زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: پای روایتها که بنشینید حرف برای گفتن زیاد است. آنقدر قصه ناگفته وجود دارد که شنیدن شرح حادثهها از زبان شاهدان هنوز تازگی دارد اما ماهیت هر اتفاق یک چیز است؛ چریکهایی که میخواستند با ترورهای کور یا برنامهریزیشده براندازی کنند، در ذهن مردم تبدیل به تروریستهایی شدند که به قتل مردم عادی دست میزدند. این آغاز راه سازمانی بود که خود را مجاهد خلق میدانست. حالا و در وقفهای 40 ساله و در حوالی خیابان بهشت قرار است به اتهامات سازمانی رسیدگی شود که فاز مسلحانه علیه مردم ایران را از دهه 60 تا الان فعال نگه داشته است.
یک سازمان تروریستی
ورود پلیس آلبانی به کمپ منافقین و دسترسی پلیس به تجهیزات رایانهای آنها در کنار اسنادی که ایران در جریان اتفاقات پاییز سال گذشته از فعالیتها و اقدامات این سازمان تروریستی در اختیار داشت، این گزاره را اثبات کرد که سازمان هنوز برای اجرای فاز عملیات مسلحانه در داخل ایران برنامهریزی میکند و حتی در این میان افراد را به نوعی جذب سازمان میکند که خودشان نیز متوجه نمیشوند که در حال همکاری با این سازمان تروریستی هستند. اما این همه ماجرا نبود. تلاش برای تشدید فشار و تحریم علیه مردم ایران در مجامع بینالمللی، وجه دیگر اعمال دشمنی سازمان با ایران بود و در آخرین نمونه و در جریان اتفاقات پاییز، این گزاره همواره تکرار میشد که کشورهای اروپایی سفارت خود در تهران را تعطیل کنند. در تمام این سالها چیزی که جای خالی آن در مجامع حقوقی احساس میشد، اعلام جرم علیه این سازمان بود. اقدامی که حالا با وقفهای 40 ساله، علیه سازمان و 104 نفر از اعضای این تشکیلات صورت گرفته تا این بار برمبنای اسناد و شواهد موجود حکم قطعی این سازمان در دستگاه حقوقی ایران نیز صادر شود.
متهم ردیف اول؛ سازمان مجاهدین خلق
روز سهشنبه 21 آذر ماه اولین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات سازمان منافقین برگزار شد. هم برخی از شاکیان حاضر بودند، هم وکلای متهمان. دادگاه غیابی و بدون حضور متهمان تشکیل شده بود. شاکیان اولین حاضران جلسه دادگاه بودند. تابلوها و عکسهای شهدا نیز کنارشان بود. هرکدام روایتهای خود از لحظهای که عزیزشان را ازدست داده بودند یا خبر شهادت به آنها رسیده بود را در گفتوگو با خبرنگاران مطرح میکردند. برخی نیز میگفتند دوست ندارند گفتوگو کنند. سالن اجتماعات مجتمع قضایی امام خمینی(ره) که قرار بود به اتهامات منافقین رسیدگی کند هنوز خالی از جمعیت بود. در میان خانوادههای شهدا اما خانمی که تلاش میکرد صورتش را با چادرش بپوشاند و به نظر ناآرام میآمد، توجهم را جلب کرد. وقتی از او خواستم که گفتوگویی با هم داشته باشیم، از من پرسید: «کجا میتوانم بنشینم که از دوربینها دور باشم؟» گوشه خلوت سالن که نشستیم، صحبتمان گل انداخت. گفت که همسرش امام جماعت مسجد ولیعصر بوده که سال 57 و وقت نمازخواندن ترور شده است. در شرح ماجرای ترور همسرش سیداحمد آقامیری زنجانی، گفت: «یکی دو روز قبل از ترور، جلسهای با امام داشتند که گفته بود اسلحهها دست همه افتاده است و تصمیم گرفتند این وضعیت را سازمان بدهند. افراد برای اسلحهها کارت و مشخصات ارائه میکردند که برای ماست. یکی از روزها فردی وارد میشود و میگوید برای اسلحه کارت بدهید. همسرم