بیروت همواره یکی از لوکیشنهای محبوب سینما بوده است. در دهه شصت و هفتاد میلادی تعداد زیادی فیلم با موضوع جاسوسی با حضور کارگردانان آمریکایی، فرانسوی، ایتالیایی و حتی اسپانیایی در لبنان ساخته میشود. عموما همه یک تصویر را ارائه میدادند، جاسوس خوشتیپ غربی در شهر عربی با زیبارویان فتان همنشین میشود تا در لوای زنبارگی خود، از منافع کشورش دفاع کند. نتیجه آنکه زنان لبنانی ابزار شهوترانی بودند و مردان لبنانی مشتی تروریست بالقوه. اما در ابتدای قرن بیستویکم، هنرمندان لبنانی تصویری متفاوت از بیروت و لبنان ارائه دادند. هرچند آنان تلاشی برای بزک کردن بیروت نکردند؛ اما نگاه انتقادیشان موجب دیدهشدن آثارشان شد. در ادامه به برخی از مهمترین فیلمهایی میپردازیم که در آنها بیروت نقش کلیدی ایفا میکند.
بیروت غربی (1998) West Beirut
آوریل ۱۹۷۵ جنگ داخلی در لبنان درمیگیرد. شهر بیروت به دو محدوده مسلمانان درغرب و محدوده مسیحیان در شرق تقسیم میشود. طارق در دبیرستان به همراه دوستش عمر درحال فیلمبرداری با دوربین سوپر ۸ است. او درابتدای صبح، سر صف با خواندن سرود عربی به جای سرود ملی به زبان فرانسوی، ایجاد اخلال میکند و از کلاس اخراج میشود؛ اما ناگهان صحنه کشتار عدهای شهروند توسط شبهنظامیان مسلح در خیابان را به چشم میبیند و اینچنین جنگ داخلی لبنان برای طارق آغاز میشود. زیاد دویری، اولین فیلمش با موضوع بیروت را میسازد. آخرین فیلمش هم داستان بیروت است. گویی بیروت برای او مخزن ایدههاست. جهانی که او میآفریند، تصویری است از تعصبات مذهبی و بیرحمی شبهنظامیان از منظر یک پسر دبیرستانی. با دوربین سوپرهشت خود حالا جهالت جاری در بیروت، شهر زیباییها را ضبط میکند. رامی برادر جوان زیاد، در نقش طارق جنگ را بسان نوعی آزادی میبیند؛ آزادی برای قدم زدن در خیابانها و انجام هرآنچه دلش میخواهد. فیلمبردار سابق تارانتینو، ناامیدی و شوخطبعی قابلتوجهی به فیلمش تزریق میکند و روزهایی را ثبت میکند که یک خانواده معمولی لبنانی در ایام جنگ تحمل کرده است.
آتشسوزیها (2010) Incendies
وجدی معوض، نمایشنامهنویس ساکن کانادا، با ریشه هویتی لبنانی، متن «آتشسوزیها» را براساس رویدادهای جنگ داخلی لبنان مینگارد. نمایشنامه بهسرعت مشهور میشود و توجه جهان را به خود جلب میکند تا جایی که دنی ویلنوو، کارگردان مشهور کانادایی تصمیم میگیرد براساس متن نمایشنامه، فیلمی بسازد: «آتشسوزیها». فیلم روایت نوال، دختر مسیحی است که دلداده پسر فلسطینی میشود.
خانواده متعصب، با چشمان کور نسبت به عشق پاک این دو، عاشق را میکشند و دختر را تبعید میکنند؛ تبعیدی که منجر به زندگی دهشتناک نوال میشود. او حامی مسلمانان میشود و قربانی خشونت فالانژها. رازش را سر به مهر میگذارد و اجازه میدهد فرزندانش خود به راز زندگی و هویتشان پی ببرند، نتیجه کار غمبار است. اینکه چگونه نوزاد حاصل عشق او به وهب، بدل به شکنجهگر و متجاوزش میشود و حالا جنگ داخلی لبنان، برای او چیزی جز رنج و نبرد باقی نگذاشته است. فیلم ویلنوو از معدود فیلمهای غربی است که تصویری بیواسطه از لبنان و بیروت نشان میدهد که شاید محصول حضور نویسنده لبنانی در فیلم باشد.
