فرهیختگان: دو ماه پس از سفر فیصل بنفرحان، وزیر خارجه عربستان سعودی به ایران، حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه به ریاض سفر کرد تا ضمن دیدار با همتای سعودیاش با محمد بن سلمان ولیعهد سعودی نیز دیدار و گفتوگو کند. در سفر خردادماه وزیر خارجه عربستان به تهران، دوطرف ضمن توافق برای بازگشایی سفارتخانهها و کنسولگریها، درخصوص اجرای توافقنامههای همکاری امنیتی و اقتصادی که بیش از 20 سال پیش امضا شده بود، رایزنی و گفتوگو کردند. در سفر روز پنجشنبه امیرعبداللهیان به ریاض، یکی از موضوعاتی که طرفین درباره آن گفتوگو کردند، روابط اقتصادی بوده است اما بعید است طرفین در کنار آن به موضوعاتی همچون جنگ یمن و امنیت در آبراههای منطقه و مسائل بینالمللی نیز پرداخته باشند. آنطور که امیرعبدالهیان در صفحه توییترش نوشته مذاکرات با همتای سعودیاش 3.5 ساعت و مذاکرات با ولیعهد سعودی 90 دقیقه زمان برده است. تحولات چند ماه گذشته و سفر امیرعبدالهیان به عربستان سعودی، نشاندهنده گرم شدن مداوم روابط بین دو قدرتی است که پس از 7 سال قطع رابطه، با میانجیگری چین، به توافق برای ازسرگیری روابط رسیدند. امیرعبداللهیان، دیدار روز پنجشنبه در وزارت امور خارجه عربستان را پیشزمینه دیدار سران دو کشور توصیف کرد، بدون اینکه زمان سفر احتمالی سیدابراهیم رئیسی را اعلام کند. بن سلمان روز گذشته در دیدار با وزیر خارجه، ضمن تاکید بر «نگاه راهبردی» عربستان به رابطه با ایران، مجددا «از رئیسجمهور ایران برای سفر به عربستان دعوت» به عمل آورد و گفت که «این دیدارها تاثیرات اساسی بر توسعه و تعمیق مناسبات خواهد داشت.» به اعتقاد تحلیلگران، تقویت روابط ایران و عربستان سعودی و به دنبال آن کاهش تنشها در منطقه، میتواند هدف ایران یعنی بینیازی خلیجفارس به حضور نیروهای بیگانه را محقق کند. تهران معتقد است اصلیترین عامل تنش در منطقه، نیروهای خارجی و بهویژه ایالات متحده آمریکا است. از همینرو نیز پس از پایان دادن به حکومت داعش در عراق و سوریه و توسعه قدرت مقاومت در غرب آسیا، پروژه عادیسازی روابط با همسایگان و بهویژه عربستان سعودی را در دستور کار خود قرار داد. بخشی از این پروسه در اختیار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی یعنی فرمانده جنگ با داعش بود. با همین نگاه، امیرعبدالهیان پیشنهاد «گفتوگوی منطقهای» را ارائه میدهد؛ گفتوگوهایی که در آن جایی برای آمریکا و متحد اصلیاش در منطقه یعنی رژیمصهیونیستی نیست. در همین چهارچوب، ایران و امارات ضمن بهبود روابط دیپلماتیک، از همکاری در زمینه حملونقل هوایی و زیرساختها سخن میگویند. این روابط باعث شد تا امارات از ائتلاف دریایی به رهبری آمریکا در خلیجفارس خارج شود و حتی با پیوستن به ائتلاف با ایران موافقت کند. منابع غربی میگویند که حتی گفتوگوهایی نیز با بحرین آغاز شده و عادیسازی روابط با مصر نیز در دستور کار قرار گرفته است. رویکرد جدید ایران در منطقه، باعث شده تا تحلیلگران غربی نگرانی خود از کاهش نفوذ آمریکا در خلیجفارس را بیان کنند. یکی از این تحلیلگران «کنت پولاک» تحلیلگر سابق اطلاعاتی سیا و محقق مقیم انستیتوی امریکن اینترپرایز است. او در یادداشتی با عنوان «استراتژی کلان ایران بهطور اساسی تغییر کرده است» نوشته که «طی چندین سال گذشته متحدان خاورمیانهای ایالات متحده نیاز به کاهش وابستگی خود به ایالات متحده و یافتن دوستان جدید و حامیان بالقوه را احساس کردهاند. این وضعیت موجی از دوستیهای خاورمیانهای با نقشآفرینی چین، روسیه، هند و برخی از کشورهای اروپایی را موجب شده است. سیاست خارجی جدید ایران ممکن است در جهت استفاده از این موقعیت باشد. کشورهای عربی به خوبی میدانند که ایران چه تواناییهایی دارد بهویژه اگر ایالات متحده مایل یا قادر به مهار آن نباشد. درصورتیکه جهان عرب وابستگی خود به آمریکا را کنار بگذارد و به جای آن حاکمیت ایران را بپذیرد، تهران انگیزه بهتری برای بهبود روابط با کشورهای منطقه خواهد داشت.» در این گزارش به بررسی چرایی بهبود روابط ایران و عربستان پرداخته شده است.
چه عواملی بنسلمان را به تغییر رویکرد کشاند؟
محمد بنسلمان پس از روی کار آمدن پدرش ملک سلمان بهلحاظ اهمیت در تصمیمگیریها و پیشبرد ارادهاش تغییری نداشته است. بهلحاظ موقعیتهای اسمی و مسئولیتهای سیاسی وی بلافاصله پس از پادشاهی پدرش وزیر دفاع شد و پس از مدتی سمت نایبولیعهد یا همان ولیعهد دوم را درکنار نایب دوم شورای وزیران کسب کرد. در سال 2017 در سومین گام، ملک سلمان با برکناری محمد بن نائف از ولایتعهدی، محمد بنسلمان را جایگزین او کرد و همزمان او را به سمت نایب شورای وزیران منصوب کرد. بنسلمان در حوزه رویکردها اما دو مقطع را پیش روی خود داشته است. قبل از 2019 و پس از آن. این برههای است که به نظر میرسد تغییرات ولیعهد سعودی در آن کلید خورد و منجر به تغییر مسیر گردید. به عبارت سادهتر، محمد بنسلمان جوان، به دیواری سخت به نام واقعیت برخورد و از آن پس مسیری دیگر را برای بلندپروازیهایش درپیش گرفت. در این بخش تلاششده بهصورت گذرا به عواملی که موجب تغییر رویکرد ولیعهد سعودی شدهاند، بپردازیم.
1 شکست در پروندههای منطقهای
ریاض درکنار دوحه اصلیترین بازیگران عربی درپی تحولات موسوم به بهار عربی در غرب آسیا و بهویژه در پرونده سوریه بودند. این دو کشور ضمن حمایت از گروههای تروریستی، در نشستهای مختلف برای آینده سوریه نیز نقشآفرین بودند، اما بهمرور از این وزن کاسته شد تا جایی که هر دو کشور از معادله سوریه کنار گذاشته شدند. اوضاع آنقدر برای بنسلمان بیتجربه رویایی بود که او در سال 2017 در گفتوگو با شبکه السعودیه با اشاره به اینکه هیچ نقطه مشترکی میان ایران و عربستانسعودی نیست، اذعان کرد: «چگونه میتوان با آنان به تفاهم رسید؟ ما منتظر نمیمانیم که عربستان میدان جنگ شود، بلکه تلاش میکنیم نبرد را به درون ایران بکشانیم... .» آنها بیباکانه درگیر جنگ در یمن شدند و ناخواسته کاری کردند که برخلاف کشاندن جنگ به ایران، زیرساختهایش هدفی مشروع برای انصارالله یمن شد.
