زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: قرار بود همهچیز عادی شود اما فقط یک چیز عادی شد؛ مبارزه. سال 2020 که بیانیه عادیسازی روابط بین رژیمصهیونیستی و مراکش دربرابر محمد ششم، پادشاه این کشور امضا میشد او فکرش را نمیکرد که مردمش قرار است چهار سال بعد به نماد حمایت از فلسطین تبدیل شده و جامجهانی قطر را مزین به تم مقاومت کنند. حالا آنها یکصدا میخوانند «آه ای فلسطین، ای زیباترین سرزمین، مقاومت کن. درحالیکه اعراب خوابند.» یکصدایی مردم و بیصدایی دولتهای عربی فضایی متناقض را به وجود آورده که این سوال را ایجاد میکند که تا کجا قرار است حکام عرب هزینه این تضاد را بپردازند تا صهیونیستها کمی بیشتر زندگی کنند؟ نهایتا این جنگ بین ملتها و دولتها را چه کسی خواهد برد؟ آیا فشار افکار عمومی حکومتهای عربی را مجبور به واکنش قاطع خواهد کرد؟ یا اینکه دیکتاتوری نظرش را غلبه میکند. عملیات طوفانالاقصی نشان داد آنچه درنهایت تکلیف را تعیین میکند، مقاومت خواهد بود و نه طرحهای همبستگی پشت پرده.
پیوست اجتماعی برای عادیسازی
ریشههای اعتقادی و نیز تقابل تاریخی با اسرائیل عوامل قدرتمندی هستند که جوامع اسلامی را ضداسرائیلی بارآورده و آزادسازی فلسطین و قدس شریف را به آرمان آنها تبدیل کرده است. دولتهای عربی همسو با غرب اما تلاش داشتهاند تا این روحیه را نادیده گرفته و پروژه عادیسازی روابط را کلید بزنند. برای عادیسازی اما صرفا قراردادها کفایت نمیکند و برای تحقق این امر افکار عمومی نیز باید رژیمصهیونیستی و ماهیت اشغالگر آن را عادی تلقی کند. امری که اگر به آن توجه نشود خروجیاش میشود بایکوت کردن رسانههای صهیونیستی در قطر. هرچقدرهم که حکام عرب بدون توجه به افکار عمومی مساله عادیسازی را جلو ببرند درنهایت این صدای مردم است که بر صدای آنها فائق میآید. به همین دلیل هم مردم جهان بیش از آنکه به امضای سعدالدین عثمانی، نخستوزیر مراکش پای بیانیه عادیسازی توجه داشته باشند به پرچمهای فلسطینی برافراشتهشده در استادیوم توجه میکنند و آن را امضای مراکش میدانند. واکنشهای جامعه عربی به مساله عادیسازی باعث شد تا سایر حکام عربی محتاطانهتر این مساله را جلو ببرند. یکی از این راهبردهای محتاطانه گرهزدن اقتصاد کشورهای عربی به اقتصاد رژیمصهیونیستی بوده است. طراحان عادیسازی با درک مساله افکار عمومی دریافتند که باید پروژههای مشترک اقتصادی بین کشورهای عربی و رژیمصهیونیستی ایجاد کنند تا بتوانند ابتدا زندگی مردم را به هم گره زده و سپس روابط دولتها را عادیسازی کنند. ایجاد دالان اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا موسوم به کریدور «آی مک» پروژهای است که با همین هدف آغاز شده است. این پروژه که با ابتکار آمریکا کلید خورده قرار است هند را از طریق خلیجفارس به امارات و عربستان و سپس به رژیمصهیونیستی متصل کند. کریدور ابداعی سپس از طریق مدیترانه به سمت اروپا امتداد مییابد. اگرچه حساسیتهای اجتماعی باعث شده تا نام رژیمصهیونیستی در بین دولتهای بنیانگذار نیاید اما واضح است که برای اتصال به مدیترانه باید نام اسرائیل را مدنظر داشت. این پروژه در حقیقت بهانه است برای علنیتر کردن روابط اقتصادی رژیمصهیونیستی و دولتهای عربی منطقه تا پروژه عادیسازی روابط یک گام جلوتر برود.
