میلاد جلیل زاده، خبرنگار گروه فرهنگ: موضع افکار عمومی دنیا در قبال نزاع اسرائیل و فلسطین، در چند دسته قابل تقسیمبندی است. گروه اول افرادیاند که این موضوع برایشان اهمیت چندانی ندارد یا حتی نسبت به آن بیاطلاع هستند. اساسا در هر موضوع کلان و مهمی اکثریت مردم دنیا چنین هستند و بیشتر سرگرم مسائل روزمره زندگی خودشان میشوند تا موضوعات کلان. گروهی دیگر بهشدت تحت تاثیر رسانههای جریان اصلی غرب هستند و از اسرائیل هواداری میکنند. بین این افراد و کسانی که حمایتشان از رژیمصهیونیستی بنیادین، سیستماتیک و براساس منافع است، باید تفاوت قائل شد. اینها اگر طور دیگری نسبت به موضوعات آگاهی پیدا کنند، ممکن است به صف منتقدان یا حتی دشمنان صهیونیسم بپیوندند. دستهای دیگر منتقد رفتارهای رژیمصهیونیستی بهعنوان یک دولت رسمی محسوب میشوند اما موجودیت آن را زیر سوال نمیبرند. بین اندیشمندان حوزه روابط بینالملل چنین مواضعی بسیار پربسامد است. دستهای دیگر بهطور کل موجودیت اسرائیل را برنمیتابند که حتی بعضی از دولتهای دنیا چنین هستند. ۱۵ کشور عضو اتحادیه عرب و ۱۰ کشور غیرعربی عضو در سازمان همکاریهای اسلامی، به علاوه کوبا و ونزوئلا و کره شمالی، پاسپورت اسرائیلی را نمیپذیرند و بعضی کشورها از جمله ایران و عراق و لیبی و الجزایر و سوریه، حتی پاسپورتهای غیراسرائیلی که مهر اسرائیل بر آنها خورده باشد را پذیرا نیستند. البته توافقنامه موسوم به صلح ابراهیم، ممکن بود بتواند بعضی از این کشورها را در طرف دیگر صفهای رویارویی قرار دهد که فعلا سرنوشت این توافق هم با توجه به یک سلسله اتفاقات دیپلماتیک و میدانی، نامعلوم است اما بحث افکار عمومی جهان با بحث روابط رسمی و دیپلماتیک دولتها تفاوت دارد. بهعنوان مثال مردم بعضی کشورها از جمله مراکش، بهرغم روابط نزدیک حکومتشان با رژیمصهیونیستی، از سرسختترین مردمان دنیا در خصومت با صهیونیسم هستند. در جهان غرب عمده مردم تحت تاثیر رسانههای جریان اصلی هستند اما همان درصد قابل توجهی که با فلسطین همدل شدهاند که با توجه به اینکه فلسطینیها بهطور مطلق هیچ ابزار رسانهای قابل توجهی ندارند، در نوع خود پدیدهای غریب است. آلمانیها حدود ۸۰ سال است که زیر ضرب شدیدترین تبلیغات و القائات اجتماعی قرار دارند تا از نقششان در جنگ جهانی شرمسار باشند. با این حال نصف مردم این کشور نسبت به موضوع فلسطین و اسرائیل بیتفاوتند و در جمعیت آماری باقیمانده، یکسوم با فلسطین همدل شدهاند. در فرانسه ۳۸ درصد مردم طرفدار فلسطین و ۳۸ طرفدار اسرائیل هستند. ژاپن که بهعنوان تکه شرقی جهان غرب شناخته میشود ذیل همان موج تبلیغات ۸۰ سالهای قرار دارد که آلمانیها هستند اما ۲۵ درصد از ژاپنیها طرفدار اسرائیل شدهاند و جمعیت همدلان فلسطین ۲۹ درصد است. نسبت طرفداران فلسطین و اسرائیل در بریتانیا هم دقیقا شبیه ژاپن است و در اسپانیا طرفداران فلسطین حدود چهار برابر هواداران اسرائیل هستند. در غربیترین نقطه اروپا ایرلندیها از سرسختترین هواداران مردم فلسطین در تمام دنیا به حساب میآیند. وقتی آمار همدردی با فلسطینیها یا اسرائیلیها را بررسی کنیم، به جز آمریکا، تقریبا در تمام کشورهای دیگر جهان حتی آلمان، همدردی با مردم فلسطین درصد خیلی بالاتری را نشان میدهد. نکته اینجاست که با عقل سلیم و رجوع به منطق متفق انسانی، هیچ انسانی در هیچ جای دنیا نباید هوادار رژیم صهیونیستی باشد.
