بهمنظور بررسی شرایط حال حاضر کشورهای منطقه و روند رو به بهبود روابط دولتهای عربی با ایران و سوریه، همچنین ارزیابی مولفههایی که باعث شد سران اتحادیه عرب از تداوم لفاظیها علیه تهران صرف نظر کنند، با سیدعبدالامیر موسوی، کارشناس مسائل منطقه گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
اصلیترین پیامهای اقدام اخیر سران اتحادیه عرب در پرهیز از لفاظی علیه ایران در بیانیه پایانی و همچنین دعوت از رئیسجمهور سوریه آنهم بعد از 12 سال دشمنیورزیدن با جریان مقاومت را چه میدانید؟
در سال 2011 و حدود چهار ماه بعد از آشوبهایی که در سوریه بهراه افتاد، وزرای خارجه اتحادیه عرب در نشست قاهره بیانیهای صادر کردند و عضویت سوریه در همه موسسات و ارگانهای این اتحادیه معلق شد. سپس از همه کشورهای عربی خواستند که رابطه خود را با سوریه قطع کرده و سفارتخانههایشان در دمشق را تعطیل کنند. البته این را هم گفتند که هر کشوری میتواند طبق سیاستهای خودش اقدام کند. تقریبا همه کشورهای عربی غیر از سه کشور(عراق، یمن و الجزایر) با سوریه قطع رابطه کردند. فکر میکنم سودان هم قطع رابطه نکرد. بعد از قطع رابطه، به پشتیبانی از مخالفان و نماینده مخالفان پرداختند و جایگاه سوریه در این اجلاسیه را هم در اختیار مخالفان قرار دادند و پرچم آنها را روی میز گذاشتند. برای سوریه چند شرط تعیین کردند و گفتند اگر دولت بشار اسد این چند شرط را اجرا کرد میتواند به اتحادیه برگردد.
امروز اما بعد از حدود 12 سال شاهد این هستیم که سوریه با اقتدار و بدون اجرای هیچکدام از شرطهای اتحادیه عرب به این نشست برگشت و کشورهایی که با سوریه درافتاده بودند شکست سختی خوردند. وضعیت مخالفان را هم که دارید میبینید. آنها خیلی تلاش کردند سوریه را از ایران جدا کرده و به آغوش کشورهای مرتجع عرب بفرستند و با رژیمصهیونیستی سازش کنند و درنهایت شرایطی را فراهم کنند که تروریستها بتوانند در این کشور حاکمیتی داشته باشند. هیچکدام آنها عملی نشد. سوریه مقاومت کرد، مردم و ارتش این کشور هم حاکمیت سوریه را پشتیبانی کردند و آقای بشار اسد در این 12 سال توانست بهترین مقاومت را از خود نشان دهد و بهترین روابط را با محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران داشته باشد. لذا امروز، پیروزی سوریه، پیروزی مقاومت و تکتک ارکان آن است.
البته اصطلاح برگشتن سوریه به جامعه عربی را دقیق نمیدانم بلکه این جامعه عربی بود که به دمشق برگشت. چون آنها بودند که شرایط سوریه را پذیرفتند؛ پس عربها به سوریه برگشتند نه برعکس. دو مساله مهم بود که باعث شد سوریه با اقتدار برگردد؛ یکی ضعف آمریکا در منطقه و دیگری، عقبنشینی کشورهای عربی از مواضع قبلی خود. نکته دیگر که زمینهساز ایجاد مصالحه در منطقه شد، توافق ایران و عربستان بر سر عادیسازی روابط بود. ایران با این توافق ثابت کرد عامل آشتی در منطقه است، نه بیثباتی. همچنین با این اقدام، عامل نزدیک شدن کشورهای عربی به یکدیگر شد. یعنی اگر آشتی ایران و عربستان صورت نمیگرفت، شاهد بازگشت دولتهای عربی به سوریه و سفر هیات سعودی به یمن نبودیم. شرایط منطقه هم به این آرامی که الان هست نبود.
