فرید خالقی، فعال حوزه کاغذ: چند سالی است که مسئولان دولتی درباره جذابیت خودکفایی در تولید کاغذ دم میزنند و مرتبا درمورد دستاوردهای خود در داخلیسازی تولید کاغذ مصاحبه میکنند. آنها تولید داخلی کاغذ را بهعنوان راهی برای کاهش قیمت کتاب و محصولات دیگر اعلام میکنند. بهعنوان نمونه وزیر فرهنگ و ارشاد از سال اول حضور خود پیگیر پروژه داخلیسازی تولید کاغذ است و بارها سخنانی با این مضمون گفته است: «وزارت ارشاد برنامه گستردهای برای تامین و تولید کاغذ و رسیدن به خودکفایی و حتی صادرات کاغذ در این وزارتخانه را در دستور کار قرار داده است.» از این دست اخبار هر هفته و به هر بهانهای منتشر میشود و طبیعتا برای مردم عادی این پرسش مطرح میشود که پروژه خودکفایی در تولید کاغذ چیست و به چه مقدار تحققپذیر است. بهعنوان یک فعال کوچک در صنعت کاغذ و سلولزی بر خود لازم دانستم که تجربه مختصرم در این حوزه را در قالب چند پاراگراف در اختیار علاقهمندان قرار دهم.
صنعت کاغذ یا صنعت سلولزی؟
در دنیا صنعتی به نام صنعت تولید کاغذ وجود ندارد بلکه گروه بزرگی بهعنوان صنایع سلولزی تعریف میشود که کاغذ، مقوا، کارتن، خمیر، دستمال کاغذی، پوشک و دهها محصول زیرمجموعه دارد. انواع کاغذ و مقوا چند صد کیفیت مختلف تولیدی دارد که در صنایع مختلفی به کار گرفته میشود. از 1.5 میلیون تن مصرف کاغذ و مقوا در کشور ما، کمتر از 100 هزار تن سهم نشر روزنامه و کتاب است و مابقی این مقدار عمدتا در بخش بزرگ تبلیغات و بستهبندی به کار میرود. اینکه نهاد وزارت ارشاد در این صنعت به اندازه 100 هزار تن مصرف خودش نقش ایفا کند و دغدغهمند باشد، امری طبیعی است ولی سیاستگذاری کلان در این حوزه حتما برعهده وزارت محترم صمت و از صلاحیت کاری وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی خارج است.
آیا خودکفایی موضعی امکانپذیر است؟
خروجی صنعت سلولزی هزاران محصول مختلف است که در صنایع بسیار متنوعی به کار گرفته میشود. صنعت نشر، آموزشوپرورش، هزاران چاپخانه، مراکز تبدیلی ریز و درشت، صنایع غذایی و لبنیات، صنایع دارویی و آرایشی، بهداشت و درمان، صنایع تولید قطعات، تولیدکنندگان میوه و محصولات کشاورزی، فستفودها و صدها بخش دیگر و بهتبع آنها میلیونها مصرفکننده، ذینفع محصولات سلولزی هستند. هرگونه تصمیمگیری کلان برای این حوزه باید با توجه به در نظر گرفتن منافع کامل میلیونها ایرانی باشد. اینکه وزیر ارشاد تصور کند به فرض احیای چند کارخانه میتوان کاغذ را در بخش نشر خودکفا کرد تحلیلی خام و ناشی از نگاه جزءنگرانه است. امروز کاغذ روزنامه بیش از اینکه در چاپ روزنامه مصرف شود، در بستهبندی میوه و ساندویچ استفاده میشود، کاغذ تحریر بیش از چاپ کتاب در بخش تبلیغات و تولید جعبههای شیرینی مورد استفاده قرار میگیرد و کاغذهای گلاسه بیش از نشر کتاب کودک، در چاپ بروشور و کارتنهای لمینیتی میوههای صادراتی به مصرف میرسند بنابراین به فرض مصرف سالیانه 100 هزار تن در بخش فرهنگی نمیتوان با تولید این مقدار به خودکفایی موضعی رسید زیرا بازار بسیار بزرگتر از این مقدار است.