سال ۲۰۱۷ در یکی از رسانههای رژیمصهیونیستی به نام bardea مطلبی به قلم نویسندهای به نام Ziv Goldfisher منتشر شد که به موقعیت اسرائیل نزد افکار عمومی دنیا اشاره میکرد. این رسانه نوشت: «بنیامین نتانیاهو دوست دارد با رهبرانی که برای دیدار او به اسرائیل میآیند عکس بگیرد و میگوید هیچ انزوای سیاسیای برای اسرائیل وجود ندارد.» رئیسجمهور ایالات متحده، نخستوزیر هند، رئیسجمهور روآندا و... این فقط بخشی از یک لیست طولانی از سران کشورها و وزرای ارشد است که از اسرائیل بازدید کردهاند. اما باید پذیرفت که واقعیت متفاوت است. رهبران به اینجا میآیند، اما در میان شهروندان در سراسر جهان و مردمی که در خیابانهای مادرید، برلین و لندن زندگی میکنند، نسبت به دولت اسرائیل نفرت وجود دارد. از نظر آنها، دولت یهود میتواند ناپدید شود.» نویسنده مقاله سپس مینویسد: «نظرسنجی انجامشده توسط رادیو تلویزیون دولتی انگلیس، بیبیسی، نشان میدهد که اسرائیل منفورترین کشور در جهان است.» از کسانی که در هر گوشه دنیا به هر دلیلی از سر لجبازی با بعضی مفاهیم به دامچاله طرفداری از بزرگترین دشمن انسانیت زمانه افتادهاند اگر بگذریم، تنها کسانی بهعنوان مدافعان این رژیم باقی میمانند که در این هواداری منافعی برایشان وجود دارد و باقی هواداران اسرائیل، عمدتا تحت تاثیر شدید تبلیغات همهجانبهای قرار دارند که لااقل ۸۰ سال است جریان اصلی رسانهای و حتی آکادمیک جهان را تشکیل میدهد.
رژیمصهیونیستی برای جلب نظر از افکار عمومی خاکستری و بیتفاوت دنیا هم برنامهریزیهای عمده و کلانی ترتیب داده است. از آنجا که در اسرائیل چندان نمیتوان کسی را بهعنوان شهروند سراغ گرفت و تمام اتباع این رژیم به نوعی عضو ارتش آن هستند، حتی کودکان و نوجوانان اسرائیل برای فعالیت در ارتش سایبری این رژیم آموزش میبینند و از همان سن پایین فعال میشوند. هدفگذاری اصلی در این دست تشکیلات و سازمانیابیها، خیلی از اوقات بخش خاکستری افکار عمومی دنیاست. آنها در ادبیات و سینمای جهان هم حضور فعالی دارند و با اینکه خود صهیونیستها سینمای چندان موفقی ندارند، سرمایهگذاریشان در هالیوود و در اولویت دوم، سینمای هنری اروپا موثر بوده است. در ادبیات هم با اینکه داخل مرزهای اشغالی اثر درخوری تولید نمیشود سرمایهگذاریهایی در خارج از این مرزها انجام شده و به علاوه، صهیونیستها تلاش دارند میراث نویسندگان یهودی غیرصهیونیست را هم به خودشان منتسب کنند. در ادامه به ادبیاتی که یهودیان خارج از مرزهای اشغالی درباره این قومیت تولید کردهاند اشاره میشود و زبان برساخته عبری جدید هم مورد بررسی قرار گرفته است. سپس به نبرد سایبری نوجوانان ساکن در مرزهای اشغالی اشاره میشود که قرار است روی افکار عمومی سایر مردم جهان اثر بگذارند و در ادامه، به فیلمهایی که کشورهای مختلف جهان در دفاع از رژیمصهیونیستی ساختهاند یا با اشاره به هولوکاست تشکیل چنین رژیمی را توجیه میکنند، پرداخته شده است.
