میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: نام رسانه الجزیره نهتنها برای دنبالکنندگان جدی مسائل بینالمللی و منطقهای، بلکه برای خیلی از مردم عادی ما هم آشناست. تا پیش از جنگ اکتبر ۲۰۲۳ غزه، شاید خیلیها نمیدانستند این نام را کجا شنیدهاند اما به هر حال شنیده بودند. حتی خیلیها فکر میکردند این شبکه برای کشور الجزایر است و از ارتباط آن با قطر بیاطلاع بودند اما بعد از طوفانالاقصی، تقریبا همه ایرانیهایی که کموبیش سری در حساب اخبار دارند نسبت به این عنوان آگاهیهایی پیدا کردهاند. جالب اینجاست که الجزیره شعبهای به زبان فارسی ندارد؛ همانطور که سیانان ندارد؛ اما نام هر دو شبکه را اکثر ایرانیها شنیدهاند و حتی اگر نشنیده بودند، خواهناخواه زندگیشان از تاثیراتی که این رسانهها بر فضای عمومی سیاست و جو کلی جوامع میگذارند، متاثر شده است. سالها از زمانی که عبارت «تاثیر سیانان» به فضای نظریهپردازی رسانه وارد شد و سپس نظریهاش بدون تغییر نام، تغییر محتوایی داد گذشته بود که الجزیره تاسیس شد و مدت زیادی نگذشت که عبارت «تاثیر الجزیره» را در کنار ترم رسانهشناختی و سیاسی قبلی قرار داد. اینکه در جهان تکقطبی که دامنهاش لااقل به سه دهه کشید و تمام رسانههای جریان اصلی را صدای واحدی که متعلق به اردوگاه سرمایهداری سفیدپوست بود تشکیل میداد، یک رسانه عربی خلاف جریان حرکت کند و بتواند تا این اندازه بدرخشد و مطرح شود، در نوع خود پدیدهای شگرف است. مواضع و اصولی که الجزیره برای خودش تعریف کرده از یکسو و فعالیت حرفهای و باکیفیت آنها از سوی دیگر، عواملی بودند که توانستند این رسانه را به جایگاه کنونیاش برسانند. به عبارتی اینکه الجزیره طرف کدام سمت دعواها را میگیرد یکی از عوامل نفوذ و محبوبیت آن است و اینکه این طرفگیری را با چه کیفیتی انجام میدهد عامل دیگر. پس از طوفان الاقصی در سرزمینهای اشغالی، کانال الجزیره با اینکه تا همان روز هم اعتبار بالایی داشت یک صعود خیرهکننده را تجربه کرد. جهان سیاست در آستانه خلق مجددی قرار گرفته و نظم بینالملل درحال گردش است. از جنگ اوکراین تا اتفاقات قلب آفریقا خیلی از اخباری که میشنویم نشانههای وقوعیافته این گردش بزرگ هستند و در ضمیر حوادث اتفاقات بهوقوع نپیوستهای در مناطق دیگر جهان از جمله شرق آسیا مستتر است. در این میان آنچه در غربیترین نقطه آسیا یا به قول غربیها خاورمیانه رخ میدهد یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ است و بلوک سرمایهداری این بار حتی با لحنی تندتر و صریحتر از آنچه برای جنگ اوکراین به کار برد، نسبت به این حوادث واکنش نشان داد و نخواست که در شرمندگی و تعارف نسبت به شعارهای حقوقبشریاش گیر کرده باشد. رسانههای غربی عملا لحن پروپاگاندای جنگی گرفتند که لحنی گستاخ، جانبدارانه و حتی لجوج است و این درحالی بود که افکار عمومی جهان به شکل بیسابقهای میرفت تا نسبت به موضع همیشگی جهان غرب در قبال نزاع فلسطین، واکنش منفی نشان بدهد. دیری نمیگذشت از روزگاری که سه دانشجوی حقوق هاروارد را به جرم محکوم کردن جنایت اسرائیل از هستی اجتماعی ساقط کرده بودند اما حالا صدها حقوقدان شاغل و محصل در غرب بیانیه امضا میکنند و ضمن متهم کردن اسرائیل به جنایت جنگی به شکل عمدی و آگاهانه حاضر نمیشوند در صدر بیانیهشان حماس را هم بهطور ضمنی محکوم کنند. خیابانهای اروپا و آمریکا پر از جمعیتهایی است که به جنایت صهیونیسم اعتراض میکنند. هواداری از اسرائیل اگرچه در میان افراد بالای ۶۵ سال آمریکایی که فکرشان دستپخت دوران جنگ سرد بوده، هنوز بالای ۸۰ درصد است، اما بین افراد ۱۸ تا ۳۴ ساله آمریکایی این نسبت به ۲۷ درصد رسیده است. جهان جدید خسته است از تکصدایی رسانههای جریان اصلی و در این میان دنبال صدایی دیگر میگردد؛ صدایی که بدیل این لحن یکجانبه ۳۰ ساله باشد و نخواهد بدیهیات را با کیمیاگری در کلمات و تصاویر کتمان کند.
