دیدارهای رمضانی آیت‌الله خامنه‌ای؛
نگاهی به سوالات دانشجویان نشان می‌دهد آنها سوالات صریحی را از رهبری به‌عنوان شخص اول کشور پرسیده و ایشان نیز به هرکدام از آنها پاسخ داده‌اند. طبیعتا در هر دیدار دانشجویان به فراخور شرایط آن برهه اقدام به طرح سوال کرده و پاسخ متناسب با پرسش‌شان را نیز دریافت کرده‌اند و حالا با گذشت سال‌ها دانشجویان سوالات دیگری دارند؛ سوالاتی که شاید جنس‌شان از لحاظ حوزه‌ای تفاوتی نکرده باشد و باز هم موضوعات اقتصادی، عدالت، برخورد با مفاسد اقتصادی و... دغدغه‌های اصلی آنها به شمار می‌رود.
  • ۱۴۰۳-۰۱-۱۸ - ۰۵:۰۴
  • 00
دیدارهای رمضانی آیت‌الله خامنه‌ای؛
۱۰ پرسش دانشجویی از رهبر انقلاب
۱۰ پرسش دانشجویی از رهبر انقلاب

زهرا رمضانی، خبرنگار گروه دانشگاه: دانشجو همان قشری است که بدون در نظر گرفتن تعارفات مرسوم زبان انتقادی تند و تیزی دارد و به دنبال پیدا کردن پاسخ سوالات خود از طرح آنها و پاسخگو کردن مسئولان ابایی ندارد. جنس دانشجو باعث شده تا مسئولان دولتی هم برخلاف تمایل‌شان مجبور باشند چنین دیدارهایی را در مناسبت‌های خاصی مانند ماه مبارک رمضان و 16 آذر برگزار کنند. از رغبت پایین مسئولانی که ترجیح می‌دهند در معرض نقد دانشجوجماعت قرار نگیرند که بگذریم، مقام‌معظم‌رهبری چه در دوران ریاست‌جمهوری و چه رهبری‌شان، یعنی از اوایل دهه 60 تا سال گذشته، 256 دیدار دانشگاهی داشتند که از میان آنها، 12 جلسه صرفا به پرسش و پاسخ دانشجویی اختصاص داده شده بود. دیدارهایی که خود ایشان بانی برگزاری آنها بوده‌اند. به‌طوری که نه‌تنها مقام‌معظم‌رهبری میزبان دانشجویان در حسینیه امام خمینی(ره) شده و می‌شوند، بلکه در این سال‌ها، با حضور در دانشگاه‌هایی مانند تهران، شهید بهشتی، علم و صنعت، تربیت مدرس، امیرکبیر و لرستان به پرسش‌های دانشجویان در حوزه گوناگون علمی، اقتصادی و اجتماعی پاسخ دادند. نگاهی به سوالات دانشجویان نشان می‌دهد آنها سوالات صریحی را از رهبری به‌عنوان شخص اول کشور پرسیده و ایشان نیز به هرکدام از آنها پاسخ داده‌اند. طبیعتا در هر دیدار دانشجویان به فراخور شرایط آن برهه اقدام به طرح سوال کرده و پاسخ متناسب با پرسش‌شان را نیز دریافت کرده‌اند و حالا با گذشت سال‌ها دانشجویان سوالات دیگری دارند؛ سوالاتی که شاید جنس‌شان از لحاظ حوزه‌ای تفاوتی نکرده باشد و باز هم موضوعات اقتصادی، عدالت، برخورد با مفاسد اقتصادی و... دغدغه‌های اصلی آنها به شمار می‌رود. در این گزارش به 10 پرسش دانشجویی پرداخته‌ایم که در دهه‌های 70 و 80 به‌عنوان پرسش‌های اصلی دانشجویان به شمار می‌رفت.

