مصطفی آقاجانی، پژوهشگر هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع): همانطور که پیشبینی میشد سال 1403 نیز از سوی رهبر معظم انقلاب با ماهیت اقتصادی و «جهش تولید با مشارکت مردم» نامگذاری شد. تکیه شعار اقتصادی امسال بر مبنایی اجتماعی-سیاسی دلالتهای زیادی را دربردارد. ازجمله این دلالتها ظرفیت و توانایی مردمی برای حل مشکل چندساله اقتصاد و معیشت است. اما آنچه در ابتدا از مفهوم مشارکت مردم به ذهن میرسد، مشارکت سیاسی و اجتماعی است نه شق اقتصادی آن. گو اینکه اگر بخواهیم در نسبت با نظام سیاسی بنگریم، مشارکت (ایجابی) اقتصادی مردم، تابعی از مشارکت سیاسی و اجتماعی ایشان است. با این پیشفرض به نظر میرسد امر ولیفقیه برای مشارکت مردم در تحقق جهش تولید و گشایش اقتصادی متعاقب آن، یک تیر است با دو نشان و نشان دوم نیز تقویت ساخت مردمی نظام و سرریز آن به عرصههای مشارکت آتی (ازجمله انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم) میباشد. از این رو در این مختصر برآنیم تا به دشواریها و مسائل تقویت مشارکت سیاسی-اجتماعی بهعنوان پایه و اساس مشارکت اقتصادی بپردازیم و از این خلال مسیری را برای مدیریت بهتر «جهش مردمی تولید» ترسیم نماییم. بدون شک تقویت مشارکت ابعاد مختلفی دارد اما در اینجا ما به دنبال این سوال هستیم که چرا متولی خاصی پایینتر از سطح رهبری، این تولی را با قوت از آن خود نمیکند و این وضعیت چگونه به وجود آمده است.
برداشت 1: تراکم مدیریتی!
تابستان 1401 است و هوا بس ناجوانمردانه گرم. بعدازظهری، خبری را میخوانم مبنی بر ممانعت مادری از حرکت ونی که دخترش به خاطر عدم رعایت حجاب در آن جلوس کرده است. عکس این خبر بسیار خبریتر از تیترش بود. عکسی که فردا در صفحه اول یکی از زنجیرهایها کار شد. به ناگاه حسی مرکب از دلسوزی و رأفت برای آن مادر از یکسو و ناراحتی به خاطر شکلگرفتن این کجسلیقگی که لطماتی برای کشور داشت را در خود یافتم. سریع ذهنم رفت سراغ مدیریت حوزه حجاب در ایران که مدتی پیش در موردش مقالات و کتابهایی خوانده بودم. آن موقعها دستگیرم شده بود که یکی از دلایل اصلی مدیریت نشدن این موضوع، پرمدیر بودن آن است. گویی همه مسئولند اما هیچکس روی زمین مسئول نیست. داستان مشارکت را هم به همین منوال درک میکنم. اگر میخواهید کاری انجام نشود، برایش «مسئولان زیادی» نگماریم.
برداشت 2: دشواری و عافیتطلبی
آن اوایل که به حوزه تبلیغات سیاسی وارد شده بودم، فهمیدن فن و به اصطلاح قلق کار برایم خیلی جذاب بود. همیشه با خودم میاندیشیدم که یک تبلیغ خوب چگونه کار میکند و اگر بخواهیم یک تبلیغ سیاسی خوب، نه صرفا برای آدمها بلکه برای هویتها و خطمشیها، داشته باشیم چطور باید طراحی کنیم. یکی از ابتداییترین این آموزهها، پرداخت غیرمستقیم پیام بود. اگر میخواهی درگیرت شوند، باید نخ بدهی و پیامت را بیندازی وسط. هرچه روبهروتر و مستقیمتر، اثرگذاری هم کمتر؛ چراکه مواجهه رو در رو آدمها را هشیار میکند و آن وقت به چهها (چرا، چی، چگونه) و کهها (کی، کجا، کِی) در مورد آن موضع و موضوع و وضع ورود کارشناسی، منطقی و استدلالی خواهند نمود. داستان مشارکت و جلب آن هم از این قاعده مستثنی نیست. اکنون که با «مشارکت کمی آسیبدیده» مواجه هستیم، دیگر نمیتوان با گوشه چشم و ابرو افراد را راضی کرد. دیگر ورود غیرمستقیم و پیاماندازی با واسطه جواب نیست. باید رو در رو نشست و صحبت کرد. باید راضی کرد، امری که بسیار سخت است و هرکسی این مسئولیت سخت را نمیپذیرد.
