میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر بینالملل: این روزها بسیاری از مقامات آمریکا و رژیمصهیونیستی خود را به آب و آتش میزنند تا جهانیان را متقاعد کنند که به همین زودیها توافقی بزرگ میان واشنگتن، ریاض و تلآویو در راه است؛ توافقی که برخی دوست دارند آن را بزرگترین معاهده تاریخی پس از جنگ سرد لقب دهند.
در نگاه اول بهنظر میرسد که دیدگاه آنها در مورد قریبالوقوع بودن توافقی سهجانبه خیلی هم نامربوط و بدون پشتوانه نیست. اظهارات بنسلمان در مورد جدی شدن این موضوع، تعبیر نتانیاهو در مورد اینکه سه طرف در نوک قله یک توافق قرار گرفتهاند و در کنار همه اینها سفر رسمی وزیر گردشگری رژیمصهیونیستی به ریاض؛ همگی میتوانند بهنوعی موید آن باشند که ظاهرا به زمان امضای توافق مورد ادعا بسیار نزدیک شدهایم. با این حال گذر از این پوسته ظاهری و کندوکاو در عمق شرایط و پیچیدگیهای موجود بر سر راه این توافق، ما را به سوی نتیجهگیری دیگری سوق میدهد که دیگر دستیابی به آن را سهل و ساده و البته قریبالوقوع تصور نخواهیم کرد.
در همین راستا نشریه اکونومیست در شماره اخیر خود تحلیلی ارائه داده است که بهخوبی زوایای تاریک و دشوار دسترسی به یک توافق سهگانه میان واشنگتن، ریاض و تلآویو را آشکار میکند و درعینحال نشان میدهد که ادعاها درمورد نزدیک بودن دسترسی به چنین توافقی تا چه حد با واقعیتهای موجود فاصله دارند.
البته لازم به تکرار نیست که ادعاهای مطرحشده در این نشریه در رابطه با تلاش ایران برای دسترسی به سلاحهای اتمی پیش از این بارها از سوی مقامات جمهوری اسلامی ایران رد شده و صرفا در راستای بهانهجویی و توجیه مسیر در پیش گرفته شده از سوی هر یک از این کشورها مطرح شده است.
توافق سهجانبه؛ اهداف و انگیزهها
همانطورکه تحلیلگر اکونومیست یادآوری میکند، مدتزمان مدیدی است که بحث رابطه عربستان و اسرائیل بر سر زبانها افتاده است. بنابر ادعای این نشریه از سال 2017 که بنسلمان عملا قدرت را به قبضه خود در آورده، حداقل یک دیدار محرمانه میان او و نتانیاهو انجام گرفته است. داشتن یک رقیب مشترک به نام ایران و توافقات تجاری بیسروصدا از ویژگیهای ارتباطی آنها در این دوران محسوب میشود. با این همه در توافق موسوم به پیمان ابراهیم که میان برخی دولتهای عرب و اسرائیل امضا شد، غیبت عربستان بهچشم میآمد. درواقع انتظار بسیار کمی وجود داشت که در دوران حیات پدر بنسلمان، روابط اسرائیل و عربستان شکل رسمی بهخود بگیرد؛ چراکه شاه سلمان از نسلی بود که برای آنها هر گونه روابط با اسرائیل غیرقابل تصور بهنظر میرسید. با این حال روشن است در سالهای اخیر انگیزههای انجام چنین توافقی شدت گرفته است.
1) عربستانسعودی: از نگاه تحلیلگر اکونومیست انگیزه عربستانیها در پیگیری این توافق، بر مبنای برقراری یک اتحاد استراتژیک جدید با ایالاتمتحده شکل میگیرد. اگرچه هر دو کشور درحالحاضر روابط امنیتی با یکدیگر دارند، اما پادشاهی سعودی یک پیمان دفاعی وسیعتر را مطالبه میکند؛ مخصوصا بهدلیل شتاب یافتن برنامه هستهای ایران که به معنای قرار گرفتن این کشور در آستانه دستیابی به سلاح اتمی و برهمخوردن توازن امنیتی منطقه است. بر بنیان ادعای ژورنال استریت، گفتوگوها شامل امکان یک برنامه انرژی اتمی غیرنظامی برای آلسعود است، آنهم با تاسیسات اورانیوم غنیشدهای که بهوسیله آمریکا در خاک سعودی اداره شود؛ درواقع چیزی شبیه به غول نفتی آرامکو که درحقیقت تحت اداره آمریکاییها قرار دارد. اگرچه این تلاشها ماهیت غیرنظامی خواهد داشت و سکوت ایالاتمتحده نیز صرفا از نگرانی نسبت به شکلگیری یک مسابقه تسلیحاتی در خاورمیانه نشأت میگیرد؛ اما بن سلمان میگوید او این حق را برای خود محفوظ میداند که اگر ایران از آستانه عبور کرد، برنامه تسلیحات هستهای را دنبال کند. در همین راستا بنسلمان در یک برنامه تلویزیونی میگوید «اگر آنها دسترسی پیدا کردند، ما نیز مجبوریم آن را به دست آوریم، ما نمیخواهیم فقط نظارهگر باشیم.»