ناکامی در پروندههای سوریه، عراق و یمن، کشاندن جنگ به ایران، محاصره قطر و حتی ترور جمال خاشقچی، ولیعهد سعودی را به تغییر رویکرد واداشت. شکست ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری و روی کار آمدن بایدن را نیز باید به این موارد اضافه کرد.
2 سررسید تاوانها
سررسید اقدامات بیمحابای بنسلمان میتوانست برای او و کشورش گران تمام شود. این سررسید درحال فرا رسیدن بود که نمونه آن عملیات روزانه از سمت خاک یمن علیه تاسیسات حساس سعودی در سرتاسر عربستان بود. موضوع دیگر دخالتهای بیحد و حصرش در سیاست آمریکا بود که واکنش جدی دموکراتها و تهدیداتش را درپی داشت و روابط بایدن با سعودیها را دچار التهاب ساخت. این سررسیدها از هرسو- چه از سمت ایران و چه از سمت آمریکا- درحال فرا رسیدن بودند.
3 جایگزینی چتر بازدارندگی فرسوده آمریکا
بنسلمان بخشی از اقداماتش را با اتکا به بازدارندگی فرضیای که حمایت آمریکا از عربستان فراهم میآورد، انجام میداد، اما ریاض بهدنبال حمله 2019 به آرامکو سطح این بازدارندگی را پایین ارزیابی کرد. آشکار شدن پوشالی بودن سپر بازدارندگی آمریکا بر فراز عربستان، ریاض را بهسمت دیگر انواع بازدارندگی سوق داد. در همین راستا سعودیها بهدنبال بهبود روابط منطقهای برای کاهش تهدیدات بودند و همزمان از مسیر چندجانبهگرایی و همچنین تقویت قدرت نرم بهدنبال بازدارندگی هستند. بهعنوان نمونه سعودیها از تبلیغ تبدیل کشورشان به یک مقصد گردشگری، میزبانی از تولید فیلمها و ایجاد لیگ فوتبالی قدرتمند، بهدنبال جذب مخاطبان بینالمللی هستند تا هرگونه تهدید کشورشان از سوی دیگر دولتها با دشواری روبهرو شود. ریاض بهدلیل فرسایش چتر بازدارندگی آمریکا در منطقه روی به این نوع بازدارندگیها آورده است.
4 دوری از طوفان رقابتهای چرخش قدرت
ورود جدی روسیه و چین به این منطقه، به بنسلمان نشان داد دیگر نمیتواند برمبنای سیاستهای آمریکا عمل کند و مجری اوامر واشنگتن در پروندههای متعدد منطقهای باشد؛ موضوعاتی که در آنها میان واشنگتن با پکن و مسکو تعارض وجود دارد. سعودیها دریافتند تداوم پیروی سطح بالای ریاض از واشنگتن، این کشور را نیز به تعارض جدی با پکن و مسکو کشانده و آنها را در معرض طوفان قرار میدهد. ریاض، رفتار اروپا در مواجهه با چین را نصبالعین خود قرار داد. اروپا با وجود اینکه اصلیترین متحد آمریکا و شریک این کشور در ناتو است، حاضر به همراهی با سیاستهای ضدچینی واشنگتن نشد.
5 مخاطرات ارضی
عربستان بهطور عمده از دو قسمت نجد و حجاز تشکیل شده که نجد محل برخاستن خاندان آلسعود و حجاز بدنه تاریخی با حضور اماکن مقدس است که جایگاه ویژهای به این کشور در جهان اسلام میبخشد. هر دوی این نقاط بهدنبال جنگهای منطقهای، در معرض خطر قرار داشتند. درگیری با قبایل یمنی که نفوذ قابلتوجهی در داخل خاک سعودی و در جنوب استانهای مقدس مدینه و مکه دارند، این منطقه را با خطر یورش صدها هزار نیروی مسلح درپی شکسته شدن خط دفاعی سعودیها قرار داده بود؛ خطری که ریاض را در برههای مجبور کرد دست به انتقال و استقرار نظامیان سودانی در مرزهای خود با یمن بزند. نجد نیز از سمت شمال و خاک ایران و عراق در معرض تهدید تهاجم درصورت فراگیر شدن جنگ منطقهای، جدی قرار داشت.
