فرهیختگان: به همان میزانی که صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی در بلاتکلیفی برای تداوم جنگ به سر میبرند، حداقل در شمال و جنوب، برای هر سناریوی احتمالیای آمادگی وجود دارد. در جنوب، مقاومت به جز حمله سخت و غافلگیرانه، در انتظار آغاز عملیات زمینی از سوی صهیونیستها است اما در شمال وضع بهطور کامل فرق میکند. در شمال، درگیریهای پراکنده حزبالله با صهیونیستها، نشانه عزم جدی برای ورود به منازعه است. در ابتدای حملات رژیمصهیونیستی برخی رسانهها ادعا کردند حزبالله از طریق مصر به صهیونیستها هشدار داده است درصورت ورود زمینی به غزه، آنها نیز به میدان خواهند آمد. جنایت وحشیانه صهیونیستها در بمباران غیرنظامیان در غزه، شرایط را بهطور کلی تغییر داد. جبهه مقاومت یک مرحله جلوتر آمده است و احتمال باز کردن جبهه دوم جنگ را به تداوم جنایات علیه غیرنظامیان پیوند زده است. این موضوع را حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه ایران در نشست خبری سفارت ایران در بیروت بیان کرد و «اعلام ساعت صفر» را به «تداوم جنایات» پیوند زد. او شامگاه دوشنبه در برنامه تلویزیونی صریحتر در اینباره موضع گرفت و گفت که اگر از «فرصتهای محدود» و «بهشدت فشردهای» که در اختیار سازمان ملل متحد و کنشگران سیاسی است استفاده نشود، «در ساعات آینده» امکان گشایش جبهههای جدید علیه رژیمصهیونیستی اجتنابناپذیر است. امیرعبداللهیان در پاسخ به سوالی درباره ورود ایران به نبرد، «هر احتمالی» را «متصور» خواند و تاکید کرد «هیچ طرفی» نمیتواند نسبت به تداوم این وضعیت «بیتفاوت» باشد. مهمترین بخش اظهارات وزیر خارجه ایران، هشدار نسبت به «حمله پیشدستانه» آنهم در «ساعات آینده» بود. او گفت که رهبران مقاومت اجازه نخواهند داد رژیمصهیونیستی هر اقدامی که مایل است در غزه انجام دهد و بعد از اینکه خیالش از غزه راحت شد به سراغ دیگر حوزههای مقاومت در غزه برود. لذا هرگونه اقدام پیشدستانه در ساعات آینده متصور است.
تا لحظه نگارش این گزارش، اتفاق پیچیدهای در میدان نیفتاده است. این بزرگترین مصیبتی است که صهیونیستها با آن دستبهگریبانند. آنها در ژوئیه سال 2006 پس از اسارت دو نظامی صهیونیست توسط حزبالله لبنان، واکنش نظامی گستردهای نشان دادند و جنگی را به راه انداختند که 33 روز ادامه داشت. البته در همان جنگ که بیش از 165 صهیونیست به هلاکت رسیدند، صهیونیستها ضربه سختی خوردند و ناچار شدند از آمریکا بخواهند با دخالت کشورهای عربی، بین دوطرف آتشبس برقرار کند. این بار اما به جای دو اسیر، صحبت از 200 اسیر و بیش از 1800 کشته است. با این حال ارتش صهیونیستی جز نمایش یک جنایت تمامعیار و وحشیانه قابل پیشبینی، ناتوان در پیادهسازی تدابیرش در میدان است. فلج مغزی صیهونیستها ناشی از علل متنوعی است. نخستین دلیل، ضربه سختی است که سال 2014 در تهاجم زمینی به غزه خوردند. آنها میدانند که نقشه «آفند» عملیات 7 اکتبر، در «پدافند» هم حساب شده است. ورود به محیط شهری متراکم و خیابانهای باریک در غزه، به حماس کمک میکند، درسی فراموشنشدنی به صهیونیستها بدهد. درک همین محدودیتهاست که باعث شده سپهبد «هرزی هالوی»، رئیس ستادکل ارتش اسرائیل در نامهای سرگشاده به سربازان بگوید جنگ «سخت و طولانی» خواهد بود. اما دلیل مهمتر، نگرانی صهیوینستها از گسترش دامنه درگیری به جبهههای دیگر است. واقعیت این است که محور مقاومت توانسته به درستی از جهات مختلف رژیمصهیونیستی را در محاصره خود قرار دهد و در مواقع تهدید، از شاخههای مختلف خود حمایت کند. «راندا اسلیم»، پژوهشگر موسسه سیاست خارجی دانشگاه جان هاپکینز در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه به الجزیره گفته «ایران مجموعهای از بازیکنان را گرد هم آورده است تا «محور مقاومت» خود را که اکنون یک ماشین منسجم است، تشکیل دهد. حزبالله درباره ایده «اتحاد جبههها» گفته است این ایده مانند ماده 5 ناتو است: حمله به یکی، حمله به همه است.» او گفته فکر نمیکند در گذشته وضع اینطور بوده باشد.