الجزیره در این لحظه مهم تاریخی توانست بدرخشد و همان صدای بدیل باشد. مواضع این شبکه که جزء اصول آن بودند، از ابتدا حمایت از فلسطین در چهارچوب ملیگرایی عربی و امتگرایی اسلامی بود اما در این لحظه حساس که چنین مضامینی با احساسات انسانی و ضدیت علیه نژادپرستی پیوند خورده و میلیونها نفر در جهان را به خشم آورده و در وضعیتی که بهرغم لبریز شدن صبر تودهها از یکجانبهگرایی زورگویانه بلوک سرمایه، همچنان رسانههایشان همان حرفهای همیشگی را این بار با لحنی لجوجانهتر میزنند، الجزیره بهمثابه روزنهای درآمد که باز شد تا از آن سیل به راه بیفتد. گذشته از عملکرد ضعیف رسانههای داخلی ایرانیها که دائما مورد نقد خودیها هم بوده، حتی غولهایی مثل چین و روسیه با وجود اینکه توانستهاند افکار عمومی داخلیشان را کاملا با سیاستهای کلان حاکمیتیشان همسو کنند، در تاثیرگذاری رسانهای روی باقی جوامع کاملا بیعمل و شکستخورده ظاهر شدند. اما الجزیره توانست صدایی باشد که در میان هیاهوی رسانههای جریان اصلی، پیامی دیگر را برساند و در این زمینه موفق عمل کرد.
نگاهی بیندازیم به اینکه الجزیره چطور سر برآورد و چطور مسیرش را ادامه داد تا توانست به این درجه از تاثیرگذاری برسد و از این بپرسیم که ویژگیهای کیفی و لحن غالب این رسانه از چه عناصری تشکیل شده که تا این اندازه ضریب نفوذ پیدا کرده است. نوع تشکیل این کانال تلویزیونی و شیوهای که امرای قطر برای بهرهبرداری از آن در پیش گرفتند، در بلوغ و تاثیرگذاری این رسانه بسیار تاثیرگذار بود. به علاوه بررسی تاثیراتی که الجزیره در جهان، بهخصوص جهان عرب داشته نشاندهنده ظرفیتهای اجتماعی بهخصوصی است که عموما وجودشان توسط رسانههای جریان اصلی انکار میشود. در ادامه یک بررسی کلی از تاریخچه الجزیره و این ویژگیهای ممتازش را به بهانه نقش قدرتمند این رسانه در وقایع پس از طوفان الاقصی بخوانید.
تولد یک رسانه شورشی
در آخرین دهه از قرن بیستم میلادی بود که شهروندان کشورهای عربی برای اولین بار شاهد ورود یک میهمان ناخوانده به خانههای خود بودند. میهمانی که بدون اجازه دولتهای عربی به خانهها آمده بود. دولتهایی که عادت داشتند رسانهها را زیر سلطه خود داشته باشند و محتوایشان را بدون هیچ گونه اغماضی بررسی کنند. گرچه کشورهای غربی از سالهای دهه شصت میلادی وارد دنیای ماهوارهای شده بودند، باقی کشورها عمدتا سه دهه پس از آن به این مرحله مهم از تکنولوژی و تاثیرات آن بر مسائل اجتماعی و اقتصادی پا گذاشتند. پروژه ماهواره «عرب سَت» را میتوان یکی از مهمترین پروژههای عربی موفق در ورود به دنیای ماهوارهها دانست که به «آسمانهای باز» معروف شد. از جمله کشورهای موفق دوران جدید در عرصه دیپلماسی، قطر بود که بهرغم محدودیتهای یک کشور کوچک توانست در سیاست خارجی موفقیتهای منطقهای و فرامنطقهای گوناگونی به دست بیاورد. یکی از اصلیترین عواملی که قطر را به این موفقیتها رساند دیپلماسی عمومی یا همان دیپلماسی رسانهای بود. امیر حمد بن خلیفه آلثانی که در سال ۱۹۹۵ با کودتایی آرام پدرش را از سلطنت خلع کرده بود در سال ۱۹۹۶ با تشکیل شورایی هفتنفره از وزارتخانههای گوناگون دستور تاسیس شبکه