6 خروج قریبالوقوع آمریکا از معادلات
بسیاری با اعلام سیاست خروج آمریکا از منطقه، آن را با تلاش واشنگتن برای تمرکز بر شرق آسیا توجیه میکنند. با وجود این واشنگتن همچنان نیازمند غرب آسیاست، بهویژه آنکه محاصره چین تا حدی وابسته به حضور در این منطقه است. بااینحال آنچه در واقعیت جریان دارد، از بین رفتن امکانها و فرصتها برای واشنگتن در منطقه است. به همین دلیل تاکید جو بایدن و دیگر دولتمردان آمریکایی مبنیبر باقی ماندن کشورشان در غرب آسیا راهگشا نیست. جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا در سفر تابستان گذشته به عربستانسعودی اعلام کرد واشنگتن قصد ندارد از خاورمیانه خارج شود و خلئی را برجا بگذارد که چین یا روسیه یا ایران آن را پر کنند. علیرغم این طرح آمریکا اما تداوم چنین حضوری دردی از متحدان این کشور در منطقه دوا نمیکند، زیرا فاقد عناصر پیشین است. این موضوع حتی فراتر از فرسایش چتر بازدارندگی آمریکا بر سر عربستان دارای اهمیت است. خروج آمریکا از معادلات منطقهای یا بهعبارتی بهتر اخراج و غیرموثر شدنش میتواند ضربهای سنگین به عربستانی باشد که ساختمان سیاستهای خود را بر زمین واشنگتن بنا کرده است.
سیاست پذیرای ایران
تراکم جنگ و کینهها در جریان رقابتهای منطقهای باعث شده بود بازگشت روابط میان رقبا دور از دسترس تصور شود. علیرغم این تصور اما دولتها بهویژه ایران، ظرفیت بالای سیاسی خود را نشان دادند. در ذیل به نکاتی درخصوص سیاست پذیرای ایران در زمینه احیای روابط با طرفهای منطقهای پرداخته شده است.
1. ایران با وجود آتشافروزی برخی طرفهای منطقهای، به دلایلی چند، بهسرعت گامهای بازگشت آنها را میپذیرد؛ نخست آنکه ایران برخی اقدامات این کشورها را در راستای سیاستهای آمریکا ارزیابی میکند و میداند آنها با وجود نیت بدشان، در بعضی از زوایا نقش اصلی را برعهده ندارند. مقامات و تحلیلگران ایران بارها بر این نکته -بهویژه در جریان اغتشاشات پاییز 1401- تاکید کردند. دوم آنکه ایران سیاست اصلی خود را اخراج آمریکا از منطقه قرار داده و این امر مستلزم زدن ریشههای این حضور است. برای زدن این ریشهها باید امنیت توسط کشورهای منطقه تامین شود تا بهانهای برای حضور واشنگتن وجود نداشته باشد.
2. ایران با عبور از خطای همسایگان و تمرکز شگفتانگیز بر آمریکا و رژیمصهیونیستی در منطقه، نشان داده اولویت اصلی و کاملش در غرب آسیا این دو دولت هستند. مقامات تهران صراحتا اعلام کردهاند با آمریکا و رژیمصهیونیستی دشمنی دارند، هرچند فرماندهان سپاه، انگلیس را نیز در سخنانشان به این لیست افزودهاند. این اعلام رسمی نشان میدهد تهران هیچ گونه پیشران قدرتمندی برای ضربه به رقبای منطقهای کوچک و بزرگ خود ندارد؛ این اعلامهای رسمی با اقدامات عملی ایران ازجمله عدم تنبیه عربستان درپی اغتشاشات 1401 که مقدمات آن با آتشی خانمانبرانداز علیه سعودی تهیه دیده شده بود، پشتیبانی میشود. با عقبنشینی عربستان، ایران از خطای سعودیها چشمپوشی کرد اما در مقابل از هیچ تحرک تلآویو علیه خود نمیگذرد و آن را بیپاسخ نمیگذارد.