آمریکا میاندار جنایت صهیونیستها
مقامات صهیونیست، یک به یک در حال اعتراف به شکست و غافلگیری در جنگ، هستند. روز گذشته رئیس سرویس اطلاعات نظامی اسرائیل (امان) اعتراف کرد در مهمترین مأموریت خود «شکست» خورده است. او مسئولیت کامل این شکست و حوادث ۷ اکتبر را برعهده گرفت. این شکست آنهم به شکل غافلگیرانه، ستون فقرات ارتش رژیم صهیونیستی را در هم شکست. سردرگمی صهیونیستها باعث شد تا برای جنایت علیه غزه، فرماندهان آمریکایی به میدان بیایند. روز گذشته حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب نیز در دیدار با حدود هزار نفر از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور، با استناد به «اطلاعات متعدد»، «سیاستگذار و تنظیمکننده سیاست جاری این روزهای رژیمصهیونیستی»، را «آمریکاییها» خواندند و واشنگتن را در این جنایت «مسئول» دانستند. در همین راستا، یک مقام وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد که یکی از واحدهای نیروی واکنش سریع تفنگداران آمریکایی متشکل از دو هزار تفنگدار به سمت آبهای ساحلی (رژیم) اسرائیل در حال حرکت است. کمی بعد «مایکل مککال» رئیس کمیته سیاست خارجی مجلس نمایندگان آمریکا مدعی شد که این دو هزار تفنگدار آمریکایی در سواحل غزه و اسرائیل حضور دارند و به آنها اجازه داده شده تا در درگیری فلسطین و اسرائیل شرکت کنند.
به موازات دخالت در جنایات صهیونیستها، آمریکا آنتونی بلینکن وزیر خارجه خود را به منطقه فرستاد تا علاوهبر مقامات رژیمصهیونیستی، با مقامات کشورهای منطقه نیز دیدار و گفتوگو کند. احتمال همراهی با تهاجم به غزه و انتقال گسترده مردم غزه به اردن یا صحرای سینا، محورهای اصلی رایزنیهای بلینکن در پایتختهای عربی بود اما آنطور که رسانهها نوشتهاند، این پیشنهادات بهطور کامل از سوی کشورهای عربی رد شده است. حتی واشنگتنپست نوشت که محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی ساعتها وزیر خارجه آمریکا را معطل کرد و در ابتدای گفتوگو نیز خواستار توقف «حملات» و «محاصره غزه» شد. ناتوانی بلینکن در مجاب کردن کشورهای عربی در همراهی با صهیونیستها باعث شد تا او مجددا به سرزمینهای اشغالی سفر کند. روز گذشته رسانهها گزارش کردهاند که او «مذاکرات سخت»ی را با بنیامین نتانیاهو داشته است؛ مذاکراتی که نزدیک به «8 ساعت» بهطور انجامیده است. پس از این نشست، بلینکن مدعی شد که «آمریکا و اسرائیل توافق کردند تا طرحی را تهیه کنند که به موجب آن کمکهای بشردوستانه کشورهای مختلف و سازمانهای بینالمللی به غزه وارد شوند.» هرچند که مشخص نیست طرفین چقدر به این موضوع پایبند باشند اما به هر حال این شکلی از عقبنشینی از تداوم جنایت در غزه تلقی میشود. احتمالا ناتوانی بلینکن در تحقق اهداف سفر، باعث شده تا جو بایدن نیز به منطقه سفر کند. رسانههای صهیونیست خبر دادهاند که سفر بایدن به اسرائیل پنج ساعته خواهد بود. آنگونه که وبسایت روزنامه «آروتز شوا» گزارش