میلاد جلیل زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:در جشنواره سوت و کور سیونهم که آخرین دوره برگزاری آن در دولت قبل بود، فیلمی به نمایش درآمد که قبل از این کسی کارگردانش را نمیشناخت و ماجراهایش با اینکه در دهه 60 و فضای سیاسی آن دوران رقم میخورد، اقتباسی از یک رویداد واقعی و تاریخی نبود. رویدادی که فیلم آن را روایت میکرد، واقعیت نداشت اما حقیقت داشت. پسر یکی از علمای انقلابی آن دوران که حالا قاضی شرع شده، در یکی از درگیریهای سیاسی مقابل دانشگاه تهران، بهطور تقریبا ناخواسته پسر یکی از خانوادههای اشرافی یا بهاصطلاح آن دوران طاغوتی را میکشد. حالا پای چیزی وسط میآید که نام فیلم هم از آن برآمده است؛ «مصلحت». عدهای حتی بیاینکه آیتالله مشکاتیان یا همان قاضی شرع انقلابی خودش خبر داشته باشد، سعی میکنند بنا بر آنچه مصلحت دین و انقلاب تشخیص دادهاند، نگذارند که واقعیت مشخص شود.
یک مامور امنیتی کنجکاو هم در این میان هست که با همکاران و همپالگیهایش در این مصلحتسنجی همدل نیست و بهدنبال کشف حقیقت میرود. بخش قابلتوجهی از جذابیت قصه به همین کشمکشها برمیگردد که درنهایت حقیقت را روشن میکند و تصمیم جانانه آیتالله مشکاتیان در لحظه آخر این است که نگذارد عدالت زیر پا بماند؛ هرچند به بهای جان فرزندش. این البته پایان ماجرا نیست و سکانسهای نهایی نفسگیرتر از میانه روایت هستند اما مسالهای که فیلم طرح کرد و تا همینجا هم برای مخاطب جا افتاد، واقعا چالشبرانگیز و مگو بود. مساله آقازادگی، مساله مصلحت نظام، مساله عدالت، مساله نیروهای خودی که آگاهانه و بنا بر توجیهاتی حقیقت را زیر پا میگذارند و خیلی مسائل دیگر. در دهه 60 مردم میدیدند که فرزندان برخی از علما و مقامات بلندپایه نظام در دام گروههای منافق افتادهاند و بیهیچ مماشاتی اعدام شدند. مردم میدیدند که اگر خودشان شهید میدهند، رهبران انقلاب و مسئولان مملکت هم شهید میشوند؛ در محراب، در منزل، در میدان. دیدند که سرداران بزرگ از ارتش و سپاه شهید میشوند و اینطور نیست که نهتنها خودشان، بلکه فرزندانشان هم از خدمت معاف شوند. وزیر نفت را دیدند که به اسارت عراق درآمد و مادرش مقابل دوربینهای تلویزیونی اعلام کرد حاضر نیست ایران به صدام باجی برای آزادی فرزندش بدهد حتی اگر در این صورت فرزندش کشته شود و مردم دیدند که این حرف یک رجزخوانی تعارفی نبود و وزیر نفت بهواقع شهید شد. با چنین رویهای میشد مردم را به مقاومت در برابر آن همه مشکلات و ناملایمات واداشت. جنگ بود، تحریم بود، فتنههای روزمره و خونبار گروههای متعدد منافق و جداییطلب بود، خیانت عدهای از مسئولان و شهروندان و هموطنان عادی بود، کسانی که وسط این همه ناملایمات احتکار میکردند و به زالو معروف شده بودند هم بودند و یکسری مشکلات فرهنگی و اجتماعی هم وجود داشت، اما میشد طاقت آورد و جان را برای میهن و اعتقادات اهدا کرد، چون اگرچه فقر بود ولی تبعیض نبود.
داستان مصلحت با اینکه واقعیت نداشت از یک رویداد تاریخی اقتباس نمیشد؛ حقیقت داشت و روح آن زمان را بازتاب میداد. در جشنواره سوت و کور سیونهم که این فیلم اکران شد، حال و هوایی حاکم بود یکسره متفاوت با امروز. جوی درست کرده بودند که هر اثری اگر ذرهای خارج از آن مدار حرف میزد و نگاه میکرد، حتی اگر شاهکار بود، خوب دیده نمیشد و برعکس، حتی ممکن بود ضعیفترین کارها به دلیل اینکه دقیقا در همان مدار قرار میگرفتند، روی دست بلند شوند. آن سال به دلیل اوج گرفتن پاندمی کرونا، بر سر اصل برگزاری جشنواره حرف و حدیثهایی وجود داشت اما مسئولان فرهنگی دولت قبل در واپسین سال حضورشان هر دو پا را در یک کفش کردند که فستیوال برگزار شود و فستیوالی برگزار شد که عملا تسویهحساب یک طیف فکری و سیاسی بهخصوص با مردم بود. اینجا مجال طرح آن زمینههای اجتماعی که وضع را به چنین مرحلهای رساندند نیست. فقط همین قدر میشود اشاره کرد که یک طبقه اجتماعی و فکری بهخصوص، مدعی بود همه جامعه مثل خود اوست و با برنده شدن در دو انتخابات و قبضه کردن تمام فضای رسانهای و اجتماعی، دردها و نیازهای باقی جامعه را بایکوت کرد. ناگهان دی ۹۶ پدید آمد و پس از آن آبان ۹۸. انگار فرودستان و آنها که سبک زندگی، اولویتها و حتی وجودشان انکار شده بود، ناچار شدند طور دیگری اعلام وجود کنند. یک جو ضدسرمایهداری و ضد لیبرالیسم و نئولیبرالیسم در ایران ایجاد شد که فراتر از نشریات یکدست و راستگرای آن دوره، در آسمان قلبها رعدوبرق کرد. در این جو، به تمام مظاهر سرمایهداری حمله میشد و همهچیز از زیر تیغ نقد میگذشت، ازجمله سلبریتیسم. جشنواره فجر سیونهم آخرین فرصت بخشی از جریان لیبرال سینما برای انتقامجویی صریح از طرف مقابل بود؛ از مردمی که با هر ضرب و زوری اعلام وجود کرده و نگذاشته بودند فضا یکدست در تیول همان طیف فکری باقی بماند.