آیا ایران کشور ایدهآلی برای سرمایهگذاری در صنایع سلولزی است؟
برای تولید کاغذ و محصولات سلولزی به جز ماشینآلات و انرژی، به دو چیز نیاز داریم: «خمیر» و «آب».
خمیر به دو روش کلی تهیه میشود: برای محصولات بهداشتی و باکیفیت از خمیر بکر درختان و جنگلها و برای محصولات با کیفیت پایینتر از خمیر بازیافتی استفاده میشود. ما در ایران تولید خمیر بکر نداریم چون منابع جنگلی نداریم. کشورهایی چون روسیه، برزیل، کانادا، آمریکا، چین، هند، سوئد و فنلاند که جزء تولیدکنندگان اصلی خمیر به شمار میروند مناطقی هستند که به کمک بافتهای عظیم طبیعی، منابع آبی بزرگ و البته برنامههای کاشت در ازای برداشت، ظرفیتهای بزرگی در تولید خمیر که ماده اولیه همه صنایع سلولزی است دارند. اگر کشوری ظرفیت تولید خمیر را دارد طبیعتا سرمایهگذاری در پاییندست صنعت، یعنی تولید کاغذ و مقوا و … نیز توجیه اقتصادی دارد. کشورهای مذکور عمدتا صاحب بالادست و پاییندست صنایع سلولزی هستند و این بهینگی و قدرت آنها در رقابت در بازار جهانی را تقویت میکند. اگر در کشور خشک ایران در پاییندست صنایع سلولزی، یعنی تولید کاغذ و مقوا سرمایهگذاری میکنیم باید بدانیم که برای تامین خمیر همیشه به کشورهای صاحب خمیر وابسته خواهیم بود و طبیعتا مزیت چندانی برای صادرات نخواهیم داشت.
آیا با تولید کاغذ چاپ و تحریر از خروج ارز جلوگیری میشود؟
کاغذهای چاپ و تحریر که مسئولان وزارت ارشاد مکررا درباره تولید آن مصاحبه میکنند در گروهی قرار دارند که برای تولید نیاز به خمیر بکر و باکیفیت دارند و برای هر کیلوگرم تولید آن میبایست عینا خمیر وارد شود. اینجا دو اشکال وجود دارد: اول اینکه چون ما در خمیر واردکننده هستیم، به هر حال بابت تولید کاغذ تحریر باید خمیر باکیفیت وارد کنیم و این همان خروج ارز است! یعنی فراتر از اینکه بخواهیم خودمان را فریب بدهیم یا نه، با واردات خمیر به جای کاغذ صرفهجویی چندانی در خروج ارز نکردهایم. دوم درصورتیکه طبق تجربههای گذشته اختلالی در زنجیره تامین جهانی خمیر در دنیا پیش آید، بسیاری از تامینکنندگان از فروش خمیر برای بازارهای صادراتی خودداری میکنند و در مقاطع خاص خمیر خود را به کاغذسازان همان کشورها خواهند فروخت. ما مجبور خواهیم بود خمیر را بسیار گران و در برخی موارد هم قیمت محصول نهایی بخریم که این امکان رقابت قیمتی در صادرات و بازارهای جهانی را به کلی از ما خواهد گرفت، یعنی تولید کارخانههای ما با وابستگی شدید به خمیر روبهروست و این موضوع ما را در ریسک بزرگی قرار میدهد. اصولا کشورهایی در دنیا برای تولید جدی محصولاتی نظیر کاغذ و مقوا مزیت دارند که دارای منابع بالادستی این صنعت یعنی «خمیر» و «آب» باشند.
