فرهیختگان: آنقدر خوشحال بودند که صبر نکردند تا دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالاتمتحده آمریکا رئیسجمهور آمریکا شود و پایش به کاخ سفید باز شود. ترامپ قرار بود تمام آمال و آرزوهایشان را برآورده کند و از همین رو، فورا کاغذ و قلم برداشتند و از رئیسجمهور منتخب خواستند ضمن تجدیدنظر در توافق هستهای، تحریمهای تازهای علیه ایران وضع کند و ائتلافی نیز برای فشار بر ایران با هدف پایان دادن به برنامه موشکیاش شکل دهد. از این لیست 30نفره، 18نفرشان دو سال بعد در ۲۶شهریور۱۳۹۷ «فرشگرد» را شکل دادند تا با محوریت رضا پهلوی، ایده سرنگونی جمهوری اسلامی را دنبال کنند. روز یکشنبه مایک پمپئو، وزیر امور خارجه دولت محبوبشان همه آن رویاها را بر باد داد و ضمن اشاره به عدم نفوذ سلطنتطلبان در ناآرامیهای سال گذشته تنها جایگزین جمهوری اسلامی را سازمان مجاهدین خلق خواند. به تعبیر سادهتر از نظر وزیرخارجه دولت ترامپ، سلطنتطلبها و سایر اپوزیسیون ایرانی باید ذیل این گروهک تروریستی فعالیت کنند. پمپئو که به اعتقاد تحلیلگران، درصورت پیروزی ترامپ در انتخابات سال آینده آمریکا یکی از اعضای اصلی کابینه او خواهد بود، گفته «ایرانیان نمیخواهند به دیکتاتوری شاه برگردند. سلطنتطلبان در قیام پارسال نفوذی نداشتند. ما دیکتاتوری نمیخوایم.» این البته نخستین اظهارنظر پمپئو از این دست در حمایت از منافقین نیست. او دو ماه پیش در ششم مهرماه نیز در کنفرانسی با حضور مریم رجوی تلویحا منافقین را تنها گروهی دانسته بود که توانایی تغییر را دارند: «تغییر در ایران تنها توسط کسانی حاصل میشود که دههها در راستای آن تلاش کردهاند؛ کسانی که بهای آن را پرداختهاند و دارای ساختار سازمانی برای تحقق آن هدف هستند.» او گفته بود که سیاست ایالاتمتحده در قبال ایران باید «حول محور حمایت از این اپوزیسیون سازمانیافته» و «افزایش فشار بر رژیم تا زمان سقوط آن» باشد. این البته تنها مقام دولت ترامپ نیست که چنین در مدح منافقین سخن میگوید. تیرماه سال گذشته مایک پنس، معاون رئیسجمهوری آمریکا در دولت ترامپ به کمپ مجاهدین خلق در آلبانی رفت و منافقین را تنها جایگزین جمهوری اسلامی خواند: «یکی از بزرگترین دروغهایی که رژیم حاکم به خورد دنیا داده این است که هیچ جایگزینی برای وضعیت موجود وجود ندارد. حال آنکه یک جایگزین وجود دارد - یک جایگزین کاملا سازمانیافته، کاملا آماده، کاملا واجد شرایط و مورد حمایت مردمی.» معاون ترامپ ادامه داد: «بگذارید از مریم رجوی و همه کسانی که اینجا در اشرف ۳ گردهم آمدهاند قدردانی کنم؛ چراکه به مردم خودتان در ایران امید میبخشید.» او از «تعهد کانونهای شورشی» منافقین به آنچه «دموکراسی، حقوقبشر و آزادی تمامی شهروندان» میخواند هم سخن گفت. رویاپردازتر از این دو مقام دولت ترامپ جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا بود که مرداد ۱۴۰۱ گفت: «یک جایگزین عملی [در ایران] وجود دارد، جایگزینی که مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت در داخل ایران برای ایجاد آن تلاش میکنند.» این رویکرد مقامات دولت آرمانی سلطنتطلبان و آنهایی که سال گذشته پروژه «وکالت میدهم» را دنبال میکردند، چیزی جز نقطه پایان نیست. آنها بهترین روزهای عمرشان را در دولت ترامپ گذرانده بودند و درآمدهای قابلتوجهی هم کسب کرده بودند. در آن سالها با توجه به کمپین فشار حداکثری