاطع آمریکا بر تداوم جنایات اسرائیل در سرزمینهای فلسطینی است، همچون دهها مورد دیگر، از جانب جامعه سیاسی جهان دور از ذهن نبود؛ چراکه پیشتر نیز تمامی ۳۴ قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه اسرائیل توسط ایالاتمتحده وتو گردیده و سه نمونه از وتو در همین دوماه گذشته اتفاق افتاده است. اما آیا خشم و نفرت را هم در افکار عمومی جهان دامن نزده است؟ آیا این موضعگیری آشکار علیه حقوق اولیه محرومترین مردم جهان، ترفندهای امپریالیسم رسانهای برای مغزشویی و گمراهی افکار عمومی را برملا نمیسازد؟ به گمان ما، دور نیست روزی که آمریکا و متحدان گوش به فرمان او- این صاحبان زر و زور اسلحه- در مقابل آگاهی یکپارچه بشریت، مستاصل و ناچار به عقبنشینی شوند.» محکوم کردن آمریکا به استفاده از ترفندهای امپریالیسم رسانهای نشان میدهد مقابله ضداستعماری و ضداستکباری با غرب هنوز مورد دفاع اصلاحطلبان رادیکال نیز قرار دارد. در همین چهارچوب میتوان چند نکته را ناظر به صحبتهای اخیر خاتمی مورد توجه قرار دارد؛ در وهله اول در نگاه افکارعمومی جهان این اتفاق نظر وجود دارد که غرب حامی استعمار است و این امر حتی در تجمعهایی که علیه جنگ در غزه برگزار میشود نیز نمود عینی دارد. در ایران طیفهای مختلف سیاسی با وجود سلایق و نگاههای مختلفی که درباره سیاستهای کلان جامعه دارند، آمریکا را به زورگویی و اعمال سیاستهای خلاف انسانیت محکوم میکنند. سوال این است که صحبتهای اخیر رئیسجمهور سابق را میتوان در کجای این اتفاقات و روایتها، قابلتحلیل و پذیرش دانست، آن هم در شرایطی که نهتنها نظام حمکرانی ایران، بلکه حتی طیفهای سیاسی ایرانی نیز صریحا به مواضع آمریکا حمله میکند و جهان در مواجهه با آمریکا و مخالفت با اقدامات اخیر او متفقالقول است. در چنین شرایطی، صحبت خاتمی از کنار گذاشتن مواضع ضداستکباری و ضداستعماری در غرب نهتنها متناسب با شرایط و اتفاقات روز جهان نیست، بلکه حتی میتوان آن را در تقابل اتفاقات و مواضع افکارعمومی جهان دانست. مواضعی که حتی از جانب تندروترین شخصیتهای اصلاحطلب و روشنکفران هم مطرح نمیشود و اصولا محل بحث نیست. در همین چهارچوب، مواضع اخیر رئیسجمهور سابق را میتوان به حدی دور از وقایع و شرایط روز دانست که حتی چالشی برای کشمکش نظرات و ایدههای مختلف در این حوزه نیز ایجاد نمیکند. درواقع شرایط سیاسی آمریکا و مواضع اخیر او در این چهارچوب آنقدر مشخص است که شبههای در موضعگیری و مخالفت با آن حتی در جهان نیز دیده نمیشود. بر این اساس حتی اگر رئیس دولت اصلاحات، صحبتهای خود را با وقایع روز تطبیق میداد نیز به نظر نمیرسید از کنار گذاشتن مواضع ضداستعماری و ضداستکباری با غرب صحبت بهمیان بیاورد. انتشار اظهارات اخیر رئیسجمهور این گزاره را تقویت میکند که خاتمی هنوز برای تحلیل و ارائه راهحل در مواجهه با اتفاقات و رویدادهای روز، ایران و جامعه ایرانی در دهههای 70 و 80 را مدنظر قرار میدهد، امری که باعث شده نهتنها اظهارات او فاصله جدی با مواضع و صحبتهای شخصیتها و رسانههای منسوب به اصلاحطلبان داشته باشد، بلکه حتی آنقدر دور از وقایع روز جامعه باشد که رسانههای اصلاحات ترجیح دهند با سکوت از کنار آن رد شوند و صرفا به انتشار متن بخشی از سخنرانی اخیر رئیس دولت اصلاحات بپردازد.
چقدر مساله جامعهاید؟
خاتمی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «با کمال تاسف در نظام جمهورى اسلامى انحراف ایجاد شد و بهجای جمهوریت، مسالهای به نام ناجمهوریت شکل گرفت.» او البته در شرایطی این اظهارات را مطرح میکند که نگاهی به وقایع و حواشی که اخیر در جریان انتخابات جبهه اصلاحات اتفاق افتاده، نشان میدهد خود او برخلاف آنچه مطرح میکند در جریان انتخاب رئیس جبهه اصلاحات، دموکراسی را زیر پا گذاشته است. این امر از جانب اصلاحطلبان مطرح شد که خاتمی گفته رئیس جبهه یک زن باشد، موضوعی که با انتقاد طیفهای اصلاحطلبی مواجه شد اما درنهایت جبهه اصلاحات تا آنجا که نمایندگان برخی احزاب اصلاحطلب حاضر در جلسه انتخاب آذر منصوری را بیش از آنکه انتخاب باشد، انتصاب خاتمی میدانستند و همین امر باعث ایجاد اختلافاتی در جبهه اصلاحات شد که شرح آن توسط چهرههای حاضر در جلسه روایت شده است. نکته قابلتوجه دیگر این است که میزان اهمیت افکار عمومی در اتفاقات و وقایع اخیر جبهه اصلاحات در پایینترین حد خود قرار داشت و شاید اگر از طیفهای مختلف جامعه درباره این موارد بپرسیم، از ماجرا بیاطلاع باشند. بر این اساس به نظر میرسد شاید بهتر باشد رئیس دولت اصلاحا، بخشی از این نقدها را متوجه عملکرد خود در جبهه اصلاحات بداند و به این بیندیشد که چرا فعالیتهای سیاسیاش حتی درون بدنه اصلاحات از موضوعیت افتاده و مواضعش توسط رسانههای این جریان بازتاب داده نمیشود.