خودکفایی یا تولید؟ مساله این است …
تولید رمز موفقیت هر کشوری در اقتصاد و سازنده رفاه مردم هر سرزمینی است. سالهاست در میان بخش بزرگی از مسئولان دولتی، شاهد خلط دو واژه «تولید» و «خودکفایی» هستیم. تولید به معنای ایجاد ارزش افزوده و ثروت است و خودکفایی یعنی عدم نیاز به خرید کالاهای مورد نیاز از دیگران. آیا بهتر است یک فرد ثروتمند باشد یا خودکفا؟ یک سرپرست خانوار زمانی توانایی اداره خانواده خود را دارد که بتواند «تولید ثروت» کند. حال اگر همین سرپرست خانواده به جای درآمد به دنبال خودکفایی باشد چه رخ خواهد داد؟ پاسخ روشن است. مجبور است همه توان خود را برای تولید مرغ و تخممرغ و لبنیات خانگی مصرف کند. خودش در خانه نان بپزد یا به تعمیرات لولهها بپردازد. آیا در این شرایط او رفاه بیشتری را تجربه میکند یا زمانی که بتواند از طریق یک یا چند شغل تخصصی کسب درآمد کند و مایحتاج خود را از دیگران بخرد؟ این نگاه امنیتی که «خودکفایی» را به جای «تولید ثروت» نشانده، سرمنشا بسیاری از تصمیمگیریهای اشتباه دهههای اخیر اقتصاد ایران بوده است. این همان رویکردی است که تاثیر زیادی روی کاهش درآمد سرانه و رفاه مردم ایران و نابودی محیطزیست و منابع آبی کشور داشته است. از نگاه تولیدی همه صنایع ذینفع از صنعت سلولزی از جمله نشر، چاپ، بستهبندی که شامل دهها هزار بنگاه تولیدی پاییندست و میلیونها مصرفکننده است به اندازه تولید ثروتشان ارزش دارند. یک چاپخانه با 300 نفر پرسنل تفاوتی با یک کاغذسازی با همین تعداد پرسنل ندارد و تنها امر مهم این است کدام یک از این بنگاهها توانایی بیشتر در خلق ثروت و پرداخت مالیات دارند.
آیا میتوان در کنار خودکفایی، واردات کاغذ را هم ادامه داد؟
در بسیاری از مصاحبههای وزیر محترم ارشاد به این نکته اشاره شده که سیاست دولت تشویق همزمان به خودکفایی کاغذ و واردات آن است. تجربه سالیان اخیر به ما ایرانیهای فعال در صنعت چاپ و نشر نشان داده که از این خبر باید ترسید؛ چراکه اتفاقی که طی دهههای اخیر در صنعت خودرو، لوازم خانگی و … افتاد، اینبار میتواند در تامین کاغذ بیفتد. یک سناریوی آشنا. کاغذساز دولتی یا خصوصی ابتدا دولت را به دادن تسهیلات ارزانقیمت برای آوردن ماشینآلات و خطوط کاغذسازی در کشوری که آب و خمیر ندارد تشویق میکند. دولتمرد خوشخیال از تولیدکننده حمایت میکند تا خطوط خود را مستقر کند. پس از راهاندازی خطوط کاغذساز داخلی که مجبور است خمیر خود را با هزینههای گزاف وارد کند توانایی رقابت قیمتی و کیفی با محصولات وارداتی را نخواهد داشت آنگاه فشارها برای محدودیت واردات آغاز میشود و دولتمرد خوشنیت بهخاطر حمایت از تولید داخلی واردات را سخت کرده و انحصار در بازار شکل میگیرد. اینجاست که ناشر و چاپخانه داخلی باید کاغذ و مقوای بیکیفیت داخلی را به چند ده درصد بالای قیمت جهانی خریداری کند. کاغذ و مقوا نیز از آن محصولاتی هستند که پایه بستهبندی دهها هزار محصول دیگر در صنایع دیگر است و این کیفیت پایین و قیمت بالاتر ضربه فراگیری به منافع صدها صنف و پیشه دیگر در تولید خواهد زد. این تضاد منافع یکی از آفات توسعه غیرمتوازن است و بسیاری اوقات سبب نابودی یک صنعت سالم به نفع یک صنعت رانتی میشود. امید است با در نظر گرفتن موارد فوق سیاستگذاری بخش تولید و تامین کاغذ و محصولات سلولزی به سمت توسعه بیشتر به نفع صنایع پاییندستی پیش رود. تنها نقطه نجات اقتصاد بخش خصوصی غیررانتی است و راه ایجاد رشد پایدار از جاده رقابت و تجارت به نفع مصرفکننده میگذرد.