میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر حوزه بینالملل: «نتیجه این است؛ اسرائیلی که روزی بنیانگذارانش آرزو داشتند چراغی برای ملتها باشد، امروز به مانند بیمار جذامی در میان ملل ایستاده است.» این عبارت و درواقع اعتراف تکاندهنده، بخشی از مقالهای است که «جاناتان فریدلند» تحلیلگر سیاسی غربی به مناسبت سپری شدن 6 ماه از آغاز جنگ غزه، در روزنامه گاردین انگلیس ارائه میدهد. جملهای که به نقل از وی ذکر شد با انگیزه و هدف اصلی او از نگارش این مقاله ارتباطی مستقیم دارد. این جنگ 6 ماهه چه عواقب و پیامدهای ماندگاری برجای خواهد گذاشت؟ و درنهایت چه کسی ضعیفتر و چه کسی قویتر از قبل خواهد شد؟
اما قبل از اینکه به متن تحلیل جاناتان فریدلند از نتایج و پیامدهای 6 ماه جنگ در غزه بپردازیم، شاید یادآوری چند نکته ضروری باشد. بهرغم اینکه ظاهرا فریدلند همه تلاش خود را به کار برده تا تحلیلی مستدل، مستند و مبتنیبر شرایط واقعی موجود در جنگ کنونی در غزه ارائه دهد، بازهم رگههای قوی از گرایشهای سیاسی مبتنیبر برخی باورهای رایج در جهان غرب را میتوان در تحلیل وی مشاهده کرد. تکرار ادعاهای بدون پشتوانه در مورد اذیت و آزار گروگانهای اسرائیلی و حتی مطرح کردن بحث تعرض جنسی به آنها توسط حماس و همچنین ادعای بیتفاوتی رهبران این گروه نسبت به رنج و درد مردم غزه، بخشی از همین نوع نگرش است. علاوهبر این، استناد به برخی ارقام وآمارهای ارائه شده از جانب تحلیلگران صهیونیستی نیز نقطهضعف دیگری در تحلیل وی ایجاد میکند که نمونه بارز آن اشاره به کشته شدن 10000 نیروی حماس در عملیات نظامی 6 ماهه رژیمصهیونیستی است؛ موردی که اگر بخواهیم آن را صحیح تلقی کنیم - با توجه به آمار شهدای زن و کودک در غزه - بدون تردید باید بپذیریم که تمامی مردهایی که در جریان عملیات نظامی اسرائیل در غزه شهید شدهاند، نظامی و عضوی از حماس بودهاند. یا در موردی دیگر، فریدلند بزرگترین ناکامی حماس را در این میداند که نتوانسته جرقه یک جنگ منطقهای بزرگ علیه اسرائیل را ایجاد کند؛ نکتهای که خود در فرازهای پایانی تحلیلی متناقض با آن را ارائه داده و از گرفتار شدن اسرائیل در تلهای که حماس برای آن پیشبینی کرده بود، سخن میگوید.
با این حال و بهرغم وجود چنین مواردی در تحلیل فریدلند، مقاله وی در روزنامه گاردین به لحاظ تبیین و تحلیل شرایط میدانی جنگ غزه و نتایج و دستاوردهایی که دوطرف از آغاز تاکنون کسب کردهاند و البته در کنار آن شجاعتی که نویسنده در بیان هرچند در لفافه برخی حقایق در رابطه با رژیمصهیونیستی به خرج داده، بسیار ارزشمند و در خور تامل و توجه است.