گامهای مثبت بنسلمان
ولیعهد عربستانسعودی بهطورکلی در جریان تغییر رویکرد خود سیاستهای مثبتی را اتخاذ کرده است. در این خصوص نکاتی وجود دارد:
1. عربستان بهمرور روابط خود با ایران و قطر را بهبود بخشیده است که این مساله میتواند اثرات خود در پروندههای منطقهای را نشان دهد. بهعبارت دیگر عدم بهبود این پروندهها نشاندهنده دورویی سعودیها در احیای روابط خواهد بود که این امر میتواند تنشها علیه ریاض را مجدد شعلهور سازد. از این رو ولیعهد سعودی گامهای برداشتهشده در روابط دوجانبه را به پروندههای منطقهای نیز سرایت داده است؛ هرچند کنترلشده.
2. واگرایی سعودیها از محور آمریکا و نزدیکتر شدن به کشورهایی مانند چین و روسیه که تاثیرات مخربی به اندازه واشنگتن در منطقه ندارند، از التهابات منطقه کاسته است.
3. بنسلمان که مدتی بیمحابا دست به کشتار مخالفان خود میزد، برای تغییر وجهه خود قصد دارد میلیاردها دلار در فوتبال هزینه کند. اگر این برنامه تداوم یابند، درکنار عربستان، کل قاره آسیا و بهطور ویژه غرب آسیا از آن منتفع خواهند شد. در افکار عمومی نگاهها از غرب آسیا که متاثر از جنگ و تکفیریهاست، اصلاحشده و در سوی دیگر به پیشرفت فوتبال در سراسر آسیا کمک خواهد شد.
مشکلات باقیمانده
1. ادامه فشار بر شیعیان عربستان که نمونه آن اعدام چند تن از جوانان شیعه پس از توافق با ایران است، نشان میدهد ریاض همچنان درحال حمل کینههای قدیمی در دوران جدید است؛ موضوعی که قادر است پیامدهای گذشته را به آینده بکشاند. ریاض باید درنظر داشته باشد حتی درصورت سکوت دولت ایران، دیگر گروههای حاضر در این کشور و همچنین شیعیان در دیگر نقاط منطقه که قدرتی بیشازپیش یافتهاند، دربرابر این اقدامات سکوت نمیکنند و ضرباتی را روانه منافع و خواستهای سعودیها خواهند کرد. ریاض پس از دریافت ضربات نمیتواند از ایران دلخور شود و باید آنها را هضم کند، زیرا به دست خود این فضا را ایجاد کرده است.
2. تلاش برای برهم زدن روابط ایران با قدرتهای شرقی اقدامی غیرموثر است؛ اقداماتی که بهطور ویژه در جریان سفر رئیسجمهور چین به ریاض و جلسه شورای همکاری خلیجفارس در مسکو طی ماههای اخیر صورت گرفتند. این تلاشها بدون آنکه تاثیری داشته باشد، در فاکتور سعودیها درج و در مذاکرات سرزمینی در خلیجفارس و حتی با یمن و عراق از حساب آنان کسر خواهد شد. اگر قرار باشد پرونده جزایر سهگانه باز باشند، محور مقاومت پروندههای مهمی را در خلیجفارس، شمال عربستان و جنوب این کشور بهنفع خود بهپایان خواهد رساند.
