زینب مرزوقی؛ خبرنگار گروه جامعه: در قسمتی از گفتوگویمان میگوید: «مردم بهخاطر ریزگردها نمیتوانند در این منطقه زندگی کنند و بیشترین آمار سل در کشور در این منطقه است. سیلیسی که در شنها است ریهها را پاره میکند و محل رشد باسیل سل در ریهها میشود. بیماریهای چشمی و بیماریهای عفونی شیوع دارد. سل یک بیماری قرن نوزدهمی است اما در سیستان هنوز کشته میگیرد. طول عمر مردم منطقه کاهش یافته است. در زابل در هر خانهای یک کپسول اکسیژن پیدا میکنید.» بادهای موسمی ۱۲۰ روزه سیستان معمولا از اواخر اردیبهشت تا پایان شهریور مناطق شمالی و بعضا مرکزی سیستانوبلوچستان را تحت تاثیر قرار میدهد. کارشناسان سیستانوبلوچستانی و فعالان زیستمحیطی که در ادامه این گزارش با آنها گفتوگو داشتهایم میگویند که از گذشتههای دور و براساس توپوگرافی منطقه این بادها میوزید و بین ۱۲۰ تا ۱۳۰ روز به طول میانجامید. به دلیل وجود هامون نیز آثار بهتری روی منطقه شمال و شمال غرب سیستان داشتهاند و مردم از وزیدن این بادها برای خنک کردن خانههایشان استفاده میکردند اما اکنون به دلیل خشک شدن هامون و نرسیدن حقابه هیرمند و البته بیتوجهی به مشکلات زیستمحیطی این منطقه؛ بادهای موسمی به طوفانهای شن بعضا 200 روزه در سیستان تبدیل شدهاند و به عقیده اهالی خود منطقه حتی امنیت منطقه را نیز به خطر انداختهاند. چراکه بعضی از روستاهای محل عبور کریدوری این بادها خالی از سکنه شده است و به دلیل مرزی بودن این روستاها خالی ماندنشان به ضرر امنیت منطقه است. علاوهبر تمام این موارد اما تحتالشعاع قرار گرفتن سلامتی مردم و بالای 100 روز تنفس در آلودگیهای بیش از 19 برابر حد مجاز، در چند سال اخیر مسالهساز شدهاند. روز گذشته جعفر میعادفر، رئیس سازمان اورژانس کشور اعلام کرد که به دلیل وزش بادهای موسمی در سیستان 144 نفر راهی بیمارستان شدهاند. مجتبی جهانتیغ، فعال رسانهای سیستانوبلوچستانی در گفتوگو با «فرهیختگان» گفت: «بادهای ۱۲۰ روزه از مشهورترین و اثرگذارترین بادهای محلی ایران محسوب میشود که بخش شرقی کشور را تحت تاثیر قرار میدهد، وجود رسوبات ریزدانه باعث شده تا با وزش بادهای ملایم این رسوبات به حرکت درآیند و بستر بسیار مناسبی برای طوفانهای گرد و خاک و ماسه فراهم کنند. بهطوریکه تاکنون خسارتهای زیادی بر منطقه سیستان تحمیل کرده و امنیت شهرها و روستاها را تحتتاثیر قرار داده و مشکلات و معضلات متعددی از جمله مهاجرت مردم و خالی شدن روستاهای منطقه از سکنه، پر شدن انهار، رودخانهها و مخازن طبیعی چاهنیمهها، گسترش بیماریهای مختلف بهویژه چشمی، تنفسی و ریوی (سیستان در رتبه نخست بیماری سل قرار دارد)، بسته شدن راههای ارتباطی و لغو و تاخیر پرواز هواپیماها و... را موجب شده است. به گفته کارشناسان زیستمحیطی بروز خشکسالی، قطع آب رودخانه هیرمند و خشک شدن تالاب بینالمللی هامون فرسایش بادهای ۱۲۰ روزه سیستان را افزایش داده است. این بادها جزء طبیعت منطقه است یعنی امر نوظهوری نیست. باد منطقهای است و بهخاطر توپوگرافی خاص منطقه ایجاد میشود و یک جریان پرفشاری در سیبری و جریان کمفشاری در هند وجود دارد. این تونل باد در تغییر فصلها ایجاد میشود. تونل باد شدید در آسیایمیانه است که به سمت هند ایجاد میشود و بین سه کشور ایران، افغانستان و پاکستان به وجود میآید. این تونل باد از سمت شمال استان وارد سیستانوبلوچستان میشود، اما از سمت سیبری وارد کشور میشود و به سمت خراسان و به کوههای قائنات میخورد. وارد کوهها میشود، شدت و سرعت بالا میرود و تونل باد شدیدی را ایجاد میکند که حداقل 4 ماه از سال این باد وجود دارد و میانگین سرعت آن 10 کیلومتر است. باد مداوم و شدید است و بهخاطر توپوگرافی آسیایمیانه است که زابل، وسط تونل باد است.»
