سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه جهانشهر: صهیونیستها تقریبا در هر جای فلسطین یا دیوار کشیدهاند یا درحال دیوارکشی هستند. آنها در مرزهای خارجی تاکنون مرزها با لبنان و مصر را حصار کشی کردهاند و در مرزهای داخلی نیز کرانهباختری را با دیوار حائل از سرزمینهای داخلی رژیم موسوم به سرزمینهای 1948 منفک ساختهاند. همزمان حصارکشیهایی نیز میان مناطق فلسطینینشین و صهیونیستنشین در کرانهباختری وجود دارد؛ حصارهایی میان مناطق مسکونی و حتی جادهها. این حصارکشی داخلی در مرزها با غزه نیز وجود دارد. علیرغم این دیوارکشیها، صهیونیستها به دلیل تحولات جاری محیط پیرامونیشان به یاد حصارکشی مرزهای طولانی خود با اردن نیز افتادهاند. مقامات صهیونیست ادعا میکنند این حصارکشی برای جلوگیری از انتقال سلاح و پول از مرزهای اردن به داخل کرانهباختری است اما آنها هراس خود از موضوع واقعی را نیز پنهان نساختهاند. نهضت دیوارکشی صهیونیستها به دور خود هرچند ناشی از مخاطرات امنیتی و نفوذ مبارزان فلسطینی نیز بوده اما در بیشترین هدف خود، ممانعت از نفوذ موجهای انسانی را دنبال میکند.
سه محیط نفوذ انسانی به فلسطین اشغالی
رژیمصهیونیستی با سه حوزه جغرافیایی در متشنج درخصوص «موج نفوذ انسانی» مواجه است. این حوزهها به ترتیب خطر شامل «نوار غزه»، «شاخ آفریقا» و «مصر و اردن» هستند. این سه حوزه در ادامه مورد بررسی قرار گرفتهاند.
1. نوار غزه
فلسطین بهطور جغرافیایی، عملی و تاریخی، به دو قسمت فلسطین شمالی و فلسطین جنوبی قابل تقسیم است. این دو منطقه تاریخ و حتی دنبالههای حکومتی متفاوتی داشتهاند. فلسطین شمالی آباد، پرآب و پرجمعیت و مملو از شهرها و روستاهاست اما صحراها فلسطین جنوبی را دربرگرفته و در آن بیشتر اقوام کوچرو سکونت داشتهاند. این تفاوتها به میزانی است که حکومت فلسطین شمالی در دورههایی به لحاظ اداری زیرمجموعه شامات بوده اما حکومت فلسطین جنوبی در ادامه ساختار اداره صحرای سینا قرار داشته و توسط حکام محلی و روسای عشایر کوچرو مورد وثوق حکومت مرکزی در دوره امپراطوری عثمانی اداره میشده است.
نوار غزه تقریبا یکی از جنوبیترین بخشهای فلسطین شمالی است. این منطقه تحت محاصره که بهعنوان متراکمترین منطقه جهان به حساب میآید، با طول تقریبی 40 کیلومتر و عرض 10 کیلومتر، 360 کیلومتر مربع وسعت داشته و میزبان جمعیت بیش از دو میلیون نفری در همین مساحت بهشدت کوچک است. این منطقه با مناطق پرجمعیت و آباد فلسطین شمالی در مرکز آن، شامل شهرهای قدس، تلآویو و هرتزلیا تنها 70 کیلومتر فاصله دارد. این جمعیت انبوه و درحال انفجار لاجرم راهی به سمت خارج از منطقه برای خود خواهد گشود که انتخاب مقصد آن متاثر از مسائل سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی خواهد بود. به لحاظ جغرافیایی، غزه با مناطق آباد فلسطین شمالی مماس است و با بخش آبادتر فلسطین شمالی در مرکز این بخش یعنی قدس، تلآویو و هرتزلیا تنها 70 کیلومتر فاصله دارد اما این فاصله با نخستین مناطق آباد مصر در آن سوی کانال سوئز به بیش از 200 کیلومتر میرسد.