الجزیره را صادر کرد. در واقع حضور قطر در صحنه بینالمللى در دهه 90 با انجام فعالیتهاى رسانهاى صورت گرفت. منحل کردن وزارت اعلام یا «وزارت تبلیغات» در قطر با عنوان این موضوع که اعمال سانسور و نظارت بر مطبوعات پس از روى کار آمدن شیخ حمد دیگر ضرورت ندارد یک فضاى باز سیاسى و در نتیجه آزادى بىسابقهای را برای رسانههاى گروهى به ارمغان آورد. پدیده رفع موانع و نظارت بر مطبوعات در این منطقه بهویژه در شرایط ملتهب و بحرانزاى حاصل از اشغال کویت توسط رژیم عراق گام بزرگ و مهمى به شمار مىرفت. درحقیقت مورد شبکه الجزیره روندگذاری را برجسته میکند که شیخ حمد بن خلیفه آلثانی از زمان به قدرت رسیدن خود در سال ۱۹۹۵ آن را اجرا کرد و با ایجاد میزانی از آزادسازی سیاسی که در میان کشورهای عربی منطقه خلیجفارس بیسابقه بود اعتبار قابل ملاحظهای یافت. حرکت برای تاسیس الجزیره از تمایلی ساده برای متناسب کردن سیاستهای قطر با الگوهای کلاسیک توسعه ناشی نمیشد بلکه بهصورت اساسی با حفظ قدرت و احیای مشروعیت خاندان آلثانی در ارتباط بود. این شبکه خبری بهدرستی هدف خود را تاثیر بر ملتهای عرب زبان انتخاب کرد تا پس از فقط پنج سال به مهمترین شبکه خبری عربی تبدیل شود. الجزیره در این میان چند خوشاقبالی استثنایی هم داشت؛ یا بهتر است گفته شود آنها توانستند از چند موقعیت پیشآمده در جهان پیرامونشان بهترین استفادهها را بکنند. چند مورد اساسی و اصلی از خوشاقبالیها از این قرار هستند.
۱- توسعه میادین گاز طبیعی قطر و تسریع در روند برداشت و فروش این منابع و کسب درآمدهای سرشار دولتی برای سرمایهگذاری در زمینههای مختلف، دست حکومت را برای حمایت از الجزیره حسابی باز کرد.
۲- درپی پخش تلویزیونی مراسم تشییع جنازه یکی از شاهزادگان سعودی در شبکه تلویزیونی Orbit، دولت عربستان که تامینکننده مالی تلویزیون مذکور بود، اقدام به فسخ قرارداد خود کرد. این اقدام دولت سعودی باعث بیکاری پرسنل عرب تلویزیون اوربیت شد. شبکه الجزیره که در ابتدای راه بود، با استفاده از این فرصت طلایی با وعده کار توأم با آزادیعمل و دستمزد بالا اقدام به جذب این نیروها کرد. ۳- تعطیلی بخش عربی BBC باعث شد خبرنگاران و گزارشگران عرب آن شبکه به کمک یک روزنامهنگار فلسطینی، جذب شبکه الجزیره شوند. اینها افرادی باتجربه و زبده بودند. این امر حتی این شبهه را ایجاد کرد که BBC در تشکیل الجزیره نقش اصلی را ایفا کرده است. البته بخش عربی BBC در اکتبر 2005 مجددا راهاندازی شد. وقتی این سه مورد را که خوشاقبالیهای الجزیره در بدو تاسیس بودهاند از نظر میگذرانیم، توجه به نکاتی که طریقه بهرهبرداری حاکمان قطر از این موقعیتها را توضیح میدهد هم مهم است؛ اینکه خوشاقبالی و بداقبالی، درطول دورههای تاریخی برای هر دولت و حکومتی پیش میآید و نحوه مواجهه با آنهاست که تعیینکننده بهنظر میرسد، پس باید توجه کنیم که ۱- توسعه میادین گازی و افزایش سرمایههای دولتی باعث حمایت دولت قطر از الجزیره شد نه دخالت در آن. بهعبارتی حاکمیت قطر با تعیین خطمشیهای کلی، جزئیات امور را به متخصصان این زمینه سپرد و دستشان را در انتخاب لحن و پرداختن به جزئیات باز گذاشت.
