سجاد عطازاده، مترجم: امی زگارت، پژوهشگر موسسه هوور ایالاتمتحده در مقالهای با عنوان «فاجعه اطلاعاتی اسرائیل» که در وبسایت فارنافرز منتشر شده، به بررسی افتضاح اطلاعاتی نهادهای مسئول رژیمصهیونیستی در جریان نبرد «طوفان الاقصی» پرداخته است. این مقاله که با سوگیری شدید صهیونیستی به رشتهتحریر درآمده، چشمان خود را روی جنایات اسرائیلیها بسته است؛ اما نکته مهم آن اعتراف به شکست فاجعهبار اطلاعاتی اسرائیل است.
حمله «تروریستی» ویرانگر حماس، سبب شکلگیری خشنترین و جدیترین درگیری تاریخ اسرائیل در نیمقرن گذشته شده است. تاکنون حداقل 1000 اسرائیلی (و 14 شهروند آمریکایی) کشته شدهاند؛ عددی که آماری نجومی برای چنین «کشور» کوچکی بهشمار میرود و معادل 30 هزار آمریکایی بهشمار میرود. 2900 اسرائیلی دیگر نیز مجروح شدهاند و حدود 150 نفر دیگر نیز «گروگان» گرفتهشدهاند. بهعلاوه دستکم 900 فلسطینی نیز در نوار غزه جان خود را از دست داده و 4500 نفر دیگر زخمی شدهاند. احتمال افزایش این تعداد وجود دارد. بنیامین نتانیاهو اعلام جنگ کرده، دست به حملات هوایی مرگبار به نوار غزه زده- منطقه پرتراکم فلسطینی تحتکنترل حماس که 16 سال است از سوی مصر و اسرائیل محاصره شده- و قول داده است که دژهای حماس را به ویرانه تبدیل کند. با بارش موشکهای حماس بر شهرهای اسرائیل، بمباران غزه از سوی اسرائیل و تهدید جنگجویان حماس به اعدام گروگانها، نگرانی از آتشافکنی گسترده منطقهای افزایش یافته است.
در این روزهای اولیه، هنوز ابهام زیادی درباره جنگ وجود دارد و پیشبینی دقیق چگونگی وقوع درگیری دشوار است اما یکمورد از قبل مشخص است؛ حمله حماس غافلگیرکننده بود. دیوار مرزی غزه که با فناوری پیشرفته و چندین میلیارد دلاری اسرائیل ساخته شده بود، بهراحتی و بهسرعت شکسته شد. گزارشهای اولیه حاکی است جنگجویان حماس از سلاحهای غیرپیچیده و ابزارهایی مانند پهپاد، بولدوزر و بمبهای ارزانقیمت استفاده کردهاند و حملونقل آنها با پاراگلایدر، موتورسیکلت و ماشین گلف انجام گرفته است. البته گزاره مذکور اصلا به این معنا نیست که با یک عملیات آماتوری روبهرو هستیم. این حمله از طریق هوا، زمین و دریا انجام شده است و مهاجمان برای تصرف چندین مکان و کشتن افراد دست به حمله همزمان زدهاند. این نوع عملیات پیچیده و در مقیاس بزرگ به برنامهریزی، هماهنگی، زمان و تمرین دقیق نیاز دارد اما مسئولان اسرائیلی متوجه این اقدامات نشده بودند.
شدت این شکست بسیار زیاد است. اگرچه کشف حملات تروریستی موسوم به «گرگهای تنها» بسیار دشوار است، اما توطئههای بزرگتر احتمالا سبب جا ماندن ردپاهای دیجیتال و دیگر سرنخهای گویا میشوند. علاوهبر این، احتمال حمله حماس به اسرائیل یک رویداد دور از ذهن نبود که از سوی دشمنان ناشناخته مستقر در سرزمینهای دور ایجاد شده باشد، بلکه یک اقدام بسیار محتمل بود که «تروریستهای بدنام همسایه» آنها را طراحی کردهاند. حمله حماس دقیقا بدترین سناریوی فاجعهباری بود که مقامات اطلاعاتی و دفاعی اسرائیل قرار بود نگران آن باشند، برای آن برنامهریزی و از وقوع آن جلوگیری کنند.
