زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: تا قبل از 7 صبح 7 اکتبر 2023 هیچ کس تصور نمیکرد شرایط برای ساکنان سرزمینهای اشغالی آنقدر پیچیده شود که مقاماتش مجبور شوند نقاب انساندوستی صهیونیستها را کنار بگذارند و بیتوجه به فضای افکار عمومی، محاصره غزه را تنگتر کنند، آب و برق ساکنان نوار غزه را قطع کنند و دست به بمباران مناطق مسکونی نوار غزه بزنند. در این بین تلاش صهیونیستها برای مظلوم نشان دادن خود در این عملیات با شکست مواجه شد و افکار عمومی دنیا را چندان تحت تاثیر قرار نداد چراکه مقامات صهیونیستی نتوانستند خشم خود را از این حمله غافگلیرانه پنهان کنند و مشخصا در قبال پاسخ خبرنگاران درباره وضعیت ساکنان نوار غزه آن را بااهمیت و بمباران مناطق را حق خود دانستند. همین موضوع نیز باعث شد مقامات رسمی کشورهای مختلف در کنار مردم جهان نسبت به حملات صهیونیستها به نوار غزه واکنش نشان بدهند و این یعنی تا اینجای ماجرا صهیونیستها در جنگ رسانهای و افکارعمومی دنیا بازندهاند. یکی از مهمترین عواقب عملیات طوفانالاقصی شکست مذاکرات عادیسازی روابط عربستان به صهیونیستها بود که قرار بود معادلات منطقه را به نفع آنهاتغییر دهد. محاسباتی که به فاصله یک هفته از آغاز عملیات طوفانالاقصی به هم ریخت و حالا صهیونیستها برای ایجاد ثبات و امنیت در سرزمینهای اشغالی به تکاپو افتادهاند. حالا اما به نظر میرسد آنها برای پاسخ دادن به این حملات نیز دچار سردرگمی هستند و از عواقب هرگونه اقدام خود در نوار غزه هراس دارند. برهمین مبنا بود که علیرغم اعلام آغاز حمله زمینی توسط صهیونیستها تا لحظه تنظیم این گزارش حملاتی از جانب آنها آغاز نشده است. به نظر میرسد با گذشت روزهای بیشتری از آغاز عملیات طوفانالاقصی شرایط برای صهیونیستها پیچیدهتر خواهد شد. برای بررسی این موضوع که آینده این جنگ و عواقب آن برای صهیونیستها و فلسطینیها چه خواهد بود با بردیا عطاران، کارشناس خاورمیانه گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
از آغاز عملیات طوفان الاقصی رسانههای فارسیزبان سعی کردند حماس را بهعنوان مقصر و عامل جنگ معرفی کنند و اسرائیل و اقداماتش را طوری نشان دهند که دارد از خودش دفاع مشروع میکند، به نظر شما چقدر در این امر توانستند موفق بشوند؟ این جو چقدر در رسانههای دنیا غالب شد؟
به قدری مساله فلسطین در منطقه غرب آسیا، کشورهای عربی و جمهوری اسلامی پس از انقلاب و حتی قبل از انقلاب مساله عمیقی بوده است که واکنشهایهای ضدفلسطینی اخیر خیلی جدید محسوب میشود. در ۱۵یا۲۰ سال اخیر برخی فعالیتهای رسانهای را میبینیم که در کشور ما ضدمساله فلسطین بیان شده است. بهخاطر وجود سابقه و بدنه اصلی جامعه که با آرمان فلسطین همدل هستند، این فعالیتها با اینکه جای نگرانی دارد اما قابل ملاحظه نیست. در ماجرای طوفان الاقصی اتفاقی افتاد که باعث شد این مساله بیشتر به چشم بیاید و آن هم این بود که حماس و گروههای مقاومت فلسطینی عامل حمله بودند و صرفا موضع پاسخگویی نداشتند. این کار باعث شد تعداد کشتههای رژیمصهیونیستی افزایش پیدا کرده و نیروهای مقاومت از آنها اسیر بگیرند. تمام این موارد زمینه را برای جریانهای موجود که ضد آرمان فلسطین کار میکردند که برخیشان هم از طرف کشورهای خارجی شارژ میشوند فراهم آورد و باعث شد فعالیتشان این دفعه بیشتر به چشم بیاید. با این حال حجم جنایات صهیونیستها و میزان بمباران و کشتهها و آوارگان ناشی از آن در ده روزی که از آغاز درگیریها میگذرد باعث شد این فضا تداوم پیدا نکند.
