فرهیختگان: تهاجم حماس به رژیمصهیونیستی باعث هلاکت دستکم 1500 نظامی و شهرکنشین در نخستین روز حمله و صدها کشته در زدوخوردهای بعدی شد. جدا از تلفات صهیونیستها، بیش از 200 صهیونیست در اسارت نیروهای مقاومت هستند. تلفات سنگین جنگ و تعداد بالای اسرا «نقاط عطف» متعددی را ایجاد کرده است. آینده سیاسی نتانیاهو بهعنوان نخستوزیر، لیکود بهعنوان حزب حاکم، چگونگی حل مساله فلسطین، تغییر در گرایشات سیاسی صهیونیستها در داخل فلسطین اشغالی و افزایش ضدیت با رژیم در افکار عمومی غرب، مهمترین نقاط عطفی هستند که جنگ «طوفانالاقصی» آنها را شکل داده است. در این حوزه شاید مهمترین موضوعی که توجه تحلیلگران را به خود معطوف کرده حل مساله از مسیر سیاسی یا همان «راهحل دودولتی» است. بر مبنای این راهکار دولت فلسطینی در داخل سرزمین فلسطین در کنار رژیمصهیونیستی تشکیل میشود. این راهکار برای مدتها فیصلهبخش تمام مشکلات موجود تصویر میشد. از سال 2014 هیچ مذاکرهای بین دو طرف برگزار نشده تا عملا ایده دودولتی به محاق برود؛ با این حال در شرایط کنونی هرچند نسبت به زنده شدن راهکار دودولتی تردید وجود دارد اما طرفداران آن جانی دوباره گرفتهاند. دلیل این جان گرفتن نیز برجسته شدن استدلال قدیمی این گروه است. آنها معتقد بودند عدم تشکیل کشور فلسطینی و نادیده گرفتن مداوم حقوق فلسطینیان باعث متراکم شدن خشم شده و نهایتا به انفجار میانجامد؛ استدلالی که با تلفات سنگین 7 اکتبر مصداقی بزرگ یافته است. اما سیدحامد موسوی، عضو هیاتعلمی گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران معتقد است این جنگ عملا مرگ راهکار دو دولتی بود. او در گروه تلگرامی «گفتوشنود» به بررسی «تاثیرات جنگ غزه بر آرایش احزاب اسرائیل» پرداخته است. در ادامه متن پیادهشده این ارائه را میخوانید.
شیفت از چپ به راست
درخصوص آرایش احزاب در اسرائیل و تاثیر جنگ غزه بر آن، صحبتها قابل تقسیم به دو بخش است. در بخش اول تحلیلی ارائه میشود از اینکه روند کلی موجود در اسرائیل در 25 سال گذشته در چه جهتی بوده است و بخش دوم تاثیر جنگ غزه را روی این روند به بررسی میپردازیم.
مجله اکونومیست نموداری منتشر کرده که در آن سهم هر حزب در اسرائیل از ابتدای تشکیل آن به نمایش گذاشته شده است. (نمودار شماره 1) تا سال 1977 که اسرائیلیها خودشان به آن انقلاب میگویند، تمام ائتلافها در اسرائیل به رهبری چپها یعنی labour (کارگر) بوده است؛ هرچند اسم حزبهای این جریان متفاوت است. در دهه اولیه حزب «ماپای» بوده و بعد از دهه 1960 به Alignment (همسویی) تغییر نام میدهد.
از دهه 1970 برای دو دهه شاهد رقابتی بین حزب کارگر و لیکود هستیم؛ لیکود نماینده ایدئولوژی صهیونیسم مذهبی بوده است. از سال 1999 به بعد اسرائیل دچار یک تغییر سوم میشود. چند دهه اول عمر اسرائیل دوران هژمونی گروههای زیرمجموعه حزب کارگر بوده، از 1977 به بعد برای دو دهه رقابت حزبهای کارگر و لیکود و از 1999 به بعد روند جدیدی ایجاد میشود.