البته این حمله اولینباری نیست که در آن یک «کشور» بهطور فاجعهباری متوجه تهاجم دشمنان نمیشود، کمااینکه ژاپن در سال 1941 حمله مرگبار غافلگیرانهای را به پرل هاربر انجام داد، ناوگان نیروی دریایی آمریکا در اقیانوس آرام را نابود کرد و سبب شد فرانکلین روزولت، رئیسجمهور وقت آمریکا اعلام جنگ کند. همین حمله پرل هاربر بود که درنهایت سبب تاسیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) شد. سیا و سایر آژانسهای اطلاعاتی ایالاتمتحده هم 23 فرصت را برای توقف توطئه 11 سپتامبر القاعده که جان نزدیک به سههزار نفر را گرفت، ایالاتمتحده را به شوک فرو برد و به جنگ در افغانستان و عراق منجر شد، از دست دادند. خود اسرائیل نیز تقریبا 50 سال پیش غافلگیر شد؛ روزی که نیروهای مصری و سوری در تعطیلات یهودیان به این «کشور» حمله کردند و آتش جنگ یوم کیپور را شعلهور ساختند.
اگرچه هر حمله غافلگیرکنندهای منحصربهفرد است اما آنها دو ویژگی مشترک دارند: اولا رویدادهایی بسیار تاثیرگذار و دارای پیامدهای ژئوپلیتیکی پیدرپی و بلندمدت هستند و ثانیا هرگز واقعا غافلگیرکننده بهشمار نمیروند. کالبدشکافیهای بعدی همیشه نشان میدهند که علائم هشداردهنده وجود داشتهاند اما قبل از وقوع فاجعه بهسختی میتوان آنها را شناسایی کرد. سوالی که اکنون وجود دارد، این است که چرا این نشانهها نادیده گرفته شدهاند و چگونه دفعه بعد بهتر عمل کنیم.
در روزهای آینده، قطعا در تحقیقات مشخص خواهد شد که اسرائیل چه اشتباهی انجام داده است و تلآویو (و بقیه جهان) باید چه درسهایی بگیرند. برای نیل به این هدف، تحلیلگران باید تعیین کنند که آیا این سازمانهای اطلاعاتی بودند که شکست خوردند یا اینکه افسران اطلاعاتی برنامههای حماس را فاش ساختند اما سیاستگذاران به آنها بیتوجهی کردند؟ آنها باید مشخص سازند که آیا آژانسهای اطلاعاتی اسرائیل متوجه تغییر قابلیتهای حماس شده بودند یا نه بهعلاوه میبایست تاثیر بالقوه بحران سیاسی داخلی اسرائیل بر برداشتها و اقدامات دشمنان را نیز تعیین کنند. اتکای بیشازحد مسئولان اسرائیلی بر فناوری باید مشخص شود. درنهایت آنها باید بفهمند که حماس چه چیز را در این میان بهطور فاجعهباری درست انجام داده است.
