شنیدن واژه «سانسور» بـــــــــرای هیــــــچکس خوشـــایند نیســـــت؛ مخصوصــا برای افرادی که اهل رسانه هستند و با محصولات فرهنگیشسروکار دارند. سانسور در حقیقت سدی در برابر رسیدن اطلاعات و آگاهیها به مردم و افکار عمومی است و نوعی ابزار برای مدیریت اجتماعی از سوی سیاستمداران محسوب میشود. اما «سانسور» برخلاف چیزی که شاید همه ما با شنیدن این کلمه به ذهنمان برسد، دیگر منحصر به جلوگیری از انتشار اخبار نیست؛ بلکه شامل «مدیریت خبر و تصویر» نیز میشود.
نگاهی به ماجرای آشوبهای خیابانی در ایالت ویرجینیای آمریکا و محله شارلوتسویل که چند روز پیش رخ داد و چند روزی رسانههای این کشور و حتی رسانههای جهانی را تحت تاثیر خود قرار داد، یکی از مثالهای خوب برای مدیریت تصویر یا همان سانسور هوشمند در رسانههای آمریکایی است. در جریان این درگیریهای خیابانی، یک دختر جوان به نام «هیثی هیِر» توسط یک خودروی شخصی زیر گرفته شد و در همانجا کشته شد. با وجود گذشت حدود دو هفته از این ماجرا و انتشار چندین مستند و گزارش خبری و انبوهی از تصاویر – که میتوان گفت لحظه به لحظه این آشوبها را روایت کردند – حتی یک فریم عکس از جنازه این دختر 33 ساله منتشر نشد؛ عکسی که در صورت انتشار میتوانست موج جدیدی از نفرت و خشم را در ایالات متحده زنده کند و دامنه درگیریها را بسیار فراتر از محله شارلوتسویل هم ببرد.
شبیه همین مساله در ماجرای تصادف «جان کری»، وزیر امور خارجه سابق این کشور هم اتفاق افتاد؛ جایی که کری در حال استفاده از دوچرخه برای گشت وگذار در سوئیس بود
که ناگهان دچار سانحه شد و از چند روز بعد، «عصا به دست» و با پایی گچ گرفته در مذاکرات هستهای با کشورمان حاضر شد. در این داستان هم تا ثانیههایی پیش از وقوع حادثه، عکس و فیلم از دوچرخه سواری آقای وزیر وجود دارد اما از صحنه آسیب دیدن او فقط یک بیانیه رسمی از سوی کاخ سفید باقی مانده است و دیگر هیچ.
اما شاید بهترین نمونه برای نمایش مدیریت خبر و تصویر در آمریکا یا همان سانسور هوشمند رسانهها، نگاهی به نحوه بازنشر تصاویر در ماجرای توفان سهمناک اخیر در این کشور است. توفانی مهیب به نام «هاروی» در ایالت تگزاس رخ داده و بسیاری از شهروندان را «بیخانمان» کرده است. زیرساختها از بین رفته، آب و برق قطع شده و در یک کلام، زندگی مردم بهطور کامل مختل شده است. حجم خرابی شهر و استیصال مردم تا جایی است که از کشورهای دیگر برای امدادرسانی به آنها اعلام کمک کردهاند. با این حال، زمانی که تصاویر منتشر شده از توفان «هاروی» را تماشا میکنیم؛ همه یا در حال تسکین همدیگر هستند یا در حال معاشقه یا حتی مطالعه. خرابی هم اگر هست، ترکیب متضاد «خرابی شیک» است؛ خانهای که متقارن خراب شده و پرچمی که هنوز بر سر تیر چراغ برق، استوار است. خبری از «بدبختی» و «فلاکت» نیست.
«رویترز»، «بوستون»، «گتی ایمیجز» و «آتلانتیک» چهار خبرگزاری مطرح در زمینه تصاویر خبری در سراسر جهان هستند که بیشترین رجوع برای دریافت عکسهای خبری از سوی کاربران اینترنت به آنها صورت میگیرد اما حتی بررسی این خبرگزاریها هم کمکی به یافتن عکس از وضعیت فلاکتبار مناطق توفانزده نمیکند. تمامی تصاویر منتشره، روایتگر همدری و تلاش مردم برای همکاری بهمنظور کاهش دردهای ماجراست؛ نه کسی عصبانی است و نه کسی ناامید از ادامه زندگی. مردی در حال خندیدن به سوی نیروهای امدادی است و در عکسی دیگر، یک دختر جوان از اینکه سگش توانسته از سیلاب جان سالم بهدر ببرد، خوشحال است و او را در آغوش گرفته است. حتی خانه سالمندان هم با وجود آنکه همه ساکنانش تا کمر در آب هستند، فضای سرخوشانه و مثبتی دارد.
«سانسور هوشمند» همان چیزی است که اجازه رسیدن اطلاعات واقعی به مردم و افکار عمومی را نمیدهد؛ یعنی فرآیند تهیه اطلاعات و توزیع آن در رسانهها به صورتی سازماندهی و مدیریت میشود که نوع نگاه افکار عمومی به هر ماجرایی بهطور کامل منطبق بر دیدگاه حاکمیت سیاسی در این کشور باشد.
اگر قرار است یک حادثه تروریستی موجب افزایش خشم عمومی بهمنظور ایجاد زمینه برای پذیرش یک تهاجم نظامی در خارج از کشور شود، رسانهها دست به انتشار اخبار و تصاویری میزنند که این باور تقویت شود. از سوی دیگر، اگر قرار است یک توفان عظیم که زندگی ساکنین یک ایالت بزرگ در این کشور را با خاک یکسان کرده، به نمادی از تحمل و صبر آمریکاییها تبدیل شود، دستور نظاممند و نه دستوری «اتاق فکر نامرئی» در رسانهها جاری میشود و «بلای هاروی» تبدیل به «رحمت همدردی» میشود. «سانسور» همیشه تلخ و دردناک است اما «سانسور هوشمند» خطرناکتر از آن است؛ چراکه با ظاهر آزادی و دسترسی بدون محدودیت به اطلاعات، اذهان عمومی را به سمتی که سیاسیون تمایل دارند، میکشاند.











