نیلوفر چینیچیان، پژوهشگر: مجموعه «آینه سیاه»1 توسط چارلی بروکر در سال 2011 تهیه و در انگلستان پخش شد. چارلی بروکر، قبل از ساختن «آینه سیاه» وبسایتی را به نام "TVGoHome" ساخت. در این وبسایت او نمایشهای تلویزیونی خیالی و تا حدودی علمی را به تصویر میکشید. به نظر میرسد که آن سایت نمونه اولیه سریال فعلی وی بود. بروکر تیم بزرگی از نویسندگان در حوزههای مختلف را در اختیار داشت. این سریال جوایز زیادی را ازجمله جایزه بینالمللی امی برای «بهترین مینی سریال»(2012) و جایزه بهترین سریال جشنواره لوسیون رز طلا (2012) را به دست آورد. حدود 10 سالِ گذشته، این مجموعه تلویزیونی محبوبیت فزایندهای را در بین مخاطبان کسب کرده است. در سال 2015 شرکت «نت فلیکس»2 حق ساخت و پخش آن را خرید.
فصل اول و دوم از تلویزیون انگلیس و فصل سوم، چهارم و پنجم توسط شرکت نت فلیکس پخش شد. روند فیلم از فصل سوم تغییر کرد. به گفته کارگردان، نتفلیکس به آنها اجازه میداد درحالیکه بر تعداد بیشتری از افراد تأثیر میگذارند، در محتوای خود خلاقتر باشند. البته قابلذکر است هیچ ارتباطی بین قسمتها وجود ندارد. ما مجبور نیستیم به ترتیب آن را تماشا کنیم. بروکر در آینه سیاه از فضای فکری اخلاق برای دنیای مدرن استفاده میکند، جایی که بزرگترین نوآوریها و تاریکترین غرایز بشریت با هم برخورد میکنند. از ویژگیهای شاخص فیلم نگاهی انتقادی به رابطه انسان و فناوری، مستقل بودن داستان هر قسمت و امکان تعامل است. البته نوشتار حاضر کنکاشی اجمالی از کل قسمتهای پخششده سریال است؛ این در حالی است که هر قسمت بهطور جداگانه و مفصل ظرفیت واکاوی نقد و بازتعریف دارد.
نقد و بررسی
این مجموعه در هر پنج فصل آشفتگی ایجادشده در دنیای آینده را با معرفی فناوری جدید به تصویر میکشد. هر قسمت نشان میدهد که چگونه فناوریهای جدید زندگی افراد را کنترل میکنند. کنترلی فراگیر شامل دولت، ارتش، متخصصان بهداشت، شهروندان بزرگسال و کودک و درنهایت حتی کنترلی بهواسطه یک رابطه تعاملی شهروندیِ نامعقول. به نظر میرسد سه ویژگی شاخص برای فیلم میتوان برشمرد:
1- نگاهی انتقادی به رابطه انسان و فناوری.
2- مستقل بودن داستان هر قسمت و امکان تعامل گسترده.
3- به متن آمدن بینندهای که در حاشیه قرار داشت. در مسیر فیلم بیننده از یک تماشاگر صرف به یک انتخابگر تبدیل میشود.
نگاه مسلط بر کل فیلم القای نگرانی نسبت به آینده است. در این فیلم استفاده از فناوریهای نوآورانه برجسته میشود و نشان میدهد که چگونه این فناوریها میتوانند جامعه بشری را تغییر دهند. خطوط طرح شامل امنیت شخصی و ملی، نفوذ رسانههای اجتماعی، هوش مصنوعی، واقعیت مجازی، فناوریهای نظامی و همسریابی آنلاین است. میانرشتهای بودن این فیلم از نکات برجسته آن است، زیرا مخاطبان آن علاوه بر جامعهشناسی با چالشهای متنوعی ذیل فلسفه دین، فلسفه حقوق، فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق روبهرو میشوند. این فیلم جهانی با فناوری پیشرفته را به ما نشان میدهد.
