دهه 80 از حیثِ ساختن طنزهای تلویزیونی، دههای درخشان و ماندگار برای صداوسیما بود. دههای که از آن حرف میزنم با تثبیت جایگاه مهران مدیری در تلویزیون آغاز شد و با معرفی طنزپردازانی از قبیل رامبد جوان، سروش صحت و... هم پایان یافت. ماجرا دقیقا از همان سالهای 80 و 81 آغاز میشود. سالهایی که مهران مدیری با ساختِ سریال «پاورچین»، رسما وارد دوران جدیدی از کار خود شد. او که در دهه 70 آثاری با ساختار آیتمی میساخت و در هر آیتم با موضوعات متنوع اجتماعی، سیاسی و... شوخی میکرد، در دهه 80 و به مدد همکاری با پیمان قاسمخانی وارد دوران جدیدی شد. مدیری به مدد قاسمخانی به طرز واضح و آشکاری به دنبال خلق سیتکامِ ایرانی بودند. سریالهایی 90قسمتی که در لوکیشینی ثابت (آپارتمان، باغ و...) میگذشت و مخاطب شاهد طنزی بود که یا براساس شوخیهای کلامی شکل میگرفت و متکی بر یا موقعیتهای کمیک بود. «پاورچین»، «نقطهچین»، «شبهای برره» و «باغ مظفر» نمونه بارز این آثار بودند که چند ویژگی مشترک داشتند؛ لوکیشن ثابت، شخصیتهای محدود (چند زن و چند مرد) و قصه مستقل در هر قسمت. یک سال بعد از ساخت پاورچین، یکی از اعضای سابق گروه مهران مدیری یعنی رضا عطاران با اتکا بر همین فرمول سریالی تحت عنوان «کوچه اقاقیا» 1381 را برای شبکه تهران ساخت که چندان کار موفقی نبود. با این حال او دو سال بعد با ساخت سریال «خانه به دوش» 1383 مجددا در قامت کارگردان به تلویزیون بازگشت. این بازگشت برای عطاران چنان باشکوه بود که منجر شد وی برای چندسال رقیب بلامنازع مدیری در تلویزیون باشد. عطاران سه سریال دیگر به نامهای «متهم گریخت» 1384، «ترش و شیرین» 1386 و «بزنگاه» 1387 در حالوهوای خانهبهدوش برای تلویزیون ساخت. به یک معنا میتوان گفت اساسا از سال 81 تا 87 تلویزیون جولانگاه آثار طنز عطاران و مدیری بود و این آثار اگرچه تفاوتهای آشکاری با یکدیگر داشتند، با این حال همگی در جذب مخاطب بسیار موفق بودند. بهطور مثال سریالهای عطاران متمرکز بر ترسیم زیستفرودستان بود و چهبسا حتی میتوان اذعان کرد که تمِ تضاد فقر و غنا در تمام این آثار دیده میشد. با این حال کارهای مدیری همگی متکی بر ترسیم زیست طبقه متوسط بودند و شخصیتهای آن کارها به مراتب تصاویری شهریتر و امروزیتر داشتند. داستانهای عطاران در خانههای محلات جنوب شهر میگذشت و داستانهای مدیری در آپارتمانهای مناطق مرفه شهر. خلاصه آنکه سریالهای عطاران کنداکتور ماه رمضان را برای تلویزیون پر میکرد و سریالهای مدیری کنداکتور شبهای بهار و پاییز. مساله از زمانی آغاز شد که عطاران پس از سانسورهای شدیدی که بر سریال بزنگاه در تابستان سال87 اعمال شد، برای همیشه نهتنها از تلویزیون رخت بربست، بلکه بهطور کلی عطای سریالسازی را به لقایش بخشید. چنانکه پس از آغاز فعالیت پلتفرمهای اینترنتی در سالهای اخیر هم هیچگاه به سمت سریالسازی نرفت و ترجیح داد در قامت بازیگر سینما تجربههای متنوعی را از سر بگذارند. یک الی دو سال پس از وداع عطاران، برای مدیری هم دو اتفاق افتاد. مورد نخست آنکه با یار و همکاری قدیمیاش یعنی پیمان قاسمخانی قطع همکاری کرد و مورد دوم آنکه او هم به مدت چندسال از تلویزیون فاصله گرفت و با سریال «قهوه تلخ» 90-88 به شبکه نمایش خانگی رفت. به یک معنا میتوان ادعا کرد تلویزیون دچار یک خلأ و بحران در عرصه طنز شد. این زمینه خلأ، بستر را برای سایر کمدینها فراهم آورد. بهطور مثال سعیدآقاخانی متاثر ار فضای سریالهای عطاران چند سریال ساخت که اگرچه تاحدی در جذب مخاطب موفق بودند، اما نتوانستند ماهیت و هویتی مستقل از کارهای عطاران پیدا کنند و تاثیرات عطاران در آن کارها دیده میشد. یا در مثالی دیگر