علیه ایران، وزارت خارجه آمریکا توجه ویژهای به تمام اپوزیسیون ایرانی داشت و بودجههای قابلتوجهی را نیز به آنها اختصاص میداد. ترامپ تنها در یک پروژه مبلغ 1.5میلیون دلار برای حمله به مخالفان کمپین فشار حداکثریاش در فضای مجازی اختصاص داد. با وجود اختلافات جمهوریخواهان و دموکراتها در مسائل سیاست خارجی، دموکراتها نیز به ایده حمایت از گروههای اپوزیسیون و تروریستی ضدایران معتقد بودند و برای آن بودجه تعریف کردند اما مساله اینجا بود که در کنار این پروژهها، دموکراتها مذاکره با ایران را نیز توامان دنبال میکردند و این اپوزیسیون سلطنتطلب را ناامید کرده بود. از همین رو فرشگردیها در تیرماه1400 یکبار دیگر دست به قلم شدند و این بار به جای رئیسجمهور آمریکا برای نفتالی بنت، نخستوزیر وقت رژیمصهیونیستی که فاقد تمام مولفههای قدرت آمریکا بود نامه نوشتند و ضمن «شادباش» نخستوزیری بنت، از او خواستند رویکرد درست! سالهای گذشته رژیمصهیونیستی را در تضعیف نیروهای ایران بهویژه سپاه پاسداران با قاطعیت بیشتر ادامه دهد.
خرید و فروش مقامات غربی توسط منافقین
«قبل مجاهدین باید کیسه را شل میکردیم.» این توییتی است که رضا پهلوی روز گذشته در واکنش به اظهارات پمپئو در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد. این توییت اگرچه از سر ناراحتی و استیصال نوشته شده است اما بیانگر واقعیتی است که در غرب جریان دارد. علاوه بر پهلوی، هواداران او نیز در شبکه ایکس از دریافت پول بابت حرفهایی که در نشست منافقین زده میشود، نوشتند. این ادعا البته بیپایه و اساس نیست و گزارههای متعددی مهر تایید بر آن زدهاند. سال 1400 مایکل موکاسی، وکیل آمریکایی، وکیل شخصی ترامپ و از جمله سخنرانان همیشگی نشستهای گروه تروریستی منافقین از «مبلغ 15 تا 20 هزار دلاری» گفت که مطابق با قیمت معمول سخنرانیهایش دریافت کرده است. بسیاری از مقامات سیاسی همچون جان بولتون، گینگریچ، پولز، ترکی فیصل و... از انگیزه تجاری خود برای شرکت در این نشستها گفته بودند. مبالغ پرداختی سازمان به تناسب جایگاه سیاسی و تاثیر افراد در ساختار قدرت، متفاوت است. نگاهی به فهرست مبالغ پرداختی منافقین که گاهی به 80 هزار دلار برای دو دقیقه سخنرانی میرسد حاکی از رویهای است که در آن سخنرانان به صورت ساعتی رزرو میشوند. دی ماه سال 96 «جورج مالبروز»، خبرنگار ارشد فیگارو به نقل از یک منبع دیپلماتیک نوشت منافقین به «هر سخنران آمریکایی 25 هزار دلار و به هر سخنران فرانسوی 12 هزار و پانصد دلار» برای شرکت و سخنرانی در این نشستها پرداخت میکند. سازمان منافقین با پرداخت مبالغ هنگفت در قالب سخنرانی سیاستمداران و یا افراد موثر از آنها در ساختار قدرت، برای لابی در اتحادیه اروپا و آمریکا استفاده میکند. یکی از گروههای وابسته به پارلمان اروپا که وظیفه لابیگری را بر عهده دارد، گروه موسوم به «دوستان ایران آزاد» است که توسط لابی قدرتمند منافقین در بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، دانمارک، بلژیک و پارلمان اروپا سازماندهی شدهاند. همین افراد هستند که در ازای دریافت پول، منویات منافقین را در اتحادیه اروپا دنبال میکنند. نام اکثر این افراد در طرحهای ضدایرانی به چشم میخورد. اعمال تحریمهای جدید علیه ایران و تلاش برای تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران نیز از اقدامات این افراد نزدیک به منافقین است.