در 25 سال گذشته یکسری روندهای مهمی در سیاست اسرائیل دیده میشود. مهمترین آن در درجه اول افول حزب کارگر و احزاب چپ است. در برخی از انتخابات، اسم اتحادها تغییر کرده است. در انتخابات 2015 Zionist Union (اتحادیه صهیونیسم) بود اما در انتخاباتهای دیگر با همان اسم کارگر ظاهر شده است. در کنار حزب کارگر، حزب «مرتز» هم بوده است که جمع هر دو جریان چپ میشود. اگر به تعداد کرسیهای این جریان در تاریخ انتخابات نگاه کنیم، تعداد کرسیهای این جریان به این ترتیب بوده است.
سال 1999 تعداد کرسیها 36 عدد
سال 2003 تعداد کرسیها 25 عدد
سال 2006 تعداد کرسیها 24 عدد
سال 2009 تعداد کرسیها 16 عدد
سال 2013 تعداد کرسیها 21 عدد
سال 2015 تعداد کرسیها 29 عدد
سال 2021 تعداد کرسیها 13 عدد
سال 2022 تعداد کرسیها 4 عدد.
در آخرین انتخابات، حزب کارگر تنها چهار صندلی کسب کرد و حزب مرتز نتوانست به پارلمان راه پیدا کند. این روند نشاندهنده افول جدی احزاب چپ در اسرائیل است.
در مقابل این روند چه اتفاقی رخ داده است؟ همزمان با ریزش رای حزب کارگر، بخشی از این رای در سبد لیکود قرار گرفته است اما بهنظر پیامد اصلی افت حزب کارگر، ظهور احزاب میانه در اسرائیل بوده است؛ مانند حزب «یشعتید» به رهبری «یائیر لاپید» یا حزب «کاحول لاوان» به رهبری «بنی گانتز». این احزاب عمدتا بهدنبال حکمرانی بودهاند و مباحثشان بیشتر حول ارائه خدمات بیشتر به شهروندان و بهبود اقتصاد در گردش بوده و کمتر ایدئولوژیک بودهاند. البته فاقد گرایش ایدئولوژیک نیستند. یائیر لاپید، میانهرو مایل به چپ و بنی گانتز، میانهرو مایل به راست بهحساب میآیند. با افول جریان چپ، احزاب میانهرو ظهور کردهاند و بهتدریج رایشان بیشتر شده است. موضوع دیگری که در تحولات 25 سال گذشته شناسایی میشود، افزایش سهم صهیونیستهای مذهبی است. آنها در این مدت افت و خیز داشتهاند اما در این 25 سال روند کلی به شکلی جدی روبهرشد بوده است. صهیونیستهای مذهبی در انتخابات سال 1999 تعداد پنج کرسی، سال 2003 تعداد شش کرسی و در سال 2006 تعداد 9 کرسی داشتهاند که روندی افزایشی را نشان میدهد تا سال 2015 که با کسب هشت کرسی دچار افت میشود، اما در سال 2021 آنها 13 کرسی و سال 2022 نیز 14 کرسی بهدست آوردند. صهیونیستهای مذهبی اصطلاحا بهعنوان king maker (مهره شاهساز) در سیاست اسرائیل شناخته میشوند؛ البته همراه با حریدیها. حریدیها در کنار صهیونیسممذهبی در ائتلاف فعلی دولت اسرائیل حضور دارند و تعداد کرسیهایشان در پارلمان همراه با لیکود به 64 صندلی میرسد.
رشد صهیونیسم مذهبی
رشد صهیونیسممذهبی روندی است که در تحولات 25 سال گذشته شناسایی میشود. بروز تغییرات 25 سال اخیر در اسرائیل، دلایل متعددی داشته است که میتوان آنها را به سه دسته عمده تقسیم کرد.