نعمتی که تبدیل به مصیبت شد
وی در ادامه توضیح داد: «در گذشته وقتی باد از روی دریاچه هامون عبور میکرد در تابستان چون باد وزش داشته منطقه را خنک و عین کولر طبیعی عمل میکرد. مردم از فواید این باد استفاده میکردند. در نبود دریاچه هامون بادها دچار فرسایش شد. چراکه ماسههای بستر هامون را برمیدارد و تبدیل به بحران ریزگرد میکند. ما شاهد ریزگردهای شدیدی در منطقه هستیم، همان بحثی که قبلا نعمت بوده ولی الان تبدیل به نغمت و مصیبت برای مردم شده است. محوریت بود و نبود آب در منطقه و دریاچه هامون و هیرمند است. بود و نبود اینها نیز به ورود آب از افغانستان بستگی دارد. یعنی کاملا این مساله عاملیت انسانی دارد. باد جزء اقلیم منطقه است ولی به چه علت باعث کانون بحران شده است؟ وقوع ریزگردها سال 2017 باعث شد زابل آلودهترین منطقه جهان شناخته شود. بومیهایی که در شهرها و روستاهایشان ماندهاند درگیر مشکلات و عوارض این بادها هستند. صدها هزار نفر در این مدت رفتهاند و اصلیترین دلیل مهاجرتشان ریزگردها بود. ریزگردها مساله اصلی منطقه است که قابلیت سکونت را از مردم گرفته است. مردم بهخاطر ریزگردها نمیتوانند در منطقه زندگی کنند. زابل بیشترین آمار سل را در کشور دارد. سیلیسی که در شنها است ریهها را پاره میکند و محل رشد باسیل سل در ریهها میشود. بیماریهای چشمی، بیماریهای عفونی هم بسیار شیوع دارد. بهخاطر نبود آب هامون این بادها منطقه را به کانون ریزگرد تبدیل میکنند. در این مدت مردم بهشدت هم از نظر اقتصادی سقوط کردند و هم از نظر سلامت این منطقه کانون بحران است. مردم برای نجات خود و فرزندان خود که دچار بیماریهایی اعم از آسم، بیماریهای چشمی و پوستی میشوند، از منطقه رفتهاند. سل بیماری قرن نوزدهمی است. ریشهکن شده ولی در اینجا رتبه اول است. باعث شده است عمر مردم کوتاه شود. در خانواده من پدربزرگها به دلیل از بین رفتن ریههایشان فوت کردند. کپسول اکسیژن در خانه اکثر مردم منطقه است و خیلی وضعیت سلامتی بدی دارند. وضعیتشان مانند یعنی شکنجه دائم است. به حبس خانگی دچار میشوند. برای همین تنها دو راه باقی میماند؛ یا باید کوچ کنند یا حبس خانگی بکشند. چند نسل از مردم سیستان حالا دیگر در استانهای دیگر ساکن هستند و ترک وطن کردهاند. سیستان یکی از کانونهای مهاجرفرست شدید کشور است. تخمین زده میشود که دو میلیون سیستانی در ایران است که تنها 300 هزار نفر در منطقه و موطن خود هستند. بقیه نیز در ادوار مختلف مجبور به کوچ شدند. عموما هم بهخاطر مساله آب و ریزگردها بود. نزدیک به 5 شهرستان و 700 روستا درگیر این مساله هستند اما این بحرانها هیچگاه ریشهای حل نشده است؛ چراکه به عقیده من هیچوقت بهصورت جدی، مساله ما دغدغه مرکز نبوده است.» وی ادامه داد: «روستاهایی که در تونل باد هستند درگیر میشوند. باد کریدوری است. نقشه ماهوارهای را که نگاه کنید؛ یک تونل قهوهای از شن این شهرستانها را رد میکند و برخی از روستاها در