سید مهدی طالبی، خبرنگار گروه بینالملل: روز گذشته نظامیان گابن با لغو انتخابات فرمایشی ریاستجمهوری این کشور دولت را منحل کردند. با اعلام این خبر علی بونگو که از سال 2009 تاکنون قدرت را در این کشور در دست داشت، از سمت موروثی خود برکنار شد. پدر وی عمر بونگو از سال 1964 تا زمان مرگ و انتقال قدرت به پسرش در سال 2009 به مدت 45 سال قدرت را در دست داشت. خاندان بونگو که 59 سال در راس قدرت قرار داشتهاند درحالی از 1964 گابن را زیر یوغ فرانسه برده بودند که این کشور در سال 1960 از پاریس استقلال یافته بود. خاندان بونگو با ایجاد دیکتاتوری پایدار در گابن راه هرگونه تغییری را در این کشور بسته بود و درنهایت نیز این نظامیان آموزشدیده توسط غرب بودند که از تحقیر کشورشان به تنگ آمده و علیه منافع این جبهه دست به اقدام زدند.
مردم همانند نیجر با حضور در خیابانها از ساقط شدن ساختار وابسته به غرب اعلام حمایت کردهاند بدون آنکه حاکم ساقط شده پیشین اندکی حامی برای اعتراض به اتفاق رخداده، داشته باشد. در گابن گلولهای به کسی شلیک نشده اما دیکتاتور بونگو نیز حامیای برای سینه سپرکردن در برابر مخالفانش ندارند؛ چه اینکه کسانی که وی را برکنار کردهاند تماما از طرفداران و منصوبان وی هستند، از جمله وفادارترین افراد در گارد ریاست جمهوری. در سالهای اخیر گینه کوناکری، مالی، بورکینافاسو، چاد، آفریقای مرکزی و نیجر با قیام علیه دولتهای وابسته به غرب و یا رویگردانی از این مجموعه ضربهای سخت به آمریکا و متحدانش وارد آوردهاند. پیوستن گابن به این دسته از کشورها درحالیکه غرب هنوز از شوک تحولات نیجر خارج نشده بود، میتواند منجر به خارج شدن اوضاع از کنترل این مجموعه شود. از همین رو در این گزارش به بررسی جامع ابعاد قیامها علیه غرب در جهان پرداختهایم.
تبعات قیامها بر غرب
وقوع شورشها در آفریقا بهعنوان حیاطخلوت اروپا و آمریکای لاتین بهعنوان حیاطخلوت آمریکا، مجموعه غرب را با تبعاتی بزرگ مواجه خواهد کرد؛ چه اینکه اگر آنها فاقد اهمیت چندجانبه بوده و فقط به لحاظ امنیتی اهمیت داشتند تسلط امنیتی غرب بر این مناطق تاکنون بهطور کامل فرونریخته تا نگرانی و ناراحتی شدید آنها با اتکا به دلیلی مانند احتمال بروز مشکلات امنیتی قابل توجیه باشد. مهمترین تبعاتی که غرب با توجه به شورشها با آنها روبهرو میشود، به این ترتیبند:
1 رهایی کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتینی از سلطه غرب باعث روحیه گرفتن جمعیتهای ساکن در غرب میشود که ریشهشان به این کشورها بازمیگردد. این مساله بهطور خاص اروپا و بهطور ویژهای فرانسه را تحت تاثیر قرار خواهد داد. همچنین پس از هر دور مقابله دولت فرانسه با جنبشهای فرانسویان آفریقاییتبار و مهاجران، احتمال دارد کشورهای آفریقایی همتبار با معترضان با آنان ابراز همدردی کرده و درمقابل اقدامات پاریس موضعگیری کنند.
2 جریانات مهاجر در اروپا و فرانسه که طی تحرکات اخیر خود موفق به جلب بخشی از جریانات بومی فرانسه شدهاند، پس از تقویت جایگاهشان پیوندهای مستحکمتری با این جریانات برقرار خواهند کرد؛ تحولی که میتواند ضمن تضعیف سیاست دگرهراسی دولت برای سرکوب جنبش آفریقاییتباران، بر موقعیت آنها در اتصال با حمایت بومی بیفزاید.