برداشت 3: خودخواهی و کوتهبینی
قریب به اتفاق احزاب و گروهها در ایران موسمی و فصلی هستند، از این رو نمیتوان برای روز مبادا از ایشان انتظار خاصی داشت. خود احزاب صوری فعلی هم یاد گرفتهاند که اگر کاندیدایی آمد با تابلوی ایشان و پیروز انتخابات شد و بر کسی تکیه زد و کرد آن کاری را که نباید، مسئولیتی بر گردن نگیرند و همه بار این خلف وعدهها و ناراحتیهای الصاقیاش را بیندازند روی دوش سرمایه اجتماعی نظام. داستان در لایه تحلیل فردی از این هم غمبارتر است تا جایی که افرادی که تا دیروز از همین نظام به نان و نامی رسیدهاند، فردای خانهنشینی شروع میکنند به تخریب و زیرسوال بردن ریز و درشتی که تا دیروز برایشان مطلوب بود یا حداقل غیرمطرود. این کژبینی و کوتهبینی صرفا ناشی از حفظ دنیا نیست بلکه در مقابل عدهای هم با نگاه نادرست به مردم و با نام دین از این عنصر حیاتی نظام هزینه میکنند. اینان هرچند انگیزههایشان موجه جلوه میکند اما درنهایت کارشان به اهدافشان لطمه خواهد زد کما اینکه این لطمه وارد شده است.
برداشت 4: تنبلی در فروش!
ویترین فروشگاه همواره نمایشگر کیفیت و ظرافت محصولات شماست. هیچ کاسب عاقلی اجناس بنجل و ضعیف خود را به نمایش نمیگذارد. در عین حال فروشنده میل کمی دارد تا لباس و کالایی را که در ویترین قرار میدهد به فروش برساند. از این رو میبینیم که برخی لباسها و اجناس ویترینی در فروشگاه، خاک گرفته یا از رنگولعاب افتاده است و دیگر آن زیبایی اولیه را ندارد. یک فروشنده فعال دائما حواسش به ویترین مغازهاش که بزرگترین تبلیغش نیز است جمع است. او دائما به گردگیری البسه و پاک کردن شیشه مغازه میپردازد و برایش کم نمیگذارد. مشارکت انتخاباتی در ایران برای سالیان متمادی به مثابه ویترین مردمسالاری دینی، نمایانگر کیفیت و ارزشمندی بوده است. فارغ از گردوغبار این سالها، طوفانهایی چون 88 و 96 نیز بر تاری این شیشه و غبارآلودگی این جنس افزود. باید گفت غیر از عرصه اقتصادی، در دهه 90 از حیث مشارکت سیاسی نیز پلههای زیادی عقب ماندیم. رخوت و تنبلی مسئولان وقت اگر ادامه پیدا کند، این ویترین دیگر کار نخواهد کرد.