بیروت در شب (هتل بیروت) (2011) Beirut Hotel
در شبی، زُها زن خواننده جوان و متاهل با متیو، وکیل فرانسوی در کلوپی شبانه در بیروت برخورد میکند. درحالی که زُها قصد دارد از دست همسرش فرار کند، متیو مورد سوءظن جاسوسی قرار میگیرد. با وجود این مشکلات، در روند ادامه فیلم این دو نفر برای چند روز شاهد داستانی عاشقانه، آمیخته با خشونت و ترس میشوند. سومین فیلم بلند دانیال عربید، اثر موفق آن سالهای لبنان است، فیلمی که در لوکارنو نامزد پلنگ طلایی میشود. فیلم جنجالی میشود و اکرانش در لبنان ممنوع، چراکه عربید به طرح ترور رفیق حریری، نخستوزیر فقید لبنان در فیلم اشاره میکند؛ فیلمی که وجه جاسوسبازی آن هم پررنگ است.
زیر بمباران (2007) Under the Bombs
فیلیپ عرقتنجی، فیلمساز لبنانی در این اثر به سراغ جنگهای 33 روزه میرود. فیلمبرداری را در زمان تجاوز رژیم صهیونیستی آغاز میکند تا تصویری واقعی از یک رویداد تاریخی را ضبط و ثبت کند. ویرانیهای واقعی از منظر زینه نصرالدین، درد بیشتری به مخاطب القا میکند، زینه که برای نجات برادرش از دبی عازم لبنان میشود، ویرانی و سرگردانی ساکنان جنوب لبنان را شاهد است و ناگهان لب به سخن میگشاید، شاید حرف دل بسیاری از ساکنان نوار شرقی دریای مدیترانه. فیلم با استقبال گرم جشنوارهها روبهرو میشود و برای عرقتنجی جایزه ونیز به ارمغان میآورد.
زیتون (2012) Zaytoun
همانند برخی هنرمندان ساکن سرزمینهای اشغالی، اران ریکلیس، کارگردان یهودی به سراغ تصویری انتقادی از حمله رژیم صهیونیستی به لبنان میرود. فیلم روایت بمباران بیروت در 1982 است. یونی، خلبان صهیونیستی در یکی از حملات اسیر سازمان آزادیبخش فلسطین میشود؛ اما فهد که ابتدا قصد دارد بهخاطر مرگ پدرش در بمباران جنگندههای صهیونیستی انتقام بگیرد، تصمیم میگیرد به یونی کمک کند تا از مرز لبنان عبور کند، به شرط آنکه او نیز موفق به کاشتن درخت زیتون در سرزمینهای اشغالی شود، امری که وصیت و خواست پدرش است. فیلم هرچند لحن انتقادی نسبت به عملکرد نیروهای متخاصم صهیونیستی دارد؛ اما پیامش القای وطن مشترک فهد و یونی است.
توهین (2017) The Insult
آخرین ساخته دویری نیز به مساله ریشههای جنگ داخلی بازمیگردد. یاسر، مسلمانی فلسطینی در بیروت برای کارگاهی ساختمانی کار میکند. او لولهکشی آب بالکن آپارتمان تونی، یک مسیحی را به روش خود درست میکند. همین مساله باعث عصبانیت و درگیری این دو نفر میشود. تونی تحتتاثیر رسانه تبلیغات سیاسی علیه فلسطینیها حرف میزند و این موضوع بهانهای میشود برای بالا گرفتن درگیری شخصیتها. مسالهای به ظاهر ساده، رفتهرفته عمیق میشود.
کارگردان سعی میکند واقعهای تاریخی را به شکل دیگری تعریف کند و از ریشه برخی معضلات لبنان پرده بردارد. به جای مستقیمگویی به سراغ روایت داستان ساده میرود که در دلش فاجعهای نهفته است؛ فاجعهای که این روزها لبنان را آبستن رویدادهای هولناکی کرده است.











