آنچه میخوانید سلسله مباحث دکتر علیاکبر ولایتی و جمعی از کارشناسان در مجموعه برنامههای «ایران» در سیمای جمهوری اسلامی ایران در موضوع تبیین مفهوم «ایران و هویت ایرانی» است که در ستون ثابت «درباره ایران» بهصورت پاورقی در روزنامه «فرهیختگان» منتشر میشود.
سپس این متن را [ترجمه کردند و] در همهجا در میان کشورها فرستادم. سپاه در این کار مرا یاری کرد.» از فحوای کلام داریوش میتوان فهمید که این کتیبه پیش از آنکه به هر زبانی نوشته شود، نخست به زبان ایرانی یا آنطور که ما امروز آن را مینامیم، زبان «فارسی باستان» نوشته شد. شاید از همان زمان و شاید در طول ادوار بعدی (این موضوع بهدرستی برای زبانشناسان مشخص نیست) زبان فارسی زبان بینالاقوامی یا اصطلاحا «میانگان» اقوام مختلف ایرانی شد. امروز هم شما میبینید که هر قومی در هر بخشی از این کشور به زبان قومی خود (اعم از عربی، ترکی و ...) یا گویش محلی خود (اعم از گیلکی، لری، کردی و ...) سخن میگوید اما زبان ادبی و فرهنگ عمومی همه ایرانیها بدونذرهای تردید، زبان فارسی است.
چنانکه گفتیم سابقه زبان فارسی در ایران، دستکم به عهد مادها و هخامنشیان برمیگردد. زبانشناسان تاریخی گویشی از زبان فارسی که از عهد هخامنشیان در کتیبهها برجای مانده را اصطلاحا «فارسی باستان»۱ میخوانند. پس از سلطه فرهنگی کوتاهمدت فرهنگ زبان هلنی (یونانی) بر ایران در دوره سلوکی، بار دیگر، زبان فارسی در عهد اشکانیان با قدرت، سر بلند کرد۲ و در دوران ساسانیان به عنوان زبان ملی ایرانیان تثبیت شد. گویشهای رایج در عهد این دو سلسله در ایران را اصطلاحا «فارسی میانه» میخوانند؛ نظیر فارسی میانه اشکانی و فارسی میانه ساسانی.
اشکانیان و ساسانیان، در زمان اشکانی، پهلوی شمالی یا زبان پارتیها زبانشان بود. زبان ساسانیها پهلوی ساسانی بود که در جنوب غربی ایران بود و بعد هم زبان دری (زبان دربار) که پایههایش از قبل از ورود اسلام شکل گرفت، در این زمان زبانی دری بود که گفتوگو میشد و بعدا با زبان عربی تقویت شد. برخلاف آنکه بعضیها میگویند که دنبال این بودند در عهد پهلوی اول که عربیزدایی از زبان فارسی بکنند عربیزدایی از زبان فارسی؛ یعنی فارسیزدایی از زبان فارسی. برای اینکه تمام لغات عربی، که بخش مهم از لغات ما عربی است، اینها شناسنامه فارسی گرفتند و تلفظی که شما از لغات عربی دارید اگر بیان بکنید یک عرب متوجه نمیشود شما چه میگویید برای اینکه سیستم فارسی گرفته و زبان فارسی همهاش زبان شفقی است؛ یعنی بیشتر از جلوی دهن و از لبها ادا میشود، اما زبان عربی بیشتر زبان حلقی است؛ یعنی هر حرفی مخارج خودش را دارد اما در فارسی اینطور نیست. مثالهای متعددی در دنیا هست. مثلا بخش اعظم لغات مهم زبان انگلیسی، از زبان فرانسه گرفته شده چون چند قرن فرانسویها بر جزیره انگلیس حاکم بودند. زبان انگلیسی قدیمی متفاوت از زبان انگلیسی کنونی است؛ اما هیچ کس نمیگوید زبان انگلیسی را بیاییم فرانسهزدایی کنیم. فرانسهزدایی یعنی زبان انگلیسی را انگلیسیزدایی کنیم. این زبانی که زنده است در طول تاریخ به دلیل حیاتش بدهبستان دارد با زبانهای دیگر. همانطور که از زبان عربی تعداد زیادی لغت به زبان فارسی آمده، تعداد کمی هم لغات فارسی به زبان عربی رفته و حتی در قرآن کریم مثلا کلمه جناح همان گناه است.
پینوشت
۱- Old Persian: فارسی باستان که نیای فارسی امروز ما بهشمار میرود، زبانی است که در دوره هخامنشیان بدان تکلم میشده و تنها آثار مکتوب آن کتیبههای پادشاهان هخامنشی است که به خط میخی نوشته شدهاند. امروزه میدانیم که زبان دیوانی و مکاتبات پادشاهان هخامنشی، آرامی بوده است. نامههای دولتی را دبیران آرامیزبان یا آرامیدان از گفته پادشاه یا فرمانروایان محلی دیگر که به زبان فارسی باستان بیان میشد، یا از گفته فرمانروایی که زبان دیگری داشت، به زبان آرامی بازمیگردانیدند و مینوشتند و نامههایی را که از استانهای دیگر، بهجز پارس، به زبان آرامی میرسید، برای پادشاه به فارسی باستان، یا برای حکمرانی که نامه خطاب به او بود به زبان خود او ترجمه میکردند و میخواندند. این اسناد با اینکه به آرامی نوشته شده، اما از نظر سبک، تحتتاثیر فارسی باستان است و لغات این زبان و جملههایی که عینا ترجمه فارسی باستان است، در آن بسیار دیده میشود. (تفضلی، احمد (1376). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، بهکوشش ژاله آموزگار، تهران، سخن، ص 23.)
۲- آثار مکتوب بازمانده از دوران حکومت اشکانیان بسیار بسیار اندک است. هیچ نوشته «ادبی» به زبان فارسی میانه اشکانی از دوران اشکانیان برجای نمانده است؛ هرچه هست مندرجات روی سکههای دوران اشکانی از نیمه دوم قرن اول پیش از میلاد، سنگنوشتهها، چرمنوشتهها، فلزنوشتهها و کتیبههای چندزبانه از دوران ساسانی است. بهنظر میرسد ادبیات در دوران اشکانی، همانند دیگر ادوار تاریخی پیش از اسلام، به صورت شفاهی حفظ و منتقل میشده است. (تفضلی، احمد (1376). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، بهکوشش ژاله آموزگار، تهران، سخن، ص 75.)
ادامه دارد