این افراد برای حمایت از طرحهایی که منافقین در پس آن هستند و یا برای سخنرانی در اجلاسهای این گروهک، مبالغ قابل توجهی دریافت میکنند. به نوشته بلومبرگ و طبق گزارشی که نشریه کریستینساینسمانیتور در سال 2011 منتشر کرده است، گروهک منافقین در آن سال مبلغ 25 هزار دلار به سخنرانانی که دعوت کرده بود، پرداخت کرده است. به طور حتم قیمت این پیادهنظامهای اجارهای منافقین در سال 2022 با رشدی قابل توجه همراه بوده است که آنها را مجاب به همراهی با این تروریستها کرده است.
میانداری منافقین در 1401
با وجود نمایش سال گذشته ائتلاف هشت نفره رضا پهلوی و دوستانش و حتی کمپین وکالت میدهم سرویسهای امنیتی غربی آنها را چندان جدی نگرفتند. آنهایی هم که جدی گرفتند و پای افرادی همچون مسیح علینژاد را به کاخ الیزه باز کردند، بعدتر حاضر به ادامه ارتباط نشدند. اروپا و کاخ سفید با این توجیه که «وقتی انقلاب ایران تمام شده و کسی در خیابان نیست، چرا نباید به میز مذاکره برگردیم؟» این جلسات را به پایان رساندند. در ناآرامیهای سال گذشته، همه طرفها سعی میکردند به شکلی خود را از منافقین دور نگه دارند و اگر هم با آنها همکاری دارند- با توجه به تنفر افکار عمومی از این گروهک- این همکاری پنهان بماند. درگیریهای گروههای مختلف اپوزیسیون و ناتوانی آنها در اثرگذاری باعث شد تا سیاستمداران آمریکایی، متوجه شوند که باید به سراغ چه گروهی بروند؛ گروهی که منابع مالی، نیروی نظامی و عوامل نفوذی در کشور دارد. همین موضوع نیز باعث شد تا روز 19 بهمن کمی پیش از نشست گروه هشت نفره در دانشگاه جرجتاون، به ابتکار تام مککلینتاک، مریم رجوی رهبر گروهک تروریستی منافقین در کنفرانس مطبوعاتی کنگره آمریکا پس از قطعنامهای موسوم به حمایت از قیام مردم ایران سخنرانی کند. 165 نماینده از هر دو حزب از این قطعنامه حمایت کردند. در بخشی از این قطعنامه نمایندگان کنگره مریم رجوی را «رهبر اپوزیسیون» خوانده و از «طرح 10 مادهای» او «برای آینده ایران»، حمایت کردهاند. آنها همچنین از ایالات متحده خواستهاند «در هرگونه تحقیقات بینالمللی» در مورد اعدامهای سال ۱۳۶۷ شرکت کند. این قطعنامه و حمایتهای آن از منافقین نشان میداد که در غرب اصلیترین اپوزیسیون جمهوری اسلامی، منافقین تعریف شدهاند و تحرکات دیگر حتی اگر به فرض مستقل از منافقین باشد، به نام منافقین زده میشود و درنهایت این مریم رجوی است که اجازه پیدا میکند در پارلمانهای کشورهای مختلف اروپایی به ایراد سخنرانی بپردازد. برای آنها اینکه مردم ایران چه نگاهی به این گروه دارند، فاقد اهمیت است؛ چراکه منافقین باید ابزاری برای مهار ایران باشند. منابع امنیتی در ایران در میانه ناآرامیهای سال گذشته، از نقشآفرینی منافقین سخن میگفتند. این موضوع به صراحت از سوی منافقین نیز تایید شده است. این گروهک مدعی است که با وجود دستگیری هزاران تن از اعضای یگانهای مقاومت (وابسته به مجاهدین خلق)، شبکه آنها در بسیاری از استانها گسترش یافته است. آنها مدعی هستند که یگانهای مقاومت در سال گذشته توانستند 3 هزار و 700 عملیات و دهها هزار اقدام اعتراضی را سازماندهی کنند. مریم رجوی میگوید فقط در مدت کوتاه سالگرد ناآرامیها «بیش از 400 اقدام اعتراضی داشتند.» در ناآرامیهای سال گذشته، منافقین با گروههایی که خود را جوانان فلانمحله یا شهر مینامیدند، بیانیه صادر میکردند. گروه «جوانان محلات» یکی از همین نامهایی بود که در دل اغتشاشات سال گذشته ناگهان ظهور کرد و رسانههایی همچون ایراناینترنشنال نیز آنها را معرفی و پروموت میکردند. واکاوی اخبار منتشرشده از این گروه و رفتار آنها در اغتشاشات مشخص میکرد که این گروه و گروههای مشابه همان ایدهای را پیادهسازی میکنند که با عنوان کانونهای شورشی توسط چهرههایی چون مهدی ابریشمچی در سازمان مجاهدینخلق طراحی شده بود. کانونهای شورشی تعریفی است که سازمان مجاهدینخلق به استراتژی سرنگونی حکومت ایران اطلاق کرده و فعالیتهای خود در جریان حوادث سال گذشته را نیز بر مبنای همین استراتژی طراحی کرده بود.