میتوان به رامبد جوان اشاره کرد. جوان با همراهی پیمان قاسمخانی که در آن زمان دیگر از مهران مدیری جدا شده بود سریالی تحت عنوان «مسافران» 1388 ساخت که ازقضا کار درخشانی از آب درآمد. سریال ساختاری سیتکاممانند داشت و درحال و هوایی کاملا فانتزی، داستانِ سفر یک تیم تحقیقاتی از فضا را به کره زمین توصیف میکرد و از حیث خلق موقعیتهای کمیک حقیقتا بدیع و درخشان بود. یکی دیگر از چهرههایی که در همین بستر و بهواسطه غیاب مهران مدیری و رضا عطاران سربرآورد و توانست سریالهایی ماندگار خلق کند، سروش صحت بود و جالبتر آنکه وقتی اکنون یعنی در تابستان سال 1402 به سرنوشت این چهرهها نگاهی میاندازیم، بر ما آشکار میشود که سروش صحت بین این چهرهها که نام بردیم تنها چهرهای است که توانسته موفقیت و سیر صعودی خود را حفظ کند و همچنان در عرصه سریالسازی طنز، گامهایی رو به جلو بردارد. برای صحتسنجی این گزاره ادعایی ناگزیر هستیم مروری بر سرنوشت سایر کمدینهای تلویزیون بندازیم. واقعیت امر آن است که اکنون میتوان ادعا کرد مهران مدیری سال هاست که تمام شده است. پس از تجربه شکستخورده قهوه تلخ او چندکار دیگر برای شبکه نمایش خانگی ساخت که همگی ناموفق از آب درآمدند. فلذا مجددا به تلویزیون بازگشت و سریال «درحاشیه» 1393 را ساخت که آن کار، هم نقصها و ایرادات فاحشی داشت و هم آنکه اساسا ناتمام باقی ماند. مدیری پس از این شکستها به سمت برنامه «دورهمی» و اجرا رفت و بهطورکلی سریالسازی را کنار گذاشت. اگرچه چند سال بعد با سریالهای «هیولا» 1398 و «دراکولا» 1400 مجددا به شبکه نمایش خانگی بازگشت که نتیجه آن دو کار هم چیزی نبودند جز یک هیچِ تمامعیار! رضا عطاران برعکس مدیری دیگر هیچگاه به سمت ساخت سریال بازنگشت. او به سمت سینما رفت و توانست تجربههای موفقی را در عرصه سینما و بازیگری را از سر بگذراند. موفقیت رامبدجوان در سریالسازی هم صرفا در همان مسافران خلاصه شد. او هم همانند مدیری به سمت اجرا رفت و مسئولیت برنامه «خندوانه» را به مدت تقریبا 8 سال برعهده گرفت. سعید آقاخانی هم پس از تجربه ساخت چند سریال که تقریبا در جذب مخاطب موفق بودند، برای مدتی به سینما کوچ کرد. با این حال در سال 98 مجددا به تلویزیون بازگشت و با ساخت سریال «نون خ» توانست در آخرین روزهای حیات تلویزیون، چند تنفس مصنوعی به این بیمار نیمهجان بدهد که شوربختانهچندان نتیجه نداد. چنانکه فصل آخر این سریال انتقادات فراوانی را به دنبال داشت. فلذا در بین تمام این چهرهها، سروش صحت تنها چهرهای است که بیش از یک دهه هر قدمی که برداشته روبه جلو بوده است. او از اعضای سابق تیم آیتمسازی مهران مدیری در دهه 70 بود و هرازگاهی برای او بازی هم میکرد. صحت در دهه 80 هم فعالیتش در حوزه طنز تلویزیونی را در دو مسیر ادامه داد که اتفاقا حضورش در هردوی این مسیرها بسیار جالب توجه است. او هم عضو تیم نویسندگان سریالهای مدیری تحت سرپرستی پیمان قاسمخانی بود و هم آنکه فیلمنامه سریالهای ترش و شیرین و بزنگاه را برای رضا عطاران نوشته بود. حضور در دو فضای کاملا متفاوت و بودن در رکاب دو غول درخشان طنز تلویزیون صحت را برای ساخت نخستین سریالش یعنی «چارخونه» 1386 مهیا کرد. سریالی که اکنون صحت از آن حال و هوا بسیار فاصله گرفته و در ششمین سریال خود یعنی «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» 1402 تقریبا هیچ نسبتی با صحت سریال چارخونه ندارد. او در تمام این 16سال فضاهای متعدد و متنوعی را در عرصه طنزپردازی تجربه کرده و قدم به قدم پختهتر، خلاقتر و روشناندیشتر شده است. در ادامه بر آن خواهیم بود که با مروری گذرا به حال و هوای تکتک سریالهای صحت اشاراتی داشته باشیم.