شاهد حملات شدید اسرائیل به غزه هستیم. حماس طبعا نسبت به تبعات این حملات و کشته و زخمی شدن مردم ساکن غزه آگاهی داشته پس چرا آن را آغاز کرده است؟
درخصوص اینکه مقاومت چرا حمله کرد باید گفت گروههای مقاومت فلسطین و در نگاه کلانتر تمام گروههای مقاومت حاضر در منطقه متوجه نظمی که در منطقه ما درحال بازسازی است، شدهاند. آمریکاییها و اروپاییها یک نظمی از منطقه را مطلوب خود میدانند که اسرائیل محور آن نظم خواهد بود و بعد برخی از کشورهای حاشیه خلیجفارس محور این نظم هستند. این اتفاق و تصوری که آنها تداعی کردهاند اگر با یک برخورد مواجه نمیشد، طبعا سناریویی که چیده بودند گامبهگام اجرایی میشد. اما اتفاقاتی در منطقه افتاد که گروههای مقاومت این اقدام را سریعتر انجام داده و ما شاهد واکنش شدیدتری بودیم. عادیسازی روابط عربستان و رژیمصهیونیستی، اتصال اقتصادی سیاسی کشورهای جنوب خلیجفارس با اسرائیل و شکلگیری مقدمات پذیرش ذهنی موجودیت اسرائیل باعث شد تا گروههای مقاومت با یک اقدام فوقالعاده عمیق خواستند این مساله را به تمام جهانیان اثبات کنند که هنوز گروهی در فلسطین فعالیت میکنند که هم مخالف این اتفاقاتند و هم بسیار قدرتمندند. فلسطینیها با این اقدامات تلاش داشتند تا با ضربه زدن به این تصویر که اسرائیل غیرقابل مهار است این پیام را به تمام طرفها بدهند که قدرت کنترل رژیمصهیونیستی را دارند. این پیام هم به سمت آمریکا و اروپا و هم به سمت کشورهای عربی بود. طبعا این پیام به کشورهای مقاومت هم داده شد که اگر به گروههای مقاومت فلسطینی اعتماد شود میتوانند موفقیتهای بزرگی را کسب بکنند. بنابراین میتوان گفت که گروههای مقاومت با علم به اینکه حملاتی به آنها خواهد شد تهاجم را آغاز کردند اما به هرحال آنها چارهای جز این اقدام نداشتند. اگر مثل الان در نقطه کنشگری فعال باشند نه در نقطه منفعل، طبعا حملاتی که به آنها میشود خیلی کمتر از میزانی است که صرفا واکنشدهنده باشند.
استراتژی صهیونیستها برای مقابله با حملات حماس چیست با توجه به اینکه این موضوع مطرح بود که اسرائیل حمله زمینی را آغاز خواهد کرد اما این اتفاق نیفتاد. میشود گفت صهیونیستها دچار نوعی سردرگمی هستند و برنامهریزی دقیقی در این رابطه ندارند؟
با توجه به نوع حمله صهیونیستها من اینگونه متوجه میشوم که رژیمصهیونیستی بیشک غافلگیر شده و ضربه محکمی خورده است. آنها نمیخواهند صرفا برای تخلیه خشم با عجله عمل کرده و ضربات مجدد دیگری را متحمل شوند به همین دلیل صهیونیستها تا امروز سعی کردهاند با حداکثر احتیاط عمل کرده و صرفا مسیر حملات هوایی را در پیش بگیرند تا آسیب نبینند. اتفاقی که برای رژیمصهیونیستی افتاده این است که تصویر مشرف بودن آنها بر اوضاع منطقه از بین رفته و آنها نیازمند ساختن تصویر جدیدی از خودشان هستند. آن تصویر هم صرفا با حمله زمینی محقق میشود. تا به امروز به دلایلی همچون تهدید گروههای مقاومت و تهدید خود جمهوری اسلامی ایران صهیونیستها تا امروز حمله زمینی نکردهاند و بهانههایی همچون فشار جهانی و شرایط نامساعد جوی را مطرح کردهاند. ما امیدواریم که این اتفاق در ادامه هم نیفتد اما احتمال درگیری زمینی نیروهای اسرائیلی در غزه وجود دارد و این احتمال کم نیست. صهیونیستها اگر تا به امروز حمله نکردهاند دلیلش این بوده که حداکثر احتیاط را برای آسیب ندیدن لحاظ کرده باشند تا در باتلاقی که بهخاطر غفلت اولیه به وجود آمده بیش از این گیر نکنند.
