سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه جهانشهر: شنبه هفت صبح هفتم اکتبر؛ همه چیز با هم فرو ریخت. «طوفان الاقصی» از زمین، آسمان و دریا بر سر صهیونیستها فرود آمد. آنها که به هلاکت رسیدند هیچ، ولی آنها که توانستند از این طوفان «فعلا» جان سالم بهدر ببرند، آرزویی جز بازگشت به پیش از هفت صبح هفتم اکتبر ندارند. ساعاتی که پنج هزار موشک و راکت بر سر سرزمینهای اشغالی فرود آمد و از 80 نقطه، 20 شهرک و 11 پایگاه نظامی ارتش صهیونیستی مورد هجوم قرار گرفتند. هنوز تمام ابعاد این عملیات غافلگیرانه افشا نشده اما منابعی صحبت از همکاری برخی نیروهای صهیونیست با مقاومت و حتی یک «حمله سایبری» قدرتمند میکنند. تا لحظه نگارش این گزارش، صهیونیستها بهصورت بیهدف مناطق مسکونی را هدف قرار میدهند و غیرنظامیان و بهویژه زنان و کودکان را به شهادت میرسانند تا شاید بمبهای چند صد کیلویی بتواند آبروی رفته را به آنها بازگرداند. شنبه هفت صبح هفتم اکتبر رژیمی که مدعی پنجمین ارتش قدرتمند جهان بود از یک گروه شبهنظامی فاقد تسلیحات پیشرفته چنین ضربهای خورد. جدا از ضربه سخت اولیه که مبتنیبر اصل غافلگیری بود، ناتوانی رژیم در اخذ یک تصمیم رو به جلو، وضعیت را برای بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیمصهیونیستی و کابینهاش بغرنجتر از قبل کرده است. تنها ابزار آنها حملات کور هوایی است؛ حملاتی که اگر قرار بود نتیجه دهد، در این دو دهه میداد.
شنبه هفت صبح هفتم اکتبر، حماس حمله را آغاز کرد و بلافاصله پس از آن، اتاق عملیات مشترک گروههای مقاومت شکل گرفت و جهاد اسلامی و سایر گروهها نیز به آن پیوستند. عملیات آفندی چنان پرسرعت اجرا شد که فلسطینیها تا 20 کیلومتر نفوذ کردند. درحالحاضر هنوز نوار مرزی در دست مقاومت است؛ درست مثل ابتکار عمل. کسی نمیداند مقاومت چه نقشهای در سر دارد و همین هم بزرگترین مانع برای صهیونیستها شده است. آنها بیش از هر چیز از گسترش جبهههای جنگ هراس دارند. اینکه دومین جبهه در کجا و چه زمانی فعال خواهد شد، نامعلوم است اما احتمالا پرهزینهترین آن متعلق به کرانه باختری و سرزمینهای 1948 است. رژیم از درون درحال زوال است و نمیداند چه تصمیمی بگیرد که معنای آن ریختن بنزین بر آتش نباشد.
شنبه هفت صبح هفتم اکتبر؛ توازن قوا در فلسطین بههم ریخت. حالا مقاومت تهدید میکند اگر بخواهید مردم غزه آواره شوند، جمعیت عسقلان را آواره میکنیم و سپس سراغ شهرهای بعدی میرویم. گردانهای القسام امروز با ارسال پیامکی به تلفنهای همراه ساکنان صهیونیست شهر اشغالی عسقلان، از آنها خواسته بود که تا ساعت پنج عصر بهوقت قدس، شهر را ترک کنند. ساعاتی بعد عسقلان هدف حملات هوایی قرار گرفت. برخی منابع فلسطینی از نفوذ کماندوهای مقاومت از دریا به این شهر خبر دادهاند. از صبح شنبه، دیگر سامانه گنبدآهنین و جنگندههای آمریکایی سرنوشت جنگ را رقم نمیزنند. صهیونیستها برای این زخم عمیق باید چاره دیگری بیندیشند. این زخم دهن باز کرده، بخیه زدنی نیست و روزبهروز بیشتر دهان باز میکند؛ آنقدر که در حداقلیترین حالت نتانیاهو و کابینهاش را هم خواهد خورد.