ادبیات یهود یا ادبیات صهیونیسم؟
بهطور کلی نمیتوان گفت که ادبیات، بهطور ویژه زمین بازی صهیونیستهاست، و این مساله به عنصر اصلی تشکیلدهنده ادبیات، یعنی زبان برمیگردد. امروز زبان رژیمصهیونیستی عبری است اما در هیچ جای دیگر جهان، این زبان بهطور طبیعی استفاده نمیشود. قضیه این است که ۱۸۰۰ سال پیش، یعنی در سال ۲۰۰ میلادی صحبت از این زبان متوقف شد و صرفا بهعنوان زبان مقدس در مراسم مذهبی، فلسفه و ادبیات کلاسیک، مورد استفاده یهودیان بود. در اواخر قرن نوزدهم، زبان عبری بهعنوان یک ابزار و رسانه فرهنگی مدرن ظهور کرد و به عاملی حیاتی در جنبش احیای قومی تبدیل شد که در صهیونیسم سیاسی به اوج خود رسید. دولت انگلیس، زبان عبری را به همراه انگلیسی و عربی بهعنوان زبان رسمی بهرسمیت شناخت و استفاده از آن در موسسات یهودی و شبکههای آموزشی آنها پذیرفته شد. سپس مطبوعات و ادبیات عبری با تولید نویسندگان و خوانندگان نسل جدید، جان گرفت و از زبانی باستانی بهسمت تبدیل به یک زبان زنده رفت. واژگان عبری در این دوره از حدود هشت هزار کلمه در زمان کتاب مقدس، به بیش از ۱۲۰ هزار کلمه گسترش یافت و توسعه زبانی رسمی آن توسط فرهنگستان زبان عبری انجام شده که حوالی سال ۱۹۵۳ تاسیس شد. الیازر بن یهودا (1922-1858) پیشگام حرکت احیای عبری بهعنوان یک زبان گفتاری بود. او پس از مهاجرت به سرزمین فلسطین در سال ۱۸۸۱، پیشگام استفاده از زبان عبری در خانه و مدرسه بود، هزاران واژه جدید را ابداع کرد، دو نشریه ادبی زبان عبری توسط او تاسیس شد، کمیته زبان عبری (۱۸۹۰) توسط او بود که آغاز بهکار کرد و چندین جلد از 17 جلد فرهنگ کامل عبری باستان و مدرن که در سال ۱۹۱۰ انتشار آن آغاز شد را خود او شخصا تهیه کرد و باقی مجلدات هم توسط همسر و پسر دوم او تا سال ۱۹۵۹ تکمیل شد. چنانکه مشخص است با یک زبان جعلی و برساخته که با نیتهای سیاسی خاصی تولیدشده طرف هستیم و کارکرد آن تاثیرگذاری روی خود یهودیان است نه دیگران.
اما ماجرای ادبیات یهودی-آمریکایی که عمدتا سکولار و متمایل به هویت قومی است، فرق میکند. این ادبیات جایگاهی اساسی در تاریخ ادبیات ایالاتمتحده دارد و سنتی است شامل نوشتن به زبان انگلیسی در درجه اول و همچنین در زبانهای دیگر که مهمترین آنها ییدیشی بهحساب میآید. ییدیش، زبان یهودی اشکنازی و مربوط به آلمانی میانه است که تاریخ آن ریشه در اروپای مرکزی دارد. درحالی که منتقدان و نویسندگان بهطور کلی وجود یکگونه متمایز را که مربوط به نوشتن راجعبه یهودیت در آمریکا میشود، تایید کردهاند، بسیاری از نویسندگان در برابر مشهور شدن بهعنوان صدای یهودیت مقاومت میکنند. همچنین بسیاری از نویسندگان نامآور یهودی را نمیتوان نماینده ادبیات یهود آمریکا دانست که یک نمونه آن آیزاک آسیموف است. ادبیات یهودی-آمریکایی با نگارش خاطرات و مناجاتهای مهاجران سفاردی که در اواسط قرن هفدهم وارد آمریکا شدند، آغاز شد و در قرنهای بعدی رشد کرد و در ژانرهای دیگر نیز ازجمله داستان، شعر و نمایشنامه رونق گرفت. اولین صدای برجسته در ادبیات یهودی-آمریکایی اما لازاروس بود که شعر او «کلوسوس جدید» در مجسمه آزادی، سرود بزرگ مهاجرت آمریکا شد. پس از آن گرترود اشتاین به خالق یکی از تاثیرگذارترین نثرهای سبکدار اوایل قرن 20 تبدیل شد. همچنین اوایل قرن بیستم شاهد