3. تلاش عربستان برای تجزیه یمن و حاکمیت دوگانه خطرناک است. اگر قرار باشد یمن بر مبنای تفاوتهای مذهبی، قبایلی، فرهنگی و سیاسی به دو یا چند بخش تقسیم شود، این امر الزامات دیگری نیز خواهد آفرید. بهعنوان نمونه اگر قرار باشد دولت نجات ملی یمن وابسته به مقاومت این کشور که بر صنعا تسلط دارد، محدودهاش به مرکز و شمال یمن -که محل زندگی قبایل زیدی است- محدود شود، صنعا از پیشروی به جنوب به این دلیل بازمیماند و متوجه استانهای جنوبی عربستان در بالاسر خود خواهد شد تا طبق رویهای که سعودیها بهدنبالش هستند، مناطق زیدینشین را تحتکنترل خود درآورد؛ این امر پیامد رویهای است که سعودیها خود پایهگذار آن هستند. درصورتیکه سعودیها رویه تقسیم مذهبی-قبایلی را پایهگذاری کنند، این مساله تنها به خاک یمن محصور نمیشود و در تفسیری موسع خاک عربستان را نیز دربرخواهد گرفت؛ چه اینکه استدلالهای محکمی نیز برای آن وجود دارد، زیرا سه استان جنوبی جازان، عسیر و نجران یمنی بوده و از سال 1934 توسط سعودیها اشغال شدهاند.
سیاست براساس منافع ملی
دولت پیشین ایران به ریاست حسن روحانی با شعار پرطمطراق بهبود روابط خارجی روی کارآمد. با این حال اما همه تخممرغها در سبد غرب چیده شد و همین نگرانیهایی را در منطقه به وجود آورد. با وجود اتکا به قول آمریکا در برجام، واشنگتن از اجرای موثر توافق هستهای امضاشده در سال 2015 سرباز زده و دونالد ترامپ در نیمه نخست سال 2018 بهطور رسمی از آن خارج شد. به دلیل سوزاندن فرصتهای شرق، نگاه چین و روسیه نیز به دولت تهران مخدوش بود و همزمان با وجود زمینههای مستحکم روابط میان ایران و کشورهای منطقه، دولت روحانی روابط پرتنشی را با ترکیه، ترکمنستان و پاکستان ساخت. روی کارآمدن مجلس جدید در خرداد 1399 اما اندکی از التهابات در فضای کشور و سیاست خارجی کاست. با اجرای قانون راهبردی مجلس وضعیت درخصوص پرونده هستهای به ثبات رسید. براساس این قانون، دولت که درحال کشانده شدن به بیراهه مذاکرات بیحاصل و قولهای زمانی آمریکا بود، موظف شد برای مجبور ساختن واشنگتن به احیای برجام زیرساختهای هستهای را توسعه داده و به غنیسازی سطح بالا بپردازد. پس از روی کارآمدن دولت جدید در نیمه 1400 نیز علیرغم تبلیغات فراوان رسانههای غربی مبنیبر مخدوش شدن روابط ایران با جهان در پی روی کارآمدن این دولت، وضعیت تغییر پیدا کرد. پس از دورهای از تنشهای جدی برای اثبات تغییر رویکرد دولت جدید نسبت به دولت پیشین که به مذاق غرب و متحدانش خوش نمیآمد، امروزه توافقی نانوشته میان دو کشور برقرار شده که ایران ظرفیتهای هستهای خود حتی در سطح غنیسازی 60 درصدی را حفظ میکند. از سوی دیگر ایران به سازمان پیمان همکاریهای شانگهای پیوسته و خواهان عضویت در بریکس است. در ادامه این توسعه روابط، تهران درحال احیا و بهبود روابط خود با کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و دنبالهروهای این کشورهای ثروتمند در بخشهای کمنفت و کمبرخوردار جهان عرب است. تغییر 1398 و 1400 در ساختارهای سیاسی ایران، برخلاف تبلیغات با تلاش و اصرار بر منافع ملی نهتنها به تنشها نیفزودند، بلکه یکبهیک آنها را کاهش داده یا غیرموثر کردند.