چرا ضربه «طوفانالاقصی» قابلترمیم نیست؟
خسارات رژیم در جنگ کنونی فلسطین از جهات مختلقی قابلترمیم نیست. این مساله بیش از آنکه نشاندهنده ناتوانی اجرایی رژیم در ترمیم باشد، به مساله از بین رفتن «زمینه» و حتی «فرصت» ترمیم مرتبط است. صهیونیستها اگر بخواهند شهرکهای اطراف غزه را بازسازی کنند، بهدشواری میتوانند بار دیگر ساکنان قبلی را راضی به حضور مجدد در این شهرکها و حتی شهرکهای اطراف آن کنند. بدتر از آن حتی احتمال دارد صهیونیستها قادر به اعاده کنترل خود بر این مناطق نباشند. این موضوع البته معطوف به این مناطق نیست و تکرار آن در شمال سرزمینهای اشغالی هم دور از تصور نخواهد بود. بر این اساس بازگشت زمان به عقب حتی با شدیدترین جنگ ممکن میسر نیست. در ادامه به تبعات این حمله که صهیونیستها امکان ترمیم آن را ندارند، پرداخته شده است:
1. مهاجرت معکوس
رژیمصهیونیستی درمجموع دارای 9 میلیون جمعیت است که دومیلیون نفر آنان فلسطینیانی هستند که علیرغم فشارها، همچنان در سرزمینهای 1948 باقی ماندهاند. از هفتمیلیون جمعیت باقیمانده صهیونیست، بخش قابلتوجهی خارج از سرزمینهای اشغالی حضور دارند. این عده سالها قبل فلسطین را ترک کردهاند اما همچنان خود و حتی فرزندانشان، جزئی از آمار اعلامی رژیمند؛ تعداد این افراد بین یک تا دومیلیون نفر تخمین زده میشود. همچنین گفته میشود در پیامدهای تنگتر شدن حلقه محاصره به دور رژیم طی دستکم دو دهه اخیر، دومیلیون نفر دیگر از فلسطین اشغالی خارج شدهاند اما همچنان در آمارهای جمعیتی لحاظ میشوند. این آمارها نشان میدهد حداکثر جمعیت یهودی ساکن در سرزمینهای اشغالی 6 میلیون نفر و حداقل آن تقریبا چهارمیلیون نفر است.
چند عامل خروج صهیونیستها را تسهیل کرده است: نخست آنکه بسیاری از صهیونیستها با وجود مهاجرت به سرزمینهای اشغالی، همچنان تابعیت و گذرنامه سرزمین اصلی خود را در اروپا یا کشورهای دیگر حفظ کردهاند. دومین مساله به استفاده صهیونیستها از ارتباطات عمیق رژیمشان با غرب باز میگردد که باعثشده آنها از رهگذر این ارتباطات، بتواند راحتتر به کشورهای غربی مهاجرت کرده و در دانشگاهها پذیرش گرفته یا شغلی مناسب برای خود بیابند. تلاش غرب برای تقویت فناوری در فلسطین اشغالی به تربیت دهها هزار مهندس و تکنسین ماهر انجامیده که به سهولت قادر به یافتن کار در بازارهای دیگر هستند. سومین موضوع حالتی عمومی دارد که در عصر کنونی، مهاجرت شکل رایج به خود گرفته و دیگر کشورهای منطقه نیز شاهد موجهای مهاجرتی به خارج از منطقه بودهاند. عواملی که بین یک تا سهمیلیون صهیونیست را به خارج از فلسطیناشغالی کشانده یا آن را تسهیل کردهاند، همچنان وجود دارند. براساس آنچه در خبرها آمده در میان کشتهشدگان صهیونیست در اطراف غزه، دهها نفر شهروند کشورهای دیگر ازجمله آمریکا، فرانسه، آلمان و روسیه نیز بودهاند. این موضوع آشکار میسازد در پایان جنگ بیسابقه کنونی، صدها هزار نفر بهآسانی قادر به خروج از فلسطیناشغالی خواهند بود.