1. درد و رنج 6 ماهه جنگ غزه
جاناتان فریدلند تحلیل خود از اوضاع کنونی غزه را با نگاهی گذارا به درد و رنجی که این جنگ 6 ماهه بر منطقه تحمیل کرده، آغاز میکند. پس از گذشت 6 ماه از حمله 7 اکتبر، وقت آن رسیده است که دوباره نگاهی به خسارتهای وارد شده بیندازیم. با کشتهها آغاز میکنیم؛ 1200 نفر اسرائیلی در آن روز کشته شدند و حدود 33000 فلسطینی که در 182 روز پس از آن کشته شدند. برخی نسبت به آمار ارائه شده از جانب وزارت بهداشت تحت کنترل حماس تردید دارند، درحالیکه برخی دیگر گمان میکنند که این ارقام دستکم گرفته شده و از آن هراس دارند که هزاران فلسطینی کشته شده در زیر آوارها باقی مانده باشند. بعد از این افراد، اکنون کسانی را حساب کنید که نه اسرائیلی بودند و نه فلسطینی، بلکه خارجیانی بودند که برای کمک آمده بودند و تاوان مهربانی خود را پرداختند. مانند 6 امدادگر آشپزخانه جهانی که در سه حمله جداگانه توسط هواپیماهای بدون سرنشین اسرائیلی کشته شدند. اما آمار دردها و رنجها تنها به مردگان ختم نمیشود. این باید شامل درد و رنج فلسطینیان معلول و یتیم و 134 اسرائیلی و دیگرانی باشد که 6 ماهه گذشته را در شرایط گروگان بودن سپری کردهاند، درحالیکه تصور میشود بسیاری از این گروگانها در زیر زمین زندانی بوده و برخی مورد شکنجه و آزار قرار گرفتهاند. محاسبه تمامی این درد و رنجها میتواند یک عمر به درازا بکشد و البته بازهم کافی نخواهد بود؛ چراکه حسابرسی از این 6 ماه باید گستردهتر از این هم باشد. تاثیر جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل(1967) تا به امروز احساس میشود و درواقع سرزمینهایی را که تحت اشغال باقی ماندهاند مشخص میکند. حال باید دید که عواقب ماندگار این جنگ 6 ماهه چه میتواند باشد؟ و درنهایت چه کسی ضعیفتر و چه کسی قویتر خواهد شد؟
2.ناکامیهای حماس در نگاه اولیه
در نگاه اول ممکن است تصور کنید که حماس از دستاوردهای تلاشهای مرگبار خود در 7 اکتبر ناامید شده است. یکی از رهبران سابق غزه فاش کرد که رهبران حماس آنقدر متقاعد به شکست اسرائیل شده بودند که برای روز بعد از فتح شروع به تقسیم اسرائیل به کانتونها کردهاند. [ادعایی که تاکنون از سوی هیچیک از مقامات ارشد حماس تایید نشده است] اما اتفاقات آنطور که آنها میخواستند پیش نرفت. در عوض حمله حماس به جنوب اسرائیل آتش جهنم را بر مردم غزه فروریخت و واکنشی از سوی اسرائیل را در پی داشت که دو درصد را کشته و بقیه را آواره کرده است. این مقیاس از ویرانی بیجهت، افراد متعصب در راس حماس را با مشکلی مواجه نمیکند. مرگ دیگران فداکاری است که آنها مایل به انجام آن هستند. اما به گفته «مایکل میلیشتاین» افسر ارشد سابق اطلاعاتی و کارشناس برجسته اسرائیل در زمینه حماس، آنها از تلفات خود ابراز تاسف خواهند کرد. تخمین زده میشود که 10000 مرد یعنی بیش از یکسوم نیروی رزمی این سازمان، به همراه سه فرمانده گردان و هفت نفر از اعضای دفتر سیاسی کشته شدهاند. علاوهبر این حماس تقریبا تمامی زرادخانههای موشکی خود را از دست داده یا مصرف کرده است. در عین حال بزرگترین ناامیدیش این است که نتوانسته زمینه حمله گسترده منطقهای علیه اسرائیل را که آرزومند آن بود، فراهم کند.