یک رمان پیشگام یهودی-آمریکایی دیگر به نام «ظهور دیوید لوینسکی» از آبراهام کاهان بود. در رمانهای یهودی-آمریکایی به قلم ساول بلو، جیدی سلینجر، نورمن میلر، برنارد مالامود، چایم پوتوک و فیلیپ راث در قرن بیستم، کشمکشهای متناقض بین جامعه سکولار و سنت یهودی که بهشدت توسط مهاجران و فرزندان و نوههای آنها احساس میشد، بازتاب پیدا کرد و این مساله همچنان از دغدغههای جامعه یهودی است. اما شاید مهمترین رمان یهودی-آمریکایی و مرتبطترین نمونه با مساله صهیونیسم، خروج یا هجرت به قلم لئون اوریس آمریکایی باشد. Exodus یک رمان تاریخی درمورد تاسیس کشور رژیمصهیونیستی است که با بازخوانی فشرده سفرهای مهاجرتی ۱۹۴۷ به فلسطین و توصیف تاریخچه روابط و زندگی شخصیتهای مختلف در ارتباط با تولد دولت جدید یهود، روایت میشود. این کتاب توسط انتشارات دابولدی Doubleday در سال ۱۹۵۸ منتشر شد و به پدیدهای بینالمللی در زمینه نشر تبدیل شد. این اثر به جایگاه پرفروشترین کتاب در ایالاتمتحده از زمان رمان بربادرفته (۱۹۳۶) رسید و هنوز هم عنوان نخست را در فهرست پرفروشترین آثار روزنامه نیویورکتایمز دارد. از این رمان بهعنوان یک اثر ضدعرب یا ضدفلسطینی، انتقاد شد و گفته شد ریشه اصلی درگیری رژیمصهیونیستی و فلسطین و همچنین بیعدالتیهای اساسی صهیونیستها را نادیده گرفته است. اوتو پرمینجر فیلمی را براساس این رمان در سال ۱۹۶۰ کارگردانی کرد که پل نیومن در آن نقش آری بنکنعان را بازی میکرد. این فیلم عمدتا بر فرار از قبرس و حوادث بعدی در فلسطین متمرکز بود.
سایبریهای نوجوان صهیونیست
رژیم اشغالگر قدس برای ترمیم نگاه جهانیان نسبت به خودش برنامه ویژهای را برای کار روی کودکان و نوجوانان سراسر جهان طراحی کرده که در آن از یک بسیج عمومی در داخل مرزهای تحتکنترل خودش بهره میبرد و نوجوانانی را برای برقراری ارتباط با نوجوانان سایر نقاط جهان در فضای مجازی آموزش میدهد. از این طرح با عنوان Eye2Israel یا بهعبارتی طرح «سفیران جوان اسرائیل» یاد میشود. این طرح در ۷۰ سالگی تاسیس رژیمصهیونیستی با همکاری وزارت امور خارجه آن آغاز به کار کرد و در سال ۲۰۰۴ اعلام شد با حضور ۵۰۰ دانشآموز نوجوان از مدارس سراسر این رژیم، برای آنچه «بیان تجربیات جوانان اسرائیلی به جوانان سراسر جهان» عنوانشده فعالیت میکند. در توضیحی که اطلاعیههای مربوط به این طرح راجعبه آن بیان میکردند، آمده بود: «دانشجویان یهودی و دروزی بهعنوان سفیران طرفدار اسرائیل در وب فعالیت میکنند. آنها با به چالش کشیدن اطلاعات نادرست درباره اسرائیل، ارائه دیدگاه اصیل اسرائیلی، ترویج وجود کشور اسرائیل و دفاع دربرابر نفرت از قوم یهود، در شبکههای مجازی فعالیت میکنند.» همچنین این اعلامیه بیان میکرد این پروژه، «دانشجویان اسرائیلی را از طیف گستردهای از فرهنگها و زمینهها، در خط مقدم جبهه حمایت از اسرائیل قرار میدهد.» نوجوانانی که در این طرح فعالیت میکنند، پس از رسیدن به مقطع دانشجویی هم آن را ادامه میدهند. آنها در زمان واقعی به وقایع درحال انجام واکنش نشان میدهند، یک کمپین اطلاعاتی برای جوانان درطول جنگ یا عملیات نظامی ایجاد میکنند، زندگی روزمره خود را به اشتراک میگذارند و نگاهی نادر به زندگی در رژیمصهیونیستی دارند و سویه تاثیرگذاری آنان جوانانی در سراسر دنیا هستند که خارج