علی مزروعی، خبرنگار گروه نقد روز: محمد پنج سالش بود که گروهی دزد و کلاهبردار به زور وارد خانه روستاییشان شدند. او و خانوادهاش را بیرون و خانهشان را غصب کردند. حالا 30 سال از آن زمان گذشته، کلاهبردارها خانه روستایی محمد را خراب کردهاند و جایش یک آپارتمان چهار طبقه ساختهاند و هرکدام با خانوادهشان در آن ساکن شدهاند. چند روز پیش محمد با اسنادی کاملا معتبر برای بازپسگیری خانه پدریاش در دادگاه شکایت کرد. دادگاه اما به او میگوید نمیشود خانهات را به تو برگردانیم چون الان چندین خانه روی زمین تو بنا شده و شهروندانی که آنها را دزد میدانی هم همسر اختیار کرده و صاحب فرزند شدهاند. گناه فرزندانش چیست؟ محمد فریاد میزند پس فرزندان من چه میشوند آنها حقی ندارند؟ کودکیام، پدرم که همین کلاهبردارها او را کشتند تا به دادخواهی بلند نشود، مادرم که دق کرد و مرد چه میشوند؟ اصلا مگر گذشت زمان دزدی را مشروع میکند؟ قاضی جواب میدهد بههرحال کاری نمیشود کرد الان آنها جمعیتشان زیاد شده و حتی زمینهای بیشتری برای مسکن گزیدن نیاز دارند. پیشنهاد میکنیم همین خانه موقتی که در روستای بغلی ساختهای را هرچه سریعتر تحویل بدهی و برای امنیت خودت و فرزندانت راهی صحرا شوی.
این یک داستان واقعی نبود اما حتما تا به اینجا حدس زدهاید که اقتباسی از واقعیت تلخی است که مردم فلسطین هر روز زندگیاش میکنند. عملیات طوفان الاقصی اکنون این جسارت را به مردم فلسطین داده که با حمایت قاطعانه از گروههای مقاومت برای بهدست آوردن حق خود، یعنی تعیین سرنوشت سرزمین مادریشان در مقابل غاصبان مبارزه کنند؛ حقی که نگاهها به واقعیتهای موجود آن را کاملا عقلانی و در دسترس مینمایاند اما حامیان رژیمصهیونیستی سعی دارند هرگونه ایده برای تحقق این حقخواهی را ناشدنی و غیرمعقول جلوه دهند.
راه تحقق عدالت
درنتیجه غصب سرزمین فلسطین توسط صهیونیستها جامعه اصیل فلسطین به چهاربخش تقسیم شده است. مطابق آماری که مرکز آمار فلسطین در سال 2020 اعلام کرد جمعیت فلسطینیان در سراسر جهان حدود 14 میلیون نفر است. مطابق این آمار تعداد فلسطینیان در کرانه باختری و قدس شرقی اشغالی سهمیلیون نفر، در نوار غزه که تحت محاصره اسرائیل قرار دارد دومیلیون نفر و در خارج از مرزهای سرزمینهای اشغالی حدود هفتمیلیون نفر است. حدود دومیلیون نفر نیز در سرزمینهای اشغالی تحتعنوان شهروندان رژیمصهیونیستی زندگی میکنند که اعراب اسرائیلی نامیده میشوند. ایده عادلانه برای تعیین سرنوشت فلسطینیان این است که مجموع فلسطینیان حاضر در مرزهای فلسطین و آوارگان فلسطینی درمورد شیوه مدیریت آینده سرزمین خود پای صندوقهای رای بروند و تصمیمگیری کنند. تصمیمگیریای که اجازه به همه یا بخشی از صهیونیستها برای سکونت در سرزمینهای اشغالی یا عدم سکونتشان یا شرایط و چگونگی سکونت احتمالیشان را نیز شامل میشود.