سوالات باز
اولین سوالی که رژیم با آن مواجه است، این است که آیا این فاجعه اطلاعاتی در درجه اول محصول شکست در هشدار به شمار میرود یا شکست در اقدام؟ ماموریت شماره یک سازمانهای اطلاعاتی جلوگیری از غافلگیری راهبردی است؛ اما برای موفقیت هشدارها، تنها به صدا درآوردن زنگ خطر از سوی جمعآوریکنندگان و تحلیلکنندگان اطلاعات کافی نیست. در این میان، سیاستگذاران نیز باید دست به اقدام بزنند. مثلا هفتهها قبل از حمله روسیه به اوکراین، سازمانهای اطلاعاتی ایالاتمتحده موج بیسابقهای از ارائه هشدارهای اطلاعاتی دقیق درباره حمله قریبالوقوع پوتین منتشر کردند. بااینحال حتی ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین نیز این هشدارها را باور نکرده بود. شجاعت زلنسکی در زیرآتش جنگ الهامبخش جهان و اطلاعات هم از زمان شروع جنگ برای کمک به اوکراین و ایجاد وحدت در میان متحدان آن بسیار مهم بوده است اما سوال این است که اگر زلنسکی و دیگر رهبران جهان در پاسخ به هشدارهای اطلاعاتی دادهشده قبل از وقوع فاجعه، اقدامات بیشتر- یا متفاوتی- را انجام میدادند، تاریخ چه شکل متفاوتی به خود میگرفت؟
آنچه تاکنون گفته شد مربوط به جنبه سیاستگذاری معادله بود. برای درک بهتر جنبه اطلاعاتی شکست اسرائیل، کارشناسان باید فرآیند جمعآوری و تجزیهوتحلیل اطلاعات را بررسی کنند- و همچنین نقاط کور مسئولان اطلاعاتی را نیز مطالعه کنند. یک نقطه خوب برای شروع این است که بپرسیم آیا سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل بهاندازه کافی بر درک تغییرات ناپیوسته متمرکزشده بودند یا نه؟ منظور از این تغییرات ناپیوسته زمانی است که رفتار یک بازیگر باعث گسست ناگهانی از گذشته میشود. افراد تمایل دارند تاریخ را راهنمای خوبی برای آینده فرض کنند. این گزاره اغلب درست است، اما میتواند بهطور خطرناکی هم اشتباه باشد - به همین دلیل است که شناسایی شاخصهای تغییر ناپیوسته یک کار اطلاعاتی سخت و حیاتی است.
این مشکل جدید نیست. در بحران موشکی کوبا در سال 1962، آژانسهای جاسوسی ایالاتمتحده مجموعهای از اطلاعات را درطول ماهها جمعآوری کردند که نشان میداد محمولههای تسلیحاتی شوروی به مقصد کوبا ارسال میشوند اما سازمانهای مذکور به این نتیجه رسیده بودند که مقامات شوروی جرات نمیکنند موشکهای هستهای را در آنجا قرار دهند، زیرا قبلا هرگز چنین کاری را در کشورهای خارجی انجام نداده بودند اما زمانی که هواپیماهای جاسوسی یو 2 شواهد غیرقابلانکاری از استقرار سایتهای موشکی هستهای در کوبا یافتند؛ مقامات اطلاعاتی ایالاتمتحده متوجه اشتباه خود شدند. در اتفاق اخیر نیز حماس با پیچیدگی و مقیاسی بسیار بیشتر از هر زمان دیگری به اسرائیل حمله کرد؛ یک تغییر عظیم و ناپیوسته. تشخیص این نکته مهم است که آیا آژانسهای اطلاعاتی اسرائیل آگاه از این تغییر بودهاند یا اینکه متوجه آن شدهاند و اگر چنین است، چرا.
حماس تنها نهادی نیست که مقامات اطلاعاتی اسرائیل ممکن است درمورد آن اشتباه کرده باشند. اطلاعات اسرائیل ممکن است در درک خود این کشور نیز ناکام بوده باشد. سازمانهای اطلاعاتی، بهویژه در کشورهای دموکراتیک، جمعآوری و تحلیل اطلاعات خود را بر درک دشمنان خارجی متمرکز میکنند اما سیاست داخلی و مشکلات موجود در آن میتواند دشمنان را جسور کند و محاسبات ریسک- پاداش آنها را تغییر دهد.