تاثیر این تنشزداییهای اخیر بر سرنوشت پروژه معامله قرن را چه میدانید؟
فکر میکنم با این تحولات، دیگر مراسم خاکسپاری و کفنودفن آن هم انجام شد. حتی اگر رابطه هم برقرار شود، محور مقاومت دیگر قوی شده. تنشهای موجود میان کشورهای عربی و ایران هم از نظر اقتصادی و سیاسی و هم حتی از نظر امنیتی، به نفع آمریکاییها و رژیمصهیونیستی بود. با این آشتیها و تنشزداییهایی که شاهد بودیم، اسرائیلیها حتی اگر بیش از پیش با دولتهای عربی رابطه برقرار کنند هم دیگر مثل سابق کارشان پیش نخواهد رفت. آنها رابطه را در جهت منزوی کردن ایران دنبال میکردند. شرایط منطقه دارد به نفع محور مقاومت پیش میرود. با وجود همه اختلافافکنیهایی که آنها میان کشورهای منطقه و ایران داشتند و در زمینه جنگ نظامی، جنگ تبلیغاتی، دینی و طائفهگری سعی کردند ایران را منزوی کنند و دوستدارانش در منطقه را دلسرد کنند، نهایتا این جمهوری اسلامی بود که موفق شد. بحث شماتت دولتهای عربی نیست، بحث این است که برای آنان اثبات شد القائات صهیونیستها و آمریکاییها درباره ایران باطل است. عربستان دید رویکرد آمریکاییها درمواجهه با آنان، باجگیری و توهین است و کاخ سفید دارد از چالشهای موجود بین تهران و ریاض نفع میبرد. درخصوص جنگ یمن هم متوجه شدند امروز همان مبارزان پابرهنه و بدون امکانات، دارای استراتژی نظامی، هواپیماهای بدون سرنشین و موشکهای نقطهزن هستند، پایتخت هم در اختیارشان قرار دارد. همین باعث شد بعد از هشت سال جنگ و خونریزی، به بیهوده بودن آن پی ببرند.
در این تحولات، آنچه قابل توجه بود، حکمت، صبر و بردباری ایران است. سعه صدر و صبر استراتژیک ایران آنها را به این نتیجه رساند که اهدافشان محقق نخواهد شد، بنابراین همه به سمت دمشق و تهران برگشتند و دیدند میلیاردها دلاری که برای عقب نشاندن ایران و جریان مقاومت هزینه کردند جواب نداده است. اجلاس جده هم حقانیت ایران و دوستانش را نشان داد و هم بطلان دیدگاههای اینها که امیدوار بودند شرایط منطقه آنطور که میخواهند عوض شود. نکته سوم هم آنکه فهمیدند آمریکاییها واقعا دارند از آنان سوءاستفاده میکنند و خیرخواهشان نیستند. لذا تصمیم عربستان به نظرم تصمیمی تاریخی است. امیدوارم به آن پایبند باشند دوباره به القائات و وعدههای دروغینی که آمریکا به آنها میدهد روی خوش نشان ندهند. اگر کشورهای منطقه بر منافع داخلی خودشان تمرکز کرده و بر پیشرفت منطقه و ملتهای خودشان سرمایهگذاری کنند، شاهد توسعه منطقه در حوزههای تکنولوژی، صنعتی، کشاورزی و امنیتی خواهیم بود. امیدوارم شرایط در این فضا تداوم داشته باشد.
مهمترین نکات بیانیه پایانی قرائت شده در اجلاس اخیر سران اتحادیه عرب را چه میدانید؟
بیانیه جده، فوقالعاده مهم و استثنایی بود. به نظرم سه نکته مهم داشت. مساله فلسطین را مساله جهان عرب عنوان کرد. نقشه صهیونیستها و بحث صلح ابراهیم را زیر پا گذاشت. بعد از سالها لفاظی، برخلاف پیشنویس، هیچ ذکری از ایران در بیانیه پایانی نشست مطرح نشد. در پیشنویس دو نکته علیه ایران بود اما درنهایت حذف شد. بحث جزایر سهگانه و دخالت در امور داخلی را در پیشنویس مطرح کرده بودند که در بیانیه پایانی وجود نداشت. این خیلی مهم است. صبر جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با کشورهای منطقه خیلی زیاد بود. رهبر انقلاب که هدایت سیاست خارجی را برعهده دارند به قدری زیبا مهندسی کردند که آنها به این نتیجه رسیدند که دشمنی با ایران دیگر فایده ندارد. ترجیح دادند رویکرد خود را تغییر داده و شخصیت خود را حفظ کنند. متوجه شدند جمهوری اسلامی خیرخواه آنهاست. نکته دیگر بحث سوریه بود که خیلی خوب مطرح شد و تقریبا میتوانیم بگوییم به نوعی خواستند نسبت به رویکرد سابق خود اظهار پشیمانی کنند. از دولت سوریه حمایت کردند و خواهان پایان درگیریها و دخالتها در این کشور شدند. وجه دیگر بیانیه تاکید بر وحدت سرزمینی و سیادت حاکمیت سوریه بود که آن را به یک بیانیه خیلی خوب تبدیل کرد. به قدری خوب که گویی اجلاس در ایران تشکیل شده است. از این جهت واقعا جالب بود.