3.انزوای اسرائیل؛ سند پیروزی حماس
با این حال حماس به هیچ وجه خود را بازنده جنگ 6 ماهه نمیداند. با وجود تمامی اظهارات نتانیاهو در مورد شکست کامل حماس، آنها همچنان پا برجا هستند. بسیاری از رهبران کلیدیاش هنوز زندهاند و در غزه حضور دارند. میلیشتاین [افسر ارشد سابق اطلاعاتی اسرائیل] به من گفت که حماس هنوز هم بازیگر برجسته در غزه محسوب میشود و هیچ چشمانداز واقعبینانهای وجود ندارد که هر یک از گزینههای مطرح شده بتواند جای آن را بگیرد. با توجه به نظرسنجی «خلیل شکاکی»، یک نظرسنج کهنهکار فلسطینی، علیرغم آنچه مردم غزه متحمل شدهاند، میزان تایید آنها از نقش حماس در جنگ به 70 درصد رسیده است. در این میان نکته مهم این است که 6 ماه بعد از 7 اکتبر، منبع اصلی رضایت درونی حماس به آنچه برای خودش رخ داده ارتباط پیدا نمیکند، بلکه بهدلیل آن چیزی است که بر سر دشمن مهلکش یعنی اسرائیل آمده است. بلافاصله پس از حمله 7 اکتبر این کشور از همدردی گسترده –البته نه جهانی– بهویژه از جانب کشورهای غربی برخوردار شد. جو بایدن بلافاصله به تلآویو رفت تا با سوگواران همراهی کرده و در کنار رهبران اسرائیل بایستد. اما به شرایط فعلی نگاه کنید. اسرائیل هرگز منزویتر از این نبوده است. رئیسجمهور ایالاتمتحده که برای دهههای متمادی متحد واقعی اسرائیل محسوب میشود، به قدری از کشتن امدادگران توسط اسرائیل خشمگین است که در شب پنجشنبه یک اولتیماتوم بیپرده به این کشور داد؛ کاری را که من میگویم انجام دهید و گرنه هیچ سلاحی وجود نخواهد داشت. این دیگر یک تهدید تو خالی نیست، سایر متحدان غربی قبلا عرضه تسلیحات را قطع کرده یا درحال بررسی قطع آن هستند. این دولتها در حال واکنش به احساسات جهانی هستند که دیگر قادر به نادیده گرفتن آن نیستند، محکومیت اسرائیل دیگر تنها به منتقدان همیشگی آن ختم نمیشود بلکه اکنون دوستان را هم شامل میشود.
4.اسرائیل کجای مسیر را اشتباه رفته است؟
برخی در اسرائیل امیدوارند که خشم کنونی بهطور محدود بر حادثه وحشتناک روز دوشنبه [حمله به امدادگران آشپزخانه جهانی] متمرکز شود. اما این به هیچ وجه درست نیست؛ رفتاری که منجر به مرگ آن هفت نفر [امدادگر] شد صرفا از آن جهت اهمیت ندارد که همه قربانیان فلسطینی نبودند. همانطور که آموس هارل تحلیلگر دفاعی برجسته این هفته در روزنامه هاآرتص نوشت کشتار امدادگران آشپزخانه جهانی نشانهای از یک بیاحتیاطی گستردهتر در نیروهای دفاعی اسرائیل است، یک بیاحتیاطی یا بدتر از آن موردی از تیراندازی در نزدیکی غیرنظامیان و یک مشکل جدی انضباطی که منجر به نقض بسیاری از قوانین بینالمللی شده است. شش ماه است که اسرائیل از جهان درخواست درک شرایطش را داشته و سعی میکند که توضیح دهد با دشمنی استثنایی روبهرو است؛ دشمنی که در زیر زمین و در میان و زیر یک جمعیت غیرنظامی پنهان شده و از شلیک راکت از مساجد، بیمارستانها و مدارس حذر ندارد. بر مبنای همین استدلالها بود که دولتهای خارجی صبر نادری به اسرائیل نشان دادند. اما اکنون بهنظر