میگوید، صبر کنید الان وقتش نیست، بعد از نماز. همانجا همسر من را شناسایی میکند و نماز که شروع شد تیراندازی کرد.» صحبتمان که تمام شد تقریبا تمام سالن پر شده بود. نماینده دادستان پشت تریبون رفت و شروع به خواندن کیفرخواست متهمان کرد. ماجرا را از ابتدای شکلگیری سازمان، تغییر ایدئولوژی و مارکسیست شدن سازمان موسوم به مجاهدین شروع کرد. در میانه صحبت درباره تغییر ایدئولوژی سازمان، مهدی صیادشیرازی، فرزند شهید صیادشیرازی بلند شد و خطاب به دادگاه گفت: «مجاهدین مسلمان نبودند. نمیشود هم مارکسیست بود، هم مسلمان... باید نسبت به ماهیت اینها اقدام قانونی انجام شود.» و به نمایندگی از خانوادههای شهدا اعلام کرد که خواهان مجازات منافقین و دریافت خسارت بهخاطر اقدامات آنهاست. صحبتهایی که قاضی دهقانی به آن واکنش نشان داد و علاوهبراینکه خواست نظم دادگاه رعایت شود، گفت که دادگاه اصل بیطرفی در رسیدن به اتهامات متهمان را رعایت خواهد کرد.
دادگاه رسمی است
خبری از متهمان نیست اما اسناد به اندازه کافی ماجرا را روایت میکنند. با این حال قاضی تاکید میکند که برای ارائه دفاعیات متهمان به آدرس رسمی آنها ایمیل نیز ارسال کرده است. برای افکارعمومی نیازی به اثبات نبود که اقدامات سازمان تروریستی با آگاهی انجام شده است و شاهدان ماجرا نیز هنوز همهچیز را دقیق روایت میکنند. اینجا اما همه اسناد مکتوب شده است و تصاویر و فیلمها به حاضران و دادگاه نمایش داده میشود و نماینده دادستان بعد از پاسخ به سوال قاضی که آیا این اسناد به پروند مربوط است و در آن درج شده، تصاویر و فیلمها را نمایش میدهد. تایید مسعود رجوی براینکه آنها دست به انفجار دفتر نخستوزیری و ساختمان حزب زدند و آگاهی کاخ سفید و الیزه از اقدام آنها در دیدار خصوصی او با ژنرال حبوش، رئیس سرویس اطلاعات عراق ازجمله اسنادی بود که در این دادگاه به آن اشاره شد. ترورهایی که سازمان هیچوقت بهطور علنی و رسمی مسئولیت آن را نپذیرفت. تصاویر و روایتهای قربانیان و مردمی که در فاز مسلحانه سازمان، آسیب دیدند و خانوادههایشان را از دست داده بودند نیز بعد از پرسش دوباره قاضی و پاسخ دوباره نماینده دادستان که سند مذکور نیز در پرونده درج شده، به نمایش درآمدند. تصاویری که شاید گذر از آن روزها، تلخی آن را حتی از خاطر شاهدان برده بود اما این اصل که انجام این اقدامات توسط این سازمان صورت گرفته، تغییر نمیکرد. شخصیت حقوقی سازمان، متهم ردیف اول دادگاه شعبه 11کیفری استان تهران بود. مشخصات، اسامی، اطلاعات و جزئیات متهم ردیف دوم، سوم و چهارم هم به حضار نمایش داده شد. مریم قجرعضدانلو، متهم ردیف سوم، نام پدر: حسین، شماره شناسنامه:1575، تاریخ تولد:13/9/1332، صدور فرمان اجرای عملیات فروغ جاویدان، جانشین کلی ارتش تروریستی در سال 66، هدایت عملیاتهای نظامی و تروریستی در داخل ایران ازجمله اتهاماتی است که متوجه متهم ردیف سوم یا همان مریم رجوی، رهبر گروهک منافقین است. متهم ردیف چهارم، مهدی ابریشمچی، همسر سابق مریم رجوی است که در انقلاب ایدئولوژیک سازمان از مریم رجوی جدا میشود. اتهامات و اسنادی که اتهامات او را اثبات میکند آنقدر زیاد است که بیش از کیفرخواست دو متهم دیگر یعنی مسعود رجوی و مریم رجوی طول میکشد؛ از اجرای عملیاتهای مهندسی تا همکاری در دزدیدن هواپیمای بوئینگ.