1. نخستین موضوع، گرایش جوانان به راستگرایی است. نظرسنجیهای مختلف نشان میدهند جوانان اسرائیلی گرایشهای حزبی سمت راستی بیشتری نسبت به مسنترها دارند. جالب آنکه در خیلی از کشورها بهویژه در غرب، جوانان لیبرالتر شدهاند. هفته قبل نظرسنجی انجام شده توسط دانشگاه هاروارد نتایج شگفتآوری درخصوص جنگ غزه نشان داد. طبق این نظرسنجی در بازه 18 تا 24سالههای آمریکایی، 51 درصد حمله حماس را مشروع میدانند. در بازه 25 تا 35ساله 48 درصد این نظر را دارند. چنین نتایجی در آمریکا جنجال زیادی بهپا کرد. روزنامهها و مجلات دستراستی گرد و خاک بهپا کردند که این نتایج نشان میدهد نیمی از جوانان آمریکایی طرفدار حماس یا مخالف اسرائیل هستند. نظرسنجی مزبور شکاف نسلی را بهطور کامل نشان میدهد. افراد مسنتر در آمریکا گرایششان به حزب جمهوریخواه بیشتر است، اما جوانان نظر دیگری دارند. این روند در یهودیان آمریکایی نیز یکسان است و جوانان این گروه لیبرالتر هستند. در اسرائیل این قضیه برعکس است. حدود شش ماه قبل «موسسه دموکراسی اسرائیل» نتایج نظرسنجیای را منتشر کرد که نشان میداد 73 درصد 18 تا 24سالههای اسرائیلی بهلحاظ سیاسی خود را راست میدانند. درصورتیکه این عدد برای افراد بالای 65 سال، 46 درصد بود؛ 46 درصد در مقابل 73 درصد. در نتیجه میتوانیم این تحلیل را داشته باشیم که بهمرور زمان هر چه جلوتر میرویم، تمایل سیاسی شهروندان اسرائیل بهسمت احزاب راست بیشتر خواهد شد.
2. موضوع دوم در بحث افول کارگر و رشد همزمان لیکود و میانه، رشد جمعیتی متفاوت گروههای اسرائیلی است. در خانوادههای ارتدوکس بهطور میانگین تعداد فرزندان بیش از شش نفر است. در صهیونیستهای مذهبی چهار نفر و در مسلمانان که منظور فلسطینیان دارای شناسنامه اسرائیلی یا همان فلسطینیان ساکن سرزمین 1948 هستند، بالاتر از سه نفر و در یهودیان سکولار دو نفر است. (نمودار شماره 2) در نتیجه هرچه زمان به جلو میرود، تعداد اقشار مذهبی شامل حریدیها (ارتدوکسها) و صهیونیستهایمذهبی بیشتر و بیشتر میشود.
از دلایل گفتهشده برای افت چپ و رشد لیکود و میانه، یکی دیدگاه سیاسی جوانان اسرائیلی بود که راستگراتر شدهاند و دیگری نرخ جمعیتی متفاوت گروههای مختلف اسرائیلی.
3. سومین موضوع در فضای سیاسی اسرائیل، افول طرح دو دولت و دو ملت یا «راهکار دو دولتی» بوده است. نظرسنجیها نشان میدهد در 25 سال گذشته خوشبینی به این موضوع افولی جدی داشته است. (نمودار شماره 3 و 4) دلیل آن نیز منطقی بوده زیرا به نتیجه نرسیده است. در پیامد آن طرح سیاستخارجی احزاب چپ مانند کارگر و مرتز از اوایل دهه 1990 دیگر خریدار چندانی ندارد. این احزاب قادر نبودهاند آلترناتیوی سیاسی برای برخورد با فلسطینیان در طول این مدت ارائه کنند و بهدنبال آن افول کرده و احزاب راست رشد کردهاند.
تجربه 2 شکست 1973 و 2006 برای تحلیل جنگ 2023
بررسی جنگ غزه و تاثیراتی که در فضای سیاسی اسرائیل میگذرد، ما را به دو مورد تاریخی تقریبا مشابه میرساند؛ یکی جنگ 1973 که اسرائیلیها به آن «یوم کیپور» میگویند و دوم جنگ 33روزه سال 2006 با لبنان.
در جنگ 1973، «گلدا مایر» نخستوزیر و رهبری جریان «همسویی» را برعهده داشت. در انتخابات سال 1969 تعداد کرسیهای این جریان که اتحادی از چپها بوده، 56 صندلی است. در انتخابات سال 1973 که دو ماه پس از جنگ برگزار میشود، تعداد صندلیهای این حزب از 56 به 51 میرسد و پنج صندلی را از دست میدهند. گلدا مایر یکسال بعد در 1974 مجبور به استعفا از مقام نخستوزیری شد و از کرسی خود در پارلمان هم استعفا داد.
در انتخابات بعدی که در سال 1977 برگزار شد، تعداد کرسیهای همسویی از 51 کرسی به 32 کرسی رسید. این نشاندهنده یک افت شدید در این جریان است. حزب همسویی بلافاصله پس از جنگ یک افت جزئی را تجربه کرده و پنج کرسی از دست داد، اما چند سال که گذشت افت شدیدی داشت.