2) ایالات متحده: نویسنده اکونومیست تاکید دارد برای رئیسجمهور بایدن ایجاد یک چهارچوب دفاعی، دیپلماتیک جدید مورد حمایت آمریکا که در محدوده دو قدرت منطقهای [عربستانسعودی و اسرائیل] ساخته شود، یک دستاورد سیاستخارجی مهم در سال ورود به انتخابات بهشمار میآید. بایدن در طول کمپین انتخاباتی چند سال قبل و در زمانی که قتل جمال خاشقچی روزنامهنگار به وقوع پیوسته بود، وعده داد که با عربستان مثل افرادی منفور شده رفتار خواهد کرد. اما امروز واقعگرایی سیاسی حاکم شده است. دولت بایدن این توافق را در چهارچوب مسیر واشنگتن برای انطباق با یک عصر ژئوپلیتیک جدید درنظر میگیرد؛ عصری که در آن بهرغم تمایل اقتصاد کشورهای خلیج [فارس] به آسیا، ایالاتمتحده همچنان ضامن نهایی امنیت آنها باقی میماند. اتخاذ چنین رویکردی ایران را خنثی میکند، بازارهای انرژی را آرام نگاه میدارد و مانع از آن میشود که چین کشورهای خاورمیانه را به حوزه نفوذ خود بکشاند.
3) رژیمصهیونیستی: نویسنده اکونومیست از آرزویی مینویسد که همه رهبران اسرائیل بهدنبال دستیابی به آن بودهاند؛ این آرزو که به انزوای منطقهای کشورشان که از زمان پایهگذاریاش در سال 1948 تاکنون دوام داشته است، خاتمه دهند. اما از دید تحلیلگر اکونومیست برای نتانیاهو این هدف کاملا در خدمت منافع فردی وی تعریف میشود. نتانیاهو که از یکسو با اعتراضهای گسترده در مورد سیاستهای حکومت راستگرای افراطیاش مواجه است و از سوی دیگر با اتهامات فسادی که آنها را انکار میکند؛ صلح با عربستان را فرصتی طلایی تلقی میکند تا با کمک آن میراث لکهدار شدهاش را جلا دهد. هرجومرج 9 ماهه اول آخرین دوران نخستوزیریاش شاید بتواند توضیح دهد که چرا سیاستمداری که برای سالیان سال درمورد خطر وحشتناک شکوفایی برنامه اتمی ایران فریاد بلند کرده بود، اکنون به حمایت از غنیسازی اورانیوم توسط عربستان روی خوش نشان میدهد.
موانع داخلیای که پابرجا باقیماندهاند
اگرچه هر یک از طرفهای توافق سهگانه پیشبینیشده، انگیزهها و محرکهای قوی را برای پیگیری و تسریع در انجام آن دارند، اما به همان میزان نیز برای تحقق آن با معضلات و دردسرهای جدی داخلی مواجه هستند که حتی میتواند چشمانداز نهایی دستیابی به توافق سهگانه را تیره و تار کند. مقالهنویس اکونومیست تلاش به خرج میدهد تا بخشی از زوایای تاریک و روشن این مشکلات داخلی را بازنمایی کند.
افکار عمومی؛ زنجیری بر دستوپای بنسلمان
حتی یک سلطنت تقریبا مطلقه نیز باید افکار عمومی را درنظر بگیرد. براساس نظرسنجی ارائهشده از سوی موسسه جوانان عرب در سال 2023 تنها دو درصد از جوانان عربستانسعودی از عادی شدن روابط با اسرائیل حمایت کردهاند. این موسسه مدعی است که این رقم برای امارات و مصر، دو کشوری که روابط رسمی با این دولت یهودی دارند، به 75 و 73 درصد میرسد. بدین ترتیب این موضوع بهخوبی میتواند توضیح دهد که چرا شاهزاده سعودی در مصاحبهاش بهطور مکرر به اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط اسرائیل اشاره داشته است. وی تاکید میکند که بحث فلسطین بسیار مهم است و ما باید برای این بخش راهحلی پیدا کنیم. از سوی دیگر شاهد هستیم که گفتوگوهای موازی میان عربستانسعودی و فلسطینیها نیز تشدید شده است. براساس اطلاعات یک منبع خبری در کرانه باختری، در چند ماه گذشته مقامات فلسطینی تقریبا هر هفته از ریاض بازدید داشتهاند و در 26 سپتامبر هم نخستین سفیر سعودی در فلسطین به کرانه باختری اعزام شد.