این تونل باد و بحران ریزگرد هستند و بهنوعی زیر شنها دفن میشوند و ماشینها و بولدوزر اینها را از شن درمیآورد. فیلم و کلیپها موجود است. همه روستاها به یک شدت متاثر نمیشوند. برخی روستاها تقریبا دفن میشوند و ماشینهای راهداری باید جادهها را باز کنند و هم روستاها را خارج کنند؛ مثل روستای اللهشاهکرم که در دهه 70 احداث شده دقیقا در تونل باد است. خواستند روستاها را تجمیع کنند و روستایی احداث کردند که در کانون تونل احداث شده و حالا یک کانون بحران در آنجاست. این روستاها دقیقا در دوران تابستان در ریزگردها دفن میشوند.»
برنامه و طرح داریم اما مشکل در مدیریت اجرایی است
جهانتیغ بر این عقیده است که براساس بیشترین رصدی که در منطقه داشتهاند، علل اصلی عوارض این بادها، ناکارآمدی نهادهاست. وی ادامه داد: «فقر کارشناسی، فقر مطالعاتی، عدم قدرت اجرایی و نبود هماهنگی ازجمله مسائلی هستند که باعث ایجاد بحران شدهاند. اینها قابلحل هستند. یکی از کانونهای ریزگرد از نهبندان تا سیستان است. این کانون داخل کشور است و هر چندسال یکبار سیل در آن منطقه داشتیم. وقتی سیل داشتیم کانونهای ریزگرد هم مشخص بود، چرا آب به کانون ریزگرد هدایت نشد تا مهار ریزگرد بیولوژیک و کاشت گیاهان بومی منطقه اتفاق افتد؟ عللی مانند سوءمدیریت، ناکارآمدی انسانی و مدیریتی و اداری در این وضعیت پررنگ هستند. بحث حقابه راه فراری برای مسئولان شده که از گردن خود باز و به کشوری دیگر حواله کنند. زمانی که سیل میآید آب زیادی از منطقه فرارود یعنی شمال سیستان سرریز میشود، این آب را چرا مدیریت نکردهاند؟ دو رودخانه وارد سیستان میشود که یکی برای هیرمند و دیگری فرارود است. فرارود از شرق و هیرمند از شمال میآید. کانونهای ریزگرد هم برای فرارود است. اکنون برای فرارود درحال احداث سد دیگری در بالادست در کشور همسایه هستند و تا 3-2 سال دیگر همان میزان اندک آب هم از فرارود وارد ایران نمیشود، اکنون فرصت داریم قرارداد ببندیم و سهم آبمان را تعیین کنیم تا منطقه دائم وارد بحران و شوک نشود. اینها کارهایی است که برای تامین آب در خارج از کشور باید انجام شود. ما منابع داخلی و راهکارهای داخلی هم داریم، از آنها چرا استفاده نمیشود؟ در منطقه غرب سیستان 1.3 میلیارد مترمکعب بارش داریم. درحالیکه حقابه 800 میلیون مترمکعب است. تقریبا 1.5 میلیارد بارش داریم که با طرح آبخیزداری میتوان 30 درصد آب را استحصال کرد که نزدیک به 400 میلیارد مترمکعب تامین آب پایدار برای سیستان صورت میپذیرد. با 50 میلیون مترمکعب میتوان مساله ریزگرد را مهار کرد. ما طرح و برنامه در کشور داریم ولی مساله مدیریت اجرایی و اراده سیاسی و هماهنگی نهادهاست. مساله اصلی این است تهران این شدت از بحران و وضعیتی را که در منطقه است، مساله خود نمیداند. هیچ وقت برای این مسائل وارد گفتوگوی جدی نشده است؛ بهویژه 8 سال دولت قبلی. هیچ اظهارنظری از رئیسجمهور دوره گذشته درباره حقابه هیرمند سراغ دارید؟ درباره وضعیت سیستان هیچ اظهارنظری از ایشان شنیدهاید؟ در این دولت قابلمقایسه نیست و همه اظهارنظر کردهاند و با طالبان وارد گفتوگو شدهاند. مساله سیستان برای این دولت با دولت قبل قابلمقایسه نیست. دولت قبلی بهشدت بیتفاوت بود و 8 سال مردم را زجرکش کرد. دولت توجهی نشان نمیداد و رسانهها نیز پیرو آن ضریب رسانهای به مساله نمیدادند وگرنه سال 2017 زابل آلودهترین منطقه جهان شد. بهجای اینکه رئیس محیطزیست و روسایتابعه را بخواهند که چرا این لکه ننگ روی دامن ماست، برای کسی مهم نبود، چون منطقه کشاورز و مستضعفنشین بود. همه مردم الان کمیته امدادی و آلونکنشین شهرهای بزرگ شدهاند. برای کسی مهم نبود، چون طبقات جامعه مستضعف و کشاورز بودند. برای اینها مهم نبود که بخواهند توضیح دهند والا از آن زمان تاکنون یک طرح جامع پیاده میکردند و راهکارهای داخلی را در کشور اعمال و پیگیری میکردند. رهبری به این دلیل گفتند تنگه احد ایران است. خالی از سکنه شود امنیت ملی بهخطر میافتد، کمااینکه در بستر هامون درگیری شده است. در آمجا انبار و زاغه مهمات کشف کردهاند. ما اینها را هشدار دادیم که اگر منطقه خالی از سکنه شود گروهکهای تروریستی نفوذ میکنند ولی مساله را به محیطزیست و رئیس آن تقلیل میدادند. مشکل جانوران را نداریم، اولویت جان مردم است که رئیس محیطزیست در 8 سال گذشته مساله را تا این اندازه تقلیل میداد و درباره جان جانوران صحبت میکرد، درحالیکه باید شورای امنیت ملی و وزیر خارجه و وزیر نیرو پاسخگو باشند. وزرا باید بسیج شوند تا مساله حل شود، چون مساله تهدید امنیت ملی است.» جهانتیغ ادامه داد: «شدت طوفان بهحدی است که در زاهدان مردم از نظر کیفیت زندگی با این ریزگردها بهشدت دچار مشکل هستند. هر زمانی طوفان میشود نمیتوان بیرون رفت و همه حبس خانگی میشوند. کل تابستان وضعیت همین است. قطعی آب در مناطق مختلف زاهدان وجود دارد و همه آب ذخیره میکنند. این هم باعث ماندگاری جمعیت نمیشود. منطقه را بهصورت جامع باید مدیریت کرد ولی تا اراده و توجه سیاسی نباشد و ضریب رسانهای درخور نگیرد، مساله برجسته نمیشود. ما رصد میکنیم که چه چیزهایی مساله رسانههای کشور میشود و چقدر ضریب میگیرد و درنهایت میبینیم یکصدم و یکدهم وضعیتی که اینجا حاکم است ضریب نمیگیرد. اینها آبروی کشور است، ولی باید چه کار کرد؟ 500 نفر در این دو روز به بیمارستان رفتهاند. اینها حقالناس نیست؟ مسئولان نباید بگویند مردم اذیت میشوند و تصمیمی در این خصوص گرفته شود؟ اگر 500 نفر در شهرهای بزرگ کشور بهخاطر آلودگی به بیمارستان بروند چه اقدامی انجام میشود؟ اینجا تقدیر مردم است و کاری موثر از سوی مسئولان اجرایی انجام نمیشود. قطعا کسی که بتواند از منطقه میرود. چیزهایی که اتفاق افتادهاند و پهنه شمال شرق و شرق کشور را ببینید متوجه میشوید چقدر مهاجر داشتهاند. آن منطقه خالی از سکنه خواهد شد و تهدیدات و تبعات امنیتی بهدنبال خواهد داشت.»