۲- جذب نیروهای شبکه اوربیت از یکسو و نیروهایBBC عربی از سوی دیگر و استخدام آنها در الجزیره که سیاستی کاملا متفاوت و مغایر با دولتهای سعودی و بریتانیا داشت، عملی هوشمندانه بود. درحقیقت این عوامل رسانهای توانستند به استخدام یکسری سیاستهای رسانهای جدید دربیایند و مهارتهایشان را در خدمت گفتمان جدید قرار دهند.
داستان صعود الجزیره
پخش ماهوارهای شبکه الجزیره بهعنوان اولین شبکه خبری تخصصی عربزبان در اول نوامبر ۱۹۹۶ برای مدت شش ساعت در روز انجام گرفت. در آغاز سال ۱۹۹۷ زمان پخش این شبکه به ۹ ساعت و سپس ۱۲ ساعت در همان سال افزایش پیدا کرد، تا اینکه سرانجام در اول فوریه ۱۹۹۹ پخش الجزیره شبانهروزی شد. الجزیره هدفش این بود که از طریق پخش آگهی تا سال ۲۰۰۶ به خودکفایی مالی برسد، اما زمانی که رفتهرفته مشخص شد در رسیدن به این هدف ناکام خواهد ماند، در سال 2001 امیر قطر با ادامه اعطای یارانه بر مبنای سالانه ۳۰ میلیون دلار به این شبکه موافقت کرد. در آغاز، الجزیره کوشید بهوسیله عرضه دیدگاههای متضاد در ارتباط با برخی کشورهای حوزه خلیج فارس ازجمله عربستانسعودی، بحرین و خود قطر و همچنین رابطه سوریه با لبنان و قوه قضائیه مصر، موجب جذب بیشتر بینندگان خود شود. برنامه مستندی که نمایش لحظهبهلحظه از جنگ داخلی لبنان در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ بود، باعث جهش نرخ بینندگان این شبکه شد اما این هم نتوانست الجزیره را به هدفگذاریهایش برساند تا اینکه در اواخر سال ۲۰۰۶ سخنرانی ویدئویی رهبران القاعده را پخش کرد و به شهرت جهانی دست یافت. در این مقطع زمانی، همای بخت و اقبال با الجزیره همراه و سبب شد نام و آرم الجزیره روی گیرندههای اروپا و آمریکا و دیگر نقاط جهان نقش ببندد.
هنگامی که شبکه CNN دفتر خبری خود را در کابل بهدلیل کمبود خبر و عدم سودآوری تعطیل کرد، الجزیره در افغانستان یکهوتنها ماند. پس از واقعه ۱۱ سپتامبر و متعاقب آن حمله آمریکا به افغانستان، الجزیره حاکم بالمنازع انتشار خبر از افغانستان به سراسر جهان شد و گزارشهایش بهسرعت بهعنوان تنها منبع خبری قابلقبول از افغانستان، مورد پذیرش و خواست جهانیان قرار گرفت. مصاحبه و ارسال پیامهای پیدرپی سران القاعده، بهخصوص بنلادن، سود سرشاری را نصیب این شبکه کرد. الجزیره بابت فروش هر دقیقه از نوار پیامهای بنلادن مبلغ ۲۰ هزار دلار از خریداران مطالبه میکرد و این درحالی بود که بودجه سالانه آن ۶۰ میلیون دلار برآورد میشد. این موفقیتها با پوشش حمله آمریکا به عراق، جنگ ۳۳ روزه لبنان و موارد دیگر ادامه یافت و با وقوع تحولات شمال آفریقا و غرب آسیا و بهار عربی شکوفا شد. در این زمان با وجود اینکه برخی کشورهای عربی اساسا میزبان دفاتر و نمایندگیهای الجزیره نبودند، این شبکه به موفقیتهایش ادامه داد. در تونس درست مدتی پیش از شکلگیری اعتراضات، دولت بنعلی دفتر الجزیره را بست و روابط خود با دولت قطر را متوقف کرد اما این شبکه با سماجت و اعتمادبهنفس تمام از پایگاههای اینترنتی، بهخصوص فیسبوک و توییتر برای کسب خبر استفاده کرد. شهروندان تونسی که منافع خود را با الجزیره همسو میدیدند، همکاری فراوانی با این رسانه داشتند. زمانی که شبکههای مهم منطقهای و جهانی مثل العربیه و بیبیسی از کنار اعتراضات محدود دانشجویی گذشتند، الجزیره از آنها