درک «آنها» برای مقامات اطلاعاتی کافی نیست؛ آنها همچنین باید «ما» را ادراک و مشخص کنند که رخدادهای درون یک کشور چگونه میتواند ادراکات و رفتار دشمن را تغییر دهد، مثلا سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل ممکن است از این نکته آگاه نبوده باشند که آیا بحران سیاسی بیسابقه داخلی کشورشان توسط دشمنان اسرائیل، ازجمله حماس ادراک شده است یا خیر؟ بهعلاوه بحران مذکور ممکن است به موفقیت حمله حماس نیز کمک کرده باشد. طرح پیشنهادی بنیامین نتانیاهو برای انجام اصلاحات اساسی در قوه قضائیه اسرائیل، جامعه این کشور را آشفته کرد و به شکلگیری اعتراضات عمومی گسترده منجر شد. صدها نفر از نیروهای ذخیره نظامی اعلام کردند در صورت تصویب اصلاحات قضایی از حضور در خدمت سربازی خودداری خواهند کرد. کارشناسان باید این سوال را مطرح کنند که آیا این آشفتگی داخلی با تاثیرگذاری بر ادراکات جامعه اسرائیل و همچنین فرسوده ساختن قابلیتهای اطلاعاتی و آمادگی نظامی این کشور، سبب تضعیف بازدارندگی این «کشور» شده است یا خیر؟
روشهای اطلاعاتی اسرائیل باید بررسی شود؛ بهویژه این نکته که آیا سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل بیشازحد به فناوری تکیه میکنند یا خیر؟ فناوریهای نوظهور سبب متحولشدن جهان و همچنین توانایی سازمانهای اطلاعاتی برای ادراک آن شدهاند. آنها تهدیدهای بیشتر، سرعت بیشتر، دادههای بیشتر، مشتریان بیشتر خارج از دولتها که به اطلاعات نیاز دارند و رقبای بیشتری را در عرصه اطلاعات منبع باز ایجاد کردهاند. در این عصر فناوری، آژانسهای اطلاعاتی باید سریعتر و بهتر فناوریهای جدید را برای ایجاد بینش درک و از آنها استقبال کنند.
اما این ابزارها علاوهبر مزایا، ریسکهایی نیز دارند. مهمترین خطر این است که سازمانهای جاسوسی ممکن است درنهایت به اطلاعاتی که بهدست آوردن، اندازهگیری و تجزیهوتحلیل آنها با استفاده از ابزارهای فنی آسانتر است، وزن بیشتری دهند و به اطلاعاتی که جمعآوری آنها دشوارتر و تعیین کمیت آن غیرممکن است، وقع زیادی ننهند. مثلا علت اینکه سازمانهای اطلاعاتی ایالاتمتحده تواناییهای نظامی روسیه را قبل از شروع جنگ با اوکراین دست بالا گرفته و در مقابل قابلیتها اوکراین را دستکم گرفتند، این بود که شمارش تانکها و نیروها آسانتر از ارزیابی اراده برای جنگ است. بهعبارتدیگر، سازمانهای اطلاعاتی روی چیزهایی که قابلشمارش بود، حساب زیادی کرده بودند.
دولت اسرائیل به پیچیدگی فناورانه خود معروف است، مثلا اسرائیل به گزارش نیویورکتایمز در سال 2021، دانشمند برتر هستهای ایران را درحال رانندگی از مبدأ ویلای خود بود، با استفاده از یک مسلسل کنترل از راه دور مجهز به هوش مصنوعی که از طریق ماهواره کار میکرد و درکنار جاده قرار گرفته بود، ترور کرد. تحقیقات درباره حمله غافلگیرانه حماس باید مشخص سازند که توانایی فنی اسرائیل تا چه حد ممکن است سبب ایجاد نقاط کور جمعآوری و تحلیل اطلاعات شده باشد.