به لحاظ اقتصادی، امکانات موجود در فلسطین اشغالی مانند زیرساختها و کارخانجات از مصر بهتر است. هماکنون نیز یکی از راههای فشار رژیم به غزه مسدودسازی مرزها و جلوگیری از ورود فلسطینیان این منطقه برای ورود به سرزمینهای اشغالی برای کار است. مصر اما با بیش از 100 میلیون جمعیت و مشکلات اقتصادی و بیکاری، جای مناسبی برای میزبانی و فعالیت ساکنان غزه نیست. به لحاظ سیاسی فلسطینیان ساکن در غزه حاضر به خروج از سرزمین فلسطین نیستند. از اساس قسمت بزرگی از ساکنان غزه افرادی هستند که پس از تاسیس رژیم در سال 1948 از محل سکونت خود در سرزمینهای 1948 رانده شده و مجبور شدهاند به غزه که تا سال 1967 خارج از اشغال صهیونیستها بود کوچ کنند.
به لحاظ روحیه ملی فلسطینیان ساکن این منطقه با آزادسازی غزه از اشغال صهیونیستها در سال 2005 پس از 38 سال، نسبت به بازگشت و آزادسازی مناطق اجدادیشان امیدوارتر شدهاند. تظاهرات سرزمین یا آنچه در بیشتر به راهپیمایی بازگشت مشهور است، در سال 2018 بهمنظور ایجاد موج انسانی برای بازگشت به سرزمینهای اشغالی صورت گرفت. تعداد شهدای این راهپیماییها تا سال 2019 به نزدیک 200 نفر رسید و تعداد زخمیها نیز از 6000 نفر فراتر رفت.
در هفتههای اخیر پس از تقریبا سه الی چهار سال وقفه از سال 2019 تاکنون، راهپیمایی بازگشت درحال شروع مجدد است. در آخرین هفتههای تابستان، حصار مرزی غزه با رژیم شاهد تجمعاتی بوده که به درگیری میان آنان و نظامیان صهیونیست انجامیده است. در این راهپیماییها ضمن تلاش تجمعکنندگان برای عبور دستهجمعی از حصارهای مرزی به دلیل دشواری کنترل آنها تعدادی از نظامیان صهیونیست در زدوخوردها آسیبهای جدی دیده و حتی به هلاکت میرسند. در یکی از این موارد در دوره قبلی اعتراضات یک فلسطینی پس از تیراندازی یک صهیونیست از دریچه حصار مرزی به تظاهرکنندگان با کلت خود به وی شلیک کرد.
الموگ بوکر، خبرنگار شبکه ۱۳ تلویزیون رژیمصهیونیستی در نخستین روزهای مهرماه اعلام کرد: «ظرف سه روز چهار فلسطینی به نیروهای ارتش در مرزهای غزه تیراندازی کردند و زنده به منازلشان بازگشتند.» او تاکید کرده بود: «باید به محض تیراندازی آنها را به قتل رساند.»این راهپیمایی ورای موج انسانی و تبعات اخلاقی و حیثیتی رژیم در متوقف ساختن آن یک پدیده دیگر نیز در مجاورت خود میآفریند؛ «بالنهای آتشزا.» این بالنها به شکل مردمی توسط ساکنان نوار غزه به سمت سرزمینهای اشغالی رها شده و موجب آتشسوزی در مزارع و باغات صهیونیستها میشوند. به دلیل محیط کوچک فلسطین شمالی که تقریبا برابر با مساحت استان تهران است این اقدامات دارای بسامد گستردهای میشوند.
2. شاخ آفریقا
رژیمصهیونیستی در مجاورت شمال شرقی آفریقا و منطقه موسوم به «شاخ آفریقا» قرار دارد. رژیم در تحولات شدید دهههای گذشته این منطقه مانند بحران دارفور در سودان و جنگ داخلی در اتیوپی، با مهاجرت ساکنان این منطقه به فلسطین اشغالی روبهرو شد، اما عمق آن براساس آنچه آمارها میگویند چندان زیاد نبود.
پدیده مهاجرت آفریقاییها که در نیمه دوم دهه 2000 تشدید شد کار را به جایی رساند که براساس دادههای وزارت کشور اسرائیل، تا جولای 2010، 26 هزار و 635 نفر بهطور غیرقانونی عمدتا از مسیر صحرای سینا و مرزهای مصر وارد فلسطیناشغالی شدند. این تعداد تا ژانویه 2012 به بیش از 55 هزار نفر رسیده بود. صهیونیستها برای جلوگیری از ورود افراد بیشتر، حصار مرزی با مصر را ایجاد کردند که به گفته مقامات رژیم مهاجرتها از این راه را تقریبا متوقف کرد. با اینحال وضعیت به سرعت درحال تغییر است.