بهعنوان جرقهای برای شعلهور کردن حرکتهای انقلابی استفاده کرد. محبوبیت الجزیره میان ملتهای عرب باعث شده این شبکه بتواند حتی درصورت مواجهه با محدودیتهای دولتی از همکاریهای مردمی برای گذر از این محدودیتها استفاده کند. چند نکته را میتوان با مرور تاریخچه صعود الجزیره دریافت که همگی واجد اهمیت هستند؛ اولین نکته لزوم حمایت دولتی از رسانهها، بهخصوص رسانههای خبری و تحلیلی است. این حمایت البته درحالی میتواند مفید واقع شود که باعث دخالت در جزئیات نشود. الجزیره در مقاطعی توانست حتی به سوددهی مالی هم برسد اما اگر از ابتدا روی واژههایی مثل «رسانه بخش خصوصی» بیش از اندازه تاکید میکرد، اساسا به این جایگاه نمیرسید. نکته دوم سرمایهگذاری بلندمدت این شبکه روی مناطق و موضوعاتی است که برای باقی رسانهها کماهمیت بهنظر میرسند. موردی مثل افغانستان مثال خوبی برای این قضیه است. معمولا سفارشدهندگان دولتی درخصوص چنین مواردی صبور نیستند و این صبر از جانب متخصصان میآید. اگر شیوه برخورد حاکمیت با رسانهها صرفا حمایت باشد و نه دخالت، خود اصحاب رسانه چنین صبری به خرج خواهند داد و احتمالا به جاهای خوبی میرسند. نکته دیگر درباره الجزیره که البته باید آن را در بخشی جداگانه مورد بررسی قرار دهیم، بدیل بودن آن برای گفتمان سایر رسانههاست. الجزیره همیشه حرفی را میزند که بقیه نمیگویند و جایی میایستد که حتی وجود آنجا توسط باقی رسانهها انکار میشود. این شبکه اساسا تابوشکن است، برخلاف مشی باقی حاکمان عرب موضع میگیرد و اخبار جنوب جهانی را بیشتر از بلوک شمال پوشش میدهد.
زبانی برای تابوشکنی و گفتمان بدیل
عبارت تاثیر سیانان به این اشاره دارد که رسانههای خبری میتوانند روی رفتار حاکمان دولتها در سیاستورزی بینالمللی تاثیر بگذارند. در سال ۱۹۹۱ میلادی، با آغاز نخستین جنگ خلیج فارس، شبکه سیانان به واسطه تجربهای که در زمینه پخش ۲۴ ساعته اخبار داشت و با تکیه بر دفاتر خارجی مجرب خود، از موقعیت مناسبی برای تحت پوشش قرار دادن مستمر این جنگ برخوردار بود. در جریان این جنگ، اعتبار و شهرت و نفوذ این شبکه افزایش چشمگیری پیدا کرد. در آن مقطع سیانان گزارشهای منظمی درباره وضع فلاکتبار کردها پخش میکرد و متعاقب آن «عملیات همدردی ایالات متحده» شکل گرفت که کمکهای بشردوستانه را به شمال عراق رساند. وقتی این اتفاق افتاد، مفسران میپرسیدند که آیا تصاویر تلویزیونی از کردها، محرک مقامات آمریکایی بوده است؟ مورد بعدی که عبارت تاثیر سیانان را سر زبانها انداخت، ماجرای سومالی بود. در ۱۹۹۲ که سومالی در خشونت قبایلی و قحطی دست و پا میزد، صدها هزار نفر جان باختند یا با خطر مرگ دستوپنجه نرم میکردند. سیانان و دیگر شبکهها، تصاویر این گرسنگان و مصیبتزدگان را بر صفحه تلویزیونهای سراسر جهان به نمایش گذاشتند؛ تا اینکه بالاخره در اواخر همان سال، نیروهای ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده برای کمکرسانی و حفاظت از جان امدادرسانان وارد سومالی شدند. همان زمان مقامات دولت بوش پدر گفتند که تصاویر زنده کودکان قحطیزدهای که هر روز در پیش چشمانشان به نمایش درمیآمد، آنان را به اقدام در سومالی وا داشته است. سال بعد، زمانی که گروهی از سومالیاییها یک سرباز آمریکایی را دستگیر کردند، کشتند، بدن او را مثله کردند و در کوی و برزن