در جنگ 33روزه هم قضیه مشابهی رخ داده است. در مارس 2006 چند ماه قبل از جنگ حزب «کادیما» به رهبری «ایهود اولمرت» 29 صندلی را کسب میکند. در انتخابات بعدی که در سال 2009 برگزار میشود این حزب تنها یک کرسی از دست میدهد. در آن برهه رهبری کادیما برعهده «تزیپی لیونی» بود که وی 28 کرسی کسب کرد. در انتخابات بعد که در سال 2013 اجرا شد، حزب کادیما افتی شدید را تجربه کرده و تعداد کرسیهایش از 28 تا به دو صندلی رسید و پس از آن حزب نابود و به فراموشی سپرده شد.
در هر دو سال 1973 و 2006، احزاب حاضر در قدرت که در جریان جنگ شکست خوردند، در کوتاهمدت یک افت متوسط داشتند اما در بلندمدت این افت بسیار شدید شده است.
نابودی آینده سیاسی نتانیاهو
اگر بخواهیم درباره وضعیت کنونی صحبت کنیم، باید برای دقت بیشتر، آینده سیاسی بنیامین نتانیاهو نخستوزیر و رهبر حزب لیکود را از خود حزب، جدا کنیم. آینده سیاسی نتانیاهو به نظر خیلی از کارشناسان، نابود شده است. او از خودش در داخل اسرائیل چهرهای بهعنوان یک فرد بسیار مقتدر در امور امنیتی و نظامی ساخته بود. این هیمنه در 7 اکتبر شکست. بسیاری از اسرائیلیها او را مقصر وضع موجود میدانند. براساس نظرسنجی روزنامه معاریو 80 درصد اسرائیلیها میگویند نتانیاهو باید مسئولیت شکست را قبول کند. خود او به خاطر فشارها درنهایت مجبور شد عذرخواهی کند. نظرسنجی معاریو به شکل جزئیتر نشان میدهد 69 درصد کسانی که در انتخابات 2022 به حزب لیکود رای دادند، نتانیاهو را مقصر میدانند؛ 80 درصد به شکل عام و 69 درصد به شکل خاص این نظر را دارند.
نتانیاهو به جز اتفاقات 7 اکتبر، به نظر یک چالش دیگر نیز دارد. او دو قول به صهیونیستها داده که با همدیگر متناقضند و نمیتوان هردو را توامان اجرایی کرد. این دو قول چه هستند؟ نتانیاهو از یک طرف گفته حماس را نابود خواهم کرد. البته در این مرحله نمیدانیم که این موضوع شدنی است یا نه زیرا نیازمند حمله گسترده زمینی است. اگر نخستوزیر در این زمینه موفق نشود، یک شکست دیگر برای او و پیروزی دیگری برای حماس خواهد بود. اگر نتانیاهو در نابودی حماس موفق نشود، حماس این اتفاق را بهعنوان پیروزی خود برجسته میکند. مشکل دوم قول نتانیاهو برای آزادی اسرا و بازگرداندن سالم و صحیح آنهاست. نتانیاهو روز شنبه با خانوادههای اسرا ملاقاتی داشت که نماینده این خانوادهها به نخستوزیر اعلام کرد از آزادی همه زندانیان فلسطینی در برابر آزادی اسرا حمایت میکنند؛ همان چیزی است که حماس میگوید. این درخواست خانواده اسرا است اما اگر نتانیاهو چنین کاری را انجام دهد برای او چالش زیادی ایجاد میشود.
به لحاظ کلی هم نمیتوان دو قول نابودی حماس و آزادی اسرا را بهطور همزمان به سرانجام رساند. اگر اسرائیل به سمت حمله گسترده زمینی با هدف نابودی حماس حرکت کند، جدای از اینکه موفق میشود یا نه، دیگر امکان تبادل زندانیان از بین میرود. برای اینکه رژیمصهیونیستی بتواند تبادل زندانیان را انجام دهد باید حماس و جهاد اسلامی وجود داشته باشد. نمیتوان هم آنها را از بین برد و هم زندانیان را آزاد کرد. در نتیجه به جز معضل 7 اکتبر، نتانیاهو در ماههای آتی به دلیل مشکل ناشی از این دو قول نیز موقعیت شکننده و چالشزایی خواهد داشت.