دانشگاه تهران، 1377/02/22

مگر در قرآن عزیز ما نیامده است که انسان آزاد آفریده شده و بزرگ‌ترین آزادی، آزادی خواندن و نوشتن است؟ پس چرا در جمهوری اسلامی، این حق را از ما گرفته‌اند؟

من نمی‌دانم چه کسی این حق را گرفته است! هر کس گرفته، به من معرفی‌اش کنید، تا من بروم حق‌تان را از او بگیرم و به شما بدهم! حقیقت این است که شما جوانان، دوره قبل از انقلاب را در این کشور ندیده‌اید و بسیاری از کشورهای دنیا را هم ندیده‌اید. امروز خوشبختانه در ایران، آزادی فکر کردن و فکر را بیان کردن، در دنیا کم‌نظیر است. البته من نمی‌خواهم بگویم که اسلام این آزادی را بدون قید و شرط داده است؛ نه، این‌طور نیست. محدودیت‌هایی در همین زمینه وجود دارد که در قوانین ما هم آن محدودیت‌ها پیش‌بینی شده است که شاید آنچه محصول همه اینهاست، با همان معارف قرآنی که شما ذکر کردید، منطبق است. اما آنچه که امروز محصول همه اینهاست، آزادی است و خوشبختانه وجود دارد؛ خیلی هم خوب است. این وضعی هم که الان شما می‌بینید من و شما اینجا نشسته‌ایم و شما می‌گویید و من حرف شما را می‌خوانم، این هم جزء چیزهای کم‌نظیر در دنیاست. من از این‌که وضع در کشور ما، از جهات انسانی و احترام به شخصیت و هویت انسانی، آنچنان خوب باشد که توقعات بالاتری را بیافریند، خوشحال می‌شوم، مانعی هم ندارد، اما بدانید که اگر شما به جاهای دیگر - کشورهای مشابه ما، با سوابقی که شبیه هم داشته باشیم - بروید و در زمینه مسائل مربوط به آزادی نگاه کنید، خواهید دید که از این جهت، خوشبختانه هیچ‌جا نظیر ایران نیست.

اینجانب روز یکشنبه همین هفته، شاهد مجروح شدن یک روحانی توسط یک نفر در خیابان کارگر بودم.
به نظر شما، علت کاهش محبوبیت روحانیون بعد از انقلاب چیست؟

ایشان شاهد مجروح شدن یک روحانی بودند؛ اما من تقریبا شاهد شهید شدن چندین روحانی بودم. امر چندان عجیبی نیست. بالاخره هر آدمی ممکن است دشمنی داشته باشد. یک روحانی در خیابان مجروح شده؛ در همان ساعت، ده‌ها نفر غیرروحانی هم این طرف و آن طرف مجروح می‌شوند؛ این دلیل کمبود محبوبیت نیست. نمی‌شود هم به طور کلی گفت که بعد از انقلاب، محبوبیت روحانیون بالا رفته، یا پایین آمده است. بعضی‌ها محبوبیت‌شان زیاد شده، بعضی‌ها هم کم شده است. بعد از انقلاب، در برهه‌ای خیلی بالا رفته، در برهه‌ای هم یک‌خرده تنزل کرده است. بسته به شرایط و بعضی از پدیدارهای زمانی است. بر این قضیه، عوامل گوناگونی اثر می‌گذارد. اینها یک امر معمولی است. البته من نباید این را نگفته بگذارم که ممکن است یک انسان قدسی، اگر در هیچ‌کاری دخالت نکند و کنار بایستد، مقام قداست و آن حالت جنت‌مکانیش محفوظ باشد؛ اما به مجرد این‌که وارد میدانی شد، بالاخره یک عده مخالف و یک عده موافق پیدا می‌کند. اگر روحانیون در کارهای گوناگون - مثل اول انقلاب که در کمیته‌ها و یا نهادهای دیگر حضور داشتند - دخالت نمی‌کردند؛ یک گوشه در همان مسجد می‌ماندند و یک وقت هم مثلا ریشی می‌جنباندند و انتقادی هم از اوضاع می‌کردند، یقینا عده‌ای به اینها علاقه‌مند می‌شدند؛ ولی بدانید عزیزان من! وقتی انسان وارد این میدان شد، همیشه این‌گونه است که یک عده را با خود موافق می‌کند، یک عده را مخالف. البته سلیقه‌ها دوگونه است: بعضی می‌گویند خوب است ما جنت‌مکان بمانیم؛ کناری بایستیم و در هیچ‌کاری دخالت نکنیم. یک سلیقه هم می‌گوید نه، من جنت‌مکانی را رها می‌کنم و وارد میدان می‌شوم؛ کاری که تکلیف خودم می‌دانم، انجام می‌دهم. یک عده خوش‌شان می‌آید، یک عده هم بدشان می‌آید؛ باید خدا خوشش بیاید. این هم یک سلیقه دیگر است. این سلیقه، متعلق به آنهایی است که خوب عمل می‌کنند؛ اما همه یک‌طور نیستند. «ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد.» در اینجا هیچ دعوی کلی نمی‌کنیم که هر کس این لباس را دارد، عالی‌مقام و عالی‌جاه است؛ نخیر، خیلی افراد هستند که در این لباس یا در هر لباس زیبا و پاک و مقدسی، ممکن است باطن نامقدسی داشته باشند.

