جک استراو، وزیر خارجه پیشین انگلیس خاطراتی از دوران مذاکرات هستهای اروپا با ایران در دهه 80 دارد که آنها را هم مکتوب کرده و هم در مصاحبهها و مستندهایی که در این زمینه در انگلیس و با نقش شبکه «بیبیسی» ساخته شده بود، بازگو کرده است. در بخشی از این خاطرات آمده: «درباره بسیاری از مفاد پیشنویس بیانیه توافق شده بود؛ فقط دشوارترین مساله [تعلیق غنیسازی اورانیوم] کنار گذاشته شده بود. بحث دور میز جریان داشت، ایرانیها امیدوار بودند این ژیمناستیکِ کتبی که برای آن شهره عالماند، بتواند ترکی در دیوار سفتِ ما سه نفر ایجاد کند.»
ساعت ۱۰:30 بود و هنوز توافقی صورت نگرفته بود، بهویژه بر سر مورد حساس تعلیق غنیسازی اورانیوم. ناگهان دکتر روحانی اعلام کرد که وقتش است همه برویم و رئیسجمهور را ببینیم... .
ما سه نفر به یکدیگر نگاه کردیم. دیگر همدیگر را خوب میشناختیم. من گفتم اما چیزی وجود ندارد که به خاطرش برویم و دیدار کنیم. دومینیک گفت برنامههای کاری ما در هواپیما و فرودگاه آماده است و یوشکا گفت ما خیلی خوشحال میشویم که برویم به کارمان برسیم. توافق را به وقت دیگری موکول کردیم و همه از صندلیها بلند شدیم. بهت و حیرت بر چهره طرف ایرانیها نشسته بود. ایرانیها را دیدیم که رفتند دور هم جمع شدند. دکتر روحانی و دیگر مذاکرهکنندگان شروع کردند به تلفن زدن؛ به تصور ما با مقامات ایرانی تماس میگرفتند.
ما کمی پلکیدیم، بعد برای تنفس به باغ زیبا [سعدآباد] رفتیم. درنهایت، به داخل دعوت شدیم. طفره رفتنهای شفاهی جای خودش را به مذاکره جدی و سخت قدیمی داد. نتیجه، بیانیه تهران بود.»