2.تثبیت ضعف نیروی زمینی رژیم
در جریان جنگ 33 روزه سال 2006، رژیمصهیونیستی به ترتیب در برهه اولیه جنگ 10 هزار و در برهه نهایی 30 هزار نفر از 130 هزار سرباز فعال حاضر در نیروی زمینی را به کار گرفت. تعداد قوای زمینی رژیم با احتساب نیروهای ذخیره به بیش از 400 هزار نفر میرسید. از بین حداکثر 30 هزار نظامی حاضر در میدان جنگ نیز تنها 121 نفر کشته شدند. تا لحظه نگارش این گزارش، بیش از هزار و 100 صهیونیست به هلاکت رسیدهاند. البته آمار اصلی بیشتر از این است اما بهدلیل عدم دسترسی صهیونیستها به شهرکهایی که همچنان در تصاحب مقاومت است، اعلام آمار نهایی صهیونیستهای به هلاکت رسیده، هفتهها طول خواهد کشید. هجوم به محدوده داخلی رژیم آن هم از 80 نقطه، ضعف شدید ارتش رژیم را تثبیت کرد و اعماق ناشناختهای از این ضعف را برملا ساخت. بر اثر همین ضعف است که پس از گذشت سهروز از آغاز عملیات، ارتش صهیونیستی امکان حمله زمینی به غزه را ندارد و بهصورت کور منازل مردم را هدف قرار میدهد.
3.محتاط شدن غرب در ارائه فناوریهای خاص
غرب در پیامد جنگ «طوفانالاقصی» نسبت به ارائه تسلیحات به صهیونیستها محتاط خواهد شد. پیش از این، آمریکا با این تفکر که در کشورهای اسلامی مانند ایران امکان بروز «انقلاب اسلامی» و قرار گرفتن تسلیحات و فناوریهای غربی در دستان انقلابیون وجود دارد، از ارائه آخرین دستاوردهای خود به آنان خودداری میکرد. بااینحال آمریکاییها با شادمانی مدعی بودند تنها نقطهای که در غرب آسیا امکان بروز انقلاب اسلامی در آنجا وجود ندارد، رژیم است. امروزه اما مشخصشده در فلسطیناشغالی نیز امکان قیام مسلمانان وجود دارد. صدها جنگنده پیشرفته ازجمله دهها جنگنده نسل پنجم اف-35 که فروشش به کشورهای اسلامی ممنوع است و نزدیک 100 کلاهک هستهای رژیم در صورت سرنگونی حکومت صهیونیستها در فلسطین اشغالی، ممکن است در اختیار قیامکنندگان مسلمان قرار گیرد. با این وضعیت احتمالا نوع کمکهای غرب در آینده کمی متفاوت خواهد بود و حجم آن همچنان بالا خواهد ماند اما بهلحاظ فناوری با کاهش مواجه میشود، بهعنوان نمونه اگر این اتفاق پیش از فروش اف-35 به رژیم رخ داده بود، احتمال میرفت واشنگتن بهجای تحویل این جنگندهها به تلآویو، اف-16 بلوک 70 را در اختیار صهیونیستها قرار دهد که علیرغم پیشرفته بودند، یک نسل پایینتر از اف-35 هستند.
4.دشواری سرمایهگذاری و خروج سرمایه
بخشی از شرکتهای حاضر در سرزمینهای اشغالی که متکی به سرمایهگذاری بخش خصوصی هستند، با وجود آنکه سهمی از حضورشان در این سرزمین متکی به اصول ایدئولوژیک بوده یا تحتفشار دولتهای غربی صورت گرفته است، پس از جنگ با توجه به احتمال بالای از دست رفتن کارخانهها و شرکتهایشان، فرآیند خروج را آغاز میکنند. در سوی دیگر، شرکتهای جدید نیز رغبتی به حضور در فلسطین اشغالی نخواهند داشت، همچنین حتی افرادی که قصد دارند در سرزمینهای اشغالی باقی بمانند، با دوراندیشی دست به انتقال بخش بیشتری از داراییهای خود به خارج از رژیم خواهند زد تا در روز مبادا زمان کمتری برای نقد و انتقال اموال خود صرف کنند و در صورت مهاجرت به امکانات قابلتوجهی دسترسی داشته باشند.