چارخونه 1386
در همان سالهایی که خورشید پرفروغ عطاران و مدیری آرام آرام به سمت خاموشی میرفت، سریالی طولانی از تلویزیون به نام «چارخونه» پخش شد. سریال بیش از 100 قسمت بود و از تیرماه 86 تا دی ماه همان سال بهطور شبانه پخش شد. این سریال اولین تجربه کارگردانی سروش صحت بود که به تهیهکنندگی محسن چگینی ساخته شده بود. سریال ساختاری سیتکامی داشت و در یک آپارتمان که چهارواحدی میگذشت و زندگی یک زوج میانسال و روابطشان با دختران و دامادهایشان را با زبانی طنز به تصویر میکشید. هر قسمت داستانی مستقل داشت و در هر قسمت اتفاقی برای یکی از شخصتها میافتاد. نکته قابل توجه این سریال این است که اگر نام سروش صحت را از تیتراژ سریال حذف کنیم، چندان قابل تشخیص نخواهد بود که این سریال توسط او ساخته شده است. چراکه اساسا چارخونه را میتوان برآیند تاثیرپذیریهای صحت از دوگونه طنزپردازی عطاران و مدیری دانست. بهطور مثال همین ساختار سیتکام سریال به طرز واضحی الهام گرفته شده از فضای کارهای مدیری است. مضاف بر آن تیپسازیهای رضا شفیعیجم در این سریال هم هم یادآور تیپسازیهای وی برای مهران مدیری در نقطهچین است. از طرفی استفاده از زوجِ حمید لولایی و مریم امیرجلالی که همیشه در آثار عطاران در قالب یک زوج پرخاشگر حضور داشتند هم به طرز آشکاری نشاندهنده تاثیرپذیری صحت از عطاران بوده است. با این حال سریال چارخونه اگرچه در زمان خود بسیار دیده شد و توانست کامیابیهایی را به دنبال بیاورد، اما نقطهضعفش به آنجایی بازمیگردد که چندان متکی بر تواناییها و خلاقیتهایی که بعدا از سروش صحت دیدیم، نبود. جواد رضویان، بهنوش بختیاری، فلامک جنیدی، اردلان شجاعکاوه، سحر ولدبیگی و فرهاد پورگرجانی از سایر بازیگران این سریال بودند.
ساختمان پزشکان 1390
از اوایل خرداد سال 90 تا مردادماه همان سال سریالی در 57 قسمت از تلویزیون به کارگردانی سروش صحت و تهیهکنندگی محسن چگینی پخش شد که بعدها در طول زمان مشخص شد که این سریال یکی از ماندگارترین و درخشانترین آثار طنز تلویزیون بوده است. مسئولیت سرپرستی فیلمنامه این سریال به عهده پیمان قاسمخانی بود اما این واقعیت غیرقابل انکار است که «ساختمان پزشکان» را باید نقطه آغازی برای صحت در نظر گرفت که ماهیت و هویت طنز او را آرام آرام آشکار ساخت. این سریال هم ساختار سیتکامی داشت و درباره زندگی شغلی روانشناسی به نام نیما افشار در کنار چند پزشک دیگر در ساختمان پزشکان و زندگی شخصی وی در کنار همسر، والدین و برادرش روایت میشد. با این حال هرقسمت داستانی مستقل برای خود داشت. شاید بتوان گفت در ساختمان پزشکان ما برای اولین بار در تلویزیون با ترسیم پیچیدگیها و مناسبات زیست مدرن مواجه شدیم. در این سریال ما بارها میدیدیم که روانشناسی که اساسا متخصص حوزه سلامت روان است در زندگی شخصی و کاری خود چقدر دچار تعارضهای روانی میشود. به زبان سادهتر در این سریال ما به کرات میدیدیم که چقدر انسان امروزی با تناقضهایش مواجه میشود و این تناقضها تا چه حد آغشته به بلاهت، حماقت و طنز هستند. خلاصه آنکه ساختمان پزشکان اساسا در پی بازنمایی یک زیست مدرن شهری و تناقضات جاری در آن بود و مهمتر آنکه سریال از هرگونه نکات آموزشی/ارزشی که مورد تاکید صداوسیما بوده فاصلهای شگرف داشت و به یک معنا سریالی کاملا عرفی بود، و احتمالا علت اینکه این سریال در سالهای اخیر هیچگاه بازپخش نشده به همین موضوع بازمیگردد. یکی دیگر از جنبههای جالب سریال ساختمان پزشکان، استفاده از چهرههایی جدید بود. هرچقدر چارخونه مملو از چهرههای شناختهشده طنز در تلویزیون بود، ساختمان پزشکان بازیگرانی ناآشنا داشت. بهنام تشکر، هومن برقنورد، فرناز رهنما و... اساسا پیش از این سریال چندان شناختهشده نبودند. گویا در بدو تولید سریال قرار بر استفاده از چهرههایی شناختهشده از جمله بهنوش بختیاری و مهران غفوریان بود، با این حال ظاهرا این تصمیم منتفی شده و میتوان گفت اساسا سروش صحت با این سریال سنگ بنای معرفی چهرههای جدید را گذاشت.