منابع مالی از کجا میآیند؟
چهار دهه از آغاز عملیات مسلحانه گروهک تروریستی منافقین میگذرد اما هنوز مشخص نیست منابع مالی این گروهک از چه طریقی تامین میشود؟ مجید تفرشی، پژوهشگر ایرانی در جریان ساخت مستند «خیریه اشرف» که بخشی از آن پیرامون موسسه خیریهای وابسته به منافقین (ایران اید) بود، معتقد است حجم پول گروهک منافقین «قابل مقایسه با هیچ یک از سایر اپوزیسیونها و هیچ اپوزیسیونی در تاریخ بشر نیست.» او از یک دارایی بسیار بزرگ حدود «50 میلیارد دلار»ی سخن میگوید؛ داراییای که به تعبیر تفرشی خرج نشده و «سرمایهگذاری شده و سودش خرج میشود.» با وجود شفافیت قابل توجه مالی در اروپا و آمریکا، هنوز هیچ کس نمیداند که منافقین چگونه به این سرمایه دست پیدا کردهاند. موضوع به اندازهای پیچیده است که «مایکل روبین» یکی از مقامات سابق پنتاگون در مقالهای در موسسه آمریکن اینترپرایز، از «وضعیت مالی نامشخص» این گروه نوشته است. روبین این مقاله را در مارس 2023 یعنی حدود 11 سال پس از خروج منافقین از فهرست سازمانهای تروریستی ایالاتمتحدهآمریکا نوشته اما نه او که در پنتاگون فعالیت داشته و نه هیچ روزنامهنگار و تحلیلگر دیگری تا به امروز موفق به کشف شبکه مالی این گروهک در غرب نشده است.
منافقین در چند دهه گذشته همواره مدعی بوده که منابع مالی فعالیتهایش از جانب هوادارانشان در ایران تامین شده است. مسعود رجوی، رهبر این گروهک در 27 فوریه 1992 در پاسخ به «همیلتون»، رئیس کمیته فرعی اروپا و خاورمیانه کنگره آمریکا مدعی شد هزینههای شاخه نظامیاش «توسط مردم ایران تامین مالی» میشود. این ادعا را هم نزدیک به شش هزار سند آزادسازی شده موسسه چریتی کامیشن که یکی از نهادهای مردمنهاد و ناظر بر موسسات خیریه در انگلیس است، نقض میکند و هم اظهارات اعضای جدا شده از این گروهک تروریستی. یکی از عوامل اصلی شبکه تامین مالی گروهک منافقین، ابراهیم خدابنده است. او که سالها قبل به همراه دو میلیون دلار پول نقد در سوریه دستگیر و به ایران مسترد شد، از خیریه «ایران اید» بهعنوان یکی از منابع درآمدزایی گروهک منافقین نام برد. این خیریه به این بهانه تشکیل شده بود که کمکهای مردمی را به دست کودکان جنگزده و یا خانواده افرادی که در ایران اعدام شدهاند، برساند اما در واقع این موسسه یکی از بنگاههای درآمدزایی منافقین بود. جدا از کمکهای مردمی، کشورهای حاشیه خلیجفارس که از پشتپرده موسسه آگاه بودند، منابع مالی قابل توجهی به حساب موسسه پول واریز میکردند. به گفته خدابنده «عربستان پول را مستقیم به حساب مریم رجوی نمیریخت. مثلا میگفتند یک نفر 100 هزار پوند به حساب ایران اید ریخته است. هیچ آدمی این میزان پول را به حساب صلیب سرخ هم نمیریزد، چه برسد به حساب یک خیریه ناشناس.» پولهای جمعآوری شده به پاکستان، دبی و ترکیه ارسال میشد تا رد پول به شکلی گم شود و دوباره این مبالغ با چمدان به انگلیس و فرانسه برمیگشت. البته این تنها راه درآمدزایی نبوده و سازمان فارغ از پولشویی در قالب موسسه خیریه، از روشهای دیگر برای کسب منابع مالی استفاده میکردند. خدابنده که در جریان فعالیتهای مالی سازمان بوده نیز این گزاره را تایید میکند که «سازمان موارد زیادی پرونده به اتهام کلاهبرداری، قاچاق انسان، قاچاق کالا و موارد دیگر داشت.»