از فضای کانالهای خبری قرار دارند و ذهنیت آمادهتری برای جذب شدن به اهداف این دیپلماسی عمومی را دارند. یکی از نوجوانانی که در این طرح فعالیت کرده میگوید طی دوران برقراری ارتباط با نوجوانان سایر کشورها در فضای مجازی، در معرض پدیدههای تعجبآوری قرار گرفته است، مثلا فهمیده بسیاری از افراد فکر میکنند در سرزمین ما فلسطینیها هیچ حقوقی ندارند و ما هیولاهایی هستیم که آنها را میکشیم. او میگوید من مجبور شدم با آنها صحبت کنم و بگویم این تفکرات درست نیست. اسرائیل یک کشور با فناوری بالاست. با برندگان جوایز نوبل همکاریهای متعددی انجام داده و افراد زیادی بین نخبگان جهان از اسرائیل حمایت میکنند و برای آنها از تلاشهایی صحبت میکنم که جهت ایجاد بهترین چیزها انجام میدهیم؛ چیزهایی که قرار است فرصتی برای همه جهت ایجاد جهانی بهتر فراهم کند؛ جهانی بهتر هم برای خودمان و هم برای فلسطینیان. یکی دیگر از دانشآموزان پایه دهم که سومین سال تحصیل خود را در این پروژه سپری میکند هم داستان مشابهی دارد. او میگوید در آموزشهای این طرح بهطور ویژهای تاکید میشود که «هدر دادن نیرو برای قانع کردن افرادی که به طرز افراطی علیه ما هستند معنایی ندارد» و باید روی افراد بینابین کار کرد. جایی که گفته میشود هدف اصلی این فعالیت، کار روی افرادی است که مخاطب اخبار رسانهها نیستند، به همین نکته اشاره شده است. در این طرح برای مواقع لزوم یک شبکه همبستگی تدارک دیده شده، مثلا چند وقت پیش که یک صفحه فیسبوک ضداسرائیلی پستی را منتشر کرد و در آن نوشت تمام جوانان صهیونیست حاضر در فضای مجازی بزرگسالانی هستند که به آنها پول داده میشود، عده فراوانی از نوجوانان فعال در این طرح بسیج شدهاند و به آن صفحه فیسبوک حمله کردهاند تا غلط بودن این دیدگاه را نشان دهند. در خبرنامه عبری «حنوکا» بخشی از مقالات منتخب نوجوانان فعال در Eye2Israel آورده شده که با نگاه به جملات ابتدایی آنها میشود به بخشی از فضای حاکم بر این فعالیتها پی برد. در ابتدای یکی از این یادداشتها آمده: «ما تسنیم و لاریسا هستیم؛ دو دانشآموز در اسرائیل. ما در یک شهر زندگی میکنیم و در یک محدوده سنی هستیم. ما در مدارس مختلف درس میخوانیم (عربی و عبری)، اما هر دو در پروژهای به نام Eye2Israel که در مدارس ORT سراسر کشور برگزار میشود، شرکت میکنیم. این برنامهای است که در آن نوجوانان از منظری که فقط نوجوانان میتوانند ببینند، در مورد کشورمان صحبت میکنند. تسنیم در یک مدرسه عربی، در رشته فیزیک و شیمی تحصیل میکند و ۱۶ سال دارد. لاریسا در یک مدرسه یهودی در رشته ارتباطات و تئاتر تحصیل میکند و ۱۵ سال دارد...» غیر از مطلب فوق، چند مطلب دیگر هم درباره دوستی صهیونیستها با اعراب به بهانههای مختلف نوشتهشده، مثلا بازی تیم فوتبال بنیسخنین (تنها تیم عربی در لیگ فوتبال اسرائیل) و تیم هاپوئل حیفا یا چیزهایی مثل این و در مطلبی دیگر آمده است: «امروز چهار حمله تروریستی رخ داد که در آن یک نفر کشته و پنج نفر زخمی شدند. همه این حملات با فاصله چند ساعت اتفاق افتادند. آیا جهان خواهد دید که چه اتفاقی درحال رخ دادن است و متوجه خواهد شد که ممکن است این اتفاقات در هر جایی بیفتد، درست مانند فرانسه؟ آیا جهان علیه این تروریستها اقدام خواهد کرد و برای مبارزه با این موضوع متحد میشود؟»