بهرغم همه این شرایط، شاهزاده سعودی در مصاحبه اخیرش از «ابتکار صلح عرب»، همان برنامهای که در سال 2002 بهوسیله عربستانسعودی و دیگر دولتهای عرب مطرح شد، هیچ ذکری به میان نیاورد. در آن طرح پیشبینی شده بود که روابط با اسرائیل فقط درصورت عقبنشینی آن از تمامی سرزمینهای تصرف شده در جنگ شش روزه، شامل اورشلیم شرق (بیتالمقدس شرقی) و تشکیل یک دولت فلسطینی امکانپذیر است. اما بنسلمان بهجای اشاره به این طرح، وعدههایی سرهم کرد از یک توافق که نیازهای فلسطینیها را در اختیارشان قرار داده و یک زندگی خوب را برایشان تضمین کند.
زلزله در کابینه ائتلافی نتانیاهو
به باور تحلیلگر اکونومیست دستیابی به یک توافق سهجانبه میتواند امواج غافلگیرکنندهای در عرصه سیاست اسرائیل ایجاد کند. ائتلاف تندرو نتانیاهو شامل احزابی که شهرکنشینان مذهبی یهودی کرانه باختری اشغالی را نمایندگی میکنند، همان کسانی هستند که مخالف هر گونه امتیازدهی به فلسطینیان هستند. این شهرکنشینان به شکل قابل ملاحظهای در حزب لیکود خود وی نیز حضور دارند. همه آنها هشدار دادهاند که مخالف هر وعده یا توافقی هستند که بر مبنای آن اسرائیل کنترل بخشی از سرزمینها را رها کند. از سوی دیگر بهنظر میرسد محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینیها درک کرده است که سعودیها برای برقراری ارتباط با اسرائیل بیش از این منتظر تصمیمات دولت فلسطینی نخواهند ماند. اما او میخواهد که اسرائیل حداقل شهرکسازیهای جدید را متوقف ساخته و خودمختاری بیشتر فلسطینیها در کرانه باختری را تضمین کند. اما حتی همینها هم میتواند دولت ائتلافی کنونی نتانیاهو را به زیر بکشد. یک سیاستمدار ارشد راستگرایان افراطی در این رابطه میگوید: «تنها فرمولی که میتواند ائتلاف حاکم را سرپا نگاه دارد این است که فلسطینیها بهجای اینکه حقوق بیشتری بهدست آورند، پول بیشتری از سعودیها برای رفع نیازهایشان بگیرند.»
در هر حال بهنظر میرسد شرایط به شکلی است که حتی اگر بنسلمان تنها از بخشی از درخواستهای فلسطینیها حمایت کند، احتمالا باز هم نتانیاهو حمایت بخشی از ائتلافش و توام با آن اکثریت پارلمانیاش را از دست خواهد داد. در این بین تنها گزینه پیشروی او استفاده از چشمانداز یک توافق تاریخی، برای جلب نظر و کسب حمایت احزاب میانهرو خواهد بود؛ احزابی که تاکنون از ملحق شدن به دولت وی امتناع کرده و برای انجام چنین کاری درخواست تغییرات جدی در سیاستهایش را داشتهاند. نتانیاهو ممکن است از فرصت جابهجایی در ائتلافش و جایگزینی میانهروها بهجای راستگرایان افراطی استقبال کند. احزاب میانهرو تحت رهبری گانتس و لاپید حامی یک توافق با عربستانسعودی هستند (هرچند لاپید تردیدهای جدی درباره چشمانداز غنیسازی هستهای توسط سعودیها مطرح کرده است)، اما هر دوطرف تجربیات تلخی از خدمت در دولت پیشین داشته و بهطور موجهی نسبت به زنده کردن دوباره آن بیمیل نشان میدهند.
ایالاتمتحده و دشواری پذیرش یک عربستان هستهای
نویسنده اکونومیست معتقد است بایدن هم برای قبولاندن این توافق در خانه با مشکلاتی روبهرو است. چشمانداز اجرای یک برنامه هستهای توسط سعودیها باعث میشود برخی آمریکاییهای محتاط نسبت به تکثیر منطقهای آن دچار نگرانی شوند. هم جناح پیشرو حزب دموکرات که از سابقه حقوقبشری عربستان بهشدت متنفر است و هم جمهوریخواهان که با هر پیشنهاد ارائهشده از سوی دولت خواهند جنگید؛ هر دو گروه ممکن است سد راه تصویب این توافق شوند. تنها امیدواری بایدن شاید این باشد که محبوبیت نتانیاهو در بین جمهوریخواهان بتواند مخالفانش را تحتتاثیر قرار دهد.
جمعبندی پایانی
درنهایت تحلیل اکونومیست با این جمعبندی به پایان میرسد که ظرفیت یک توافق میان آمریکا، عربستانسعودی و اسرائیل ممکن است وسیع باشد، اما پنجره سیاسی برای ضمانت آن کوچک است. [شاید به همین دلیل است که] نتانیاهو میگوید: «اگر ما نتوانیم در چند ماه آینده به توافقی دست یابیم، ممکن است آن را برای چندین سال به تعویق انداخته باشیم.»