1 اگر اهل کتابخواندن باشید قطعا این جمله از جلوی چشمان شما گذشته است: «دو چیز است که هر چه بیشتر به آن بیندیشم، ذهن را از ستایش و حیرتی فزاینده پر میکند: آسمان پرستاره بالای سرم و قانون اخلاقی درونم. » همانطور که «پل گایر» و «آلن وود» نوشتهاند این گزاره در همه آثار ایمانوئل کانت به کار میآید. فیلسوفی که با کلیدواژههای «انقلاب کپرنیکی»، «نقد خرد ناب» و «صلح جهانی» شناخته میشود. فیلسوفی که اندیشیدن درباره بیرون از وجود (عین) را وانهاد و به اندیشیدن درباره درون آدمی (ذهن) روی آورد و نامدارترین اندیشمند شناختشناسی همه اعصار شد. فیلسوفی که از زمان نوشتن مشهورترین اثرش تا همین امروز بیوقفه در دست بررسی مفسران و شارحان پرشمارش قرار داشته و دارد. کانت آفاق را بهنفع انفس رها کرد و نقدهای سهگانه خود را بهعنوان مانیفست مسیر رسیدن به خرد ناب عرضه داشت. مسیری که برای سنت فلسفی در ایران بسیار هیجانانگیز بوده و پربیراه نیست اگر بگوییم بیشترین جهد ایرانیان در شناخت فیلسوف آلمانی به نقدهای سهگانه او و دورهای که کانت در حال تدوین نظریهاش بوده است بازمیگردد و کمتر اثری درباره کانت در ابتدای دوران تفلسفش به فارسی بازگردانده شده است. البته نباید از ترجمه تازه «کسری حاتمپور» از «پل گایر» و «آلن وود» بگذریم که در واقع مقدمه ترجمه «نقد خرد ناب» از آلمانی به انگلیسی است و تحتعنوان «شرحی بر نقد خرد ناب و روند پیدایش آن» منتشر شده است. اثر درخشان «راجر اسکروتن» درباره نظام فکری کانت با ترجمه «علی پایا» نیز از صالحات و باقیات توجه به فلسفیترین متفکر دوران مدرن در ایران معاصر است که با رویکردی زمینهگرایانه به تصنیف درآمده است. در مجموع علاقه به کانت در ایران با توجه فوقالعادهای به مباحث نقادانه او گره خورده است و کانتی در ایران شهرت دارد که محصور در پارهخطی میان آغاز و انجام نگارش نقادیهای سهگانه از سال 1781 تا 1790 است. پیش و پس از این پارهخط و حتی در میانه آن آثاری از کانت منتشر شده است که بصیرتهای مهمی درباره علم و اخلاق به دست میدهد و ما امروزه محتاج توجه و ترجمه درباره آن دسته تالیفهای فیلسوف آلمانی هستیم.
2 فلسفه کانت دشوار است. به همین دلیل نظام فکری خلف او، هگل، نیز پیچیده و دشوار از آب درآمده است. ایمانوئل کانت در تفلسفش دست به امر خطیری میزند و درصدد برمیآید که حدود فاهمه آدمیان را نقش بزند و تحلیلی فلسفی از آن به دست دهد. به قول «راجر اسکروتن» روشن نیست که همه جنبههای فلسفه کانت حتی برای خود او مبرهن و پیدا شده باشد. اما این دشواری از کجا آب میخورد؟ کانت بهعنوان استاد دانشگاه شهری که در آن تولد یافت و تا هنگام مرگش از آن شهر خارج نشد، سیر پژوهشی باورنکردنی و مجموعه آثاری گسترده را تدوین کرده است. همانطور که کریم مجتهدی نوشته است رابطه کانت با شهر کنیگزبرگ را میتوان در نسبتی با رابطه هگل و شهر ینا و حتی هایدگر و شهر فرایبورگ قیاس گرفت. کانت که در هوای روشنگری بالیده، قطعا شایسته عنوان فیلسوف تجدد است. او اگر چه مانند هگل اطمینان خداگونهای به سیستم فلسفی خود نداشته و همانند هایدگر پایان فلسفه را اعلام نکرده اما پرمبرهن است که آینده فلسفه را به نحوی چشمگیر تامین کرده و بسیاری از متفکران خلف خود را مبدل به مفسران فکر خود کرده است؛ فکری که شاکله منظمی دارد و حدود آن هماره تفسیربردار است.
3 فلسفه کانت همانند شخصیت خودش بسیار رسمی و کلاسیک است. همانگونه که مردم شهر ساعتهای خود را با زمان آغاز و پایان پیادهروی آقای فیلسوف تنظیم میکردند، روند نقد او در نظام فکری شناختشناسانهای که عرضه میکند نیز مبتنیبر یک نظم فلسفی در نقد است. «نقد عقل محض» که به نقد اول مشهور شده، «نقد عقل عملی» که به نقد دوم مشهور شده و «نقد قوه حکم» که به نقد سوم مشهور شده است، تلاش برای رسیدن به مرزها و سرحدات تفهم آدمی را به تصویر میکشد. از سوی دیگر بحثهای کانت در فلسفه اخلاق نیز از او فیلسوفی متین ساخته که مستعد مورد توجه قرار گرفتن از سوی معتقدان به ادیان ابراهیمی است. چه اینکه کانت در پی استنتاج اصولی از ماهیت آدمیان به مثابه موجودات معقول است که اشارههایی به آنها در کتاب مقدس یهودیان، مسیحیان و مسلمانان نیز آمده است.
4 این رسمیت فلسفه کانت در ایران دوچندان شده است. از سویی صاحبمنصبان حکومتی همانند غلامعلی حدادعادل و علی لاریجانی وقتی میخواهند فلسفه بخوانند، به کانت بازمیگردند و به هر نحو که شده پایاننامهای کانتی تدوین میکنند. از سوی دیگر هرازچندگاهی شاهد برخی مواضع و اظهارات هستیم که شاهد مدعای رسمیت مضاعف کانت در ایران میشود. یکی از این شواهد، اظهارنظر اخیر داریوش شایگان است که توصیه کرده بود ایرانیها بهتر است به فلسفه بهداشتی کانت بپردازند تا فلسفههای دیگر. دقیق نمیتوانیم پیشبینی کنیم که اگر استادش احمد فردید زنده بود چه واکنشی به این جمله طنازانه نشان میداد. اگر سر پر بود، از اینکه کانت و فلسفه غیرانقلابی و غیرهیجانیاش به وصف بهداشتی (بخوانید کم خطر و کم خاصیت) متصف شده است، اظهار خشنودی میکرد. اما اگر اوضاع بر وفق مرادش نبود و حال خوشی نداشت احتمالا به شایگان میتازید که چرا ایرانیان را به فلسفهای اختهشده و غربزده توصیه میکند. حال که فردید نیست، نهتنها شایگان، بلکه هر متفکر دیگری میتواند هر فیلسوفی را به هر وصفی که میخواهد متصف کند، اما آیا میتوان کانت را بهداشتی دانست و هایدگر را غیربهداشتی؟ بهتر است پاسخ این پرسش را از داریوش شایگان بپرسیم.
شماره ۱۵۹۱ |
صفحه ۱۰ |
ورزش
دانلود این صفحه
اخیرا شایگان فلسفه کانت را فلسفهای بهداشتی معرفی کرده است
اگر فردید زنده بود چه میگفت؟
حامد زارع