میلاد جلیلزاده خبرنگار گروه فرهنگ و هنر: «حکم ۵ ساله دادگاه برای سعید روستایی؛ از ممنوعیت معاشرت با اشخاص فعال در عرصه فیلمسازی تا گذراندن دوره فیلمسازی اخلاقی در صداوسیما» این تیتر سایت اصلاحطلب انتخاب برای خبر محکومیت سعید روستایی است. به کلید واژهها دقت کنید؛ «حکم ۵ ساله»، «ممنوعیت معاشرت»، «گذراندن دوره فیلمسازی اخلاقی در صداوسیما» عباراتی که به ۵ ساله بودن حکم اشاره میکند، حقیقی نیست و از خلال یک بازی لفظی، در پی بزرگنمایی ماجراست. اما مهمتر از آن عباراتی است که در پی آمده؛ ممنوعیت معاشرت و گذراندن دوره فیلمسازی در صداوسیما بهعنوان جریمه. اینها عملا و علنا کلیدواژههایی هستند که در دعواهای جناحی کاربرد دارند. از آنسو رسانههای خارجی عمدتا روی این تاکید کردهاند که «روستایی به دلیل نمایش فیلمش در جشنواره کن به زندان محکوم شده است.» تاکید آنها روی دو کلیدواژه «جشنواره کن» و «زندان» است. آنها هم بهرهبرداری مخصوص به خودشان را از این جریان میکنند و تصویری از ماجرا برای مخاطبان ناآشنا با فضای واقعی ایران میسازند که در چهارچوب همان تعریف همیشگی و کلیشهای قرار میگیرد. خود فیلم سعید روستایی با اینکه در خارج از کشور اکران شد، در جذب تماشاگر موفق نبود و فروش آن به یک میلیون دلار هم نرسید. به عبارتی تصویر سیاهی که این فیلم از ذات ایرانیها نشان میداد، نتوانست با موفقیت مقابل چشم مخاطبان زیادی در اروپا و آمریکا قرار بگیرد اما پس از صدور آن حکم جنجالی برای کارگردان فیلم، به میدان آمدن فیلمسازان بزرگی مثل مارتین اسکورسیزی و فرانسیس فورد کاپولا در به راهاندازی کمپینی برای حمایت از او، باعث شد خبر به گوش تعداد بسیار بیشتری از مخاطبان در همان کشورها برسد.
اصل ماجرا این است که روستایی به ۶ ماه حبس محکوم شده و این حبس هم تعلیقی است. یعنی تا ۵ سال دیگر اگر روستایی خطای غیرقانونی دیگری انجام داد این حکم هم اجرا میشود وگرنه بعد از ۵ سال ملغی خواهد شد. سایت انتخاب با این عبارت «۵ سال» بازی خودش را کرد و در ضمن لگدی به صداوسیما زد و رسانههای غربی سراغ واژه زندان رفتند. چه یک روز، چه چند ماه، بههرحال عبارت «زندان» باید کنار عبارات «هنرمند» و «رژیم ایران» قرار میگرفت. از طرفی گفته میشود که یکبیستم از این حکم ۶ ماهه قابل اجراست؛ یعنی ۹ روز. اما به نظر نمیرسد سعید روستایی همان ۹ روز را هم به حبس برود و حتی اگر برود، خصوصا با توجه به حساسیتهایی که روی یک شخصیت مشهور وجود دارد، بعید است که در این چند روز هم سختگیری شود. بلافاصله بعد از خبری شدن صدور چنین حکمی برای روستایی و تهیهکننده فیلمش جواد نوروزبیگی، عکسی از سعید روستایی در شهر کن فرانسه منتشر شد که مشغول استراحت است. معلوم نیست که این عکس برای همین ایام اخیر بوده یا برای پیش از این، اما بههرحال اگر هم واقعیت داشته باشد، اتفاق غیرقابل باوری نیفتاده است.
یک جمعبندی موجز از تمام آنچه اتفاق افتاده این است که سعید روستایی به همراه تهیهکننده فیلمش، با تخطی از قوانین وزارت ارشاد، بدون اجازه وزارتخانه فیلمش را به جشنوارهای خارجی فرستاده است. او البته در آن مقطع زمانی بهخصوص، رفتار چندان عجیبی انجام نداد چون این قانون که اولین نمایش هر فیلم ایرانی لزوما باید در ایران باشد، بهطور عمدی در دولت حسن روحانی متروک شد و این یک دوپینگ آشکار به سینمای جشنوارهپسند ایران بود. اعتراضها به نادیده گرفته شدن عمدی این قانون در زمان روی کار بودن دولت حسن روحانی هم در جریان بود اما خود اعتراضها هم نادیده گرفته میشد و در دولت جدید، به این اعتراضها توجه شد.