طوفانالاقصی هزینه عادیسازی را بالا برد
هنوز یک ماه از ایده دالان «آی مک» نگذشته بود که نیروهای مقاومت تمام رشتههای عادیسازی را پنبه کردند. عملیات طوفانالاقصی و شکست رژیمصهیونیستی این پیام را به حکام عرب داد که به غیر از عادیسازی موجودیت رژیمصهیونیستی ایدههای دیگری نیز برای آینده وجود دارد. فروریختن هیمنه قدرت رژیمصهیونیستی باعث شده تا پروژه عادیسازی که نیاز به پیوست اجتماعی دارد برای مدتی کنار گذاشته شود. بهویژه اینکه جنایت این رژیم و کودککشی آنها کار همسو کردن افکار عمومی جامعه عربی با مساله عادیسازی را سختتر کرد و دامنه موج ضدصهیونیستی را به غربیترین نقاط دنیا نیز رساند، تا جایی که برخی دولتمردان غربی نیز پس از هدف قرار دادن بیمارستان المعمدانی نسبت به رویکرد جنایتکارانه صهیونیستها معترض شدند. این اعتراضها باعث شد تا بایدن نیز در حمایت از صهیونیستها کمی به لکنت بیفتد. بایدن اگرچه با عباراتی همچون من هم یک صهیونیست هستم، شراکت خود در جنایات صهیونیستها را اثبات کرد اما زمانی که میخواست دروغ نتانیاهو را تکرار کند و حماس را مقصر فاجعه بیمارستانی المعمدانی جلوه دهد ناچار شد عبارت «به نظر میرسد» را به ابتدای «کار شما نبوده است» اضافه کند. تا از جانب مردم کشور خودش مورد مواخذه قرار نگرفته و بدنه رأیش ریزش نکند. وقتی رئیسجمهور آمریکا نیز در حمایت از صهیونیستها احتیاط میکند یعنی کار برای کشورهای عربی برای مساله عادیسازی و انفعال در برابر صهیونیستها بسیار سخت شده مگر اینکه بخواهند همچون امارات افکار عمومی را نادیده گرفته و به جای رژیمصهیونیستی، حماس را جنایتکار معرفی کنند. یعنی همان نهالی را بکارند که مراکش یکبار کاشته و اکنون ثمرهاش را برداشت میکند؛ باد کاشتند و طوفان درو میکنند.
اعراب جاماندند
بعد از فاجعه بیمارستان المعمدانی، عربستان سعودی از جامعه جهانی خواست دست از سیاستهای دوگانه خود بردارد و در مقابل اقدامات جنایتکارانه رژیمصهیونیستی موضع بگیرد. حال آنکه خود سعودیها تا پیش از فاجعه غیرقابل انکار، رویکردی دوگانه در پیش گرفته و بعد از عملیات طوفانالاقصی بر «محافظت از غیرنظامیان» و «خویشتنداری» تاکید کرده بود تا نشان دهد از به تعویق افتادن پروژه کریدوری یا همان پروژه عادیسازی رضایت ندارد. هرچند که فشار افکار عمومی جامعه مسلمان باعث میشود این نارضایتی را صراحتا اعلام نکند. دیگر دولتهای عربی منطقه نیز هرچند در برابر جنایات صهیونیستها موضع گرفتهاند اما عملا در پازل دیگری بازی کردهاند. مطابق آنچه روزنامه «وال استریت ژورنال» به نقل از مقامهای آمریکایی نوشته است، وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) در تلاش است تا پیش از حمله زمینی احتمالی رژیمصهیونیستی به غزه، یک سامانه ضدموشکی تاد «THAAD»(پدافند هوایی مرحله پایانی ارتفاع بالا) به عربستان سعودی و سامانههای موشکی پاتریوت «Patriot» زمین به هوا را به کویت، اردن، عراق، عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی ارسال کند. این اقدام باعث میشود تا دولتهای عربی علیرغم مواضع ملایم ضدصهیونیستی، در میدان عمل به نفع صهیونیستها عمل کنند. در بین این دولتها امارات پا را فراتر گذاشته و حمایت علنی خود از صهیونیستها را ابراز داشته است. در همین راستا وزیر امور همکاریهای بینالمللی امارات در نشست شورای امنیت سازمان ملل، عملیات جنبش مقاومت «حماس» علیه رژیمصهیونیستی را «جنایت» توصیف کرد و خواستار آتشبس در فلسطین اشغالی شد تا به دیگر کشورهای اسلامی نشان دهد مسیر عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی قرار است به کجا ختم شود؛ حمایت از کودککشی.