آزار و اذیت اعضای سازمان؛ جرم بعدی مجاهدینخلق
ترور مردم، شخصیتها و آسیب به عوامل تنها اتهامی نبود که در شعبه 11 کیفری متوجه سازمان بود. در تمام این سالها بعضی از اعضای خارجشده سازمان تلویحا اعلام میکردند که امکان دیدار با خانواده، فرزندان و همسر خود را نداشتند و سازمان افرادی که از دستورها تمکین نمیکردند را به قتل میرساند. سازمان عادت داشت برای انجام اقداماتی که میخواست آنها را موجه جلوه دهد، اسم بگذارد. مثلا جدا کردن همسر و فرزندان از یکدیگر و منحل کردن نهاد خانواده در سازمان را «انقلاب ایدئولوژیک» نامگذاری کرد. سرسپاری نیز ارزش والای تشکیلاتی بود که زنان و دختران میبایست خود را در اختیار سرکرده گروه قرار میدادند. این بخشی از آن چیزی است که توسط اعضای حاضر در دادگاه روایت میشد. اعضای سازمان عملا تبدیل به زندانیانی شدهاند که اجازه ندارند، بدون هماهنگی سازمان از مقر خارج شوند. اقدامی که بیشتر شبیه به گروگانگیری است. علاوهبراین در جلسه دادگاه این موضوع مورد تاکید قرار گرفت که برمبنای اسناد و بعد از حمله پلیس آلبانی، آزار و شکنجه اعضای سازمان افزایش پیدا کرده و این اقدام بعد از شکلگیری اعتراضاتی از جانب اعضای سازمان تشدید شده است. زندان، شکنجه و برگزاری نشستهای غسل برای اعضای مسالهدار سازمان ازجمله این اقدامات بوده که مسئولیت انجام آنها به عهده مهدی ابریشمچی، متهم ردیف چهارم دادگاه بوده است.
ختم جلسه!
جمعیت زیادی از افراد سالن را خبرنگاران و رسانهایها تشکیل میدادند. جمعیت زیادی از عکسان مقابل جایگاهی که شاکیان حضور دارند، ایستادند و کوچکترین واکنش و اظهارنظر را ثبت میکنند و پیش از شروع رسمی جلسه دادگاه فرزند شهید لاجوردی و شهید صیادشیرازی پای ثابت مصاحبه و گفتوگو با خبرنگاران هستند. با این حال اما در میان خبرنگارانی که در حال ثبت مشروح جلسه هستند، افرادی حضور دارند که یک پرونده یا پوشه در دست دارند. بعضی جوانند و سالخورده هم در میانشان دیده میشود. به نظر میرسد یا از وکلا هستند یا کارمندان دادگستری. جلسه از صبح تا نزدیک ظهر طول کشید. قاضی در میان صحبت نماینده دادستان از او میخواهد تا 15 دقیقه دیگر قرائت کیفرخواست را تمام کند و اعلام تنفس یکهفتهای میکند تا جلسه بعدی دادگاه تشکیل شود. خبرنگاران بعد از اتمام جلسه دوباره دوربین و میکروفنبهدست سراغ خانوادههای شهدا میروند. سوال تکراری خبرنگاران این است که انتظارتان از این دادگاه چیست و جواب تکراری خانواده شهدا هم درخواست مجازات مسببان و عاملان حوادث تروریستی است. در این میان اما پیرمردی که یک عکس قدیمی سیاه و سفید در دست دارد هم ایستاده است و در حین اینکه میگوید تقاضا دارد تروریستها محاکمه شوند، نگاهش را به زمین میدوزد و تصویر پسرش را در دست میگیرد. دانشجوی مهندسی شیمی که در نمازجمعه سال 63 به شهادت میرسد. پرویز شعبانی یکی از 14 نفری بود که در جریان نمازجمعه اسفند 63 و در بمبگذاری به شهادت رسید.