دانشگاه صنعتی شریف 1378/09/01

سؤالی راجع به بحث «عدالت اجتماعی» دارم. علی‌رغم بیانات شما در چند سال گذشته، این بحث درگیر بازی‌های سیاسی گردید و به آن غایتی که جنابعالی فرموده بودید، چندان نزدیک نشد. آیا زمان آن نرسیده که به طریق اصولی به این بحث بنگریم و دارایی‌های افراد را مورد بررسی قرار دهیم و این امر را از دولتمردان آغاز کنیم و به مرور در جامعه تسری دهیم؟

این حرف بسیار خوبی است که گفتنش آسان است، اما عمل کردنش بسیار بسیار مشکل می‌نماید. به مجرد این‌که به سمت بعضی از مسئولان دست دراز شود، طبعا اولِ گله و شکوه و فریاد آنهاست. یک‌وقت می‌بینید که در اصل کار هم مانع‌تراشی می‌شود و انجام نمی‌گیرد! من یک عقیده جدی دارم که بحث «عدالت اجتماعی» باید تعقیب شود -شکی در این نیست و بارها هم این را گفته‌ام- منتها آن کسی که باید تعقیب کند، بنده نیستم؛ دستگاه‌های قضایی و دستگاه‌های دولتی هستند که بایستی دنبال کنند. یک‌مقدار از این قضیه باید به برکت قوانین خوب حل شود؛ یک‌مقدار باید به برکت اجرا حل شود؛ یک‌مقدار هم باید به برکت بازرسی دستگاه‌های برتر و بالاتر حل شود؛ یعنی دستگاه‌های دولتی، نسبت به بخش‌های زیرمجموعه خودشان. به‌هرحال، من نسبت به این قضیه، با نویسنده این نامه هم‌عقیده‌ام و امیدوارم که پیش برود. البته کارهایی هم می‌شود؛ نه این‌که هیچ‌کاری نشود. بنده چندی پیش در همین زمینه از قوه قضاییه سؤالی کردم. گزارش‌هایی دادند و کارهایی هم انجام می‌گیرد؛ لیکن روند کار طوری نیست که بنده را هم راضی کند؛ چه برسد شما را که جوان و آرمان‌خواه هستید.

چه دلیلی وجود دارد که با اشرافیگرى ایجاد شده در بسیاری از مقامات کشوری، برخورد قاطع صورت نمی‌گیرد؟
چرا اصل قانون اساسی در مورد بررسی اموال اشخاص حکومتی به‌طور دقیق اجرا نمی‌شود؟