3 غرب با چند نقطه حساس مواجه شده است. برای مدتی غرب تنها در غرب آسیا حضور داشت اما با فروکش تنشها متوجه شرق آسیا شد. با اینحال حمله روسیه به اوکراین شرق اروپا را نیز از اهمیت بالاتری برخوردار ساخت. اگر غرب برای تمرکز بر پروندهای، از منطقهای روی برگرداند در آن بهطور قطعی شکست خواهد خورد. اگر توجه غرب به مناطق بحرانی جدیدی که اخیرا روی میز قرار گرفتهاند مانند آفریقا جلب گردد، شکستهای بزرگی را در شرق اروپا یا حتی غرب آسیا دریافت خواهد کرد.
تبعات تجاری
از دست رفتن آفریقا، ضربهای بزرگ به مواهب اقتصادی غرب است چه اینکه رفاه موجود در این مجموعه به میزان زیادی بر غارت جهان متکی است؛ هرچند بیشتر توسعه فناوریها دلیل تمام این موفقیتها تبلیغ میگردند.
1 از دست رفتن کشورهای غرب آفریقا مانند نیجر که منابع قابلتوجهی مانند اورانیوم دارند، از طریق افزایش قیمت بر کاهش رفاه در غرب اثرگذار است.
2 از آنجا که کشورهای قیامکرده شرکتهای فرانسوی را عامل و دنباله استعماری پاریس تلقی کرده و این نگاه را به دیگر شرکتهای غربی نیز دارند، فرصتهای اقتصادی این کشورها در آینده بیشتر در اختیار کشورهای غیرغربی قرار خواهد گرفت.
3 اروپا با توجه به افزایش سطح رفاه و کاهش جمعیت، به نیروی کار لازم برای پوشش امور خدماتی دسترسی ندارد؛ موضوعی که در سال 2021 باعث شد انگلیس دچار بحران کمبود راننده کامیون شود. این امر موجب گشته در غرب شرکتهای فناور به سمت توسعه کامیونها و تریلرهایی بروند که بدون سرنشین هستند. با این حال برخی توسعه چنین تجهیزاتی را انحراف منابع میدانند زیرا معتقدند چنین مشکلاتی با جذب نیرو از کشورهای دیگر قابل حل است.
قاره سبز که با مشکل نیروی کار مواجه است، اگر با تثبیت جمعیتهای پیرامونی خود روبهرو گردد، با بحران عمیقتری مواجه خواهد شد.
اثر بر غرب آسیا
وقوع تحول در نیمه شمالی آفریقا که پیوستگیهایی مذهبی و فرهنگی با غرب آسیا دارد، اثراتی نیز در غرب آسیا خواهد داشت.
1 ایران سیاست خود را اخراج آمریکا از منطقه بهویژه به لحاظ «نظامی» عنوان کرده است. تضعیف حضور نظامی آمریکا در مناطق پیرامونی غرب آسیا میتواند به سهولت در اخراج واشنگتن از منطقه منجر گردد.
باید توجه داشت هرچند تجهیزات آمریکا از مرزهای دریایی و هوایی به منطقه وارد میشوند، اما اتصال زمینی به منطقه برای واشنگتن برای روزهای سخت درگیری حائز اهمیت است. بر همین اساس رژیم نقش سرپل را در غرب آسیا برای آمریکا ایفا میکند تا درصورت بروز اختلالات عمده در منطقه ارتش آمریکا بتواند از طریق پایگاههایش در اروپا در فلسطین اشغالی نیروهای خود را تخلیه کرده و به سراسر منطقه ارسال کند.
2 ایران به دنبال گسترش نفوذ منطقهای خود به ماورای غرب آسیا است که در این سیاست آفریقا نقشی بزرگ دارد. ساقط شدن دولتهای وابسته به غرب فرصت بیبدیلی برای تهران است تا از طریق تقویت موضع این دولتها بتواند نفوذ خود را گسترش دهد. کشورهای آفریقایی به مشورتهای همهجانبه تهران و همچنین امکاناتی که ایران میتواند در اختیار آنان قرار دهد، نیاز دارند. تامین سوخت، تامین تسلیحات، تامین تجهیزات و مشورت برای نگهداری و توسعه زیرساختها از این دسته نیازها هستند.