در نقد و بررسی این مجموعه پاسخ به سوالات ذیل مورد توجه قرار گرفته است:
1- آینه سیاه تا چه حد ساختگی و غیرواقعی در نظر عموم تصور میشود؟
2- تا چه اندازه بعد «دیستوپیای»3 آن در روند موفقیت فیلم نقش داشته است؟
3- پیام سریال «آینه سیاه» توسط مخاطبان آن چگونه تفسیر و بازتعریف میشود؟
برخی از نکات محوری این مجموعه
اصلیترین عنصر مورد بهرهبرداری این فیلم تسلط دو آموزه کنترل و انضباط در آینده است. به نظر میرسد چهارچوب نظری فیلم، سالها قبل در طرح معروف «میشل فوکو»4 در پیدایش «جامعه انضباطی»5 مطرح شده است. گفتمانهایی که به فهم خاستگاههای تاریخی و توسعه جامعه مدرن عمدتا شهری مربوطند، جامعهای كه در آن، «فضاهای انضباطی» از طریق کاربست دانش/ قدرت برای پرورش، القا و ترویج ارزشهای بورژوایی «متمدنانه» آفریده میشوند. به عقیده فوکو با گسترش مکانیسمهای انضباطی، «جامعه انضباطی» پدیدار شد. جامعه انضباطی وی با سه فراگرد کلی همراه بود.
1- فناوریهای انضباطی قدرت، فرآیند انباشت سرمایه را پرشتاب کردند.
2- از لحاظ حقوقی و سیاسی فناوریهای انضباطی در درون ساختارهای حقوقی و سیاسی تعبیه شدند و در پس ظاهر برابری حقوقی، شبکهای از قدرتهای خرد و کوچک گسترش یافت. روابط قدرت بنیاد این ظاهر حقوقی را تشکیل میدادند و ضامن اطاعت و فرمانبرداری بودند.
3- از لحاظ علمی، با گسترش فناوریهای انضباطی، روابط متقابل میان اعمال قدرت و تشکیل دانش، افزایش یافت. نهادهای انضباطی دستگاههایی بودند که در آنها روشهای گردآوری و ایجاد اطلاعات و دانش، وسیلهای برای اعمال سلطه میشد.6
در جامعه انضباطی، نظم از طریق فناوریهای کنترلی همچون تفکیک فضا، مدیریت زمان، محبوس کردن، مراقبت و سیستم امتحان که انسانها را بهمنظور بههنجار ساختن رفتار اجتماعی دستهبندی میکنند، حفظ میشود. اگر نهاد نمونه در جوامع سنتی مبتنی بر قدرت پادشاه بود، در جامعه انضباطی، ارتش، کارخانه، بیمارستان و زندان صاحب قدرت است. حفظ نظم بیش از آنکه توسط سلسلهمراتبی از فرمانروا و فرمانبردار باشد، بهوسیله دستگاهی از فنون و گفتمان انضباطی انجام میشود. قدرت در سامان انضباطی بیش از آنکه به شکل سرکوب تجلی کند، در تولید سوژهها یا خویشتنهای اجتماعی نمود مییابد که حکم ابژه کنترل بههنجارساز را دارند.7
موضوعات فیلم بهشدت با فناوری امروز مرتبط هستند. بهعنوانمثال، مردم به یکدیگر از یک تا پنج ستاره امتیاز میدهند و میانگین کلی رتبهبندی، موفقیت شما را در زندگی تعیین میکند. هر تعاملی فرصتی برای رتبهبندی و باز رتبهبندی فراهم میکند. داستان فیلم اثرات این امتیازدهی را بر روی یک فرد بررسی میکند، مانند لایک در اینستاگرام. البته امتیازات فراتر از شبکه کار میکنند و زندگی شما را در واقعیت تعیین میکنند. نمرات میتوانند از سوی آشنایان یا افراد ناشناس باشند و تأثیر نمره بد میتواند مخرب باشد. به همین دلیل، همه ساکنان این جهان سعی میکنند طبق معیارها رفتار کنند، مهربان باشند و «عالی» به نظر برسند. درحالیکه درواقع چنین نیستند. شخصیت فیلم به نام «لسی» کاملا مشروط است. او غذای خود را انتخاب نمیکند، مثلا کیکی را که همراه قهوهاش است دوست ندارد اما برای اخذ امتیاز و پیشرفت در اجتماع اعتراضی نمیکند. در اپیزودی که موارد فوقالذکر از آن گرفته شده است، مردم در حال رقابت برای رتبهبندی در یک دنیای فوقالعاده بیهوده با محوریت رسانههای اجتماعی هستند. هر تعاملی که باکسی دارید به معنای رتبهبندی شدن است؛ بنابراین بهتر است در هر زمان بهترین رفتار را از خود نشان دهید. نمونه بارز ضربالمثل «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.»
