دانشجویان موثر در تسخیر لانه جاسوسی که نسبتا شاخه چپ دفتر تحکیم وحدت بودند، با انگیزه دیگری به مخالفت با طرح پرداختند و آن را حرکت جدیدی خواندند که ممکن بود اهمیت انقلاب دوم (تسخیر لانه جاسوسی) را تحتالشعاع خود قرار دهد.
مسعود رضوی/
هرچه در تصرف سفارت داشتهایم پنبه میکنید
من به سفارت رفتم و با آقای اصغرزاده یک ساعتی صحبت کردم، گزارشی دادم و گفتم انقلاب فرهنگی یک ضرورت است و برای انجام آن هم باید دانشگاهها تعطیل شوند. آقای اصغرزاده خیلی روشن گفت من صددرصد مخالف هستم چون هرچه ما در تصرف سفارت داشتهایم شما پنبه خواهید کرد.
علیرضا علیاحمدی/
فکر میکردند بچههای علم و صنعت حامی دولت موقت هستند!
اختلافنظری بین نمایندگان تعدادی از انجمنهای اسلامی دانشجویان وقت در دانشگاههای تهران وجود داشت. این اختلاف بر سر دفاع از شورای انقلاب بود که عدهای وظیفه خود میدانستند از شورا حمایت کنند و آن را حمایت از خط امام میدانستند، ازجمله؛ شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و انجمن اسلامی بعضی از دانشگاههای دیگر در تهران. عده دیگر به دلیل ضعفهای دولت موقت و شناخت بیشتری که از عملکرد دولت موقت داشتند، خودشان را مکلف نمیدانستند که از دولت موقت حمایت کنند، لذا بین اینها اختلاف پیش آمده بود. چون شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت اولیه احتمال میدادند بچههای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاههای علم و صنعت و تربیت معلم و... طرفدار دولت موقت باشند و دولت موقت هم مخالف اشغال لانه جاسوسی بهعنوان اعتراض به حرکت آمریکا در حمایت از شاه باشد، لذا موقعی که میخواستند در مورد اشغال سفارت آمریکا بحث کنند از مسئولان انجمن اسلامی دانشجویان علم و صنعت و تربیت معلم و امثال اینها دعوت نکردند بلکه خودشان با هم در این باره بحث و طرح اولیهای را تهیه کردند.
دانشجویان پیرو خط امام که در لانه جاسوسی آمریکا مشغول رتق و فتق امور سفارتخانه بودند، گفتند حرکت شما در این شرایط حرکت دانشجویان پیرو خط امام که لانه را اشغال کردند تحتالشعاع قرار میدهد. باید مساله اول کشور تسخیر لانه جاسوسی باشد، در ضمن چون تعدادی از دانشگاهها حضور نداشتند، نگران این بودند که دوستانشان نتوانند غلبه کنند... اما دانشگاه علم و صنعت پیشتاز و این حرکت در دانشگاههای مختلف؛ دانشگاه تربیت معلم، تبریز و... انجام شد و چند روز هم طول کشید و مردم هم کمک کردند.
قاسم قنبری/
اول چپ بودند بعد لیبرال شدند
در آن زمان در کل فضای دانشگاهی، فضای چپ بود. گفتم فضای جهانی این بود که شوروی بهتر است و انقلابی تلقی میشد به همین دلیل بحث عدالت اجتماعیای که مطرح میکردند به بحثهای انقلاب شباهت داشت و میگفتند که ماهم میگوییم عدالت، شوروی هم میگوید عدالت. ما میگوییم شورایی، شوروی هم شورایی است. اینها بحثهای خیلی جدی بود. به همین دلیل در آن زمان تفکر غالب بین جوانهای ما تفکر چپ بود، برای اینکه از نظر چپ نظام بینالملل، آمریکا و دموکراسی بد تلقی میشد و همه میگفتند آمریکا و سرمایهداری درحال فروپاشی است؛ یعنی در دهه شصت همه منتظر فروپاشی نظام سرمایهداری بودند. چون دولت از چپ حمایت میکرد قدرت بیشتری داشتند و به آنها امکانات و اطلاعات میدادند. آنها اطلاعاتی داشتند که ما نداشتیم. به همین دلیل اینطرفیها دنبال این بودند که با رئیسجمهور ارتباط داشته باشند و بعضی از اطلاعات را بگیرند، بنابراین اختلافات مبنای فکری و نظری داشت و اوج آن در سال 1367 بود که با انشعاب در جامعه روحانیت، دو جناح کاملا از هم جدا شدند. سازمان مجاهدین انقلاب آن شکلی شد، دفتر تحکیم به این صورت درآمد. سال 1370 وقتی شوروی فروپاشید، تفکر چپ بهطور کلی از بین رفت و آنهایی که منتظر سقوط نظام سرمایهداری بودند، دیدند نظام مارکسیستی فروپاشید و بعد هم فوکویاما آن مقاله را نوشت که پایان دنیای دموکراسی است. خلاصه فضای جامعه به سمت لیبرالیسم چرخید.