بخش دیگری از درآمدهای سازمان از طریق محمولههای طلا و هدایای لوکس کشورهای حاشیه خلیجفارس تامین میشد. بهعنوان نمونه پادشاهی سعودی، چندین ساعت تمام طلا از بند معروف رولکس و چندین کامیون طلا به سازمان هدیه کرده است. مسعود خدابنده، مسئول سابق تیم حفاظتی منافقین در سال 2018 طی مصاحبهای با خبرگزاری اردنی البوابه از نقش نظارتی خود در این معاملات گفته است. او از «سه کامیون پر از شمش طلا» به ارزش 200 میلیون دلار سخن گفته است. یکی دیگر از منابع درآمدی منافقین، قاچاق مواد مخدر، الماس و سلاح در سراسر جهان است. نمونه آن پرونده قاچاق محموله 500 کیلویی هروئین به کشور اوکراین است. جاسوسی، شنود، تخلیه تلفنی و عملیات تروریستی یکی دیگر از روشهای درآمدزایی منافقین است. عمدتا مشتری این قبیل اقدامات کشورهای حاشیه خلیجفارس، اسرائیل، کشورهای اروپایی و آمریکا هستند. در سازمان هادی روشنروان، مسئولیت بخش اخباری یا همان جاسوسی سازمان را بر عهده دارد. در این بخش اخبار و اطلاعات مالی و روابط دیپلماتیک جمعآوری میشود. با توجه به اینکه منافقین ایرانی بودند و جامعه ایران را بهخوبی میشناسند، بهسادگی امکان جاسوسی و تخلیه تلفنی یا حتی عملیات در ایران را دارند. بر همین اساس سرویسهای جاسوسی غربی و منطقه با پرداخت پول به این سازمان، اطلاعات را خریداری کرده و از آنها بهعنوان عاملان عملیات تروریستی در ایران استفاده میکنند. منافقین حتی برای جذب و بهکارگیری افراد، پول دریافت میکنند. اسرائیل و آمریکا هم بابت هر یک از کانونهای شورشی، که سازمان درست میکند، به سازمان پول میدهند. ولی مهمترین منبع مالی منافقین نفت عراق بود. پژوهشها و اعترافات منافقین حاکی از صندوقهای مالی این گروهک بود که پس از پذیرش پیشنهاد صدام مبنیبر نقلمکان به عراق و مبارزه با ایران، مملو از دلارهای نفتی شد. مریم سنجابی، یکی از اعضای سابق شورای نخبگان سازمان مجاهدین خلق گفته «علاوه بر تسلیحات، درآمدهای حاصل از فروش روزانه 50 هزار بشکه نفت به سازمان اختصاص» پیدا میکرد. پس از حمله عراق به کویت و تحریم این کشور، سازمان نفت عراق را به بازارهای خارجی قاچاق میکرد. ماجرا تا آنجایی پیش رفت که «رجوی در آخرین دیدار خود با صدام حسین در آگوست 2000 از صدام خواست تا براساس اسناد و نامهها سهم نفت منافقین را تا 100 هزار بشکه در روز (سه میلیون بشکه در ماه) افزایش دهد.» درآمدهای عظیم نفتی و سایر کمکهایی که از طرق مختلف بهدست منافقین میرسید، فرصت ویژهای را در اختیار آنها برای سرمایهگذاری این منابع قرار داده بود. برخی دادههای غیررسمی حکایت از آن دارد که سازمان بیش از هزار خانه در پاریس و نزدیک به 15 هتل در لندن دارد که یکی از منابع درآمدی آنهاست.