داده، بایدن چهارشنبه ساعت ۱۰ صبح (به وقت محلی) وارد تلآویو میشود و ساعت ۱۵ اراضی اشغالی را ترک میکند. سفر بایدن را میتوان به شکلی تلاش برای فریز تحولات در منطقه دانست. او در روزهای پیش، از صهیونیستها خواست که تهاجم زمینی به غزه را فراموش کنند. پس از سرزمینهای اشغالی بایدن به امان سفر خواهد کرد تا در نشست چهارجانبه با حضور سران اردن، مصر، آمریکا و فلسطین شرکت کند. احتمالا محور اصلی این نشست، انتقال مردم غزه به یکی از دو کشور مصر و اردن خواهد بود. از همینرو نیز پیش از این نشست عبدالله دوم پادشاه اردن کوچاندن فلسطینیان به اردن را خط قرمز خواند و گفت: «با کوچ اجباری فلسطینیان ساکن نوار غزه (توطئه مشترک آمریکا و رژیمصهیونیستی برای کوچاندن مردم بیدفاع نوار غزه به کشورهای عربی به سبب ناتوانی در برابر مقاومت) مخالفیم و آن را خط قرمز میدانیم.» مجموع این شرایط نشان میدهد برخلاف لفاظیهای صهیونیستها، آنها عملا توان اجرای مرحله دوم جنایت خود در غزه را ندارند؛ چراکه ورود به غزه، به معنای یک جنگ بیپایان خواهد بود. تحلیلگران غربی میگویند در شمال سرزمینهای اشغالی، درگیریهای بین ارتش اسرائیل و حزبالله مشخص نیست چه خواهد شد. آنها این نگرانی را تقویت کردهاند که به محض حمله زمینی به غزه، جبهه شمالی فعال شود و اسرائیل را در تنگنای سختی قرار دهد.
جبهه اصلی آماده میشود
محور مقاومت در بالاترین سطوح، امکان ورود خود به درگیریهای فلسطین اشغالی را در صورت تداوم جنایات صهیونیستها علیه مردم غزه اعلام کرده است. بنابر آنچه گفته شده این احتمال وجود دارد که تمام جبهههای مقاومت به صورت همزمان یا هماهنگ علیه صهیونیستها وارد جنگ شوند.
جبههای که وظیفه حمله بعدی به صهیونیستها را برعهده دارد، از ویژگیهایی برخوردار است که مقایسه آن با ویژگیهای مرحله آغازین جنگ طوفان الاقصی بهویژه غافلگیرانه بودن حمله 7 اکتبر، باعث شده تا چنین مرحلهای نیز با نخستین روز جنگ «طوفان الاقصی» مقایسه گردد. این مساله تا حدودی میتواند باعث انحراف در تشخیص مرحله آتی جنگ گردد زیرا لزوما مرحله بعد همانند مرحله اول نبوده و نیازی به پیروی از اصول آن ندارد. بهعنوان نمونه اگر حمله 7 اکتبر در شرایطی صورت گرفت که نشانهای از بروز جنگ در منطقه وجود نداشت و حماس نیز شکل گروهی را به خود گرفته بود که احتمالا انگیزه یک حمله آفندی گسترده را ندارد، درحال حاضر و پیش از شروع مرحله آتی، صدای تهدید رژیم از هرسو بلند است؛ بدون تلاش برای پردهپوشی. این بار همچنین برخلاف گذشته، تهدید محور مقاومت بیشتر از کلمات در میدان جریان داشت تا تلآویو به خوبی تفاوت امروز را با گذشته درک کند.
محور مقاومت اعلام کرده جنگ بعدی پیشدستانه بوده و توسط گروههای مقاومت صورت گرفته و شروع آن به ساعات بند است. هدف از این تهدید ایجاد بازدارندگی در برابر توسعه جنایت علیه غزه یا حمله زمینی به آن است. برای تشخیص جبهه اصلی حمله به رژیم باید این ویژگیها را بررسی کرد.