میرسد این صبر تمام شده و گویا دلیل اصلی آن هم به تصمیماتی باز میگردد که اسرائیل نه در مورد جنگ، بلکه در مورد امدادرسانی گرفته است. حتی آن دسته از متحدانی که مانند بایدن قبول کردهاند جنگ اسرائیل علیه حماس را به هر قیمتی تحمل کنند، نمیتوانند هر گونه منطق یا توجیهی را که الگویی از محدودیتها و موانع را نه بر حماس، بلکه بر فلسطینیان عادی آسیب وارد میکند، مورد پذیرش قرار دهند. عصبانیت از کمبود دارو و غذا و هشدارها در رابطه با قحطی قابل پیشگیری، پس از کشتار روز دوشنبه به نقطه اوج خود رسید. بعد از اقدام بایدن، نتانیاهو وعده تغییر داده و قول داد که گذرگاههای جدید کمک به غزه را باز کند، این در حالی بود که در ماه گذشته وعده سرازیر شدن سیل کمکها از سوی اسرائیل داده شد، اگرچه در عمل چنین وعدهای تحقق نیافت. «اکنون نتیجه این است؛ اسرائیلی که بنیانگذارانش آرزو داشتند چراغی برای ملتها باشد، امروز به مانند بیمار جذامی در میان ملل ایستاده است.»
5.فریب افکار عمومی در اسرائیل
بسیاری از اسرائیلیها به سختی از این تغییر ایجاد شده [در باور جهانی نسبت به اسرائیل] آگاهی دارند؛ رسانههای اسرائیلی جنگی را که بقیه جهان میبینند و نسبت به آن ابراز تاسف میکنند، به نمایش در نمیآورند. آنها در عوض روی مسائل دیگری فریز شدهاند؛ تهدید انتقامجویانه تهران و مخاطراتی که پس از ترور دو ژنرال ایرانی توسط اسرائیل هر لحظه ممکن است بهوقوع بپیوندد، تهدیدی که از جانب زرادخانههای حزبالله در مرزهای شمالی وجود دارد و ناکامی در بازگرداندن گروگانها به خانه که فعلا در کانون اعتراضات فزاینده به نتانیاهو قرار دارد. مردم اسرائیل همچنان گرفتار ترومای 7 اکتبر و وحشت آن روز بوده و مرگبارترین روز تاریخ اسرائیل را بارها و بارها تکرار میکنند.
6.سقوط اسرائیل در تله حماس
جاناتان فریدلند مقالهنویس گاردین بخش پایانی تحلیل خود را به یافتن پاسخی برای پرسش مهم اول یعنی چه کسی پیروز میدان جنگ 6 ماهه است، اختصاص میدهد. اگرچه بهنظر میرسد به دقت جانب احتیاط را رعایت میکند تا مبادا در فضای بهشدت دو قطبی شده غرب و بهخصوص انگلستان، به جانبداری از حماس یا تقویت مواضع آن متهم شود؛ من مردم اسرائیل را بهخاطر این نوع نگرششان مقصر نمیدانم. اما رهبران اسرائیل را سرزنش میکنم. حتی اگر آنها نمیخواستند هیچ اقدامی برای رسیدگی به عوامل ریشهای این منازعه انجام دهند، باز هم وظیفه آنها فراتر رفتن از آن خشم و وحشت آنی بود؛ اینکه در میان آن هراس، تفکری توام با آرامش و استراتژیک داشته باشند. اینکه در آن لحظه درک کنند که جنگ آنها با حماس بوده است نه کل مردم غزه. درعوض آنها بذر نفرت را در قلب یک نسل جدید کاشتهاند و درعینحال تنهایی کشوری را باعث شدهاند که خود نمیتواند صرفا از پس کارها برآید. بنابراین باید گفت نه! هیچ برندهای در این جنگ هولناک وجود ندارد. اما حماس میتواند از یک لبخند رضایتمندی شرورانه لذت ببرد؛ دام مرگباری گسترد و بنیامین نتانیاهو اسرائیل را مستقیما به جانب آن هدایت کرد.