محافظهکاری، تسلیم، نفاق درونی و بیرونی و شهروندی بیتفاوت نسبت به مطالبات خود و اجتماع مؤلفههای این اپیزود برای لزوم زندگی در جامعه مدنی در دنیای مدرن است زیرا اگر چنین رفتاری نداشته باشید، امتیازتان کم میشود و نهایتا یک فرد مطرود و منفور تلقی خواهید شد. شرطیسازی و این شیوه جدید بازیگری و دروغگویی شدید باعث میشود که انسانها بهمثابه بازیگران واقعی جهان سرمایهداری نتوانند از عهده چالشهای واقعی زندگی برآیند و از ترس از دست دادن امتیازات خود، آنچه را که فکر میکنند، با صراحت و آزادگی بیان نمیکنند. آینه سیاه ما را در فیلترهای زندگی واقعی غوطهور میکند، فیلترهایی که برای رسیدن به شهرت، ثروت و قدرت با رغبت آن را میپذیریم. در پایان، هنگامیکه «لسی» در حاشیه قرار گرفت و طرد شد بالواقع آزاد شد، توانست فریاد بزند و خودش باشد.
نابودی عشق و بنیان خانواده یکی دیگر از نکاتی است که در اپیزودهای مختلف آن بهگونهای به تصویر کشیده شده است. مثلا قسمتی از این سریال عشقورزی و جفتیابی سیستماتیک را به تصویر میکشد (آشنایی و رابطه دنی و کارل بهواسطه یک بازی به نام Striking Vipers که توسط فناوری واقعیت مجازی بازسازیشده است، شکل میگیرد).
با یک کلیک با یک نفر ارتباط برقرار کنید. بدون نگاههای ظریف، بدون برخوردهای روحی و جسمی، بدون در نظر گرفتن تعهدات و مسئولیتهای گذشته و آینده. عشق بهمثابه اعداد آنهم از نوع اعداد صحیح! در ظاهر مشمئزکننده و مانند یک بازی نفرتانگیز است. نزدیک شدن به کسی از طریق یک برنامه محافظتشده، یک نزدیکی واقعی نیست. بهراحتی با یک محاسبه نادرست متلاشی میشود. ذیل همین موضوع در فصل دوم مشاهده میکنیم، «مارتا» زنی که همسر خودش را در یک حادثه از دست داده است تصمیم به بازنمایی و زنده کردن او در یک کالبد مصنوعی برگرفتهشده از سوابق و فعالیتهای همسرش در اینترنت و شبکههای اجتماعی میگیرد اما نتیجه آن به چالش کشیدن عشق، تشکیل خانواده و فرزندی است که در راه است. از این منظر، انسان پسامدرن با یک سوال چالشبرانگیز روبهرو میشود: (عشق و رابطه بهواسطه فناوریها به طرز حیرتانگیزی آزادانه و فانتزی است).