ذکر این موضوع که گروههای محور مقاومت دست به حمله خواهند زد نشان میدهد ایران و حتی دو کشور سوریه و عراق به دلیل شرایط سیاسیشان در آن حضور نخواهند داشت. از سوی دیگر یمن نیز فاصلهای قابل توجه تا فلسطین اشغالی دارد و پرتاب راکت و موشک از آن درحالیکه مناطق نزدیکتر و غیرمحاصرهشدهای برای اجرای عملیات موجود است، چندان واقعی به نظر نمیرسد. تنها گزینهای که باقی میماند لبنان است. ویژگی دیگر پیشدستانه بودن حمله است. اصولا یک حمله پیشدستانه در نخستین ضربه خود باید به انهدام موثر قوا و امکانات دشمن بینجامد؛ همانند حمله پیشدستانه رژیم به کشورهای عربی در خلال جنگ شش روزه 1967 که صهیونیستها در همان روز نخست جنگ موفق شدند نیروی هوای دشمن خود را از بین ببرند.
از میان گروههای مقاومت، تنها گروهی که در گام نخست قادر به وارد آوردن چنین ضربهای است، لبنان است. لبنان میتواند با استفاده گسترده و پرحجم از راکتهای کوتاهبرد، خمپاره و پهپادهای انتحاری سبک علیه صهیونیستها، آنها را فلج کند اما دیگر اضلاع مقاومت که با فلسطین اشغالی هممرز نیستند، باید از تسلیحات دوربردتر که به تعداد کمتری نسبت به تسلیحات کوتاهبرد در دسترس قرار دارند، بهره گیرند. همچنین باید در نظر داشت تقریبا تمام اضلاع محور مقاومت به جز لبنان قادر به گشودن جبهه زمینی علیه رژیم نیستند؛ چه اینکه محور مقاومت اعلام کرده ضربه آتی به رژیم باعث تغییر جغرافیایی آن خواهد شد که نیازمند ورود زمینی برای آزادسازی مناطقی از فلسطین است.
از زمان آغاز جنگ و تاکنون نیز تنها نیروهای مقاومت لبنان به همراه شاخه سوریاش در نزدیکیهای جولان سوریه، رژیم را هدف قراردادهاند؛ هرچند اقدامات از سمت سوریه در قیاس با لبنان بسیار اندک بوده است. در شرایط کنونی جنگ بیانیههای روزانه مقاومت لبنان درباره هدفگیری «پنج نقطه نظامی صهیونیستها» و زدن یک یا دو مرکاوا بهروندی تکراری تبدیل شده است. لبنانیها با هدفگیری شهرکهای صهیونیستنشین به دنبال پاکسازی جمعیتی این مناطق و راندن ساکنانش به سمت مرکز فلسطیناشغالی هستند تا حضور این آوارگان در مرکز به سردرگمی تلآویو منجر شود. آنها همچنین پایگاههای مرزی صهیونیستها و هر خودروی نظامی نزدیک مرز را هدف قرار میدهند تا شرایط را برای حمله و نفوذ آتی به فلسطین اشغالی مهیا سازند. این اقدامات لبنان باعث شده مناطق حائلی در شمال فلسطین اشغالی ایجاد شود. گروه مقاومت در سوی دیگر مراکز راداری، شناسایی و دوربینهای مرزی صهیونیستها را نیز بهطور موثری نابود کردهاند تا چشمان تلآویو در شمال کور شود. نیروهای مقاومت لبنانی در جنوب آرایش جنگی گرفته روزانه مواضع صهیونیستها را هدف قرار میدهند و رویکردهایشان نیز نشاندهنده تمایلشان برای ایجاد زمینه مناسب برای نفوذ در فلسطیناشغالی و تصرف بخشیهایی از آن است. سیدحسن نصرالله، دبیرکل مقاومت لبنان مدتها پیش از قصد و البته آمادگی خود برای آزادسازی منطقه الجلیل در شمال فلسطین اشغالی خبر داده بود. نگاهی به امکاناتی که در دستان او قرار دارد، نشان میدهد وی