پژمان 1392
«پژمان» دومین همکاری مثلث صحت-قاسمخانی-چگینی بود. این سریال ابتدا قرار بود در نوروز سال92 روی آنتن سیما برود. اما درنهایت در پاییز سال 92 از شبکه سوم پخش شد. پژمان در بین آثار صحت جایگاه اندک متفاوتی دارد. نخست آنکه تعداد قسمتهایش به نسبت ساختمان پزشکان و چارخونه محدودتر بود، دیگرآنکه بهطور کلی از فضای سیتکام فاصله داشت و سوم آنکه بیش از آنکه متکی بر ایدههای فیلمنامهنویسها باشد، متکی بر تجربیات خود پژمان جمشیدی در زندگی واقعیاش بود. این سریال تلخیهای افول شهرت یک بازیکن فوتبال را با زبانی طنز بیان میکرد. جالبترین جنبه این سریال و کار سروش صحت و برادران قاسمخانی را میتوان این بار در معرفی یک بازیگر دانست. اولین باری که تصویر پژمان جمشیدی، ملیپوش سابق فوتبال، از این سریال پخش شد، کمتر کسی گمان میکرد که این چهره ده سال بعد یکی از گرانترین بازیگران سینمای ایران بشود و همزمان چندفیلم در چند ژانر متفاوت روی پرده داشته باشد. با این حال شد و امروز کیست که دیگر پژمان جمشیدی را نشناسد. بیژن بنفشهخواه، شقایق دهقان، بهاره رهنما، ویدا جوان و سام درخشانی از دیگر بازیگران این کار بودند.
شمعدونی 1394
سریال «شمعدونی» را از جهاتی میتوان اثری کلیدی در بین آثار صحت دانست؛ چراکه در این سریال یک ضلع از مثلث صحت- قاسمخانی- چگینی فروپاشید. قاسمخانی از صحت جدا شد و سروش صحت با همراهی ایمان صفایی مستقلا فیلمنامه این سریال را نوشتند. تاثیرات این جدایی به طرز بسیار عیانی در جهان قصهگویی صحت دیده شد. و به یک معنا اصلا میتوان گفت سروش صحتی که اکنون ما میشناسیم از شمعدونی آغاز شده است. این تغییر فضا چگونه رخ داد؟ از سریال شمعدونی ساختار سیتکامی برای همیشه از آثار صحت حذف شد. ما در هر قسمت با یک قصه مجزا مواجه نبودیم، بلکه یک قصه کلی در جریان بود. دوربین صحت از فضای محدود آپارتمان بیرون آمد و در شهر چرخید. صحت کمکم شروع به فیلمبرداری به شیوه سکانس- پلان کرد. و از همه مهمتر آنکه برای اولینبار سویههای غیررئال در این سریال صحت دیده شد. درباره چیزی حرف میزنم که در سه فصل سریال لیسانسهها به اوج خود رسید و اکنون به وجه غالب جهان قصهگویی صحت بدل شده است. شمعدونی که در بهار سال 94 پخش شد روایت همزیستی دو خانواده به نامهای مظاهری و سعادتی بود. فضای غالب کار رئال بود اما هر از گاهی خوشذوقیهای زوج صحت و صفایی خودش را بروز میداد و در قالب یک طنز نامتعارف و آغشته به اعجاب و غربت خودش را نشان میداد. بهطور مثال در چند سکانس از سریال، مردی رهگذر هوشنگ (محمد نادری) را میدید و مدام میگفت «دیدی دیوونه شدی!» با این حال غلظت این فضا بسیار کم بود و چندان کلیت کار را تحتتاثیر قرار نمیداد. البته ناگفته نماند که شمعدونی در سالی که پخش شد انتقاداتی را هم بهدنبال داشت. مثلا عمده مخاطبان این سریال را به ترویج بیادبی کودکان متهم میکردند. اما با این همه هنوز که هنوز است این سریال مخاطبان خود را دارد و یکی از آخرین نمونه سریالهای پخششده از تلویزیون بود که اقبال عمومی را جذب کرده بود. محمد نادری، حسن معجونی، آتنه فقیهنصیری، رویا میرعلمی، نگار عابدی و... ازجمله بازیگران این سریال بودند. محمدنادری هم از چهرههای ناشناختهای بود که با شمعدونی شناخته شد.