به عبارت ساده، سعید روستایی با «برادران لیلا» تا اینجای کار قدمی فراتر از مرزی نگذاشته که بارها اصغر فرهادی و بسیاری فیلمسازان دیگر، در ۸ سال گذشته آن را رد کرده بودند. حتی یکی از فیلمهای بسیار سیاه ایرانی که در جشنوارهای اسپانیایی اولین نمایش خودش را تجربه کرد، در آخرین سال دولت قبل به فجر هم آمد و با اینکه طبق قانون نتوانسته بود در بخش مسابقه باشد، لابهلای فیلمهای بخش مسابقه برای اهالی رسانه و مردم نمایش داده شد. برخورد سازمان سینمایی دولت جدید با عوامل فیلم برادران لیلا باعث شد که بلافاصله بساط این خودسری در ارسال آثار به جشنوارههای خارجی جمع شود و تنها کسانی در این مسیر باقی بمانند که فیلمسازان زیرزمینی و عمدتا وابسته به بودجههای آن سوی آب هستند. چیزی که در این میان بهعنوان بهانهای برای صدور حکم در مورد تهیهکننده و کارگردان برادران لیلا باقی میماند، مشکوک بودن آنها به پخش نسخه بدون مجوز این فیلم در داخل کشور است. فیلمی که قبل از این در خارج از کشور اکران شود، بدون تردید پس از پایان اکران پردهای آن در خارج از کشور، در داخل با نسخههای آنلاین قاچاق خواهد شد.
«جنگ جهانی سوم» ساخته هومن سیدی، پروانه نمایش داشت و حتی بهعنوان نماینده رسمی ایران برای حضور در مراسم اسکار انتخاب شده بود اما این فیلم هم به همین دلیل که ابتدا در خارج از کشور اکران شد، قبل از به نمایش درآمدن در ایران قاچاق شد. فیلم «تفریق» مانی حقیقی همزمان با صدور حکم روستایی قاچاق شد و پیشاپیش در مورد فیلم «قاتل و وحشی» حمید نعمتالله که قرار است ابتدا در خارج از کشور اکران شود هم میتوان مطمئن بود که به همین سرنوشت دچار میشود. این واقعیتهای دوران جدید و مباحث مرتبط با تکنولوژی است.
پس این حکمی که برای سعید روستایی صادر شد، به لحاظ قانونی چه محملی دارد؟ آیا اینکه سعید روستایی هنگام آزادی ترانه علیدوستی از زندان به استقبالش رفت، در صدور این حکم موثر بود؟ آیا اینکه فیلم برادران لیلا اثری سیاه بود و در آن به ذات ایرانیها توهین شده بود، کار را به صدور چنین حکمی درباره کارگردانش کشاند؟ رسما چنین مواردی را نمیتوان به اثبات رساند اما به شکل دوفاکتور میدانیم که ممکن است چنین مواردی در صدور آن حکم پر سروصدا موثر بوده باشند. نتیجه عملی و عینی این حکم چیست؟ یک روز قبل از اینکه حکم سعید روستایی و جواد نوروزبیگی خبری شود این خبر اعلام شد که قاضی پروندهای که برای افسانه بایگان چنین حکم عجیبی در همین ردیف صادر کرده بود، برکنار شده است. شیما قوشه، وکیل پایه یک دادگستری، در توییتی نوشت: «حسب مسموع، قاضی علی امیدی، دادرس شعبه ۱۰۸۸ دادگاه ارشاد تهران، که رایهای عجیب و بعضا غیرقانونیاش صدای همه تا رئیس قوه قضائیه را درآورده بود، از شعبه مربوطه برکنار شده.» این خبر از طرف قوه قضائیه تکذیب نشد که همین سکوت، طبق سیاقی که از عملکرد رسانهای قوه قضائیه سراغ داریم، به معنای تایید تلویحی خبر است. این قاضی حکم داده بود که افسانه بایگان برای رواندرمانی به متخصص مربوطه مراجعه کند و بهنوعی سر در پی تحقیر او داشت. چند روز قبل از آن شبیه همین حکم برای آزاده صمدی هم صادر شده بود. اگر بخواهیم به آن سوال برگردیم که نتیجه عینی و عملی این احکام چیست، باید به خودمان پاسخ بدهیم که هیچ؛ به جز اینکه هزینه رسانهای و تبلیغاتی فراوانی به زیان نظام حاکم پرداخته شده و در عمل اتفاق خاصی هم نیفتاده است. رسانههایی که به دنبال بهرهبرداری از این نوع اخبار هستند، قاضی