لیکود جدای از نتانیاهو
اگر بخواهیم در رابطه با حزب لیکود صحبت کنیم، این حزب همانند نتانیاهو دچار مشکل نمیشود. البته خیلی از فاکتورها شناور هستند و باید در انتظار آینده نشست اما حداقل در این شرایط، آینده لیکود را باید از نتانیاهو جدا کنیم. لیکود در کوتاهمدت قطعا دچار افول خواهد شد. اگر ائتلاف فعلی فروبپاشد و یک انتخابات زودهنگام برگزار شود، رای این حزب ریزش میکند. اگر ائتلاف دولتی به سرعت فرونپاشد و تا موعد رسمی انتخابات کار کند، لیکود در هر صورت در آن انتخابات هزینه این جنگ را خواهد داد. اما وقتی بخواهیم در مورد میانمدت و طولانیمدت صحبت کنیم، قضیه پیچیدهتر میشود به این علت که برخی از رایدهندگان اسرائیلی میخواهند به احزاب راست رای بدهند اما قصد ندارند این رای به جریان صهیونیسم مذهبی باشد. صهیونیسم مذهبی پایگاه رای مخصوص به خود را دارد. این پایگاه آن بخش از جامعه هستند که به لحاظ ایدئولوژیک، صهیونیسم مذهبیاند. اما به غیر از آنها، بخشی از اسرائیلیها وجود دارند که قصد رای به مذهبیها را ندارند. در این قشر، حزب لیکود در دو دهه گذشته دست برتر را داشته است. نکتهای که وجود دارد این است که درحال حاضر جایگزینی قابل اتکا برای یک حزب راستگرا که سکولار هم باشد، وجود ندارد. شکلگیری این جایگزین در آینده هم آسان نیست.
برای تحلیل افول لیکود باید رقبایش را دید. رقیبی که دولتهای دموکرات مانند بایدن آن را میپسندند، بالا آمدن مجدد احزاب چپ و کارگر است اما در فضای فعلی اسرائیل، چنین موضوعی دور از ذهن است. حزب کارگر نمیتواند رای ریزشکرده از سبد لیکود را جمع کند زیرا راهحلی که کارگر برای موضوع فلسطینیها داشته راهکار دودولتی بوده که در شرایط کنونی اصلا ممکن نیست. چندین موضوع در این خصوص وجود دارد. معمولا هنگامی که جنگ بهویژه با تلفات بالا رخ میدهد نظرات تند میشود. کیبوتصهای نزدیک غزه که حماس آنها را برای مدتی تصرف کرد، ساکنانش گرایشات چپ داشتند و به کارگر رای میدادند اما بعد از حمله، فضای داخلی اسرائیل تند شده است. نگاهی که قالب شده میگوید رژیمصهیونیستی سال 2005 از غزه خارج شد اما ببینید مزد این خروج چگونه بوده و جنگهای متعددی نصیب این رژیم شده است. اسرائیلیها میگویند با اینکه خارج شدیم، ببینید چه اتفاقهایی افتاد. منظورشان این است که اسرائیل اشتباه کرد از غزه خارج شد. اصلا کاری به درستی یا نادرستی این روایت نداریم. این نگاهی است که در شرایط کنونی رژیمصهیونیستی خیلی پررنگ شده است. براساس همین نگاه، ترس زیادی وجود دارد از اینکه اسرائیلیها بخواهند کرانه باختری را هم تخلیه کنند؛ جدای از اینکه شدنی است یا نشدنی.
مرگ راهحل 2 دولتی
در بحث راهکار دو دولتی به نقطهای رسیدهایم که این راهکار مرده است. محمود عباس رئیس کنونی تشکیلات خودگردان که از مذاکرهکنندگان اصلی توافق اسلو بوده چند سال قبل در سازمان ملل این مرگ را اعلام کرد، جدای از اینکه این راهکار در فضای داخلی اسرائیل نیز طرفدار ندارد. یک نظرسنجی که متعلق به ماه سپتامبر و قبل از وقوع جنگ است، نشان میدهد 35 درصد اسرائیلیها موافق راهکار دودلتی هستند که نسبت به 10 سال قبل افت جدی نشان میدهد. تجربه نشان میدهد که در نظرسنجیهای کلی که میپرسند «نظرتان نسبت به راهکار دودولتی چیست؟»، عدد خیلی بالاتر است تا وضعیتی که اجزای این سوال بهطور جزئی از شرکتکنندگان پرسیده میشوند. همین سوال کلی اگر به این سوال تبدیل شود که «از کرانه باختری عقبنشینی کنیم؟»، خیلی آمار پایینتر هم میآید.
