آنقدر این گزاره را باید تکرار کرد تا برخی فیلمسازانی که فکر میکنند فیلمهایشان پرفروش شده است از توهم اینکه مخاطب فیلمشان اکثریت قابلتوجه مردم ایران هستند، خارج شوند. اینکه 1047 شهر ایران سینما ندارند و فقط 150 شهر ایران صاحب سینما هستند، آمار اعلامی سال گذشته سازمان سینمایی است و با تماسی که با محمود اربابی، معاون توسعه فناوری و مطالعات سینمایی داشتیم، برای امسال این رقم تغییر چندانی نکرده است. با نگاهی به جدول آماری و نمودار فراوانی سینماهای فعال کشور به تفکیک استان که توسط سازمان سینمایی جمعآوری شده است، از مجموع 262 سینما در کشور، بیشترین تعداد سینما مربوط به تهران با فراوانی 65 سینماست. استانهایی چون زنجان، ایلام، سیستانوبلوچستان و هرمزگان، چهارمحال و بختیاری کمتر از انگشتان یک دست هستند. طبیعی است وقتی فیلمسازان صنعت سینما، بیشترین سهم تماشاگر را در محدوه تنگ چند سالن سینمای بالاشهر تهران میبینند، سراغ سوژههایی میروند و سرمایهگذاری میکنند که در شهر تهران روایت شده باشد. عدمتوازن در شیوه اکران از جمله شرایط فرامتنی است که بر متن تولید فیلم اثر میگذارد. 40 سال گذشته است و اقلیتهای پردسترس جامعه ایرانی، حکمرانان اقتصاد و سرمایه، دائما در سینمای ایران در حال تکرار هستند و مردم عادی، اثری از خود در آن نمیبینند. فروش فیلمها در یک کشور 80 میلیونی در نهایت به دو میلیون میرسد و چرخه بیمار پیشتولید، سرمایهگذاری، تولید، اکران و فروش هر دفعه با نقص در یکی از اجزای سیستم به خروجی نمیرسد.
فیلمهای سینمای ایران، تهرانیزده هستند و قومیتها و اقلیتهای واقعی نقشی در آن ندارد؛ بیشتر فیلمها در فضای شهر تهران روایت میشود و بیشترین سهم تماشای فیلمهای سینمایی به سالنهای تهران تعلق گرفته است. برخی فعالان سینمایی، مشکل را ضعفهای ساختاری اکران فیلم در شهرستانها میدانند.
علی سرتیپی، از تهیهکنندگان و پخشکنندگان سینمایی در گفت وگویی که چندی پیش داشته در این باره میگوید: «استان سیستان و بلوچستان پهناورترین استان ایران است که به صورت رسمی سالن سینمایی ندارد. متاسفانه به فرهنگ و سرگرمی مردم شهرهای مرزنشین، توجه نشده است. زاهدان به لحاظ اکران، نمایش فیلم و استقبال مردم پیشینه خوبی داشته است. قطعا با فیلمهای خانوادگی ارتباط خوب برقرار میکنند، کافی است که بستر آن فراهم شود. متاسفانه بستر مناسبی برای اکران فیلم وجود ندارد.»
مرتضی شایسته، پخشکننده و تهیهکننده سینمایی در مورد تاثیرگذاری میزان فروش فیلمها بر انتخاب سوژهها توسط فیلمسازان میگوید: «فروش شهرستانها در دهه 60 و 70، وضعیت بهتری نسبت به امروز داشت و بعضی فیلمها در شهرستانها دو برابر تهران فروش داشت. اما در 15 سال گذشته بسیاری از سینماهای شهرستان تعطیل شده است. همین مساله تاثیر منفی بر تهیهکنندگان گذاشته است. فروش شهرستانها در انتخاب سوژه و انتخاب فیلمنامه و کارگردان اثرگذار است. مثلا یدا... صمدی چند پروژه آذریزبان و مربوط به فرهنگ آذربایجان را تولید کرد که با استقبال مواجه شد یا ناصر غلامرضایی فیلمی در مورد فرهنگ لرستان کار کرد که بازخوردهای خوبی داشت. اما در حال حاضر کمتر کارگردانی سراغ فیلمهایی با فضاهای شهرستانی میرود. یکی از دلایلش این است که تهیهکننده به فکر بازگشت سرمایه است و به مخاطبانش نگاه میکند که در تهران و چند شهر بزرگ تمرکز دارند. برای همین کمتر تمایل دارد سراغ سوژههایی برود که در فضاهای شهرستانی تمرکز یافته است.»
با نگاهی گذرا به فیلمها و آثار شبکه نمایش خانگی، واضح است که هنرمندان از لوکیشن تهران خارج نشدهاند و انگار فقط برای «تهرانی»ها فیلم میسازند و در نتیجه همین بر هم خوردن رابطه طبیعی سینما و جامعه پیرامونش، تصویر ناقصی از ساکنان ایران ارائه میشود. در طول سالها، فیلمسازان با مخاطب اول خود که در شهرهای بزرگ ساکنند حرف زده و پایتختنشینها برایشان کف و سوت زدهاند.