موضع کشورهای عربی به نفع مقاومت تمام شد
برای بررسی اینکه مواضع کشورهای عربی و جهان اسلام، در جریان اتفاقات اخیر چه اثراتی را به همراه دارد با علیرضا مجیدی، کارشناس مسائل خاورمیانه گفتوگو کردیم. علیرضا مجیدی معتقد است موضعگیری کشورهای عربی در جریان حملات اخیر به ضرر جریان مقاومت تمام نشده است و میگوید: «فضای عمومی ملتهای عربی در حمایت از مقاومت در این مقطع نه به معنای حمایت از حماس بلکه به معنی حمایت از غزه است. علتش این است که مسیرهای دیگر از نظر ملتهای عربی تا الان پاسخگو نبوده و جواب نداده است و از این حیث همدلی بیشتری با مقاومت مردمی بهخصوص بعد از این جنایتها در غزه دارند. اما مشخصا اگر بخواهیم دولتها را تفکیک بکنیم، میتوانیم بگوییم دولتی مثل مصر این ملاحظه را دارد که جمعیت غزه تحت عنوان آوارگان به سمت مصر سرازیر نشوند. اما از طرفی این مساله را هم دارد که حتما باید بین اسرائیل و فلسطین، صلحی برقرار بشود، تا از این طریق بتواند، امنیت داخلیاش را تامین کند. به این دلیل، بین دو معذوریت قراردارد. هم نمیخواهد اسرائیل، عملیات نظامی انجام بدهد هم از قوت گرفتن حماس میترسد چون پروژه صلح برایش موضوعیت دارد. عین این قضیه به شکل دیگری در مورد اردن هم صادق است. یک سوم جمعیت اردن فلسطینیاند. اگر جریان مقاومت از یک حدی پررنگتر بشود، حکومت اردن در امنیت داخلی خودش آسیبپذیر میشود. به این جهت میگویند مقاومت از یک حدی قویتر نشود ولی خیلی هم نمیتوانند ملتشان را عصبانی کنند.»
این کارشناس حوزه غرب آسیا، مواضع عربستان را در اتفاقات اخیر بینابین دانسته و درباره موضعگیری امارات میگوید: «کشوری مثل امارات برعکس است و به سمت سازش حرکت کرده است. پس مصر از سیل آوارگان میترسد، اردن از خشم عمومی ملت خودش خصوصا فلسطینی-اردنیهایی که یک سوم جمعیتش را تشکیل میدهند. عربستان اما یک حالت بینابین دارد و در نشست قاهره دیدیم که نتوانست از قضیه طرح ملک عبدالله عدول کند و طرح جایگزین بدهد و دست به ابتکار جدیدی نزد. ترکیه البته عربی نیست ولی علنا از مقاومت حمایت میکند. مجموع این موضعگیریها به سود مقاومت شد. چون کشورهای عربی و کشوری مثل عراق هم مثل قطر از مقاومت حمایت کرد. این نشان میدهد این کشورها نتوانستند به موضع منسجم واحد برسند و این اتفاقا به نفع مقاومت شد. چون یکی از ایدههای اساسی این است که اسرائیل موقتا بخشی از غزه را اشغال کند و ابزار فشار باشد و بعد طرح ابتکار عربی برای حل بحران رو بشود و در ازای آن اسرائیل غزه را ترک کند اما در آن ابتکار قدرت از حماس به جزئیاتی که آن در آن ابتکار ذکر شده منتقل شود. ابتکار عربی از این حیث تهدیدی برای مقاومت محسوب میشود و الان منتفی شده است.»
اشغال کل باریکه غزه خودکشی رژیمصهیونیستی است
مجیدی در ادامه در پاسخ به این سوال که با توجه به اعلام استقرار سامانه پاتریوت برای کمک به صهیونیستها در برخی کشورهای منطقه، میتوان موضع کشورهای عربی را امری دانست که صرفا به سخنرانی محدود مانده است، گفت: «مساله اساسا همینجاست. صورت مساله کلی این است که اگر اسرائیل به غزه زمینی حمله کند، مثل جنگ 33 روزه لبنان، شکست مفتضحانهای میخورد که مجبور میشود دوباره عقبنشینی کند. از زمان سیطره حماس بر غزه تا الان، اسرائیل چهاربار علیه غزه عملیات داشته اما حتی یک متر هم نتوانسته غزه را اشغال کند. چون ساختار دفاعی که گروههای مقاومت و نهفقط حماس، در غزه ایجاد کردند، عملیات زمینی را بهشدت با مشکل روبهرو میکند ولی حالا فرض بگیریم در عملیات زمینی بتواند نتیجه بگیرد، بعدش میخواهد چه کند؟ اگر بخواهد کل باریکه غزه را اشغال کند که خودکشی بزرگ خودش است چون متراکمترین نقطه جمعیت جهان است و دوونیم میلیون نفر آنجا هستند که از سال 2004 تا الان در فضای مقاومت بزرگ شدهاند. یعنی یک نسل کامل، و مشخص میشود اگر رژیمصهیونیستی چنین فضایی را مستقیم اشغال کند، این جمعیت مثل بمب ساعتی، عمل میکند. واقعیت این است که همه کشورها حتی قطر و عراق هم ملاحظات آمریکا را در نظر میگیرند. آنچه در صحنه عمل در حال رخ دادن است، این است که هیچکدام از این کشورها خطی که مطلوب آمریکا باشد را دنبال نمیکنند ولی خیلی هم ضد آمریکا عمل نمیکنند، حالا امارات و بحرین، شاید مطلوب آمریکا حرکت میکنند ولی بقیه کشورها مطلوب آمریکا حرکت نمیکنند ولی خیلی ضدآمریکا هم نیستند. یعنی آنقدری عمل نمیکنند که خط قرمزهای آمریکا را خیلی پررنگ رد کنند.»