بایدن در 10 روز گذشته چند بار به راهکار دو دولتی اشاره کرده است. حزب کارگر هم باید تلاش کند همین راهحل سیاسی را علم کند یا جایگزینی برای آن پیدا کند؛ هرچند به نظر نمیرسد جایگزینی برای آن وجود داشته باشد. طی چند هفته اخیر میروا میخائیلی، رهبر حزب کارگر اسرائیل، حرفی از راهکار دو دولتی نزده است. یائیر لاپید اما در مصاحبهای گفت باید بالاخره به فکر راهکار دودولتی باشیم اما میخائیلی که راس جریان کارگر است، خود در این مساله هیچ نگفته که به خاطر همان فضایی است که در رژیمصهیونیستی به وجود آمده است.
شهرکسازی؛ عامل اصلی مرگ 2 دولتی
در این بحث دو دولتی، شهرکسازیها کار را بسیار دشوار، بلکه غیرممکن کردهاند. نقشههای منتشرشده در این خصوص نشان میدهد شهرکسازیها بهحدی گسترش داشتهاند که تمام کرانهباختری را گرفتهاند. (شکل شماره ۱) در کرانه باختری جادهها و اتوبانهایی وجود دارند که تنها یهودیان حق استفاده از آن را دارند. (شکل شماره ۲) فلسطینیان ساکن کرانه باختری نمیتوانند از این اتوبانها استفاده کنند. از این بدتر اگر بخواهد از مسیرهای عمومیتر نیز عبور کنند، باید از نقاط ایست و بازرسی رد شوند. در این نقاط فلسطینیان توسط نظامیان بازرسی میشوند و برخی اوقات اسرائیل بهطور کامل این ایستگاهها را میبندند. (شکل شماره ۳) در این صورت رفتن از یک نقطه کرانه باختری به نقطهای دیگر ممنوع یا محال است. تعداد زیاد شهرکها، جادههای مخصوص یهودیان و نقاط ایست و بازرسی باعثشده رژیمصهیونیستی عملا کرانه باختری را اشغال کرده باشد. (شکل شماره۴) هیچ دولتی در اسرائیل نمیتواند و جرات ندارد شهرکها را تخلیه کند. تخلیه شهرکهای کرانه باختری که درباره آن صحبت شده با تخلیه شهرکهای موجود در غزه طی سال 2005 که اسرائیل از این منطقه خارج شد، متفاوت است. غزه حدود هفتهزار شهرکنشین داشت. در سال 1991 که کنفرانس صلح مادرید برگزار شد و از آن زمان بهتدریج مذاکره و توافق سیاسی با اسرائیلیها شروع شد، تعداد شهرکنشینان 90 هزار نفر بود. امروزه چقدر شهرکنشین در بیتالمقدس شرقی و کرانه باختری حضور دارند؟ بیش از 700 هزار نفر.
استادی در کانادا داشتم که مثال خوبی در این باره میزد. میگفت روندی که اتفاق افتاده مثل این است که دو نفر بخواهند درباره چگونگی تقسیم یک پیتزا مذاکره کنند اما یکطرف حین گفتوگو تکههای پیتزا را بخورد و لحظهبهلحظه آن را کوچکتر کند. شهرکها طرح دو دولتی را نابود کرده و جلوی آن را گرفتهاند. دولتهای مختلف اسرائیلی نیز از گسترش این شهرکها حمایت کردهاند. این را باید گفت حتی جریان کارگر که زمانی مدافع طرح دو دولتی بود، در همان زمان نخستوزیری اسحاق رابین و وزارت خارجه شیمون پرز هم قصد نداشت اجازه دهد دولت فلسطین شکل بگیرد. برای این امر شواهد زیادی وجود دارد اما مطرح شدن این راهحل حداقل در دهه 1990 موفق بود و توانست به جامعه جهانی و به فلسطینیها یک راهحل سیاسی ارائه بدهند، حتی اگر سراب بوده باشد. امروز ارائه راهحل سیاسی خیلی دشوار است و برای همین بعید است کارگر بتواند از افول لیکود و نتانیاهو استفاده کند.