3 سقوط وابستگان به غرب زمینه فعالیتهای تجاری صهیونیستها در آفریقا را نیز از بین برده و رژیم را بیش از پیش تضعیف میکند. رژیم فعالیتهای اقتصادی کلانی در آفریقا دارد که شامل بهره بردن از معادن بهویژه فلزات سنگین، فروش تسلیحات، ایجاد زیرساختهای آبی، کشاورزی و بهداشتی و حتی قاچاق انسان میشود. تلآویو به لحاظ سیاسی نیز به دنبال استفاده از آرای کشورهای آفریقایی در سازمانهای بینالمللی برای شکستن فضای انزوای خویش است.
4 گردش کشورهای آفریقایی که بخشی از جهان اسلام و جهان عرب به حساب آمده و در مجاورت غرب آسیا قرار دارند، میتواند بر گردش متحدان آسیایی آمریکا به سمت چندجانبهگرایی اثر گذاشته و چنین روندی را تشدید کرده و از گسترش اعضا برخوردار سازد.
آینده اروپا
وضعیت برای اروپا بدتر از وضعیت آمریکاست. اروپا ضمن آنکه درحال مشاهده خارج شدن غرب آسیا و آفریقا بهعنوان سرزمینهای پیرامونیاش از نفوذ خود است، توسط روسیه مورد حمله قرار گرفته و آمریکا نیز این قاره را به خود وابستهتر ساخته است.
این مساله نشان میدهد افول اروپا سریعتر و بدتر از آمریکا در حال وقوع است و قاره سبز در برخی موارد چارهای به جز سپرانداختن نخواهد داشت. مقامات قاره سبز نیز این نکته را دریافته و برای همین برخی مانند فرانسه نسبت به چین و حتی روسیه منعطفتر از آمریکا و محور نزدیک به آن موضعگیری میکنند.
وضعیت قدرتهای شرقی و آفریقا
قدرتهای شرقی شامل چین، روسیه و ایران به همراه متحدانشان در عرصه جهانی مانند آفریقای جنوبی و برزیل، بهطور ویژه خواهان جلب همکاری آفریقا برای مدیریت جهان هستند.
گروه بریکس که در سال 2009 توسط چهار کشور چین، روسیه، هند و برزیل تشکیل شد بلافاصله در سال 2010 آفریقای جنوبی را بهعنوان نخستین کشور آفریقایی در ساختار خود جای داد. در سال جاری نیز که 6 عضو جدید به بریکس پیوستند، یکسوم آنها شامل مصر و اتیوپی از آفریقا بودند. با پیوستن این دو کشور به آفریقای جنوبی، یکسوم اعضای این گروه آفریقایی خواهند بود.
آیا تغییر دولتهای وابسته تنها مشکل غرب در آفریقاست؟
سرنگونی پیدرپی دولتهای وابسته به غرب تنها مشکل غرب در آفریقا نیست. این کشور در کنار این سقوطها، با معضلات پیچیدهتری نیز دستوپنجه نرم میکند. بهطور کلی مشکلات کنونی غرب در آفریقا که بروزی شدید دارند شامل موارد زیر است.
1 کشورهای بسیاری مانند کشورهای حاضر در غرب آفریقا علیه دولتهای وابسته قیام کرده و آنها را سرنگون ساختهاند.
2 مصر که مدتها متحد انحصاری آمریکا بود، با شکستن این قاعده دست به گسترش ارتباطات خود با چین، روسیه و اخیرا محور مقاومت زده است.