از توانایی چنین کاری برخوردار است. نصرالله در مهرماه سال 1400 و به دنبال تلاش متحدان آمریکا در لبنان برای ایجاد جنگ داخلی در این کشور، آنها را تهدید کرد که دستکم 100 هزار رزمنده آماده در اختیار دارد؛ عددی که بالاتر از بسیاری ارتشهاست. «نیکلاس بلانفورد»، کارشناس حزبالله در شورای آتلانتیک از بهبود قابل توجه تواناییهای نظامی حزبالله نسبت به جنگ سال 2006 خبر داده و تخمین زده که «حزبالله حداقل 60 هزار رزمنده دارد که شامل نیروهای ذخیره و تماموقت میشود.» او گفت که این گروه همچنین ذخایر موشکی خود را از 14هزار در سال 2006 به حدود 150 هزار در حال حاضر افزایش داده است: «اکثر آنها کوتاهبرد هستند، حزبالله همچنین دارای موشکهای هدایتشونده دقیق ایرانی است که برد 300 کیلومتر (186 مایل) دارند.» بلنفورد افزود که واحد «نیروهای ویژه» حزبالله برای نفوذ به اسرائیل درصورت وقوع جنگ آموزش دیده است. او به الجزیره گفت: «شاید جای تعجب نیست که مقامات اسرائیلی در چند سال گذشته حزبالله را تهدید اصلی خود میدانند. آنچه امروز حزبالله را خطرناکتر از گذشته کرده تنها تسلیحات آن نیست. در حوزه پهپادی نیز براساس آنچه روزنامه جزورالمپست در سال 2021 منتشر کرده، تخمینها حکایت از وجود دو هزار پهپاد انتحاری در دستان مقاومت لبنان بوده است. علاوهبر امکانات و منابع مادی لبنانیها به لحاظ منابع ذهنی نیز وضعیت مطلوبی دارند که حتی برتر از منابع صهیونیستهاست. این منابع بیش از هرچیز به تجارب جنگی نیروهای مقاومت لبنان بازمیگردد؛ آنها از آغاز توطئه سوریه از سال 2011 تاکنون به مدت 13 سال در جنگهای این کشور حضور داشتهاند. بهطور همزمان این حضور در جریان حضور داعش در عراق از سال 2014 تا 2017 به مدت چهار سال و درگیریهای یمن و عربستان از سال 2015 تا 2022 به مدت هفت سال تکرار شده است. در مقابل طولانیترین جنگ مداوم صهیونیستها مربوط به جنگ سالهای 1948 تا 1949 است که تنها 11 ماه به طول انجامیده و به نظر نمیرسد تجارب ناشی از این جنگ پس از 74 سال چندان به کار تلآویو بیاید.
تنشهای فلسطین به غرب میرسد
مقامات غربی پس از لفاظیهای ابتدایی در آغاز جنگ، در روزهای اخیر بهوضوح نگرانی خود از تشدید اوضاع را بروز دادهاند. بهعنوان نمونه جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا چهارشنبه هفته گذشته (19 مهر/ 11 اکتبر) در پنجمین روز جنگ پس از پایان نشست وزرای خارجه این اتحادیه «قطع آب، برق و غذا» در نواز غزه را «نقض قوانین بینالمللی» توصیف کرد. چند روز پس از اعلام این مواضع و با آغاز هفته بعد، لحن و روند اقدامات اروپا برای کاستن از سرعت تنش افزایش یافت. این اتحادیه بهشکل فوری روز دوشنبه (24 مهر) دعوتنامه نشست اضطراری برای بررسی اوضاع جنگ در فلسطین اشغالی را برای اعضا ارسال کرد؛ نشستی که روز گذشته و تنها یک روز پس از ارسال دعوتنامه برگزار شد. با وجود پایان دوره کرونا و برچیده شدن کنفرانسهای ویدئویی، بهدلیل خطیر بودن شرایط اتحادیه اروپا این نشست بهصورت ویدئویی برگزار شد.