به نظر میرسد اسرائیل همزمان با جنگ نظامی در یک تقابل رسانهای با مردم فلسطین قرار دارد. اسرائیل و فلسطین هرکدام چقدر توانستند در این جنگ موفق عمل کنند؟
درگیری و بازی رسانهای در هر جنگی مهم است. اما به نظرم مهمترین اتفاقی که در این جنگ قرار بود بیفتد جنگ تصویر بود. یعنی تمام تمرکز گروههای مقاومت قبل از ضربه زدن به تاسیسات اسرائیلیها و اسیر گرفتن و تلفات گرفتن از آنها بر این مبنا بوده که تصویر و ذهنیت شکستناپذیری ارتش رژیمصهیونیستی و شکستناپذیر بودن اسرائیل را از بین ببرند و این اتفاق افتاد. این همان تعبیری است که رهبری به کار بردند.
عملیات طوفان الاقصی چه شکستهایی برای اسرائیل در عرصه رسانه و افکار عمومی جهان به همراه داشته است، با توجه به اینکه صهیونیستها سعی میکردند بهنوعی جنایاتشان را سفیدشویی کنند میتوانیم بگوییم این درگیری باعث شکست این تلاشها شد؟
صهیونیستها در برابر حملات حماس سعی خود را به کار گرفتند تا استراتژی مظلومنمایی را به کار ببرند. به همین دلیل نیز برخلاف جنگهای گذشته لحظه به لحظه از کشتهشدگان خود خبر میدادند و تلاش داشتند تا با افکار عمومی بازی کنند به همین دلیل نیز خبر جعلی سر بریدن کودکان را منتشر کردند. البته ما در طرف صهیونیستی سردرگمی را نیز شاهدیم اما به هرحال آنها تلاش داشتند تا با موضعگیریهای خود پای طرفهای دیگری همچون آمریکا را نیز به دعوا بکشانند. به همین دلیل نیز کلیدواژه۱۱ سپتامبر را استفاده کردند که با موضعگیری رهبران کشورهای منطقه این سناریو کاملا خنثی شد. از طرف دیگر نیروهای مقاومت نیز با انتشار تصاویری از قبل این پیام را میدادند که این کار در مقابل چشم صهیونیستها تمرین شده و تصاویرش منتشر شده است. آنها به این طریق سعی کردند قدرتنمایی داشته باشند. آزادسازی یک مادر به همراه دو فرزندش در تلطیف افکار عمومی موثر بود و باعث شد سازماندهی بزرگی در کشورهای مختلف جهان برای تجمع و تظاهرات حمایتی از مردم فلسطین شکل بگیرد تا این فاجعه به نهادهای بینالمللی گوشزد شود. با اینکه این جنگ یکطرفه است و نفرات و تجهیزات اسرائیلیها بسیار بیشتر است اما به دلیل غافلگیری اولیه وزنه رسانهای به سمت گروههای مقاومت سنگینی میکند.