با بازگشت درگیریها به سودان و اتیوپی، فلسطین اشغالی در معرض موج غیرقابل مهار مهاجرت قرار گرفته است. اتیوپی 120 میلیون نفری درحال بازگشت به جنگهای داخلی دو دهه قبل خود است و سودان 45 میلیون نفری نیز شاهد درگیری میان دو گروه از نظامیان، شامل ارتش و بخش موسوم به «نیروهای واکنش سریع» شده است. این دو کشور در مجموع 165 میلیون نفر جمعیت دارند و التهاب در آنها میتواند موجب بروز تنش درکشورهای مجاورشان مانند اریتره و چاد گردد. آنچه بیشتر به احتمال مهاجرت از این دو کشور دامن میزند، تاثیرپذیری بالای «ناامنی غذایی» در این دو کشور از «ناامنی جانی» است. ناامنی جانی شاید دهها هزار نفر را در معرض کشته و زخمی شدن قرار دهد اما این عددها برای ناامنی غذایی به صدها و میلیونها نفر خواهد رسید. امروزه سودان براساس آمارها رتبه نخست را در ناامنی غذایی در اختیار دارد و بالاتر از افغانستان که رتبه دوم را دارد، قرار گرفته است. وقایع رخداده بهویژه در افغانستان پس از طالبان نشان داده تودههای مردمی در این کشور بیشتر به دلیل ناامنی غذایی و نه ناامنی جانی که حتی به گفته برخی کاهش یافته، روی به مهاجرت آوردهاند. مردم این منطقه از آفریقا برای مهاجرت دو نقطه را پیش روی خود دارند؛ اروپا و غرب آسیا. میان این منطقه و اروپا دریای بزرگی به نام مدیترانه قرار دارد و دولتهای آن نیز به شکل ساختارمند درحال مبارزه با مهاجرت هستند. در غرب آسیا نیز کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، فلسطین اشغالی و ترکیه ظرفیت پذیرش مهاجران آفریقایی را دارند؛ هرچند ترکیه به دلیل بعد مسافت کمتر در خطر خواهد بود.
از میان کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، بیش از همه عربستان سعودی در دسترس این مهاجران قرار دارد. دیدهبان حقوق بشر روز دوشنبه 30 مرداد (21 اوت 2023) در گزارشی اعلام کرده بود نیروهای گارد مرزی عربستان سعودی با مسلسل و خمپاره به سوی مهاجران اتیوپیایی که سعی داشتند از یمن وارد عربستان شوند، شلیک کردهاند و احتمالا صدها تن کشته شدهاند. این موضوع جنجال گستردهای به دنبال داشت و واکنشهای رسمی را برانگیخت از جمله وزیرخارجه اتیوپی که در بیانیهای خواستار تحقیقات در این باره شد. با این وجود اما به نظر نمیرسد موج مهاجرتها به عربستان متوقف گردند. برای پی بردن به عمق بحران مهاجرت با منشا آفریقا باید دانست موج مهاجرت از این کشور به یمن در دوران جنگ این کشور و زیرحملات و زد و خوردها میان دولت نجات ملی یمن و ائتلاف سعودی جریان داشت. صهیونیستها احتمالا در ماههای آتی با موج مهاجرتی از سمت آفریقا مواجه خواهند شد.
