آنچه در پی میآید، ادامه مجموعه مباحث مطرحشده از سوی دکتر علیاکبر ولایتی در مجموعه برنامههای «ایران» در سیمای جمهوری اسلامی ایران با موضوع تبیین تاریخ علم در اسلام و ایران است.
بنابر قول اغلب منابع موجود، حارث بن کلده پس از بازگشت از جندیشاپور، طبیب بزرگ عرب گردید و از اشراف و بزرگان طائف شد. آمده است هنگامی که مردم طائف، اسلام را پذیرفتند، گروهی از ریشسفیدانِ خود را برای مذاکره نزد حضرت پیامبر(ص) فرستادند. سخنگوی این جمع، حارث بن کلده بود که در پیشگاه رسول اکرم(ص) اظهار خاکساری کرد و پیامبر(ص) او و آن ریشسفیدان را بزرگ داشت1. این روایت در مقایسه با اخبار لجاجت بنیثقیف و دشمنی ایشان با پیامبر(ص)، نشان از ایمان حارث به اسلام دارد که برخلاف قوم خود، آن هم در جامعه جاهلی آن دوران که قوم و قبیله حرف اول را میزد، عمل کرد. این در حالی است که نضر، پسر حارث که او هم طبیب بود، آنقدر بر دشمنی با پیامبر(ص) اصرار کرد که به بدترین فرجام گرفتار شد.
روایت شده که حضرت پیامبر(ص) به حارث عنایت خاصی داشت و مسلمانان و دوستان خود را هنگام بیماری نزد وی میفـرستاد2. ابنسعد در طبقاتالکبری (1374، ج 3، ص 127) از حارث بن کلده چنین یاد کرده است: «واقدی از سفیان بنعیینه، از ابن ابینجیح، از مجاهد، از سعد بن ابی وقاص نقل میکند که میگفته است: بیمار شدم. پیامبر(ص) به عیادت من آمدند و دست خود را میان سینهام نهادند که سردی و لطافت آن را در قلب خود احساس کردم و به من فرمودند: تو از لحاظ قلب بیماری، به حارث بن کلده ثقفی مراجعه کن که او طبیب است. اکنون هم به او دستور بده هفت رطب از نوع خرماهای عجوه مدینه را با دانهاش بکوبد و روی سینهات ضماد کن.»
در مجلالتواریخ و القصص (ص 269) آمده است: «چنین روایت است که جهودى ابوبکر را میهمان داشت و حارث بن کلده الطبیب با وى بود و بر آنچه پیش آوردند همى خوردند. حارث چون لقمه به دهن اندر نهاد و طعم یافت، بینداخت و گفت: اندرین طعام زهر است [و] تا یک سال بکشد و همچنین بود [زیرا که طبیب بود و طعم زهرهای مختلف را بهدرستی میشناخت]». این روایت را ابن عبد ربّه (ج 4، صص 250-249، ج 6، ص 292) هم آورده است.
احتمالا حارث بن کلده در انتقال حکمت و فلسفه یونان که در جندیشاپور مورد بحث بود، به جهان اسلام نقش داشته است، زیرا ابن فضلاللّه عمری (749 – 700ق) در بند آغازین گزارش احوال حارث مینویسد: «حارث حکمت یونانی را بر زبانآوری عربی افزود.»3.
حارث در دوران پیش از اسلام، با یک بانوی ایرانی ازدواج کرده بوده است. گفتهاند که به پاداش درمان یکی از ملوک کِنده در یمن، به وی جاریهای عطا کردند که اصالتا ایرانی و از مردم زَنْدْوَرد در نزدیکی کَسْکَر بود. حارث او را سمیه نامید. زیاد بن اَبیه، والی فارس در زمان حکومت حضرت علی(ع) و سپس کارگزار امویان، یکی از فرزندان همین زن بود.
پس از افتادن خلافت به چنگال خلفای غاصب و جبار اموی، دستگاه خلافت بیش از آنکه اسلامی باشد، عربی شد، آنهم نه عربی اسلامی، بلکه صورتی از امارت که بیشتر شبیه دوران عرب جاهلی بود. محصولات چنین درباری تقریبا جز شعر، آن هم در منتهای تعصب جاهلی و مدح دستگاه خلافت اموی و هجو دشمنان آن، چیزی نبود. چنین محصولاتی فارغ از حجم بیشتر آن، با تولیدات بادیهنشینان دوران اهلی تفاوت چندانی نداشت. گویی گروهی از عرب بادیه با همان عادات و اخلاق و روحیه جاهلی پیش از اسلام به سرزمین شام آمده و در آنجا سکنی گزیده باشند. فرهنگ و علوم در دستگاه خلافت اموی خلاصه شده بود در صرف، نحو، قصص ایام، خطابه و گاه حدیث و فقه که در صحت آموزههای امویان در حدیث و فقه، امروزه تردید فراوان است. مرحوم دکتر نجمآبادی در اینباره مینویسد: «زندگی عربها در دوران جاهلیت از نظر تمدن بسیار عقبافتاده بود؛ سهل است [که گفته شود] اصولا شبیه زندگی نبود که بتوان بدان نام عقبافتاده گذارد. از نظر آنکه قبایل بدوی عربها دائما با یکدیگر در جنگ بودند، ادامه حیات برای بیمار و ضعیف [که نیاز به درمان داشته باشد] امکانپذیر نبود.»
پینوشت:
1- واقدی، محمدبن عمر (1966). کتاب المغازی، تصحیح مارسدن جونز، لندن، ج 3، صص 932 – 931؛ ابنهشام، عبدالملکبن هشام (بیتا). السیرهالنبویه، تصحیح و تحقیق مصطفی سقا و ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار ابن کثیر، ص 485؛ بلاذری، احمد بن یحیی (1959). انسابالاشراف، تصحیح محمد حمیدالله، مصر، بینا، ج 1، صص 158 – 157؛ ابن عبد ربه (1411 – 1408). العقد الفرید، تصحیح علی شیری، بیروت، ج 5، ص 6؛ نیز ← نجمآبادی، محمود (1370). تاریخ طب ایران، تهران، دانشگاه تهران، ج 2، ص 138.
2- حسینزاده شانهچی، حسن؛ و دیگران (1392 – خرداد). «نقش شیعیان در دانش پزشکی»، پژوهشهای علوم انسانی، سال چهارم، ش 17، صص 34 – 33.
3- ابن فضلالله عمری، احمد بن یحیی (1424ق). مسالکالابصار فی ممالکالامصار، به کوشش بسام محمد بارود، ابوظبی، صص 161 – 160.
شماره ۲۷۶۰ |
صفحه ۴ |
دانشگاه
دانلود این صفحه

تاریخ علم در اسلام و ایران به روایت دکتر علیاکبر ولایتی (بخش چهاردهم)
طبیبی که پیامبر بیماران را نزد او میفرستاد