درگیریهای فعلی تا چه زمانی قرار است ادامه پیدا کند؟ صهیونیستها موج درگیری را تشدید میکنند یا نهایتا ترس از گسترش جبهههای نبرد آنها را وادار میکند به درگیری پایان دهند؟ همچنین باید به این موضوع پرداخت که آینده پس از جنگ چگونه است؟ فلسطینیها با اسرایی که گرفتند چه امتیازهایی را میخواهند نقد کنند؟
یک مورد خیلی مهم که درخصوص نبرد زمینی احتمالا محل بحث خواهد بود مبادله اسرایی است که غزه گرفته است. اسرائیلیها تا به امروز چندین اسیرشان در بمبباران خودشان از بین رفته و اگر در حمله زمینی هم صدها اسیری که گرفتهاند آسیب بخورند طومار سیاسی و امنیتی کابینه فعلی خصوصا شخص نتانیاهو پیچیده خواهد شد چراکه این معنی را میدهد که آنها حاضر شدهاند به بهانه حفظ امنیت اسرائیل اجازه از بین رفتن اسرا خود را بدهند. این کار باعث میشود فشارهای بینالمللی روی آنها زیاد شود. تصوری که من از شرایط فعلی دارم این است که احتمال تبادل اسرا بسیار کم است اما احتمالا اسرائیلیها پس از حمله زمینی به سمت تبادل بروند و این امتیاز فوقالعاده مهمی است که در دست گروههای مقاومت قرار دارد از جمله اینکه تعدادی از این اسرا چند ملیتیاند و این امر علاوهبر فشار افکارعمومی داخلی فشار افکارعمومی بینالمللی را نیز به آنها تحمیل میکند. این امر کمک کار گروههای مقاومت است. گروههای مقاومت باوجود تلفات بسیار زیادی که شامل بیش از ۲هزار کشته و ۹ هزار زخمی میشود دست برتر را به دلیل حمله غافلگیرانه، افزایش درگیریهای راکتی، افزایش درگیریها در کرانه باختری و شلوغ نگهداشتن غلاف غزه دارند و اجازه درگیری زمینی را ندادهاند. در جنگ رسانهای هم گروههای مقاومت منفعلانه رفتار نکردهاند. اگرچه به جز برخی رسانههای منطقهای سایرین به نفع رژیمصهیونیستی فعالیت میکنند اما گروههای مقاومت در زمینه رسانهای نیز منفعل ظاهر نشدهاند.
اسرائیل با تهدید به حمله نظامی میخواهد مردم نواحی شمالی نوار غزه را به تخلیه این مناطق مجبور کند. در صورت تحقق این سناریو با حجم انبوهی از مهاجران مواجه خواهیم بود که ساماندهی آنها غیرممکن است. در صورت تحقق سناریوی تخلیه اجباری غزه چه مسیرهایی پیش روی مهاجران فلسطینی قرار دارد؟
درخصوص مهاجران صهیونیست نیز چند سناریو وجود دارد. تهدید اسرائیلیها به حمله زمینی که با هدف تخلیه اجباری شمال غزه صورت میگیرد باعث میشود گزینههایی همچون رفتن به مصر و دیگر کشورهای همسایه سرزمینهای اشغالی پیشروی مردم غزه قرار گیرد. با وجود تلاش آمریکا برای پذیرش اجباری مهاجران توسط کشورهای عربی مصر تمایلی به ورود مهاجران جدید فلسطینی ندارد و اگر هم داشته باشد از آن بهعنوان کارت سیاسی میخواهد استفاده کند. یکی از این سناریوها این است که اسرائیلیها دربهای سرزمینهای اشغالی روبهروی فلسطینیها را باز بکنند و هرکسی که از نوار غزه خارج نشود را تروریست خطاب کرده و به این بهانه جانش را بگیرند. در هرصورت سناریوهای مطلوبی برای این حجم از آوارگان فلسطینی وجود ندارد و دعاگوییم که هرچه زودتر این ماجرا تمام شود. در غیر اینصورت هرچند حماس و گروههای مقاومت در منطقه ساختار تشکیلاتیشان باقی بماند و بتوانند خود را بازیابی کنند بازهم شاهد حجم گستردهای از تلفات خواهیم بود که تاریخ هیچوقت آن را فراموش نخواهد کرد.