گزینه بعدی چه کسی است؟
احزاب میانهرو بهخصوص بنی گانتز شانس زیادی برای بهرهگیری از افول نتانیاهو و حزب لیکود دارد. گانتز به این دلیل که سوابق نظامی دارد و بهعنوان یک فرد امنیتی شناخته میشود، خیلی بهتر میتواند در شرایط فعلی از افول لیکود استفاده کند. دور از ذهن نیست که در انتخابات بعدی یا حداکثر انتخابات پس از آن با تشکیل یک ائتلاف بتواند دولت را در دست بگیرد. اگر مانند دورانی که کاحولاوان را تشکیل داده و یش عتید را هم زیرپرچم خود آورده بود عمل کند رای بالایی کسب میکند. اگر میانهروهای راستگرا به رهبری گانتز و میانهروهای چپگرا به رهبری لاپید به توافقی برسند، شرایط لیکود وخیمتر میشود.
مذهبیها تندتر، راستگراتر و امنیتیتر میشوند
از تبعات این جنگ برای آرایش احزاب و آرایش سیاسی در اسرائیل- که در شرایط فعلی کسی به آنها نمیپردازد، اما در آینده موضوع مهمی خواهد شد- بحث اولترا ارتدکسهاست. این گروه در ائتلاف فعلی 18 کرسی دارند. چرا این گروه مهمند؟ زیرا اولترا ارتدوکسها بهطور سنتی اکثرا مخالف صهیونیسم نبودهاند اما طرفدار آن نیز به حساب نمیآمدند. این گروه در مسائل نظامی و امنیتی و حتی سیاست خارجی در ائتلافهایی که حضور داشتند خیلی کم دخالت میکردند. ارتدوکسها در تاریخ بهطور سنتی به ائتلافهای چپ یا راست میپیوستند و عمدتا بهدنبال مطالبات صنفی بودهاند؛ مباحثی مانند سربازی، مدارس، اینکه چه ازدواجهایی قانونی و شرعی تلقی شوند و امثال این مسائل. یک روند نامحسوسی که در دو دهه گذشته دیدهایم و چندان روشن هم نیست، باعث شده حریدیها به مرور زمان، سیاسیتر شوند و بهتدریج به دولتهای راستگرا کمک بیشتری کردهاند.
معمولا در شرایطی که جنگ اتفاق میافتد، تجربه نشان داده است حریدیها مواضع تندی میگیرند. آنها با اینکه بهطور تاریخی اصلا صهیونیست نبودند و آن را مانند دولتی سکولار تلقی میکردند و مداخلهای نداشتهاند، در دوران جنگ بهخاطر حساسیت به ریخته شدن خون یهودیان تغییر جهت دادهاند. نمونهاش رئیس حزب شاس که در جنگهای قبلی غزه، مواضع عجیب و تندی با توجه به مواضع تاریخی جریانش اتخاذ کرد. در این جنگ با توجه به تلفات بالای اسرائیلیها و اسرایی که گرفته شدهاند، شاید بتوان گفت حریدیها تندتر، راستگراتر و امنیتیتر میشوند. آرامآرام حرکت میکنند به موضع صهیونیسم مذهبی. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، میتوانیم پیشبینی از آینده اسرائیل یک جامعهای باشد که هم دیدگاههای سیاسیاش راستتر از نقطه فعلی است و هم با توجه به رشد جمعیتی و اینکه حاقدیها شاید بشود تحلیل کرد که بهسمت راست حرکت میکنند و صهونیستتر خواهند شد، ترکیب این دو میتواند یک رویکرد تندتری در مقابل فلسطینیان و مسائل دیگر سیاست خارجی دربر داشته باشد.
