زهرا عباسپور،پژوهشگر حوزه خانواده و مطالعات سیاستگذاری اجتماعی :
تحلیل شما در رابطه با لایحه حجاب و عفاف از منظر جامعهشناسانه چیست؟
ابتدا میخواهم به بحث جریمههای اقتصادی و مالی که چند روز اخیر کمیسیون قضایی مجلس ارائه کرده و با تصمیم نمایندگان مجلس و با قید اصل 85 شدن این لایحه، قرار است در چند روز آینده به تصویب برسد بپردازم. در وهله اول باید ببینیم مزایای این طرح در این مقوله مالی و اقتصادی با این جرم چه چیزی است. متاسفانه ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که تاکید قانونگذار بر اصل 85 شدن این لایحه موجب نوعی عجولانه برخورد کردن و تصویب و اجرای فوری قانون خواهد شد و این امر هم باعث میشود که این لایحه از آرای نخبگان بهرهمند نشده و خلاهای خود را پر نکند و درصورت اجرا موجب بروز مشکلات جدیدتر شود. این لایحه سعی کرده بهنوعی آسیبشناسی کند و نوعی مواجهه حاکمیت است با یک ناهنجاری اجتماعی پوششی و سعی کرده اشتباهات مسیر گذشته را در این لایحه قرار ندهد و باز هم سعی کرده بر این اساس از نیروی انتظامی یا گشت ارشاد کسب اجازه نکند. پس جانشینی بهعنوان جرایم نقدی و مالی قرار داده. جرایم نقدی شاید برای این تعبیه شده باشد که پوسته و ظاهر شهر و کشور را در برابر مقوله عدم پوشش و بیحجابی واکسینه بکند و یا بهنوعی سعی میکند حیا را تزریق کند، اما وقتی دقیق نگاه میکنید، با همین نگاه سلبی که جرایم در نظر دارند، شاید بتوانند در کوتاهمدت به نوعی برخی از اقشار جامعه را از بدحجابی و بیحجابی واکسینه بکنند، اما نکته مهم اینجاست که اصولا وقتی برخوردی با یک حکم شرعی در حوزه اجتماعی آن صورت میگیرد، باید از یک وجهه اجتماعی مدنظر گرفته شود، اما نباید وجهه فردی افراد مغفول بماند. یعنی اینکه اگر شما اقدامی برای اقناع افراد در جامعه نداشته باشید و از ترس هزینه و جرایم مالی به سمت پوشش حداقلی بروید، ما نمیتوانیم ادعا کنیم این فرد را دچار نوعی حیای درونی کردهایم؛ چون حیا یک بازدارنده درونی است و قطعا با یک اقدام سلبی که اقناعی نیست، به وجود نمیآید. پس قانونگذار باید بداند که با این اقدام نمیتواند موجب حیاورزی در جامعه شود.
علاوهبر آن جریمه نقدی وقتی به سمت اجرایی شدن پیش برود و حد حداکثری جریمه را تعیین کنیم، این باعث میشود که حتما اقشار متوسط و پایین جامعه به رفتاری که حاکمیت مد نظر دارد، معطوف شود. اما طبقات مهم جامعه و طبقاتی که تاثیر بسیاری بر جامعه دارند، که ویژگی آنها رفاه اقتصادی بالاست، با پرداخت جریمه نوعی مصونیت پیدا میکنند. لذا ما میبینیم که طبقات بالای جامعه شاید براساس همین قانون باز هم بدپوشش باشند؛ چراکه میتوانند جرایم را بپردازند، اما اثری که برای سایر طبقات جامعه خواهد داشت اینکه علاوهبر خشم و انزجار، فاصله حاکمیت و مردم را بیش از گذشته میکند. وقتی به سمت باورپذیری درونی نرویم و این جرایم نوعی بازدارنده بیرونی باشند، بازهم چون باوری صورت نگرفته، در درازمدت اگر به سمت اقناع عمومی نرود، به سمت نوعی خشم حرکت خواهد کرد.
یکی از ایراداتی که به این لایحه وارد میشود، غالب شدن نوعی نگاه یکجانبه به مساله حجاب است. از نظر شما این مورد تا چه حد صادق است؟
این نگاه یکجانبه وجود داد. ما عملا در حوزه سیاستگذاری مساله حجاب، در بخش راهکار که دقیق میشویم، متوجه میشویم که قانونگذار به شبکه علی توجه نکرده. چون ما معتقدیم شبکهای از علتها موجب شده که این اتفاق در حوزه پوشش رخ دهد، پس نگاه یکجانبهنگرانهای که در سیاستگذاریها وجود دارد و نگاه تکعاملی به مساله اجتماعی که متاثر از برداشتهای سلیقهای است، منجر به این شده که ما یک نگاه جامع به حل مساله نداشته باشیم. از ویژگیهای نگاه جامع این است که عامل زمان را در حل مساله اجتماعی میپذیرد؛ مساله اجتماعی که در بستر زمان و در بستر علتهای مختلفی شکل گرفته، قطعا نمیتوانیم در اقدام ضربتی و زمان کم، و بیتوجه به سایر علل آن را حل کنیم. بخشی از نقدی که متوجه قانونگذاری در حوزه حجاب و عفاف است همین نگاه یکجانبهگرایانه و نگاه تکعاملی است. برای مساله بدحجابی در کشور عوامل متعددی را میتوانیم دخیل بدانیم. قطعا بخشی از این عوامل به دلیل به وجود نیاوردن باور به اصول دین است. این عدم باورپذیری به دلیل عدم توجه به تربیت و رشد انسان است، پس احکام دین برایشان توجهی نخواهد داشت. اما این علت تکعلت نیست، حتی وضعیت اقتصادی و فراگیری فقر در جامعهای که مدعی اسلام است هم بر این وضع حجاب تاثیر میگذارد. افراد بخشی از دین را انتخاب میکنند و بخشی را کاملا کنار خواهند گذاشت. دیدن همه این عوامل میتواند دید دقیقتری به ما بدهد. اقدامات عجولانهای که نگاه کاملی به مساله ندارد، در درازمدت نمیتواند مساله اجتماعی را حل کند.