تصرف غزه جمعیت 2 و نیم میلیون نفری آن را به بمب ساعتی برای صهیونیستها تبدیل میکند
این کارشناس حوزه غرب آسیا، در ادامه به چند راه که برای حمله به غزه پیش روی رژیمصهیونیستی قرار دارد اشاره میکند و توضیح میدهد: «غزه پرتراکمترین جمعیت جهان را دارد، اگر حمله زمینی از جانب رژیمصهیونیستی اتفاق بیفتد، چند راه دارد؛ یا باید منطقه کوچکی را تصرف کند و بقیه را تثبیت کند و با بقیه کاری نداشته باشد که آن جمعیت هم به سمت بقیه این منطقه حرکت کند و آن منطقهای که تثبیت کرده را بهعنوان ابزاری برای چانهزنی سیاسی نگه دارد؛ حالت دوم این است که یک منطقه حائل درست میکند، البته کل منطقه نوار غزه 40 کیلومتر است و اینجا دیگر منطقه حائل معنی ندارد و این در شمال سوریه جواب میدهد. حالت سوم هم این است که باید کل غزه را تصرف کند. اگر کل غزه را تصرف کند و مرزها شکسته بشود، این دو و نیم میلیون نفر هرکدام برای سرزمینهای اشغالی بمب ساعتی عمل خواهند کرد. لذا حالت سوم اصلا مطلوب نیست. حالت دوم که از لحاظ نظامی تقریبا غیرممکن است و حالت اول منوط بر یک توافق سیاسی است. توافق سیاسی چطور به وجود میآید؛ دولت خودگردان که الان توانی ندارد که توافق سیاسی را تامین و تجهیز کند. این مبنایش براین است که یک طرح ابتکار عربی وسط بیاید. بالاترین فشار آمریکا هم به خاطر شکلگیری این طرح ابتکار عربی است. چیزی که تا الان محقق نشده است و با چشمانداز کوتاهمدتش در هفته آینده به نظر میآید محقق نخواهد شد و از این منظر، اتفاقا تشتت کشورهای عربی به سود مقاومت تبدیل شده است.»
مجیدی درباره اینکه موضعگیری دولتها و تفاوت نظر افکار عمومی در میان این کشورها چقدر بوده نیز اشاره میکند: «اصولا به جز کشورهای بهشدت مهاجرپذیر مثل امارات و قطر بومیان قطر حامی فلسطین هستند ولی اصطلاحا جوامع خلیجی مثل عمان، قطر و امارات، حجم بالای مهاجران فرهنگ عمومیشان را تغییر داده است و به یک معنا دچار قلب هویتی شدهاند. آنها این مساله را جدی نمیگیرند و آنجا هم خبری از تجمع جدی نیست. ولی در تمام کشورهای آسیای عربی، تجمع کردند. عربستانیها البته خیلی فضای تظاهرات را مهیا نکردند.»
حمله مقاومت به مواضع آمریکا در عراق، عامل بازدارنده برای دخالت آمریکا در اسرائیل
وی درباره حملات مقاومت در عراق به مواضع آمریکا و تهدید آمریکا هم میگوید: «آمریکا واهمه این را دارد که جنگ از غزه فراتر برود و به یک جنگ منطقهای تبدیل بشود. دولت قطر هم بهصورت جدی از مقاومت در غزه حمایت میکند ولی از ایده فراتر رفتن جنگ از تنش مرزهای سرزمین اشغالی حمایت نمیکند و مخالف آن است. به این جهت اگر صهیونیستها بخواهند نزدیک حوزه خلیج فارس یا حتی کانال سوئز و دریای سرخ بشوند، دولت قطر رفتارش متفاوت میشود اما تا وقتی حملات محدود به سرزمینهای اشغالی باشد، الجزیره این موضع را دارد. ماجرای عراق هم دقیقا یکی از همین نشانههاست که گروههای مقاومت، نه دولتها، اعلام میکنند اگر جنگی آغاز بشود، حتی جبهههای نبرد محدود به مرزهای سرزمین اشغالی نخواهد بود، بلکه حتی ممکن است آمریکاییها در مکانهای مختلف، هدف قرار بگیرند و به این جهت، الان خیلی پرتوان پایگاههای آمریکایی را میزنند و میخواهند بازدارندگی ایجاد کنند تا آمریکا مانع عملیات زمینی اسرائیل شود.»