لیسانسهها 98_95
در نیمه دوم دهه 90 سروش صحت ماندگارترین اثر کارنامه کاری خود را در سه فصل ساخت. «لیسانسهها» روایتگر زندگی سه رفیق لیسانسه به نامهای حبیب، مسعود و مازیار بود. لحن سریال به غایت از فضای رئال سریالهای مرسوم تلویزیون فاصله داشت. بهطور مثال دیوار چهارم مدام شکسته میشد و بازیگران خطاب به مخاطب و رو به دوربین جملاتی میگفتند. گاهی روایت سویههایی ابزورد پیدا میکرد و گاهی هم فضای غالب سوررئال میشد. مثلا در قسمتی از سریال شخصیت مازیار ابراز میکرد که از خوشحالی میخواهد پرواز کند و دقیقا در همان لحظه میتوانست پرواز کند. سازندگان اثر بهواسطه فیدبکهای منفی که بهخاطر بازیگر کودک سریال شمعدونی گرفته بودند، در این سریال همان بازیگر کودک را به طرز کنایهآمیزی در قالب یک کودک مودب بازنمایی کرده بودند. همچنین در این سریال با همان ادبیات سورئال مدیران حاکمیتی، وعده و عیدها و میزان انتقادناپذیری مسئولان و مردم به باد انتقاد گرفته میشد. با این حال این پردازشهای نامتعارف چندان ظریف و زیبا انجام شده بود که موجب انقطاع ارتباط مخاطب با سریال نمیشد و سریال میتوانست مخاطبان خود را حفظ کند. هوتن شکیبا که امروز یکی از درخشانترین بازیگران سینما است، برای اولینبار توسط سریال لیسانسهها به مخاطبان عام معرفی شد. البته ناگفته پیداست که او سابقه درخشانی در کار تئاتر دارد. با این حال لیسانسهها به مثابه یک سکوی پرش قدرتمند، او را به بالا پرتاب کرد. امیرحسین رستمی، امیر کاظمی، بیژن بنفشهخواه، متین ستوده، بهنام تشکر و مرحوم عزتالله مهرآوران از سایر بازیگران این کار بودند. مجموعه رویکردهای نوین سروش صحت در قصهگویی را میتوان به مثابه ورود او به جهان پستمدرن تعبیر کرد. جهانی که مختصات دیوانهکننده خاص خود را دارد و گویی صحت هنوز قصد خروج از این فضا را ندارد که اگر داشت سریال بعدیاش نمیشد «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟»
مگه تموم عمر چندتا بهاره 1402
از انتشار جدیدترین سریال سروش صحت صرفا یک ماه میگذرد و این سریال هنوز در ابتدای راه است. با این حال تمام شواهدی که میبینیم حاکی از این است که گرایشات پست مدرنیستی صحت در این اثرش با یک جنون غریب ادغام شده و به یک معنا ما با صحت به مثابه یک مجنون پستمدرن مواجه هستیم. تمام عناصر روایی موجود در لیسانسهها اینجا هم حضور دارند. سریال با لحن و ادبیاتی شوخ و سرخوشانه با بیرحمی تمام، کلیت کلیشههای طنز را میشکند. هر از گاهی جنبههای گروتسک پیدا میکند و خشونت را با ترس و خنده درهم میآمیزد و خرده داستانهای پلیسی، عاشقانه و حتی سیاسیاش را را با زبانی فکاهی روایت میکند. برای نوشتن درباره این سریال هنوز زود است. اما همه چیز نوید یک سریال نامتعارف اما دیدنی را میدهد. اینجا هم سروش صحت چهرههایی جدید مثل مجید یوسفی، گیلدا ویشکی و... را معرفی کرده است.