البته این‌که اموال مسئولان کشور را به طور دقیق رسیدگی کنند، چنین چیزی در قانون اساسی نیست. فقط در مورد تعدادی از مقامات -مثل رهبری، ریاست جمهوری و بعضی‌های دیگر- هست که اینها اولِ مسئولیت‌شان باید گزارش موجودی مال خودشان را بدهند؛ از مسئولیت هم که کنار رفتند، باز بایستی صورت موجودیشان را بدهند تا معلوم شود که در این مدت چه‌چیزی گیرشان آمده و چه چیزی اضافه کرده‌اند. البته این اصل هم اجرا می‌شود. بنده خودم به مناسبت شروع مسئولیت ریاست جمهوری و پایانش و نیز مسئولیت بعدی، بارها این ورقه را پر کردم و برای قوه قضاییه فرستادم. دیگران هم این کار را می‌کنند؛ منتها این سؤال راجع به اشرافیت، سؤال بسیار درستی است. اگر واقعا من احساس کنم که این سؤال و این مطالبه و این گرایش، در مجموعه جوانان دانشجو هست، حقیقتا خدا را شکر می‌کنم. شما بدانید که گرایش اشرافیگری آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال اینها علاجش کرد؛ خیلی سخت‌تر از این حرف‌هاست. این ازجمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور -احساسات مردم، خواست مردم و به تعبیر رساتر، فرهنگ عمومی مردم- آن را دفع کند تا این علاج شود. آن کسانی که به اشرافیگری گرایش دارند و دل‌شان برای زندگی اشرافی لک می‌زند -یعنی خوردن و پوشیدن و زندگی کردن و مشی کردن به سبک اشراف و دور از زندگی متوسط مردم- یکی از کارهایی که می‌کنند، این است که این دید و ذهنیت را در مردم به‌وجود آورند که این چیز خوبی است و ارزش است؛ کمااین‌که قبل از انقلاب این‌گونه بود. قبل از انقلاب، مسئولان حکومت، هرچه بیشتر با تشریفات و جاه و جلال و تکبر و تفرعن و لباس‌های فاخر ظاهر می‌شدند، یک‌عده از عوام مردم بیشتر خوش‌شان می‌آمد! فرهنگ عمومی را این‌گونه شکل داده بودند. بعد از انقلاب بعکس شد. لذا کسانی هم که اهل کارهای اشرافیگری بودند، از ترس گرایش مردم، اجتناب می‌کردند؛ اما امروز به‌تدریج می‌خواهند کار را به‌عکس کنند. به نظر من، اشرافیگری برای یک کشور آفت است؛ اشرافیگرى مسئولان، آفت مضاعف است؛ به‌خاطر این‌که اگر اشراف عالم از مال خودشان -حالا حلال و حرامش به عهده خودشان- خرج می‌کنند، از مال خودشان اشرافیگری می‌کنند؛ اما اگر مسئولان اشرافیگری کنند، از مال مردم خرج می‌کنند؛ مال خودشان که نیست. این اشرافیگری با احساس عمومی مردم، با نوشتن، با گفتن و با ترویج این فکر، درست خواهد شد. این باید به یک فرهنگ تبدیل شود؛ کاری نیست که بشود به‌صورت دادگاه ویژه و محاکمه و امثال اینها درستش کرد.

دانشگاه صنعتی امیرکبیر، 1379/12/22

با این‌که شما از اوضاع مملکت خبر دارید و وضع مردم را خوب درک می‌کنید، ولی چرا کاری انجام نمی‌دهید؟ اگر مسئولان گوش نمی‌کنند، چرا با آنها برخورد نمی‌کنید و افراد لایق و قابل اعتماد و دلسوز برای ملت را جایگزین آنها نمی‌کنید؟ چرا باید بعضی اشخاص مصونیت آهنین داشته باشند و بعضی دیگر نه؟

از نظر من، هیچ‌کس مصونیت آهنین ندارد. همه در مقابل قانون و مسئولیت‌های خودشان پاسخگو هستند و باید جواب بدهند. اما این‌که چرا من افرادی را نمی‌گمارم؛ پاسخ این است که طبق قانون عمل می‌کنم. گماشتن افراد، به عهده‌ رهبری نیست. مهم‌ترین و بیشترین بخش‌های کشور، بخش‌هایی هستند که مسئولیت گماشتن افراد در رأس آنها با رهبری نیست. طبق قانون روالی وجود دارد؛ باید آن روال عمل شود. اعتراض به آنها هم، باز روال قانونی دارد که اگر مسئولی کم‌کاری داشت و این ثابت شد، چگونه باید با او برخورد کرد. مجلس یک‌طور برخورد می‌کند، دستگاه قضایی هم یک‌طور برخورد می‌کند. بنابراین، کارها باید بر اساس روال قانون پیش برود. مسائل کشور هم این‌گونه ساده و یکدست و قابل اندازه‌گیری با یک نگاه نیست که ما بگوییم فلان مسئول توانست، یا فلان مسئول نتوانست. مسائل کشور - چه کارهای اقتصادی، چه کارهای سیاسی و چه کارهای فرهنگی - پیچیده است. آنجایی که شما می‌بینید بنده به کسی اعتراضی می‌کنم، هنگامی است که جمع‌بندی همه‌جانبه‌ای نسبت به آن کار صورت گرفته؛ والا این‌طور نیست که انسان بتواند از دور نسبت به کار مسئولی، ارزیابی‌ای کند و او را محکوم یا تأیید نماید. البته نتایج کارها بایستی در عمل دیده شود. چیزی که من همیشه به مسئولان - چه مسئولان قوه‌ مجریه و چه مسئولان قوه‌ قضاییه - توصیه می‌کنم، عمدتا این است که در برخورد با تخلف، هیچ‌گونه رودربایستی‌ با کسی نکنند. به همین چند وزیر جدیدی هم که اخیرا انتخاب شدند، مجددا همین نکته را گوشزد کردم. مسئولان قوه‌ قضاییه هم همین‌طور؛ در حوزه‌ کار خودشان نباید به‌هیچ‌وجه دچار رودربایستی و ملاحظه‌کاری شوند. اگر این احساس مسئولیت بدون رودربایستی در مسئولان بالا باشد، این امید وجود خواهد داشت که بسیاری از آن چیزهایی که به نظر ناهنجار می‌آید، برطرف شود.