علی امیدی را بهعنوان چهره نظام معرفی میکنند نه آن مقامات ردهبالاتر که امیدی را به دلیل صدور چنین حکمی برکنار میکنند. طبیعتا رئیس قوه قضائیه صلاحیت بیشتری برای این دارد که بهعنوان چهره نظام معرفی شود تا یک قاضی معزول، اما نفع آن رسانههای بهخصوص این است که امیدی را چهره نظام بنمایانند. حالا درمورد سعید روستایی هم همین اتفاق میافتد. اولا بهطور تقریبی میشود گفت محال است که پای او برای این حکم اخیر به زندان باز شود اما نظام حاکم به اینکه یک فیلمساز را به جرم شرکت در جشنوارهای خارجی به زندان فرستاد، نزد افکار عمومی محکوم میشود. حتی ممکن است با قاضی این پرونده هم بعدها برخوردی شود یا لااقل تذکری به او داده شود اما از چشمانداز آن رسانهها این موارد پسین ارزش خبری ندارند. البته این برخوردها از این جهت شایسته است که قضات و دادستانهای دیگر را نسبت به عواقب اعمالشان روشن کند و پس از این، کمتر شاهد چنین مواردی باشیم اما به لحاظ رسانهای، ضرر اتفاقی که پیش از این افتاده، بهراحتی جبرانپذیر نیست. ثانیا قسمت تلختر ماجرا قهرمانسازی از کسانی است که به لحاظ هنری تا یک جایی کشش جذب مخاطب را داشتند و از آنجا به بعد با دوپینگ این نوع اخبار، مطرح باقی میمانند. برادران لیلا یک فیلم خوشساخت و قوی نبود که محبوبیت عمومی فراوانی بین مخاطبان ایرانی پیدا کند. فروش خارجی آن هم ناامیدکننده بود. با این همه، مدتهاست که جنجالها و حاشیهها اجازه نمیدهند این فیلم پایینتر از حد متوسط فراموش شود و در همان اندازهای مورد توجه قرار بگیرد که ارزشهای هنریاش اجازه میدهند. یک مشکل عمده که حتی سطح زیباییشناختی آثار را در سینمای ایران بهشدت نازل کرده، به وجود آمدن چنین دوپینگهای غیرهنری و غیرسینمایی واضحی، خصوصا در سالهای اخیر است. گذشته از مورد سعید روستایی، کسانی را میتوانیم در همین دو دهه اخیر سراغ بگیریم که در آثارشان حتی ابتداییترین اصول فنی سینما رعایت نشده اما با چرخیدن در مدار همین نوع حواشی، همیشه مطرح بودهاند.
جعفر پناهی که سابق بر این فیلمهای قابل بحثی داشت اما در سالهای اخیر حتی قواعد کات و شات را هم رعایت نکرده و در عوض کلکسیون جوایزش طلاکاری شده است، یا محمد رسولاف که برادرزاده یکی از شخصیتهای مهم بانکی در خود جمهوری اسلامی است و با ژست اپوزیسیون کار میسازد و به خارج میفرستد و حتی سابق بر این هم یک اثر که نشان بدهد قواعد کات و شات را بلد است در کارنامه نداشت، از جمله چنین مواردی هستند. خوشبختانه فهم اجتماعی قابلاعتنایی راجع به این کاسبیها در فضای عمومی ایران در حال شکلگیری است اما روندها در دو سوی موثر ماجرا که عاملیت دارند، هیچ تغییری نکرده است. نه از جانب تندروها یا افراد نابلد در برخورد با چنین مواردی، ترمزی در لوکوموتیو قهرمانسازی از کاسبان توقیف میبینیم نه از کاسبان توقیف ابتکار جدیدی برای دیده شدن و مطرح شدن بروز پیدا میکند. با اینکه بخش عمدهای از جامعه نسبت به طرحواره نخنمای این بازی کهنه آگاهی پیدا کرده و دیگر فریب آن را نمیخورد انگار این دو گروه که بازی دیگری بلد نیستند، قصد ندارند از آن دست بردارند. بدون تردید از خارجیها نمیتوان خواهش کرد که با عبارت زندان، هنرمند و ایران جملهسازی نکنند و تیترهای محبوبشان را روی خروجی نگذارند اما با این سوی ماجرا میتوان سر سخن را باز کرد. یعنی از آنان که به واقع ریلگذاران اصلی نظام هستند، میتوان درخواست کرد که با تمام قوت جلوی کسانی را که دستگاه تولید بهانه هستند، بگیرند.