3. حوزه عربی مجاور
در کنار راهپیمایی بازگشت و تلاش فلسطینیان ساکن در این منطقه برای بازگشت به شهرهای اجدادیشان و مهاجرت آفریقایی، مهاجرت حوزه عربی مماس بر فلسطین مانند مصر و اردن نیز خطر دیگری است که رژیم را تهدید میکند؛ بهویژه مصر با انفجار جمعیت روبهرو شده است. جمعیت این کشور تا یک دهه قبل با ایران و ترکیه برابر بود اما امروزه تا 20 درصد جمعیت بیشتری دارد. این درحالی است که توان اقتصادی مصر کاهش یافته و اروپا نیز به دلیل وضعیت مهاجران عرب، خواهان آنها نیست. از نگاه اروپاییان مهاجران هندی، پاکستانی، بنگلادشی و آفریقایی کمتر به دنبال حقوق خود هستند تا مهاجران مسلمان آمده از مناطق تاریخی جهان عرب مانند مصر. بر همین اساس آنها کمتر مهاجران عرب را ترجیح میدهند. از سوی دیگر اروپا به تنهایی قادر به جذب و هضم جمعیت مصریها نخواهد بود. بخشی از مصریها عازم اروپا و بخشی عازم حاشیه خلیج فارس خواهند شد اما احتمال دارد قسمتی از مسیحیان مصری مشهور به مسیحیان قبطی که بیش از 10 میلیون نفر جمعیت دارند، راهی فلسطین اشغالی شده و مشکلی با زندگی در این منطقه تحت کنترل صهیونیستها نداشته باشند. اردن نیز با 11 میلیون جمعیت، وضعیت بهتری نسبت به مصر ندارد. این جمعیت بهشدت نزدیک فلسطین اشغالی بوده و مناطق پرجمعیت اردن کمتر از 50 کیلومتر با مرز فاصله دارند.
بومرنگی که بار دیگر برمیگردد
غرب و صهیونیستها طی سالهای اخیر تلاش کردند با تضعیف کشورهای پیرامون رژیم، امنیت آن را تضمین کنند. با این وجود تلاشها برای ضربه به اردن و مصر به زیان آنها تبدیل شده و محاصره غزه نیز با دچار ساختن ساکنان آن با کمبودهای گوناگون انگیزهشان برای نفوذ به داخل فلسطین را افزایش داده است.
صهیونیستها در موج مهاجرتی آفریقا نیز بیتقصیر نیستند. طراحی و نقشه برای گشایش در محیط منطقهای برای رژیم بود که غرب را به سمت توطئه برای ایجاد جنگ داخلی در سودان سوق داد؛ ماموریتی که محمد حمدان دقلو، رئیس نیروهای موسوم به واکنش سریع مسئولیت آن را از سمت غرب عهدهدار شده است.
نقطه اثرگذاری موج مهاجرتی
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم روز یکشنبه 12 شهریور (3 سپتامبر) اعلام کرده بود قصد دارد مرزها با اردن را حصارکشی کند. از مرزهای رژیم با محیط مجاور خود، تنها این مرز بدون حصار مانده بود. وی در پیام خود نوشته بود: «اسرائیل قصد دارد تا حصار مرزی با اردن ایجاد کند همانطور که در مرزهای جنوبی با مصر حصارکشی شده است.» نخستوزیر رژیم در این پیام مدعی شده بود حصارکشی مرزها با مصر باعث شد از ورود بیش از یک میلیون نفر از قاره آفریقا به سرزمینهای اشغالی جلوگیری شود و در صورتی که این تعداد پناهنده به فلسطین اشغالی وارد میشدند، اسرائیل ویران میشد. او تاکید کرده بود حصارکشی مرزهای اردن نیز برای جلوگیری از نفوذ است. رژیم در مرزهای اردن که همیشه برای تلآویو امن بوده، ناگهان با سه خطر بزرگ مواجه شده است؛ «سیل انتقال پول و سلاح برای گروههای مبارز کرانه باختری»، «احتمال تلاش میلیونها فلسطینی ساکن در اردن برای بازگشت به کشورشان» و «ورود مهاجران آفریقایی از مرزهای شرقی به فلسطین اشغالی»
دیوارکشی و مسدودسازی مرزی، شاید درخصوص اهدافشان موفق باشند اما پیامدهایی نیز دارند که لزوما خوشایند صهیونیستها نیست. این حصارکشیها عملا جمعیتهای فلسطینی باقیمانده در سرزمینهای اشغالی را نیز حبس کرده و مانع از اجرای موثر اخراج آنها شده و عملا این سناریو را ناممکن خواهد ساخت.
با این حال و مهاجرتهای پیشرو اگر وضعیت به همین منوال به پیش رود، به آسانی قابل مهار نخواهد بود. ورود مهاجران جدید به فلسطین اشغالی به معنای کاهش کیفیت زندگی صهیونیستها بوده و جمعیت بیشتری از آنان را به مهاجرت معکوس واخواهد داشت.