تحلیلگرانی که به مطالعه این حمله غافلگیرکننده میپردازند، نباید فقط بر اشتباهات اسرائیل تمرکز کنند. بهنظر میرسد این حمله همچنین یک موفقیت بزرگ ضدجاسوسی برای حماس بهشمار میرود و کارشناسان باید مشخص سازند که حماس چه چیزی را درست انجام داده است. آنها باید تعیین کنند که این گروه چگونه موفق شده است، چنین عملیات پیچیده و گستردهای را از یکی از بهترین سرویسهای اطلاعاتی جهان مخفی نگه دارد. البته این امکان وجود دارد که حماس بیشتر خوششانس بوده باشد تا ماهر و مقصر شکست واقعا خود اسرائیل بوده و حماس برای پنهان کردن اهداف یا تواناییهای خود هیچ کار قابلتوجهی انجام نداده باشد. مثلا تحقیقات من در 11 سپتامبر نشان داد که تروریستهای القاعده برای موفقیت نیازی به طرحهای ضد جاسوسی خیالی یا حتی نامهای جعلی ندارند. آنها فقط به این اصل نیاز داشتند که سیا و افبیآی مانند همیشه عمل کنند. پس از پایان جنگ سرد و شدت یافتن تهدیدات تروریستی در دهه 90 میلادی، این سازمانها نتوانستند ساختار، انگیزه و فرهنگ خود را برای شناسایی و شکست یک دشمن جدید تطبیق دهند. درنتیجه، سیا و افبیآی نزدیک به دوجین فرصت را برای نفوذ و احتمالا توقف توطئه 11 سپتامبر از دست دادند، مثلا در اوایل سال 2000، افسران سیا دو تروریست مظنون را که در یک جلسه برنامهریزی القاعده در مالزی شرکت میکردند شناسایی کردند، نام کامل آنها را فهمیدند و متوجه شدند یکی ویزای ایالاتمتحده دارد و دیگری به آمریکا سفر کرده است. بیش از 50 نفر از مقامات سیا به این اطلاعات دسترسی داشتند، اما هیچیک از آنها برای بیش از یکسال این موضوع را به وزارت امور خارجه یا افبیآی اطلاع نداد. یکی از دلایل اصلی این شکست آن است که قبل از 11 سپتامبر، هیچ آموزش رسمی، فرآیند روشن یا اولویتی برای هشدار دادن به سایر سازمانهای دولتی درباره تروریستهای خطرناکی- که ممکن است به ایالاتمتحده سفر کنند- وجود نداشت.
دو فرد مذکور همانهایی بودند که پرواز شماره 77 امریکنایرلاینز را به ساختمان پنتاگون کوبیدند. آنها برای ماهها نقشهای را برای انجام این کار طراحی کرده بودند، آن هم درحالیکه در داخل خاک ایالاتمتحده پنهان شده و از نام واقعی خود در اسناد مختلف ازجمله قرارداد اجاره، کارتهای اعتباری و فهرست تلفن سندیگو استفاده کرده بودند. آنها حتی با چندین هدف تحقیقاتی ضدتروریسم افبیآی تماس گرفته و در یک مقطع هم با یک خبرچین افبیآی زندگی کرده بودند؛ البته همه این رخدادها از دید نهادهای اطلاعاتی پنهان مانده بود. در داخل افبیآی، رویهها و تواناییهای ضدتروریسم بسیار عقب مانده بود؛ بهطوریکه در یک گزارش داخلی بسیار محرمانه که کمی قبل از 11 سپتامبر منتشر شده بود، تمامی 56 دفتر میدانی افبیآی در ایالاتمتحده نمره ناموفق گرفته بودند.
گذشته و آینده
اکنون زمان تمرکز بر حال- و نه گذشته- است. اسرائیل در جنگ است و وظیفه فوری آن یافتن راهی برای نیل به صلح، امنیت و بهبود وضعیت است. هنگامه مناسب برای بررسی کامل چرایی موفقیت یک حمله غافلگیرانه زمانی است که تهدید فوری فروکش کرده باشد. اما تلآویو درنهایت باید آنچه را که اتفاق افتاده بررسی کند. کنکاش گذشته، بهطور نظاممند، متفکرانه و مستقل درجهت ایجاد آیندهای امنتر برای اسرائیل و مردم آن ضروری است.
پاسخ به این سوالات برای ایالاتمتحده نیز ضروری خواهد بود. در چشمانداز تهدید پیچیده و نامطمئن امروز، اطلاعات آمریکا هرگز مهمتر از این نبوده است. واشنگتن باید شکستهای اسرائیل را مطالعه کند تا آنها را تکرار نکند.