این جنگ باعث افزایش مهاجرت ساکنان سرزمینهای اشغالی نیز میشود و آنها را از این جهت با بحران روبهرو میکند. صهیونیستها برای کنترل کردن این بحران نیاز دارند تا یک مانور قدرت انجام بدهند. حملات به غزه چقدر میتواند این نمایش قدرت را تکمیل کند؟ از طرفی حملات به غزه صهیونیستها را با بحران مشروعیت در افکار عمومی جهان مواجه میکند. این مشروعیت چقدر برای صهیونیستها اهمیت دارد، آیا حاضرند به خاطرش قید حملات بیشتر به غزه را بزنند؟
اتفاقی که در این جنگ افتاده و فهم اینکه چقدر این اتفاق مهم بوده است هنوز بر ما روشن نیست. ضربهای که این بار گروههای مقاومت بر اسرائیل وارد کردهاند به قدری است که نهادهای اسرائیل را به این سمت هدایت کرده است که تصمیمی جدی برای پایان بخشیدن و یکسره کردن کار غزه بگیرند. به خاطر همین اگر نیروهای مقاومت در غزه، کرانه باختری، لبنان، سوریه و بقیه جاها نتوانند رژیم را کنترل کنند ما شاهد از بین رفتن کامل گروههای مقاومت در غزه خواهیم بود، به همین دلیل مساله مشروعیت برای اسرائیلیها یک مساله درجه چندم است و آنها حاضر هستند به هر قیمتی و با هر اقدامی ضربهای اساسی به شاخههای نظامی حماس در نوار غزه وارد کنند و افکار عمومی داخلی و افکار عمومی بینالمللی برای آنها از درجه اهمیت پایینی برخوردار است. آنها حاضرند برای اقدامشان افکار عمومی را کاملا نادیده بگیرند.
فضای ضدصهیونیستی که در جهان بهوجود آمده و مصداقش را در تجمع بیسابقه لندن دیدیم چه تاثیری میتواند بر سیاستهای غربیها بگذارد؟
ما شاهد یک فضای ضداسرائیلی در دنیا هستیم که در نوع خودش بیسابقه است اما قسمتی از بیسابقه بودن حمایتها ناشی از بیسابقه بودن کشتار مردم فلسطین توسط صهیونیستها است. اگرچه مردم جهان نسبت به این ظلمی که به فلسطینیها میشود بیتفاوت نیستند اما این جنگ به حدی حیثیتی شده است که فشار افکار عمومی بینالمللی نمیتواند بر مناسبات تلآویو سنگینی کند و آنها علاوهبر بمبارانهای متعدد در یک منطقه جغرافیایی کوچک، آب، برق، انرژی و سوخت را بر مردم بستهاند. این جنایت بیسابقه است و باعث برافروختگی مردم میشود اما اگر قرار است کاری صورت بگیرد باید شاهد یک تحول و یک اقدام شگفتیساز در سیاست دولتهای غربی باشیم تا اثری بر زندگی مردم غزه گذاشته شود. مثلا کنگره آمریکا یا مجلس بریتانیا لایحهای را تصویب کند و بر مناسبات داخلی غزه و سرزمینهای اشغالی اثر بگذارد وگرنه صرفا راهپیماییهای مردمی برای فشار آوردن به دولت اسرائیل کافی نیست.
آیا راهبرد دودولتی که بعضی از دولتها پیشنهاد میدهند در شرایط فعلی قابل پیگیری است؟ آیا میشود انتظار داشت غربیها تحت فشار افکار عمومی حداقل همین راهبرد را بپذیرند و برای کشوری به نام فلسطین در نظام بینالملل جایگاه قائل شوند؟
گفتمان دودولتی اتفاقی است که سالهاست از طرف اسرائیلیها به خاک سپرده شده است. تجربه هم نشان داده به جز گفتمان مقاومت راهی برای مواجهه با اسرائیل نیست. کسانی هم که بر راهحل دودولتی بهویژه در کشورهای اسلامی تاکید میکنند این معنا مدنظرشان است که روابطشان با اسرائیل را عادیسازی کرده و گسترش دهند. از طرفی هم میخواهند که افکار عمومی جهان اسلام و جهان عرب جریحهدار نشده و به این موضوع واکنش نشان ندهد.