آلودگی صدبرابر بیش از حد مجاز است
حسین سرگزی، کارشناس حوزه بیابانزدایی در گفتوگو با «فرهیختگان» درباره بادهای موسمی این منطقه گفت: «بادهای 120 روزه تقریبا یکسوم از مناطق شرق کشور را تحت تاثیر قرار میدهد. گفته میشود این باد از ارتفاعات هندوکش به این سمت میوزد و گاهی هم گفته میشود که از سمت بالاتر از این منطقه و شرق دریای خزر به وجود میآید و از آن سمت شروع میشود و براساس توپوگرافی منطقه کانالیزه میشود تا به منطقه سیستان برسد. از جایی که وارد منطقه سیستان میشود، تالاب هامون و سپس مناطق پاییندست آن، از شمال سیستان و تا حدی شمال غرب را تحت تاثیر قرار میدهد؛ چراکه جهت وزش باد از شمال غرب به جنوب شرق است. درنتیجه در مسیر هم هرآنچه باشد را به سمت پاییندست به حرکت درمیآورد. از گذشتههای خیلی دور به همراه حرکت شنهای روان در منطقه بوده است. در منابع تاریخی حتی سیاحان و مورخانی که به سیستان سفر کردهاند درباره این بادها نوشتهاند. ولی امری که وجود دارد این است؛ این باد وقتی از شمال میآمد، در مسیرش دریاچه هامون و نیزارهای هامون وجود داشت و گردوغباری که به سمت منطقه میآمد، توسط هامون مهار میشد. همچنین خود این باد وقتی از روی سطح آب رد میشد، تا حد بسیار زیادی درجه حرارت آن کاسته میشد و به یک نسیم مطبوع تبدیل میشد و به سمت مناطق پاییندست میرفت. این سالها، هم به دلیل تخریبهای بالادست در کشور افغانستان و هم به دلیل خشکسالیهایی که رخ داده، بادهایی که از آن سمت میوزند سنگریزههای بسیاری با خودشان میآورند که ما به آنها بادهای مسلح میگوییم. این بادهای مسلح وقتی به زمینهای مسطح یا خاک میخورند، علاوهبر اینکه خود باد باعث بلند شدن ذرات گردوغبار میشود، همین سنگریزهها هم آثار مخرب را چندبرابر میکنند. بهویژه سطح هامون بسیار مستعد آسیبپذیری از این سنگریزهها و بادهاست. درنتیجه ذرات خاک وقتی به سطح هامون برخورد میکند سرعت میگیرد؛ چراکه هیچ توپوگرافی و مانعی جلویش نیست. همچنین ذرات خاک را با خودش به سمت پاییندست میآورد. این سالها متاسفانه به دلیل خشکی هامون، سطح اثر باد بسیار افزایش پیدا کرده است. دو عامل باعث افزایش فرسایش بادی است؛ یکی سرعت باد و دیگری خاک فرسایشپذیر. سرعت باد که به علت نبود پوشش گیاهی و توپوگرافی، اضافه میشود و هیچ بادشکنی در مسیر وجود ندارد که سرعتش را بگیرد. خاک فرسایشپذیر نیز به دلیل از دست رفتن رطوبت و پوشش خاک است. در این سالها هردوی این اتفاقها افتاده. یعنی آب وارد هامون نشده و پوشش گیاهی هم وجود نداشته، خاک فرسایش پیدا کرده و ذرات درشتتر به صورت ماسهای همراه با ذرات ریز گردوغبار به سمت پاییندست آمده که سیستان، افغانستان، پاکستان