جمعیت بهانه خوبی برای مشروعیت رژیمصهیونیستی نیست
اگرچه جمعیت اساسا معیار خوبی برای مشروعیت بخشی به حاکمیت صهیونیستها بر فلسطین محسوب نمیشود اما حتی اگر این فاکتور را نیز بخواهیم لحاظ کنیم بازهم این صهیونیستها هستند که در موضع ضعف قرار دارند. لذا اگر بنا به مهاجرت گروهی باشد باید صهیونیستهایی را شامل شود که اقلیت جمعیتی را دارا هستند نه اکثریت. مهمترین بهانهای که برای ناشدنی بودن تحقق حاکمیت فلسطینیان بر سرزمینشان مطرح میشود، این است که اکنون جمعیت صهیونیستها زیاد شده و نمیشود همه آنها را مجبور به کوچ کرد. زمانی که با نگاهی واقعی به دادههای موجود بنگریم اما این دلیل تا حد زیادی قابل رد است. رژیمصهیونیستی برای اینکه بتواند تداوم موجودیت خود را مشروعیت بخشیده و مردم کشورهای جهان ازجمله مسلمانان را از نابودی خود منصرف کند روی فاکتور جمعیت حساب ویژهای باز کرده و با هر دستاویزی سعی در بالا بردن آن دارد، تا حدی که حتی اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی را نیز به جمعیت خود اضافه کرده است. بخش زیادی از این جمعیت مسافران فصلی هستند که رژیمصهیونیستی برای افزایش آمار جمعیتی خود به آنها تابعیت و امکانات مادی داده است. از آنجا که آخرین موج چشمگیر مهاجرت مثبت به رژیمصهیونیستی در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 میلادی شکل گرفته، میتوان گفت بخش زیادی از این جمعیت نیز مهاجرانی هستند که سابقه سکونتشان از سهدهه فراتر نمیرود و درنتیجه پیوندشان با سرزمین مادر قطع نشده و امکان رجعت دارند. بخش زیادی از جمعیت نیز نسلهای نخست مهاجرانند که میتوان آنها را در دادگاه بابت جنایت و نسلکشی محاکمه کرد و حکم خروج کمترین جریمه برای آنهاست. همین حکم درمورد نظامیانی قابل اطلاق است که در نسلکشی چندسال اخیر در فلسطین اشغالی شریک بودهاند، درنتیجه جمعیت یهودیانی که متولدان نسلهای بعدی بودهاند و باید درمورد خروج یا عدم خروجشان تصمیمگیری شود، خیلی کمتر از آماری است که رژیمصهیونیستی از جمعیت خود ارائه میدهد.
بستر پذیرش مهاجران یهودی در غرب وجود دارد
دلیل دیگری که برای ناشدنی بودن ایده اخراج صهیونیستها عنوان میشود عدم امکانپذیرش آنها توسط سایر سرزمینهاست. این ادعا درحالی مطرح میشود که در اثر جنگهای شکلگرفته در خاورمیانهتنها از سال 2005 تا 2015 یعنی در بازه زمانی 10 ساله 29 میلیون نفر از غرب آسیا به اروپا مهاجرت کردهاند و این درحالی است که جمعیت مهاجران غرب آسیا به اروپا تا قبل از این سال 25 میلیون نفر بوده است. این آمار نشان میدهد درصورت بازگشت امنیت به این منطقه و پایان جنگهایی که با دخالت خارجی آمریکا و متحدانش رخداده آمار زیادی از ساکنان سرزمین شامات به کشور خود بازگشتهاند و فضایی برای میزبانی از جامعه یهودیان فراهم میشود که بهلحاظ فرهنگی تطابق بیشتری با غربیها دارند. نکته دیگر این است که همه این جنگها تقریبا از زمانی آغاز شدهاند که آمریکا برای تهاجم به افغانستان و عراق پا در منطقه گذاشت، لذا پذیرش مهاجران یهودی از جانب آمریکا حداقل خسارتی است که میتوان توقع داشت به این کشور تحمیل شود. درضمن آنتونی بلینکن اخیرا در این مورد اظهارنظری کرده که نشان میدهد کاخ سفید خیلی هم به این مساله بیرغبت نیست. در واکنش به افزایش ناامنی در سرزمینهای اشغالی و اسکان صهیونیستها در پناهگاهها وزیر خارجه آمریکا گفته که کشورش حاضر است بهصورت نامحدود برای شهرکنشینان صهیونیست ویزا صادر کند.
اگر مهاجرت یهودیان مشکل است مهاجرت ساکنان غزه غیرممکن است!