دانشگاه شهید بهشتی، 1382/02/22

چرا با مسئولان رده‌بالایی که در زمینه فعالیت اقتصادی دچار فساد شده‌اند یا با مفاسد اقتصادی برخورد قاطع نمی‌کنند، برخورد لازم نمی‌شود؟ چرا شفافیت لازم در این مورد برای مردم صورت نمی‌گیرد؟

این‌که بگویید با کسانی که دچار فساد شده‌اند، برخورد قاطع نمی‌شود، این را قبول ندارم؛ نه، برخورد می‌شود. این‌که بگویید با کسانی که قاطع برخورد نمی‌کنند، چرا برخورد نمی‌شود، جواب این است که با کسانی که قاطع برخورد نمی‌کنند، چگونه برخورد کنیم؟ برخورد لازم همین است که تذکر و هشدار بدهیم و به آنها بگوییم؛ اما شفافیت لازم در این مورد برای مردم صورت نمی‌گیرد. یک‌وقت این انتظار وجود دارد که مرتب اعلامیه داده شود و بگویند فلان‌کس را گرفتیم، پدر فلان‌کس را درآوردیم، فلان‌کس این فساد را کرده؛ این درست نیست و برخلاف سیاست اعلام شده ماست؛ ما گفتیم اصلا نگویید. در مواردی هم که اعلام و جنجال شد، بنده با آن وضعیت موافق نبودم. این تصمیم را بر اساس محاسبه گرفتیم و این محاسبه هم حکیمانه است و بر این اساس نیست که چیزی لاپوشانی و پنهان نگه‌ داشته شود؛ ابدا. بنده نمی‌خواهم ملاحظه کسی را بکنم؛ منتها فکر نمی‌کنم تا چیزی قطعی و اثبات نشده، بزرگ بودن و اهمیتش ثابت نشده، محاکمه نشده و روی آن قضاوتی نیست، باید سر زبان‌ها بیفتد و مطرح شود. هرکس این کار را بکند، بنده موافق نیستم؛ چه مطبوعاتی‌ها، چه رادیو و تلویزیون و چه دیگران؛ اما آمار کارشان را بیان کنند؛ آن هم در صورتی که اسم افراد آورده نشود. این را من به شما عرض کنم: یک نفر جرمی می‌کند، آدم خیلی بدی هم هست، باید هم مجازات شود؛ اما اگر ما اسم او را اعلام کردیم، با این اعلان، چند نفر مجازات می‌شوند؟ پسر و دختر او هم که در مدرسه یا دانشگاه درس می‌خوانند و در محله خود رفت و آمد دارند، مجازات می‌شوند. این کار چه لزومی دارد؟ بگذارید مجرم زندان برود و فی‌الجمله گفته شود این کار انجام گرفته؛ دیگر چه لزومی دارد ما بچه دبستانی، دبیرستانی و دانشگاهی‌اش را هم - که هیچ گناهی ندارند - مجازات کنیم؟ مگر وقتی که اجبار باشد؛ یعنی زمانی که وضعیت به گونه‌ای است که غیر از این امکان ندارد. آنجا چاره‌ای نیست؛ اما تا هنگامی که می‌شود اعلان نکرد، با این‌طور کارها خیلی موافق نیستم.

همه مشکلات را به گردن نیروهای خارجی (آمریکای بیچاره!) نیندازید. رهبر کشور، خود باید پاسخگوی مشکلات کشورش باشد، نه یک کشور بیگانه.