بعد از تبیین نقش سیستم کنترل و انضباط برای اعمال قدرت، از ملزومات دیگر نظام سلطه «سیاست ترس» است. هر داستان با یک وجه از فناوری معاصر یا آینده آغاز میشود و به یک نتیجهگیری اغلب ترسناک میرسد. یک تعقیب و گریز دائمی وجود دارد. برای نمونه یک تراشه به همه اجازه میدهد همه خاطرات خود را مرور کنند. یا فرضیهای که سربازان دشمنان خود را، هرچند بسیار انسانی، مانند زامبیها میبینند. در فصل چهارم که به کارگردانی «جودی فاستر» تهیه شد، یک مادر ترسو و عصبی برای محافظت از دخترش او را توسط یک میکروچیپ کنترل میکند. تراشهای برای نظارت و تسلط بیشتر بر حوزه خصوصی و عمومی انسان. برای تصویر کشیدن این فناوری مادری که نگران فرزندش است برای جلوگیری از گمشدن وی تراشهای به نام Arrange را در بدن او نصب میکند، اما این تراشه همان ابزار انقیاد و سلطه بر انسان است. سیاست ترس امروزه ابزاری گسترده برای نفوذ است. بهعنوانمثال، یکی از پیامدهای مستقیم حملات 11 سپتامبر 2001، ظهور فرهنگ ترس و حتی وحشت بود. بااینحال، ترس در جوامع ما فقط با وقایع غمانگیز و پراکنده در این مقیاس ارتباط ندارد. اکنون در جامعه از طریق گفتارهای مختلف باهدف تاکید بر جنبههای منفی و نه مثبتِ واقعیت، ترس و نومیدی و تسلیم گسترش مییابد. ترس و به دنبال آن، نظارتهای هنجارساز، تلقینی است که از طریق شبکههای ارتباطی در سطح جهان منتشر میشود.
قسمتی از این فیلم وجود لنزهای تماسی به نام Grain را به تصویر میکشد که امکان فیلمبرداری و ضبط دائمی آنچه توسط شخص دیده میشود را ممکن میکند. چهکسی آنها را میپوشد؛ این عینکها امکان پاک کردن خاطرات شخص بهدلخواه و تجسم مجدد آنها را برای بررسی دقیق جزئیات آنها فراهم میکند. خاطرات نیز بهصورت یکپارچه طراحی میشوند و بنابراین میتوانند برای دیدن همه نمایش داده شوند. در اپیزود موردنظر، این فناوری بهطور قابلتوجهی در زندگی شخصیتهای اصلی تداخل میکند و موجب نابودی پیوند و وابستگی بین آنها میشود. در اپیزودی از فیلم به موضوع دخالت و تسلط دولت بر ذهن و زندگی شهروندان همراه با همان القای «سیاست ترس» اشارهشده است. دولت موردنظر میخواهد دستهای از افراد را که برای جامعه خطرناک تلقی میشوند، نابود کند و برای اجرای این طرح، اجازه میدهد تا تراشهای به نام «MASS» را در مغز سربازان مشغول به کار قرار دهند تا تصورات آنها را اصلاح کنند؛ بنابراین، ارتش بیش از آنکه انسانهای گفتهشده را آنگونه که هستند، درک کند، آنها را بهعنوان هیولاهایی ترسناک درک میکند که بهراحتی بهعنوان عناصر مضر قابل تفسیر هستند و بنابراین بهراحتی از بین میروند. میتوان این جمعیت را به روشی ریشهکن کرد که با ادراک کسانی که دستورات را دریافت میکنند، بدون اختلاف و سوال، سازگار باشد. در پایان قسمت، خواهیم فهمید افرادی که باید ریشهکن شوند، درواقع شهروندانی هستند که ژنهای ناخواسته دولت موردنظر را حمل میکنند و دولت با این روش قصد نابودی انسانهایی را دارد که در جریان مخالف قرار دارند؛ سرکوب هر صدای معترض و مخالف. نمود کارکرد تراشه MASS را در مغز سربازان آمریکایی هنگام کشتار در افغانستان، عراق و سوریه بهخوبی میتوان مشاهده نمود. مغزهایی که به دیگری بهعنوان دشمن و تروریست یا همان «Roach»8 که باید زیر پا له شود مینگرند. به نظر میرسد از منظر اندیشههای فلسفی معاصر در کنار آرای میشل فوکو میتوان فیلم را در چهارچوب نظری ژان بودریار9 نیز واکاوی نمود. وی در آثاری چون «وانمودهها و وانمود»10 روند گسترش امر غیرواقعی بهمثابه یک امر واقعی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در جامعه مدرن مطرح میکند. اصطلاح «شبیهسازی» بودریار به ایده خلق یک واقعیت اشاره دارد، اما این یک واقعیت بازتولید شده براساس شبیهسازی نشانهها است. واقعیت شبیهسازیشده چنان واقعی به نظر میرسد که نمیتوان واقعیت را از شبیهسازی جدا کرد. درواقع شبیهسازی بر واقعیت مسلط است؛ «هرگز واقعیت دیگر فرصتی برای تولید خود نخواهد داشت»، زیرا شبیهسازی تمام آنچه هست وجود دارد. در این لحظه، شبیهسازی مقدم بر واقعیت است. بودریار به آن «ابر واقعیت»11 میگوید. در جهان فراواقعیت قادرند به هر رویداد اصیل یا غیراصیل شکل دهند یا آن را فیلتر کنند و بهصورت گسترده نمایش دهند.
بودریار در کتاب «روح تروریسم»12 و «آمریکا»13 حادثه 11 سپتامبر 2001 و قدرتِ جهانی آمریکا را از همین منظر واکاوی میکند و به چالش میکشد. او میگوید «آمریکا نه رویاست نه واقعیت. نوعی حاد واقعیت است... شاید تنها فردی اروپایی بتواند حقیقت آمریکا را دریابد، چون او وانموده کامل را در اینجا کشف خواهد کرد... آمریکا یک تصویر تمامنگار غولپیکر است.» دنیای ابرواقعیت توسط کد و فنّاوریهای نوآورانه، بهویژه فنّاوری رسانهای ساخته و پرداخته میشود. سلطه رسانه و سلطه کدها. البته بهواسطه این سلطه واقعیات شبیهسازیشده از صفحه مانیتور و شبکههای تلویزیونی به بستر جامعه سرایت میکند.
همانگونه که اشاره شد، قسمتی از فیلم یک بازی آنلاین است که مردم را درگیر خود میکند تا حسابهای رسانههای اجتماعی افراد دیگر را با هشتگهای «نفرت» هدف قرار دهد. سپس حشرات مستقل هواپیماهای بدونسرنشین مانند پهپادها در پایان هرروز فردی را که بیشترین تعداد هشتگ را دارد حذف میکنند. بهراستی چه کسی پشت این «بازی» است؟
این توییتهای مرگ و نفرت در فصل سوم سریال همان ابرواقعیتهای ژان بودریار هستند. #DeathTo تشویق دیگران به مشارکت برای قضاوت در فضای مجازی است. هشتگ DeathTo شبیهسازی است که صرفنظر از معنای واقعی هشتگ، توسط کاربران توییتر مصرف، تکثیر و مبادله شده است. افرادی که در فصل سوم به قتل میرسند همگی هدف نفرت رسانههای اجتماعی هستند. مثلا فردی به نام جو پاورز یک زن معلول را موردانتقاد قرار داده بود. یا مقتول دیگر یک خواننده رپ است که در یک برنامه تلویزیونی کودکی را به سخره گرفته بود و امثالهم. درواقع در این قسمت توییتها داور نهایی امر عمومی هستند. آنها هستند که «واقعیت حاد» یا همان ابرواقعیت را جهانی میکنند.