برداشت 5: تفکر ازهمگسیخته
شاید در زمانهای قدیم این ضربالمثل که «گنه کرد در بلخ آهنگری/ به شوشتر زدند گردن مسگری» نمادی بود از ظلم و قضاوت نادرست، اما در وضعیت سیاسی اجتماعی جهان امروز، اگر گردن کفاشی در ایتالیا نیز زده شود، این امکان وجود دارد که برای افکار عمومی غیرعادلانه محسوب نشود. آزادی عموم مردم در بیان مواضع، ماهیت مردمی نظام (اینکه با زور سرنیزه روی کار نیامده و اداره نمیشود) و نیز فشار طرفهای خارجی بر افکار عمومی ایران، به انضمام پارهای از مفاسد در لایههای مدیریتی، حساسیت مردم را در حوزههای عمومی برانگیخته است، به نحوی که هر تصمیم زیرذرهبین قرار گرفته و مورد بررسی و کاوش قرار میگیرد و در صورت نادرستی و عدم تامین منافع عمومی یا احساس آن، به حساب سرمایه اجتماعی نظام فاکتور میشود. نفس این امر از جایگاه مردم درست است اما عدم فهم اینچنینی تصمیمات از ناحیه مدیران و قانونگذاران یک ضعف خطرناک به حساب میآید. تفکر منسجم به ما میگوید برای ایجاد یک مشارکت حداکثری و عمومی باید همه تصمیمات را با شناخت آثارش ارزیابی کرد. البته به نظر میرسد اگر متولیان مشارکت بخواهند میتوانند این انسجام فکری را ایجاد کنند، اما همانطور که پیشتر اشاره شد، عواملی مانع از تعصب و تمرکز روی مشارکت میگردد.
برداشت 6: نگاه غیرحرفهای
همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند، امروز در دنیا چالشها و درگیریها از جنس رسانه است. نگاه حرفهای به نحوه جلب و جذب مردم از ملزومات ایجاد یک مشارکت مطلوب است. متاسفانه متولیان مشارکت که بخشی از ایشان در رسانه (رسمی و غیررسمی) حضور دارند، نگاهی غیرحرفهای را دنبال میکنند. اتخاذ این رویکرد باعث میشود بسیاری از مسائل مشارکت را نتوانیم فهم کنیم و به تبع آن نتوانیم برایش طراحی و برنامهریزی رسانهای داشته باشیم. به عبارتی نوعی نگاه غیرحرفهای بر رسانه در ایران حاکم شده که خاصیتش مشارکتسوزی است. دقت به این نکته لازم است که مقصود نگارنده جهت و اهداف بخش رسانهای نیست و صرفا روی تخصص رسانه و الزامات پایبندی به رویکرد تخصصی تاکید میکند.
برداشت7: فقدان فشار افکار عمومی
گاهی در مسائل مختلفی که در زندگی اجتماعی حادث میشود، یک سوژه مورد تمرکز قرار میگیرد، از آن خود تلقی شده و برجسته میشود و هویتی را پیرامون خود شکل میدهد. موضوع مشارکت از این حیث با دشواری مواجه است. اگر در مساله فروش خودرو، یک خواست عمومی مبنیبر افزایش شفافیت در فروش و مقابله با تخلفات و کنترل قیمت بالا آمد و مورد توجه قرار گرفت و درنتیجه منجر به ایجاد سامانه یکپارچه فروش خودرو شد، در مساله مشارکت با این سهولت مواجه نیستیم. در موضوع خودرو ما با یک منفعت مستقیم برای خریداران مواجه هستیم اما در مشارکت این صراحت و شفافیت ادراک نمیشود. نفس همین بیحسی یا کمحسی باعث میشود کنشی از پایین برای به تحرک وا داشته شدن متولیان شکل نگیرد و درنتیجه تغییر خاصی را شاهد نباشیم. اما در عین حال نظام جمهوری اسلامی با توجه به ساخت مردمیاش این اقتضا را دارد که بخشهایی از همین مردم، پرچم این امر را به دست بگیرند و با بسیج بدنه فعال نظام، متولیان را به ایجاد تحرک و فعالیت وادار کنند.
جمعبندی
مشارکت سیاسی اجتماعی و اقتصادی، تابع موضوعات بسیاری است اما آنچه در این بین اساسی است، نقشی است که متولیان این حوزه باید برعهده بگیرند. بدون شک پذیرش این مسئولیت نیازمند و موجب تغییراتی در نحوه اداره و تقنین میشود. به عبارتی تحت شعار رهبری معظم انقلاب، هر مسئول و مدیری که بخواهد درخصوص افزایش مشارکت صحبت کند باید ما به ازای سیاستی و تقنینی آن را نیز نشان دهد تا بتوانیم در مقام داوری، عمل و اقدام در راستای افزایش مشارکت را محک بزنیم.