گرداندند، بحث از عاملی به نام تاثیر سیانان ضرورت و فوریت بیشتری پیدا کرد. دوربینهای تلویزیونی این صحنهها را ضبط کردند و اندکی بعد کلینتون که بهتازگی رئیسجمهور ایالات متحده شده بود، اعلام کرد ایالات متحده، سومالی را ترک میکند. منتقدان میگفتند آمریکا هم به دلیل تصاویر وحشتناک تلویزیونی به سومالی رفت و هم به دلیل چنین تصاویری سومالی را ترک گفت، اما واقعیت بعدها روشن شد. بعدها به این نکته توجه شد که در سپتامبر ۱۹۹۳، یک ماه پیش از آن که پیکر آن سرباز آمریکایی در سومالی مورد اهانت قرار گیرد، دولت کلینتون درباره طرحهایی برای خروج از این کشور به بحث پرداخته بود. شاید پوشش تلویزیونی این ماجرا به دولت یادشده کمک کرده باشد تا از سومالی بیرون برود و بر همین قیاس میشود حدس زد که ورود دولت قبلی آمریکا به سومالی هم توسط تصاویر گرسنگان سومالی در سیانان زمینهسازی شده باشد. به عبارتی این دولت آمریکاست که روی سیانان تاثیر میگذارد نه برعکس. اما آنها میخواهند چنین وانمود کنند که به دلیل خواست افکار عمومی دست به یکسری اقدامات میزنند، حال آنکه این افکار عمومی را خودشان مهندسی میکنند. تا مدتها رقیب سیانان شبکه آمریکایی دیگری به نام فاکسنیوز بود که به پایگاه اجتماعی جمهوریخواهان نزدیکتر است اما چیزی که ترم رسانهای تاثیر سیانان را از چرت جزمیاش بیدار کرد، ورود الجزیره بود. حالا هرجا که به عبارت تاثیر سیانان اشاره شود، در کنار آن عباات تاثیر الجزیره هم مورد اشاره قرار میگیرد؛ چون الجزیره توانست به خوبی نقش یک بدیل را برای جریان رسانهای یکدست غربی یا غربگرا ایفا کند. دو خصوصیت عمده در الجزیره وجود دارند که این شبکه را به چنین جایگاهی رسانده و تبدیلش کردهاند به آلترناتیو وضع موجود رسانهای. خصوصیاتی که الجزیره را به شکل یک رسانه آلترناتیو درآوردهاند، در دو عنوان کلیتر قابل احصا هستند.
۱- تابوشکنی: الجزیره برخلاف مشی اقتدارگرایانهای که عمده رهبران عرب اتخاذ میکنند، تابوها را میشکند و رضایتمندی تودههای مردمی عرب را بر جلب رضایت از سران عرب ترجیح داده است. رهبران عربستان، الجزایر، کویت، تونس، بحرین و اردن هرکدام در مقطعی دفاتر الجزیره را در کشورشان بستهاند و حتی این قضیه گاهی به قطع روابط با دولت قطر انجامیده است، اما حالا ۸۲ درصد کویتیها اخبار را از الجزیره دنبال میکنند. در اردن 98.4 درصد از مردم، الجزیره را شبکه محبوبشان عنوان کردهاند و محبوبیت این شبکه در تونس و الجزایر و باقی کشورهای عربی هم با اینکه آمارهایی دربارهاش گرفته نشده، به شکل محسوسی پیداست.
۲- شبکه بدیل: قرار گرفتن نظریه تاثیر الجزیره در برابر تاثیر سیانان نشان میدهد، الجزیره آلترناتیو جریان رسانهای غالب است. الجزیره یک «محدوده جغرافیایی» و یک «حوزه ارزشی» خاص را شناسایی کرده و سرمایهگذاریاش روی همان است. بهطور کلی این شبکه جنوببنیاد است و اخبار جنوب جهانی را بیشتر از جبهه شمالی، یا همان بلوک سرمایهداری سفیدپوست، مورد توجه قرار میدهد. غیر از زبان عربی، الجزیره به انگلیسی و زبانهای صربی و کرواتی هم پخش میشود. یک بررسی درباره الجزیره انگلیسی نشان داد این شبکه در خبر سراسری و زنده خود که ساعت ۱۸ پخش میشود، ۶۱ درصد اخبار را به جنوب جهانی، ۳۸ درصد را به شمال و یک درصد را به اخبار بینالمللی دیگر اختصاص میدهد.