بر این اساس فیسبوک و توییتر، پیوند حوزه خصوصی و حوزه عمومی را براساس اهداف ازپیشتعیینشده تعریف میکنند. از ورای این سریال میتوان درک کرد که چگونه فضای مجازی امر سیاسی را در بستر جامعه جهت میدهد. از این منظر مسیرِ عشق تا نفرت، تبعیت تا نافرمانی، مشروعیت تا عدم مشروعیت و در نهایت حذف و نابودی سیاستورزی و گفتمانی که منفور مخاطبان رسانههای اجتماعی قرارگرفته است، بهمراتب کمهزینهتر، وسیعتر و سریعتر خواهد بود.
سخن آخر
چارلی بروکر در تمام 19 قسمت این سریال یک پیام را به مخاطبان خود بهخوبی ارسال کرد؛ فناوریها میتوانند زندگی انسان را کنترل کنند و شما برای ادامه زندگی باید این واقعیت را بپذیرید؛ یعنی همان هژمونی فناوری بهوسیله ابزار قدرتمند رسانه. این فیلم براساس یک «دیستوپیا» کامل چهارچوببندی شده است؛ یعنی به تصویر کشیدن جامعهای خیالی که پلیدیها و رذایل آن با هدف عبرتآموزی اخلاقی یا سیاسی به تصویر کشیده میشوند؛ یعنی نقطه مقابل یوتوپیا یا همان مدینه فاضله در مقابل مدینه فاسده. مجموعه آینه سیاه علاوهبر ژانر دیستوپیایی، این پتانسیل را دارد که بهعنوان آینده ما تفسیر شود. این سریالها گاهی واقعبینانه و گاهی آیندهنگرانه هستند اما همیشه معتبر هستند به این معنا که تماشاگر میتواند با هر قسمت آن همذاتپنداری کند؛ و این یکی مهمترین علل موفقیت سریال است.
موضوع نگرانکننده تماشای آینه سیاه این است که -صادقانه باید گفت- میدانیم هر یک از سناریوهای آن کاملا تخیلی است، بااینحال این را هم میدانیم که چقدر به واقعیت نزدیک است و نهایتا ما چقدر به این واقعیتها نزدیک هستیم. فناوریهایی که در این فیلم در سال 2011 تنها بهمثابه یک فیلم علمی-تخیلی بود، در حال حاضر در اواخر سال 2020 نهتنها به یک واقعیت بلکه به جزء لاینفکی از زندگی ما مبدل شده است. کووید 19 و شیوع بیماری کرونا استفاده از تکنولوژی دانش برای اعمال قدرت و سلطه را مشروعیت بخشید. در حال حاضر کنترل رفتوآمد شهروندان، مراودات، چگونگی برگزاری مراسم و مناسک و امثالهم به بهانه جلوگیری از شیوع بیماری امری عادی تلقی میشود. بیشک جهان سلطه در طول حیات سیاسی خود چنین پیروزیای را تجربه نکرده بود. ادغام حوزه خصوصی در حوزه عمومی بهمثابه یک امر سیاسی-اجتماعی همان پیامی است که آینه سیاه در پی القای آن به مخاطب بود. روندی که دولت-ملتها براساس ضرورت به اختیار و تمنا تن به انقیاد دهند. حتی خواهان تسریع در ابداع نوآوریهایی هستند که بیشازپیش در امر کنترل و انضباط جهانی کارآمد باشد. با ادامه فاصله اجتماعی جهانی به دلیل ویروس کرونا، افراد و دولتها بیشازپیش به فناوری اعتماد میکنند. بهعنوانمثال، در سنگاپور از یک سگ رباتیک ساختهشده به نام Boston Dynamics استفاده میشود که به گشتزنی در یک پارک محلی میپردازد که رعایت فاصله اجتماعی افراد را کنترل میکند. رباتهایی