کشورهای آمریکایی و اروپاییها هم که بر راهحل دو دولتی تاکید میکنند منظورشان این است که هم نمیخواهند طرف اسرائیلیها بایستند و هم نمیخواهند بر مناسباتشات با این رژیم خلل ایجاد شود به همین دلیل راهکار دودولتی گفتمانی است که درنهایت به نفع رژیمصهیونیستی تمام میشود، از این رو راهکار عملیاتی نیست. راهکار دو دولتی یعنی تداوم شرایط موجود.
چرا جبهه مقاومت در نقاطی غیر از فلسطین بهویژه لبنان از آغاز تقابل حداکثری با رژیمصهیونیستی تاکنون اجتناب کرده است؟ چرا این امر آنطور که وزیرخارجه کشورمان نیز بر آن تاکید کرده است منوط شده است به تداوم جنایت صهیونیستها؟
تمام تلاش حزبالله این است که اولا وارد یک درگیری تمام عیار نشود. یک به دلیل وضع داخلی لبنان و شرایطی که آنجا دارند؛ چون این بار اگر حزبالله وارد عمل شود برای برخی از مردم داخل لبنان این معنا را میدهد که در مناسباتی حزبالله وارد شد که مناسبات مردم لبنان نبود و بخشی از جامعه شاید همراهی نکنند. دوم اینکه وضعیت اقتصادی لبنان اصلا خوب نیست و چنین توانی وجود ندارد. قطعا آسیبهای جدی به معیشت مردم وارد میشود و از طرفی استراتژی هم بر همین مساله دلالت میکند که حزبالله تا میتواند از تمرکز رژیم بر غزه بکاهد یا به عبارت دیگر نگذارد که تمرکز بر غزه افزایش پیدا کند و نیروهای عملیاتیشان و همه لشکرهای حرفهای به آن سمت بروند. در نتیجه تمام عوامل فضا را به این سمت میبرد که حزبالله ورود همهجانبه و مستقیمی به عملیات طوفان الاقصی نداشته باشد. اما اگر حمله زمینی صهیونیستها شکل بگیرد و به قدری زمینی و پرحجم باشد که چالش وجودی برای گروههای مقاومت به وجود بیاید این باعث میشود که حزبالله به صورت کنترلشده اما مستقیم، به صورت پراکنده و زمینی به ماجرا ورود کند.
ناگفته نماند که تا به امروز هم تلاش اسرائیلیها این بود که دامنه عملیاتها آنجا گسترده نشود و ما به عبارتی دچار یک بالانس هستیم. یعنی زمانی که اسرائیلیها درگیری را کم میکنند حزبالله افزایش میدهد تا توجهات به این سمت جلب شود و تا اسرائیلیها روی مرزهای شمالی تمرکز میکنند، حزبالله آتش عملیات را کم میکند تا فقط هزینه و وقت برای نوار غزه بخرد.
به همین ترتیب ایران هم دارد نقش خودش را بازی میکند. یعنی جمهوری اسلامی ایران هم با ابتکار موثر آقای امیرعبداللهیان به یک تور منطقهای میرود و آنجا از طریق گفتوگو با سایر کشورها تمرکز دیپلماتیک رژیم را به خودش مشغول میکند و با تشکیل ائتلاف موازنه ایجاد میکند، مثلا اینکه اگر ورود زمینی شود ایران هم وارد میشود، دلالت بر این دارد که تلاشهای همه گروههای مقاومت در راستای همان هدف واحد است. یعنی جمهوری اسلامی ایران هم حمایت لجستیک خودش را پیش از عملیات داشته است و هم پس از عملیات تحرکات دیپلماتیک و رایزنیهای منطقهای را در پیش گرفته است تا با میانجیگری بین گروههای مورداعتماد تمام طرفهای منازعه را به سمت پایان دادن جنگ سوق بدهد.