ارتش 50 هزار نفری کرانه باختری
ناکامی صهیونیستها برای پایان دادن به حماس و حمله گسترده زمینی به غزه، باعث شده این رژیم از هیچ جنایتی علیه فلسطینیان ساکن در غزه و همچنین کرانه باختری فروگذار نکند. در حال حاضر از 14 لشکر ارتش صهیونیستی حداقل سه لشکر و چهار تیپ در غزه مستقر شده است تا شاید بتواند موفقیت نسبیای در این زمینه کسب کند. حداقل یک لشکر نیز در مرزهای شمالی مستقر هستند تا در صورت آغاز عملیات حزبالله لبنان، ضربه سختی نخورند. به این ترتیب، حدود 80 هزار نیروی ارتش در این دو منطقه درگیرند. شاید بزرگترین نگرانی صهیونیستها در این جنگ، معطوف به کرانه باختری باشد. بر همین اساس بخش زیادی از ارتش صهیونیستی در این منطقه مستقر هستند. در هفتههای اخیر صهیونیستها صدها نفر را دستگیر کرده و بیش از 120 فلسطینی را در این منطقه به شهادت رساندهاند. برخلاف یک دهه پیش، کرانه باختری از راههای مختلف توانسته به سلاح دسترسی پیدا کند. بخش زیادی از تسلیحات، در کارگاههای کرانه باختری تولید میشود. سال 2019 ارتش اسرائیل یک کارخانه اسلحهسازی بزرگ در الخلیل را کشف کرد که قادر به تولید انواع تسلیحات بوده است. آنها تجهیزاتی را کشف کردند که برای ساخت نسخههای ضربهای از تفنگهای M-16 ساخت ایالات متحده و تفنگهای تکتیرانداز، و تفنگهای روسی با قابلیت اصابت به اهداف در فاصله 600 متری (656 یارد) استفاده میشد. درباره تعداد اسلحه و سایر تسلیحات موجود در کرانه باختری، اطلاعات دقیقی موجود نیست اما منابع آگاه به «فرهیختگان» گفتهاند نزدیک به 50 هزار نیروی مسلح در کرانه باختری برای عملیات در این منطقه آماده هستند.
رژیمصهیونیستی تا همینجا نیز با تبعات سنگینی دستبهگریبان است. برآوردها حکایت از آن دارد که نزدیک به 2.5 میلیون صهیونیست یا آواره شدهاند یا در پناهگاهها پناه گرفتهاند. با توجه به ناتوانی رژیمصهیونیستی برای مدیریت این اوضاع، دو کشور اروپایی آلمان و انگلیس وظیفه کمک به رژیم در این مورد را برعهده گرفتهاند.
در سوی دیگر، آمریکا که فرماندهی عملیات نظامی صهیونیستها را برعهده دارد، با هدف مدیریت دقیقتر اوضاع، مقر سنتکام (ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا) را بهصورت موقت به سرزمینهای اشغالی منتقل کرده و تمام فرماندهانش را نیز به این منطقه اعزام کرده است. البته جدا از کشورهای اروپایی و آمریکا، برخی کشورهای منطقه نیز به صورت مستمر، مشغول تبادل اطلاعات با صهیونیستها هستند. بهعنوان نمونه سرویس امنیتی مصر و اردن، به صورت ویژه با صهیونیستها درارتباطند. این سرویسها، اطلاعات منزل فرماندهان مقاومت و همچنین خبرنگار شبکه خبری الجزیره را به سرویس اطلاعاتی اسرائیل دادهاند. با این حال اما حملات صهیونیستها بدون پاسخ مقاومت نمانده و گردانهای القسام، برخی شهرهای صهیونیستی را هدف حملات موشکی قرار دادهاند. براساس تازهترین آمار سازمان رادیو و تلویزیون رژیمصهیونیستی، تعداد کشتههای اسرائیلی از آغاز جنگ طوفان الاقصی تا روز گذشته به بیش از ۱۵۳۸ نفر رسیده است.
![](https://farhikhtegandaily.com/images/upload/files/2023/10/1698742835اشکال-1-تا-4.jpg)
![](https://farhikhtegandaily.com/images/upload/files/2023/10/1698742835نمودار-شماره-یک.jpg)
![](https://farhikhtegandaily.com/images/upload/files/2023/10/1698742835نمودار-شماره3.jpg)
![](https://farhikhtegandaily.com/images/upload/files/2023/10/1698742861نمودار-شماره-33.jpg)
![](https://farhikhtegandaily.com/images/upload/files/2023/10/1698742868نمودار-شماره-4.jpg)