این نشان میدهد میزان اثرگذاری سیاستهای ایران بر کشورهای عربی چقدر بوده است. همچنین ثابت میکند بعد از 44 سال گرفتاری و مشکلات تحمیلی، چه جنگ نظامی و آشوبهای داخلی، ایران مقتدرتر از هر زمان شده و این یعنی اندیشههای امامخمینی و رهبر انقلاب با محوریت حکمت در سیاست خارجی نتیجه داده است. امروز به روشنی میتوان دید خط جمهوری اسلامی ایران جا افتاده و این آمریکاست که در منطقه ما منزوی شده و رژیمصهیونیستی است که شرایط بسیار بدی دارد. این را دیگر خود اسرائیلیها دارند مطرح میکنند که با وضعیت فعلی عمر این رژیم به 80 سالگی نمیرسد. آنها امروز کاملا محاصره شدهاند. چقدر در این سالها مخاطره به ایران تحمیل کردند، آمریکاییها دورتادور ایران پایگاه نظامی تشکیل دادند اما امروز، این رژیمصهیونیستی است که در محاصره قرار گرفته. حزبالله روز گذشته رزمایش بزرگی به مناسبت سالگرد آزادسازی جنوب لبنان داشت و اقتدار مقاومت را نشان داد. جهاد اسلامی هم در درگیری اخیر، درس سختی به رژیمصهیونیستی داد، به حدی که دولت فعلیشان که تندروترین اعضای ممکن را دارد، به مصر و قطر متوسل شد تا به داد آنها برسند و این آتشبس برقرار شود. میلیونها صهیونیست درجریان این درگیری، به مدت 4، 5 روز زیر زمین زندگی میکردند. وضعیت اقتصادی و اداریشان بههم ریخت و درک کردند کاملا در محاصرهاند. کرانه غربی هم در وضعیت مقتدرانهای قرار گرفته و فلسطینیها شرایط بسیار سختی بر صهیونیستها تحمیل کردهاند. با همه کشتارها، تخریب منازل و باغهایشان توسط صهیونیستها ولی همچنان شاهدیم که مقاومت در بالاترین سطح خود قرار دارد.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، پایدار ماندن سوریه در این 15 سال سخت است. باوجود سختیهایی که به آنها تحمیل شد، میدانستند اگر مقاومت کنند و پایداری داشته باشند جمهوری اسلامی ایران و رهبر مقاومت به آنها وفادار باقی خواهد ماند. لذا همانطور که میبینید، تنها ائتلافی که طی سالهای متمادی در منطقه باقی ماند، همین ائتلاف محور مقاومت و اتاق مشترکی بود که بین ارکان محور مقاومت وجود داشت. ائتلاف مقاومت، تنها ائتلافی شد که از قدیم باقی ماند و مستحکم هم به مسیرش ادامه داد و هیچ تزلزلی در آن ایجاد نشد. این درحالی است که همه ائتلافها علیه فلسطین، لبنان، سوریه، عراق و یمن همگی منحل و متلاشی شد و به نتیجه نرسید. درست است تخریب کردند اما به هدف خود نرسیدند. نقشههایشان نقش بر آب شد اما ائتلاف مقاومت پایدار ماند و نتیجهاش هم این شد که امروز میبینیم آقای بشار اسد با سربلندی وارد جده میشود و همه خاضعانه از او استقبال میکنند. این افتخاری برای مقاومت و عبرتی برای دیگر کشورهای منطقه است. برای کشورهای مقاوم این پیام را دارد که اگر کمی مشکلات را تحمل کنند درنهایت سرافراز خواهند شد. در منطقه، رهبرانی که مثل جناب عبدالملک بدرالدین الحوثی و بشار اسد مقاومت کردند، پیروز شدند و آنهایی که کوتاه آمدند و فکر کردند اگر سمت رژیمصهیونیستی بروند قوی میشوند و مشکلات شان از بین میرود یا به وعدههای غرب دلخوش بودند، مثل زینالعابدین بن علی، حسنی مبارک، علی عبدالله صالح، معمر قذافی، عمر البشیر، صدام و... سرنگون شدند. بنابراین فکر میکنم این مساله باید پیش چشم همه ملتها و رهبران منطقه باشد که اگر استوار مانده و روی اصولشان پافشاری کنند موفق و پیروز خواهند شد.