«شارل میشل» رئیس کمیسیون اروپا روز دوشنبه در دعوتنامه این نشست گفته بود اگر اتحادیه مراقب نباشد درگیریها میتواند به «افراطگرایی در سراسر اروپا» دامن بزند. تاکید شارل میشل اما بیشتر بر احتمال ایجاد موج مهاجرتی جدید به اروپا متمرکز بود، درحالیکه بحران بسیار سریعتر از یک موج مهاجرتی میتواند نهتنها قاره سبز، بلکه نیمه دیگر بلوک غرب در آن سوی آتلانتیک را نیز درگیر سازد.
تنشهای کنونی ظرفیت درگیرسازی جمعیتهای عرب و مسلمان با صهیونیستها را در جوامع غربی در شکل اجتماعی خود درپی دارد؛ معضلی که البته خارج از غرب نیز امکان وقوع دارد مانند رخداد روز جمعه (21 مهر) در چین که یک دیپلمات صهیونیست در پکن هدف حمله با سلاح سرد قرار گرفت.
یکی از نقاط عطف تنشهای اجتماعی ناشی از جنگ در فلسطین اشغالی روز شنبه دامنگیر آمریکا شد؛ جایی که «جوزف ام. چوبا» پیرمرد 71 ساله آمریکایی با حمله به یک مادر و فرزند فلسطینی، ضمن مضروب کردن مادر، فرزند 6 ساله وی را کشت. این واقعه که پلیس شهرستان «ویل کانتی» واقع در ایلینویز- محل وقوع قتل- آن را «شنیع» توصیف کرده است، زنگ خطری بزرگ برای واشنگتن بود. از همین رو جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا پس از انتشار گسترده این خبر و ابراز انزجار گسترده از آن، این واقعه را محکوم کرد و آن را «هولناک و نفرتانگیز» خواند. این سیاستمدار کارکشته میداند چنین قتل فجیعی میتواند به خشونتهای متقابل علیه یهودیان در آمریکا منجر شده و کشورش را برای مدتی در آشوب فروبرده یا منابع این کشور را برای احتمال وقوع ناآرامی بیحاصل، درحالت آمادهباش قرار دهد. درکنار این تنشهای اجتماعی، جنگ در فلسطین اشغالی، صحنه سیاسی آمریکا را نیز دستخوش التهاب کرده است.
همزمان با درخواست برخی جمهوریخواهان برای برخورد با طرفداران فلسطین در خاک آمریکا و اخراج شان از این کشور، دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا دوشنبه در جریان سخنرانی انتخاباتیاش در کلایو ایالت آیووا اعلام کرد درصورت بازگشت به کاخ سفید بار دیگر «ممنوعیت ورود شهروندان هفت کشور مسلمان» به آمریکا را احیا خواهد کرد. او همچنین تاکید کرده بود طرحی «بررسی دقیق ایدئولوژِی همه مهاجران آمریکایی» در سر دارد.
محافظهکاران آمریکایی در قالب حزب جمهوریخواه به جهات فرهنگی و امنیتی مخالف ورود مهاجران بیشتر ازجمله مسلمانان به آمریکا هستند و در مقابل لیبرالها در قالب حزب دموکرات برای حفظ نفوذ و احترام جهانی به آمریکا، جلب نخبگان و جذب نیروی کار ارزانتر مدافع ورود مهاجران هستند. جنگ در فلسطین باعث شده دعوا بر سر این موضوع رشد کند.
جنگ در دومین هفته خود اروپا و آمریکا را بدون فرارسیدن امواج مهاجرتی، تبعات یا تلفات جنگ به عرصه درگیری تبدیل کرده است. مقامات غربی میدانند تداوم درگیریها و خشونت عریان صهیونیستها علیه غزه، مشکلات اجتماعی و سیاسی روزهای اخیر را با ارتقای قابلتوجهی مواجه خواهد کرد. در شرایط کنونی که کماکان کنترل اوضاع امکانپذیر است، خشونت صهیونیستها باعث شده عدهای از مقامات و سیاستمداران غربی به تبع افکار عمومی علیه تلآویو موضعگیری کرده و درمقابل طرفداران رژیم نیز بر شدت دفاعشان از صهیونیستها افزودهاند. اوجگیری این تنش و دوقطبی میتواند به گسست بیشتر در غرب منتهی شود.