هادی ناصری، فعال فرهنگی: بعضی وقتها برنامهها هستند که به شبکهها هویت میدهند. یکی از نمونههای چند سال اخیر که مشهور شد برنامه خندوانه است که برای شبکه نسیم ساخته شد. هنوز وقتی اسم شبکه نسیم میآید، مخاطب تنها تصویری که در ذهن دارد، خندوانه است. شبکه افق در حدود 9 سالی که برنامه تولید و پخش کرده، هیچ وقت نتوانسته بود مخاطب فراگیر و با تنوع سلیقه، برای خود دست و پا کند. شاید اصلا به این موضوع هم در طول این مدت اعتقادی نداشته اما فلسطین توانست در مدتی کوتاه با این برنامه، نه فقط در شبکه افق بلکه در میان همه شبکههای رسانه ملی شناخته شود.
سالهاست رژیم اشغالگر قدس در جهت توجیه حضور و مظلومنمایی، فعالانه در رسانهها و مخصوصا رسانههای فارسیزبان مشغول تولید محتواست. از سوی دیگر این شبهه را مطرح میکند که موضوع حمایت از فلسطین و مبارزه با اسرائیل حرف ملت ایران نیست و تنها یک اقلیت در حاکمیت طرفدار این موضوع است. در رویارویی با این هجمهها و حملهها، رسانه چه کار مهمی انجام داد؟ و شاید پرسش دقیقتر این باشد که آیا اصلا در این میدان نبرد رسانهای، نیاز مخاطب در برنامهریزی مدیران رسانه دیده شده؟ حالا و درست در زمانهای که مهمترین اتفاق در جهان اسلام رقم میخورد، به جای بحثهای تئوری و فلسفی و تحلیلهای تکراری، برنامهای روی آنتن شبکه افق سیما رفت که توانست از موضوع قدیمی و تکراری فلسطین، محتوای جدید و بدیع و مورد نیاز مخاطب تولید کند و به مصاف رسانههای رقیب رود. به افق فلسطین مورد اقبال و توجه مخاطب قرار گرفت برای اینکه:
1- به افق فلسطین توانست در بحبوحه درگیریهای سخت و بیسابقه با رژیم غاصب، با همه محدودیتها، ارتباط مستقیم با میدان نبرد در غزه و کرانه باختری و جنین و... برقرار کند و بیواسطه و مستقیم مخاطب را در جریان اتفاقات میدانی قرار دهد.
2- این برنامه به خوبی توانست ماجرای فلسطین را محور انسجام ملی قرار دهد و از منتهای مسیر اصلاحطلبی تا این سوی جریان اصولگرایی نگاه مشترک و دغدغهمند ملی به ماجرای فلسطین را نمایش دهد.
3- به افق فلسطین در سختترین دوره تلویزیون در مواجهه با بحران مخاطب توانست در کانون توجه ذائقههای مختلف قرار گیرد و جریانساز باشد.
4- این برنامه توانست از گرافیک جذاب و تدوینهای حرفهای، محتوای مورد علاقه مخاطب را تولید کند و به عبارتی از فرم خوب در جهت تولید محتوای خوب، استفاده کرد و موثر واقع شد.
علاوهبر موارد بالا حتما موارد دیگری هم میتوان برای توفیق این برنامه برشمرد. برنامهای که در مدت زمان کوتاهی فرآیند برنامهریزی و اجرا را پشت سر میگذارد حتما در مسیر خود با اشکال و ایرادهایی هم ممکن است روبهرو باشد، اما وقتی اشکال و ایراد در نظر مخاطب دیده نمیشود، نشان میدهد که تیم تولیدکننده هوشیارند و مسیر برنامه را رصد و اصلاح میکنند. اگر برای برنامه سه ضلع برنامهساز و مخاطب و سازمان صداوسیما را در نظر بگیریم، باید گفت دو ضلع، وظیفه خود را به خوبی به انجام رساندهاند؛ اول برنامهساز که تمام تلاش خود را به کار گرفت تا محتوایی فاخر و اثرگذار تولید کند و دوم مخاطب که با اقبال خود مسیر طی شده را تایید کرد و انگیزه و انرژی برای تیم تولیدکننده فراهم ساخت. اما آنچه مربوط به سازمان صداوسیماست مثل موارد قبل با اشکال روبهرو شد. سازمان نتوانست از این فرصت کمنظیر بهرهبرداری کند و با انجام تعهد مسئولانه خود در حفظ کیفیت برنامه، ارزشمندی مخاطب را برای رسانه ملی نشان دهد. شاید مسئولان رسانه ملی عدم هماهنگی تیم سازنده برنامه با مدیران شبکه و سازمان را بهانه این ناکامی رسانه ملی بدانند اما باید گفت ناهماهنگی اصلی در سازمان است که ناکامیهای پیدرپی را برای دورهای از مدیریت رسانه که مدعی تحول است، رقم میزند. حضور رئیس سازمان صداوسیما در پشت صحنه و خداقوت گفتن به عوامل برنامه از سویی و حضور سردبیر و مجری برنامه در برنامه صبحگاهی شبکه دو (دو روز قبل از انتشار خبر جدایی تیم به افق فلسطین از برنامه) اگر نشان ناهماهنگی و نابسامانی مدیریتی نیست، چه میتواند باشد؟
بههرحال رسانه ملی نشان داد در دوره تحولش برای مبارزه با شبکههای فارسی زبانی که از هر فرصتی برای القای شبهه و هجمههای اعتقادی بهترین استفاده را میکنند، داشتن تیم رسانهای متعهد، قوی و اتفاقا دارای کارنامه روشن، اصل است. وقتی چنین برنامهای نباشد توقعی هم از رسانه نیست اما وقتی رسانه نشان میدهد که ظرفیت تولید چنین برنامههایی موجود است و از مخاطب دریغ میکند، مخاطب هم نمیتواند به حسننیت مسئولان این رسانه دلخوش باشد. اینجاست که با تدبیر مسئولان فعلی رسانه، مخاطب باید در افق تحولی سازمان موجود محو شود.
شماره ۴۰۰۶ |
صفحه ۱۳ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه

مخاطب در افق رسانه محو میشود!