3 در روزهای اخیر به دنبال برملا شدن دیدار نجلا منقوش، وزیر خارجه لیبی با الی کوهن، وزیر خارجه رژیمصهیونیستی در رم پایتخت ایتالیا، ملت لیبی بلافاصله پس از انتشار خبر به سرعت و شبانه قیام کردند. این قیام باعث شد نخستوزیر لیبی به سرعت وزیر خارجه خود را از کار برکنار کند. منقوش نیز با هراس از دستگیری به استانبول گریخته و سپس به لندن فرار کرد. به دنبال این واقعه بسیاری تاکید کردند روند عادیسازی در آفریقا شکست خورده است. یکی از شواهد آن اظهارات قیس سعید، رئیسجمهور مشکوک تونس بود که کشورش یکی از گزینههای عادیسازی روابط با رژیم بوده، تحت نفوذ شدید غرب است و صهیونیستها نیز در آن رفتوآمد دارند. میزان این حضور به اندازهای است که آنها تحت حمایت نیروهای امنیتی تونس با هماهنگی دستگاههای اطلاعاتی غربی دارای مناطق اختصاصی خود در تونس هستند. در اردیبهشت ماه سال جاری بود که دو تن از این صهیونیستها به دنبال حمله یک عضو ارتش تونس به آنها در کنیسهشان در جزیرهای در تونس کشته شدند. هراس از قیام مردمی باعث شده قیس سعید تاکید کند اصلا عادیسازی جزء واژگان وی نیست.
آیا مسیر در آفریقا طی شده است؟
باید توجه داشت با وجود برکناری دولتهای وابسته، حمایت مردم و قدرت بالای نظامیان، همچنان کشورهای غربی در کشورهای گردش کرده از این جبهه، دارای نیرو و تجهیزات قابل توجهی بوده، دارای تسلط اطلاعاتیاند و کماکان به تعدادی از متحدان خود در این کشورها دسترسی دارند. با اتکا به این تهمانده از قدرت است که کادر دیپلماتیک فرانسه علیرغم درخواست دولت نیجر نسبت به خروج از این کشور مقاومت میکنند. دولت نیجر به همین دلیل ارائه هرگونه خدمات به سفارت و پایگاههای نظامی فرانسه را متوقف کرده و از مردم و شرکتهای این کشور خواسته تا هیچ یک از نیازهای آنها را برطرف نسازند؛ اقدامی که برای مجبور کردن فرانسه به خروج از نیجر صورت گرفته است.
قیامها چه اثری بر فرانسه دارند؟
دولتهایی که به جای یک ملت بر چندین ملت حکومت میکنند، با لفظ تاریخی امپراتوری خطاب میشوند. با این وجود بسیاری از قدرتها حالت امپراتوری خود را از دست دادهاند. روسها با برچیده شدن دیوار برلین در سال 1989 بلوک شرق یا نیمه شرقی اروپا را از دست دادند اما همچنان با وجود شوروی و جمهوریهایش، یک امپراتوری تلقی میشدند. پس از فروپاشی این سازه در سال 1991، روسها همچنان از طریق تسلط نصفهونیمه بر جمهوریهای استقلال یافته حالت امپراتوری کشورشان را حفظ کردند اما پس از قضایای اوکراین و رویگردانی جمهوریهای استقلالیافتهای مانند ارمنستان یا قزاقستان از روسیه، دیگر این کشور با وجود قدرتمندیاش، یک امپراتوری نیست.
فرانسه نیز با وجود کاهش شدید قدرتش طی جنگهای جهانی اول و بهویژه دوم، با تسلط بر آفریقا بهعنوان اصلیترین نقطه استعماری این کشور، تاکنون حالت امپراتوری خود را حفظ کرده بود. حالا با قیام آفریقا، پاریس نیز درحال از دست دادن حالت امپراتوری خود است.
اگر روسیه علیرغم از دست رفتن حالت امپراتوری خود با توجه به قدرت هستهای، قدرت نظامی متعارف، وسعت و منابع گسترده در آینده نیز یک کشور قدرتمند باقی میماند، فرانسه به عناصر کمتری از قدرت برای حفظ قدرت خود دسترسی دارد. پاریس که بنا به دلایلی فراتر از فروپاشی امپراتوریاش از منابع بسیاری از کشورها مانند منابع انرژی روسیه و ایران محروم شده است، با خروج آفریقا از سیطرهاش تنها یک قدرت ردهدوم هستهای، پایینتر از آمریکا و روسیه در کنار چین و انگلیس، باقی خواهد ماند اما از وسعت، منابع و جمعیت کمتری برخوردار خواهد بود.