و کشورهای پایینتر از دریای عمان را تحتتاثیر قرار داده است.» سرگزی درباره اینکه برای جلوگیری از این بادها، چه اقداماتی میتوان انجام داد نیز توضیح داد: «برای مقابله با فرسایش بادی، سه کار بیشتر نمیتوان انجام داد. یکی، کار مکانیکی است. یعنی ایجاد موانع برای جلوگیری از باد مانند بادشکن، ساخت دیوار یا کارهایی از این قبیل. دیگری کارهای بیولوژیکی مانند درخت و بوته کاشتن و حفاظت کردن از این پوشش است و آخری نیز انتشار آب و تخصیص حقابه است تا رطوبت را نگه دارد و اجازه ندهد خاک بلند شود. این سه کار متاسفانه انجام نشده و بعضا نیز امکان انجام آن نیست. مثلا ازجمله کارهای مکانیکیای که میتوان انجام داد، مالچپاشی است که سطح تالاب را نمیتوان مالچپاشی کرد؛ چراکه هم وسعت بالایی دارد و هم آثار مخرب زیستمحیطی. زیرا مجددا از طریق بادهای موسمی پاییندست را به شکل دیگری تحتتاثیر قرار خواهد داد و بر سلامتی مردم اثر خواهد گذاشت. کارهای دیگری مانند کنترل کانونهای بحرانی هم هست که در سالهای گذشته آنگونه به آنها توجه نشده است. در آنجا باید آبرسانی کرد یا آب پخش کرد. پوشش گیاهی نیز به دلیل نبود آب در هامون و سد بخشآباد در بالادست و نیامدن آب از سمت هیرمند، بسیار کم است و به همین دلیل خاک بهشدت در معرض فرسایش و همان مقدار اندک رطوبت هم از دست میرود. حتما در جریان هستید که چند روز گذشته زابل گرمترین شهر جهان معرفی شد. این باد بسیار گرم، وقتی میوزد هر رستنی و پوششی که در مسیر باشد را خشک میکند و هر رطوبتی که باشد را از بین میبرد. متاسفانه خشکی بسیار بالا باعث خشونت اقلیمی شده و مردم هم از خشکی آسیب میبینند و هم از گردوغبار. همه این موارد، همدیگر را تشدید میکنند. یعنی وقتی رطوبت محیط کم میشود، خشکی هوا زیاد میشود و پوشش گیاهی کم میشود، شدت غبار و طوفان بیشتر میشود. بنابراین ما یک وقتهایی آلودگی صد برابر بیش از حد مجاز و حتی بیشتر هم داریم.» وی ادامه داد: «پوشش گیاهی و توسعه جنگلکاری به آب نیاز دارد. ما اکنون در سیستان بحران آب شرب داریم. بسیاری از روستاهای ته خط زابل مشکل آب دارند و آبرسانی سقایی به آنها میشود. یا اینکه کیفیت آب هم شدیدا افت کرده یا در منطقه هر چند روز یکبار یک تانکر آب سقوط میکند و بخشی از منطقه درگیر بیآبی میشود. بنابراین در چنین شرایطی نمیتوانیم آب شرب منطقه را کنار بگذاریم و به محیطزیست رسیدگی کنیم. اگرچه واقعا ضرورت ماندگار شدن مردم این است که وضعیت اکولوژیکی و زیستمحیطی پایداری حاکم باشد اما عملا اکنون دیگر نمیتوان به گزینهای مانند توسعه پوشش گیاهی فکر کرد. توسعه پوشش گیاهی اکنون دیگر امکانپذیر نیست. اکنون از کدام منبع آبی میخواهیم کشتوکار کنیم؟ برای اینکه یک نهال مستقر شود، حداقل 30 بار باید آبیاری شود. سال بعد دوباره نگهداری و مراقبت میخواهد تا این استقرار ماندگار شود. در این شرایط اصلا امکانپذیر نیست که کار بیولوژیکی انجام دهیم.» سرگزی همچنین درباره کاهش آثار بادهای موسمی بر سلامتی مردم افزود: «اولا اینکه ضرورتهایی وجود دارد که مردم برای تهیه آنها از خانه خارج میشوند. باید بدانند که حتیالامکان در این روزها از خانه خارج نشوند. نکته دیگر، مهندسی خانهها است. اگر از قدیم مهندسی خانهها به شکلی بود که از این بادهای موسمی استفاده میکردند، اکنون دیگر شرایط به شکلی نیست که بتوان از این بادها استفاده کرد و نیاز است که همه پنجرهها دوجداره باشند. دیگر کولرهای آبی در این منطقه جوابگو نیست؛ چراکه هر روز مردم یک الی دو کیلو گِل از روی کولرها برمیدارند و کولرها به دلیل ذرات گردوغبار خفه میشوند و پوشالهایشان کارایی خود را از دست میدهند. خوب است در منطقه استفاده از کولرهای گازی و اسپیلت متدوال شود. موضوع بعدی این است که هلالاحمر و اورژانس باید در منطقه فعالیت بیشتری داشته باشند تا مردم روستاهایی که دچار بحران میشوند را به مراکز درمانی برسانند. همچنین مراکز درمانی و تخصصی مانند معالجه سل در سیستان توسعه پیدا کنند. گفته میشود این مراکز در زابل راهاندازی شده اما عملا مردم نمیتوانند از خدمات آنجا استفاده کنند؛ چراکه توان این را ندارند که خودشان را از روستا به مرکز درمانی زابل برسانند. از طرف دیگر هزینههای درمان هم برای این مردم زیاد است. تمام اینها نیازمند توجه و برنامهریزی است. تعدادی روستا که در معرض کریدورهای فرسایش بادی هستند باید جابهجا شوند. وقتی این روستاها دائم در گردوغبار است و نمیتوان از فرسایش بادی جلوگیری کرد، باید ساکنان روستا را جابهجا کرد. از همه مهمتر این است که از هر طریق ممکن باید به منطقه آب برسد و حقابه هیرمند باید مسالهاش حل شود. دولت عزم جدی برای حل مساله حقابه هیرمند نشان بدهد. ممکن است بتوان از طریق دریای عمان یا چاهکهای کمعمق، برای بعضی از روستاها مشکل آب شرب را حل کرد اما وقتی هوا که اولین اولویت است مشکل دارد، مردم چگونه میتوانند در منطقه دوام بیاورند؟ در چند سال آینده به دلیل نرساندن حقابه، تمام سطح نیم میلیون هکتاری به سطح کانال گردوغبار تبدیل خواهد شد. اولویت اول برای گرفتن حقابه هیرمند رایزنیهای سیاسی است. میتوان از طریق کنوانسیونهای محیطزیستی نسبت به منطقه حساسیت ایجاد کرد تا از طریق این کنوانسیونها حقابه را پیگیری کرد. این ذهینت در کشور وجود دارد که یک مشکل سطحی است ولی واقعیت این است که نرسیدن حقابه به هیرمند مشکل منطقهای و ملی است.»