دولتهای غربی و همچنین برخی دولتهای اسلامی منطقه درحالی ایده سپردن سرنوشت سرزمینهای اشغالی به فلسطینیان را ناممکن میدانند که درمقابل ایده اخراج ساکنان مردم غزه به صحرای سینا سکوت کردهاند. رژیمصهیونیستی از روز نخست آغاز بمباران غزه تلاش داشته تا ضمن راندن مردم از شمال باریکه غزه به سمت جنوب، دولت مصر را به پذیرش مردم این منطقه و اسکان آنها در صحرای سینا قانع کند. ایدهای که همچون ادعای نابودی حماس راه به جای نبرده است. همزمان با اصرار مردم غزه به حضور در خانههای خود و مقاومت در برابر صهیونیستها دولت مصر نیز از پذیرش پیشنهاد رژیمصهیونیستی سرباز زده است. برای تحقق این ایده حتی بانک جهانی نیز پای کار آمد و بنیامین نتانیاهو وعده داد که درصورت رضایت دولت مصر از لابی خود برای بخشیده شدن بدهی مصر به بانک جهانی استفاده کند. صهیونیستها حتی ایده مهاجرت دو میلیون فلسطینی ساکن نوار غزه به اسکاتلند را نیز مطرح کردهاند. پس از آنکه حمزه یوسف، نخستوزیر مسلمان و پاکستانیتبار اسکاتلند نسبت به نسلکشی رژیمصهیونیستی در غزه معترض شد «نسیم فاطوری»، نایبرئیسکنست رژیمصهیونیستی مدعی شد باید ساکنان نوار غزه به مناطقی کوچانده شوند که برای پذیرش آنان اعلام آمادگی کردهاند و در صدر این کشورها، اسکاتلند قرار دارد. فاطوری پیشنهادش را اینگونه تکمیل کرد: «در صورتیکه حمزه یوسف، نخستوزیر اسکاتلند [به فلسطین اشغالی] بیاید، از او میخواهیم که ساکنان غزه را بپذیرد. ما نیز بندر غزه را باز میکنیم و برایش کشتی فراهم میکنیم تا آنان مهاجرت کنند.» تلاش برای کوچاندن مردم غزه درحالی ادامه دارد که آمریکا با ارائه مهلت چندهفتهای دست این رژیم را باز گذاشته و بهصورت حداکثری از آن پشتیبانی تسلیحاتی و نظامی میکند. لذا کسانی که ایده بیرون راندن صهیونیستها را غیرمنطقی میدانند باید در مقابل راهبرد آمریکا و رژیمصهیونیستی برای خروج فلسطینیان نیز اعلام موضع کرده و واکنش قاطع نشان دهند. البته حامیان رژیمصهیونیستی در مقابل این اقدامات سکوت اختیار کردهاند همانطور که درمورد تهدید علنی وزیر گردشگری این رژیم به حمله اتمی سکوت کردهاند.
آلترناتیوی شکستخورده
جدا از کشورهای غربی برخی کشورهای اسلامی که با اخراج صهیونیستها مخالفند و در تلاش برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی هستند برای فرار از واکنش افکار عمومی ایده اخراج مردم غزه به صحرای سینا را نیز نفی میکنند. این کشورها اما راهکار جایگزینی جز یک مسیر آزمودهشده و شکستخورده را پیشنهاد نمیدهند. ایده 2 دولتی بیش از آنکه یک پیشنهاد قابل اجرا باشد دستاویزی برای کشورهایی است که میخواهند با اتخاذ موضعی دوگانه از متهم شدن به همراهی با صهیونیستها فرار کنند. ایده 2 دولتی پیش از این یکبار به مردم فلسطین تحمیل شده بود. پیمان اسلو که بهطور رسمی در 13 سپتامبر 1993 در واشنگتن با حضور یاسر عرفات، اسحاق رابین و بیل کلینتون به امضا رسید هیچ آوردهای برای فلسطینیان نداشت و در ازای خلع سلاح آنها صرفا امضاکنندگان این پیمان را صاحب جایزه صلح نوبل کرد اما هیچوقت صلح را به ارمغان نیاورد. در توافقنامه اسلو با شعار «صلح در برابر زمین» بر ضرورت مذاکره درمورد راهحل نهایی بین فلسطینیها و اشغالگران صهیونیست در مدت پنج سال تاکید شد، اما گذر زمان نشان داد که رژیم اشغالگر حقوق فلسطینیان را در تمام موارد