فیلمهایی که به شکلی صریح و واضح به طبقه فرودست جامعه توهین میکردند، از سر و روی آن جشنواره میباریدند. «ابلق»، «زالاوا»، «شیشلیک»، «بیهمهچیز» و... در جشنوارهای که تا این پایه ضدعدالت بود، فیلمی که درباره عدالت ساخته شده بود یک وصله ناجور به نظر میرسید. اتفاقا در مصلحت لحظهای از تاریخ را میدیدیم که حکومت اسلامی در نزدیکترین حالتش به مغناطیس انقلاب مستضعفان قرار داشت و پای جُور به یک آدم اشرافی و طاغوتی در میان بود و عدالت مستضعفان حتی انتقام بهناحق از چنین افرادی را برنتابید. چند ماه بعد از آن جشنواره، دولت عوض شد اما مصلحت به نمایش درنیامد. غیر از شیشلیک که توهینهای رکیکی کرده بود، ابلق، بیهمهچیز، زالاوا و باقی فیلمها اکران شدند و مصلحت نبود که مصلحت اکران شود. قاضیالقضات قبل رئیسجمهور شده بود و توقع میرفت با این عدالتجویی صمیمانه که گفتمانی ستیزهگر نداشت برخوردی بهتر کنند. مصلحت با سه سال تاخیر اکران شد اما در این میان اتفاقات فراوانی در کشور رخ داد که اتفاقا ماجرای روایتشده در این فیلم و بسیاری از جزئیاتش را چندین پله ملتهبتر از روز ساخته شدنش کرد. بحث عدالت قضایی در برخورد با خودیها و غیرخودیها، بحث اعدام و عفو، بحث نیروهای امنیتی که فراتر از قانون و بنا به مصلحتی که خودشان سنجیدهاند رفتار میکنند و ریز و درشتهای دیگری از این دست که هم در فیلم وجود دارند و هم از سال ۱۳۹۹ تابهحال اتفاقات متعددی را در کشور رقم زدهاند، همه باعث شد موضوعات طرحشده در این فیلم داغتر از دوران تولید آن شود. سخت است که قضاوت کنیم آیا باید این وضعیت را تصادف اسم بدهیم یا جلوتر بودن عوامل فیلم از زمانهشان؛ اما بههرحال میدانیم آنچه در مصلحت مطرح شد، مسالهای فراتر از یک زمان بهخصوص است. تا زمانی که در این جهان عنصری بهنام قدرت وجود دارد، چالشهایی با عدالت هم وجود خواهند داشت و برای توجیه آن از گزارههایی مثل مصلحت استفاده میشود. همین است که فیلمی با چنین درونمایهای در هر زمان و زمینی میتواند مجددا مصداقهای جدیدی برای خودش پیدا کند.
مصلحت فیلم خوشساختی است که طبع مخاطب عام را هم در نظر داشته و برای جذاب بودنش تلاش خوبی شده است. فیلمی است که اگر چه لحنی انتقادی دارد اما امیدبخش است و خطاها را به قرائتهای سودجویانه و غلط از مکتب نسبت میدهد نه خود آن. فضای نوستالژیک دهه ۶۰ در فیلم درآمده و خوب است که آن را با اغراق و زیادهروی نشان ندادهاند که دل مخاطب را بزند. تم پلیسی فیلم خوب و منطقی جلو میرود که از این لحاظ ما در بسیاری از فیلمها و سریالهای ایرانی دیگر ایراد میبینیم. بازیها خوب است و هیبت فرهاد قائمیان در نقش یک دادستان بلندپایه و معمم، یکی از ماندگارترین و باشکوهترین تصاویر او در دوران بازیگریاش است. اما گذشته از همه این جذابیتهای سینمایی، آنچه دیدن این فیلم را لذتبخش میکند، تنفس در حالوهوای صبحانه انقلاب است. در حال و هوایی که هنوز عدالت و آرمان عشق با پوزخند گزارههای منطقنما تمسخر نمیشد. در شرایط ناملایم امروز، عاطفهای که به آن بلاروزگار داریم از جوگیری و شعارزدگی نیست. میدانیم چه چیز آن خوب و ناب بود و تفاوت شعار با عقلانیت وجدانمدار را میفهمیم و میتوانیم فیلمی را دوست داشته باشیم که از واژه قرارگرفته در عنوانش، آشنازدایی میکند. مصلحت همان چیزی نیست که در خوانش اصطلاحا ماکیاولی شناخته میشود. ایبسا عمل به عدل و تَخَلُّق به پرهزینهترین تصمیمهای اخلاقی، بیشتر به مصلحت ملک و ملت باشد.
شماره ۳۸۸۲ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
فیلم سینمایی «مصلحت» خوانشی جدید از چالش عدالتخواهی درون ساختار سیاسی است
مصلحت جرم نیست