5.معضل آوارگان
شبکه 12 تلویزیون رژیمصهیونیستی اعلام کرد که بیش از 75 درصد صهیونیستهای ساکن الجلیل در شمال فلسطین اشغالی از ترس نفوذ و حمله احتمالی مبارزان مقاومت این منطقه را ترک کرده و به دیگر مناطق رفتهاند. 10 سال قبل در سال 2013، این منطقه شامل 650 هزار فلسطینی و 540 هزار صهیونیست میشد. اگر این تعداد را ثابت بدانیم و مبنا قرار دهیم، 405 هزار صهیونیست از منطقه الجلیل گریختهاند. این تعداد بهطور تخمینی چیزی در حدود یکدهم یا یکپانزدهم جمعیت صهیونیستهای غاصب ساکن در سرزمینهای اشغالی است. 405 هزار صهیونیست گریخته از الجلیل به دیگر مناطق مهاجرت نکردهاند، بلکه به شکل «آواره» راهی بخشهای داخلیتر شدهاند. همچنین این تعداد در فقدان امکان حضور در کرانه باختری و جنوب، راهی جز مناطق مرکزی و شهرهایی مانند حیفا و تلآویو ندارند. با توجه به صدها هزار صهیونیست آوارهشده از شهرکهای اطراف غزه، میتوان گفت امروزه تقریبا از هر 10 صهیونیست، یک نفر آواره شده است.
6.واژگونی قطار عادیسازی
موضوع عادیسازی روابط رژیمصهیونیستی با کشورهای اسلامی در سایه تحولات اخیر موضوعی جدید قلمداد میشود اما قدمت قطار عادیسازی به دههها قبل بازمیگردد. پیش از تحولات سالهای اخیر کشورهایی مانند ترکیه، مصر و اردن دست به ایجاد روابط با رژیم زده بودند اما در برهه کنونی بیم فراگیر شدن آن بیشتر از دورههای گذشته بود. بااینحال جنگ عادیسازی را به محاق برد. به دشواری میتوان تصور کرد دولت دیگری در جهان عرب، زمینه و جرات عادیسازی روابط خود با رژیم را بیابد. این مساله جهات گوناگونی دارد. نخستین مساله تشدید بیسابقه تنشها بر سر قضیه فلسطین است و دومین موضوع به امکانپذیر بودن مجازات طرفین حاضر در عادیسازی بازمیگردد. به غیر از رژیم که امروز تاوان عادیسازی را نیز پس میدهد، احتمال دارد دولت اسلامی و عربی اقدامکننده در معرض طوفان قرار گیرند.
چرا صهیونیستها بر حضور ایران تاکید دارند؟
متهم ساختن ایران به حضور در جنگ «طوفانالاقصی» دلایلی ثابت دارد که پیش از این بارها تکرار شدهاند. این دلایل در شرایط کنونی، حالتی عمومی دارند. بهعنوان نمونه صهیونیستها همواره پس از دریافت هر ضربه بهجای اعتراف به آن از سمت گروههای جهادی کوچک، مدعی بوده ایران این کار را انجام داده تا ضعف خود را بپوشاند و ادعا کند از دولتی قدرتمند ضربه خورده است. دلیل دیگری در متهم ساختن ایران، تلاش برای امنیتیسازی تهران و ایجاد اجماع در غرب علیه ایران بوده است. با وجود این در برهه کنونی بهنظر میرسد اصرار بر دخالت ایران در جنگ، علاوهبر بخشی از این دلایل، تلاش برای تحریک غرب برای ارسال تدارکات و بذل حمایتهای بیشتر است. رژیم همچنان تلاش میکند ضربات دریافتی را نه از سوی گروه کوچک حماس، بلکه ایران تصویرسازی کند اما بهنظر نمیرسد تلاشها برای ایجاد اجماع علیه ایران واقعی باشند. اگر غرب توانی برای ارتقای فشارهای سنگین و حداکثریاش علیه ایران داشت، منتظر آغاز جنگ در فلسطین نمیماند، بهویژه آنکه سایه اتهامات حضور در جنگ اوکراین برای غرب مهمتر از قضیه فلسطین به نظر میآید. صهیونیستها که با آغاز جنگ اوکراین نگران رها شدن خود از سوی غرب بودند، امروز تلاش دارند با بزرگنمایی حضور ایران در جنگ، مجددا تمرکز غرب را از اوکراین بهسمت فلسطین بکشانند. البته ایران بارها بهصراحت بر حمایتش از فلسطین و هر گروهی که با صهیونیستها مبارزه کند، سخن گفته و حتی روز گذشته نیز رهبر انقلاب درکنار تصریح بر عدم نقشآفرینی ایران در این جنگ که بیانگر قدرت طراحی عملیات گروههای فلسطینی بود، با بیان این جمله که «پیشانی و بازوی جوانان فلسطینی و طراحان مدبر و هوشمند فلسطینی را میبوسیم» مجددا بر حمایت از گروههای مقاومت و عملیات آنها علیه دشمن صهیونیستی تاکید کردند.