که در رستوران از میهمانان پذیرایی میکنند؛ رباتهایی که از بیماران پرستاری میکنند؛ پوچی گفتمان فضیلت ارسطویی و سردرگمی روایت مناسبات اخلاق و سیاست. به نظر میرسد عنوانِ حکمرانی و شهروندی دیجیتال یا همان سیاستورزی بیفضیلت برای چنین جامعهای است. تسلط و کنترل، انضباط و انقیاد، قوانین غیرمنعطف، کامل، بدون نقص، نه تنفری نه عشقی. استواریِ تمام ابعاد زندگی بشر بر پایه نوآوریهای تکنولوژیکی؛ جامعهای بدون هیچ روایتی از آرمان، دین، سنت، تاریخ و فرهنگ. بااینحال، در این مجموعه، جامعه فردا اغلب به طرز غمانگیز و ترسناک به تصویر کشیده میشود، بهگونهای که میتوان آن را آینه سیاه توصیف کرد. البته با تبعیت و همراهی از روند نوآوریهای فناورانه احتمالا میتوانیم بهعنوان یک شهروند سربهراه به حیات خود بدون دغدغه ادامه دهیم. جامعه مدنی تهی از سیاستورزی اخلاقی و شهروند مطالبهگر. آینه سیاه ژانری است که متشکل از صحنهپردازی یک جامعه خیالی نزدیک به زمان حال است. یک واقعیتِ زمانمند. منازعات نوظهور، راهکارهای نوین میطلبد. راهکارهایی براساس عقلانیت مبتنیبر دانش و ارزشهای تبیین در جوامع. در پایان با فرازی از گفتمان رهبرمعظمانقلاب اسلامی این نوشتار را به پایان میبرم.
«فضای مجازی بهاندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد و عرصه فرهنگی عرصه جهاد است. اگر از فضای مجازی غافل شویم، اگر نیروهای مومن و انقلابی این میدان را خالی کنند، مطمئنا ضربه خواهیم خورد و هرکس بهاندازه وسع و توان و هنر خود باید در این میدان حضور یابد. حضور در این فضا باید یک حضور جریانساز باشد، ضمن اینکه بهترین راه، شناسایی و ارتباط با گروههای موثر فرهنگی و یافتن سوالها و سرنخهای فکری آنان، استفاده از فضای مجازی است.»14
1 - Black Mirror(2011-...)
2- Netflix
3 -Dystopia
جامعهای خیالی که پلیدیها و رذایل آن باهدف عبرتآموزی اخلاقی یا سیاسی به تصویر کشیده میشوند. این واژه اولین بار توسط
جان استوارت میل، فیلسوف انگلیسی، در ۱۸۶۸ و متضاد اتوپیا (آرمانشهر) مطرح شد.
4 - Paul Michel Foucault(1926-1984)
5 - Disciplinary Society
6- رابینو و دریفوس، پل، میشل فوکو، فراساختارگرایی و هرمنوتیک.
7- سیدمن، کشاکش آراء در جامعهشناسی
8 - سوسک
9 - Jean Baudrillard(1929-2007)
10 - Baudrillard, Jean,Simulacra and Simulation (1994)
11 - Hyperreality
12- ژان بودریار، روح تروریسم، ترجمه کامران برادران، انتشارات چترنگ، 1395
13 - ژان بودریار ترجمه عرفان ثابتی. نشر ققنوس، 1384
14 - https://www.yjc.ir/fa/news/6812382
درباره نویسنده: دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی - پژوهشگر مرکزمطالعات علمی استراتژیک خاورمیانه ، انجمن جامعهشناسی سیاسی ایران - عضو گروه اندیشه سیاسی بسیج اساتید مسلمان - بسیج اساتید دانشگاه آزاد پردیس