چطور میتوان برای جلوگیری از بروز شورشهایی مانند پاییز سال گذشته هم برای مساله حجاب چارهاندیشی داشت و هم مانع ایجاد شکاف جدیدی شد؟
من احساس میکنم اگر متولیان امر ما مساله را خوب درک بکنند و ابعاد آن را دقیق بفهمند، میتوانند اقدامات اثربخش داشته باشند. شاید اگر ما در این بحث نگاه دقیقی به علتهای این ناآرامیها داشته باشیم، میفهمیم بخش مهمی از آن فشار اقتصادی است. این فشارها در بزنگاههای حساس بهصورت خشم بروز پیدا میکنند. متاسفانه حجاب هم به سمت یک ابژه رفته و نوعی نماد در مخالفت با حاکمیت شده. بخشی از این عدم رعایت حجاب، متاثر از عامل اقتصادی و اعتراض به عملکرد حکمرانان است. بخش دیگر آن تحتتاثیر رسانههاست. ما در گفتمانی زندگی میکنیم که برخلاف گفتمانهای جهانی مدعی ارزشهایی اخلاقی است که بعضا جامعه امروز متاثر از سکولاریسم سعی کرده این را در حاشیه نگه دارد. لذا در تقابل پارادایمی با جهان غرب ما دچار نوعی حمله هستیم. حملهای به باورهای ما میشود که غرب تحتتاثیر رسانههای خود باورها را تغییر میدهد. این حمله به خودی خود اثرات خاص خودش را خواهد داشت. جامعهای که از آزادی لیبرالی و اومانیسم حرف میزند، نمیتوان اعضای آن را در آزادیهای تعریفشده انسان دینی محصور کرد. ابزار رسانه، تبلیغات، هنر و... جنگ نابرابری را راه انداخته که بخشی از اعتقادات ما در این جنگ از بین خواهد رفت. فهم دقیق این عوامل میتواند ما را برای یک اقدام موثر در مقابل شورشهای سال گذشته توانمند کند. حکمرانان در این صورت به سمت حل عامل اول در حوزه همه مسائل اجتماعی یعنی اقتصاد میروند. توانمندسازی حاکمیت در حوزه اقتصاد میتواند تا حدود زیادی از معضلات اجتماعی بکاهد.
در تحلیل شما لایحه فعلی نوعی اقدام عجولانه تلقی شده. بهنظر شما راهحل جایگزین برای کنترل بیحجابی یا جلوگیری از کجرویهای اجتماعی چیست؟
ما برای راهحل جایگزین باید به اصول دینی خودمان بازگردیم. ما در هیچیک از آموزههای دینی صرفا عامل بازدارنده بیرونی نمیبینیم که موجب تغییر رفتار یک فرد مسلمان شود. بلکه پروسه تربیت و تبدیل شدن باور دینی به رفتار دینی و شکلگیری جهانبینی توحیدی در افراد موجب میشود تا این خودکنترلی در درون اعضای جامعه به وجود بیاید. اما اگر بازدارنده بیرونی مبنا باشد، خیلی ناقص خواهد بود. اگر به دنبال راهکارهای جایگزین باشیم، در ابتدا باید صورتمساله را درست تبیین کنیم. لایحه حجاب و عفاف خیلی لایحه عجولانهای است. شاید بتواند در کوتاهمدت بخشی از ناهنجاری را کنترل کند، اما در درازمدت اگر نتواند به سمت فضای اقناعی برود، خودش تبدیل به نوعی تولیدکننده اپوزیسیون نظام خواهد شد. شاید بهترین راهکار تمرکز حکمرانان در عملکرد خودشان باشد. مثلا نهاد آموزشوپرورش بهعنوان یکی از نهادهای موثر بهتر بر عملکرد خود تمرکز کند، یا سازمان تبلیغات، اینها تاثیر بیشتری بر علل به وجود آمدن بحرانهای اجتماعی خواهند داشت. ما مصوباتی در شورای عالی درخصوص تعیین وظایف دستگاهها داریم، مثلا مصوبات 427 و 820 شورا که سالهاست خاک میخورد و قانونگذار در این لایحه اصلا به این موضوع توجه نداشته و این مصوبات را آسیبشناسی و علتیابی نکرده و باز هم به سراغ تعیینتکلیف برای دستگاههای متولی رفته است. این تکثر و تزاحم و قانونگذاری موازی مسالهای را از هدف قانونگذار حل نمیکند و بعضا موجب خسارتهای مالی، زمانی و حتی انسانی به حوزه جامعه کشور ما خواهد بود و ما اثرات این عدم توجه را در آینده نهچندان دور خواهیم دید.