از جمله شهرکسازی، کنترل قدس، مسجدالاقصی، امنیت ساکنان، تعیین مرزها، سرنوشت پناهندگان و آوارگان، تقسیم آب و ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی، کاملا نادیده گرفته است. درواقع رژیم اشغالگر صهیونیستی درست برعکس مفاد پیمان اسلو عمل کرد و از این توافق تنها برای مصادره اراضی بیشتر فلسطینیها و توسعه شهرکها سوءاستفاده کرد. گذر 30 سال از امضای این توافق نشان داد که تمام وعدههای این پیمان دروغین و مهمترین نتایج آن یهودیسازی بیتالمقدس و گسترش سرطانی مانند شهرکهای صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی فلسطین بود؛ نکته اینجاست که در مقابل اقدامات اسرائیل، تنها اقدام تشکیلات خودگردان فلسطین شکایت به آمریکا بود. با این تفاسیر میتوان ایده 2 دولتی را پوششی توصیف کرد که رژیمصهیونیستی با استفاده از آن به دنبال تشکیل سرزمین یک دولتی و غصب تدریجی سایر بخشهای فلسطین بوده است. اساسا یهودیان افراطی با نگاهی ایدئولوژیک به مساله فلسطین نگریسته و به دنبال حاکمیت بر بخش عظیمی از خاک کشورهای منطقه هستند که آن را عرض موعود میدانند. لذا ایده 2 دولتی یک ایده کاملا شکستخورده است و مردم فلسطین در مقابل رویکرد تمامیتخواهانه صهیونیستها چارهای جز مقاومت و پس گرفتن خانههایشان ندارند؛ امری که رژیمصهیونیستی و حامیانش با آن مخالفند اما این مخالفت توجیه کافی برای اخراج فلسطینیان ساکن غزه و کرانه باختری محسوب نمیشود. در مقابل مخالفانی که منطق زور را میفهمند راهی جز تحمیل خواستهها ندارند.
برخلاف ایده 2 دولتی ایده مقاومت تاکنون شکست نخورده است
با درک ناممکن بودن ایده 2 دولتی راهکاری جز تکدولتی برای مساله فلسطین نمیماند. راهکاری که دولتهای غربی با استفاده از سپردن تمام سرزمینهای اشغالی به رژیمصهیونیستی به دنبال آن هستند و کشورهای حامی مقاومت نیز از طریق ایده حق تعیین سرنوشت توسط ساکنان اصلی آن را پیگیری میکنند. مطابق آنچه پیش از این تشریح شد تعیین سرنوشت توسط ساکنان اصلی هم عادلانه است و هم تحقق آن با چالشهای کمتری مواجه بوده و توجیهپذیر است. بیرون آمدن کشورهای مختلف از سلطه استعمار و استقلال آنها نشان داده که درنهایت ایده مقاومت است که میتواند امنیت را به سرزمینهای تصرفشده بازگرداند. نمونههای معاصر این اتفاق را میتوانیم در استقلال کشورهای آفریقایی ببینیم. کشورهایی که پس از استقلال سفیدپوستان را نیز تحمل کردند.
گروههای مقاومت اثبات کردهاند از صهیونیستها لطیفترند
درحالی برخی با طرح کردن گزاره جعلی ریختن یهودیان به دریا به دنبال ترحم خریدن برای صهیونیستها هستند که واقعیات میدان نشان داده گروههای مقاومت بسیار لطیفتر از صهیونیستها رفتار کردهاند. درحالیکه رژیمصهیونیستی اسرای فلسطینی را دست و پا شکسته تحویل میدهد رزمندگان فلسطینی اسرای صهیونیست را با لبخند و خداحافظی بدرقه میکنند. همین امر نشانه خوبی برای توصیف تفاوتهای آینده فرضی سرزمینی است که یهودیان صاحب شوند با چیزی که مردم فلسطین پیگیری میکنند. کسانی که با وجود دیدن تصاویر اسرای صهیونیست حین آزادی درمورد آینده یهودیان درصورت آزادسازی فلسطین ابراز نگرانی میکنند باید توضیح دهند که چرا نسبت به آیندهای که استعمالکنندگان بمبهای فسفری تداعی میکنند سکوت کردهاند.
شماره ۴۰۲۳ |
صفحه ۲ |
نقد روز
دانلود این صفحه
چرا راهحل فلسطین رفراندوم است؟