کاملا درست است. اولا آمریکا خیلی هم بیچاره نیست؛ آنچنان هم که بعضی خیال می‌کنند، باچاره نیست! یک‌چیز میانه‌ای است. ما همه مشکلات را به گردن آمریکا نمی‌اندازیم - مشکلات ما از خودمان است - منتها دشمن می‌خواهد از این مشکلات حداکثر استفاده را بکند و پدر کشور و ملت را دربیاورد؛ این را هم نگوییم؟! ما نمی‌گوییم اگر تورم هست، تقصیر آمریکاست؛ نه، اگر تورم و کاهش قدرت خرید و کمبود اشتغال هست، چه کسی گفته تقصیر آمریکاست؟ این تقصیر خود ماست، تقصیر مسئولان است؛ اما اگر اسم آمریکا را می‌آوریم، می‌خواهیم بگوییم گرگی کمین گرفته و پشت خم کرده تا به شما حمله کند؛ از این غافل نباشید. به مسئولان می‌گوییم ضعف‌ها را برطرف کنید؛ به شما می‌گوییم متوجه این دشمن باشید تا به شما حمله نکند. وقتی دزدی کمین کرده است، وقتی حیوان وحشی‌ای در کمین انسان است، وقتی دشمن سلطه‌گری در کمین یک ملت است، یکی از وظایف اساسی و مهم مسئولان و رهبری کشور این است که به مردم بگویند توجه کنید؛ و نیز کارهایی که می‌دانند جلوی آسیب دشمن را می‌گیرد، به مردم بگویند و از آنها بخواهند؛ والا نخیر، ما مشکلات داخلی کشور را به گردن آمریکا نمی‌اندازیم. اما این‌که رهبر باید پاسخگوی مشکلات کشور باشد، البته همین‌طور است و شکی در این نیست؛ قانون هم موازین پاسخگویی را مشخص کرده است. هرکس به هر اندازه که حوزه اختیارات اوست، باید پاسخگو باشد. البته مسئولیت مدیریت انقلاب با مدیریت اجرایی کشور فرق دارد؛ این را توجه داشته باشید. رهبری طبق قانون اساسی در کشور مسئولیت اجرایی ندارد؛ جز در زمینه نیروهای مسلح. مسئولیت اجرایی به عهده قوای سه‌گانه است، منتها مدیریت انقلاب - که همان رهبری باشد - مسئولیت حفظ جهت‌گیری انقلاب و نظام را دارد؛ باید مواظب باشد انقلاب و نظام از آرمان‌ها منحرف و منصرف نشود؛ فریب دشمن را نخورد و راه را عوضی نرود؛ اینها مسئولیت‌های رهبری است. مسئولیت اجرایی به عهده مسئولان اجرایی است و هرکس مسئولیتی دارد، باید طبق مسئولیت خود عمل کند. رهبری نمی‌آید به وزارت اقتصاد یا بازرگانی بگوید این‌طوری کن یا به رئیس‌جمهور و فلان وزیر و فلان قاضی بگوید آن‌طوری کن؛ اینها کارهایی است که رهبری نباید وارد شود؛ هم برخلاف قانون است، هم برخلاف حق و مصلحت. مملکت باید طبق روال قانونی و با مسئولیت‌های مشخص شده حرکت کند؛ هرکس هم برخلاف مسئولیتش رفتار کرد، بالاخره تبعه، دنباله و نتیجه‌ای خواهد داشت که با آن هم طبق قانون باید رفتار کرد. بنابراین مطلب کاملا روشن است.

چرا در مبارزه با مفاسد اقتصادی وقتی نوبت به مسئولان نظام می‌رسد، این حرکت متوقف می‌شود؟

البته این‌طور که تصور می‌کنید، نیست؛ این از همان موارد ابهام‌آفرین است. این‌طور نیست که وقتی به مسئولان می‌رسد، مبارزه نشود؛ نه، در مواردی نسبت به مسئولان سختگیری بیشتری هم می‌شود. شما بدانید الان قوه قضاییه از طرف جماعتی نمی‌گویم چه کسانی - که آدم‌های بدنامی هم نیستند؛ مردمان خوبی هم هستند، متهم است به این‌که نسبت به مسئولان دولتی و نظام زیادی سختگیری می‌کند؛ حالا این دوست‌مان - برادر یا خواهرمان می‌نویسند که نسبت به مسئولان اغماض می‌شود؛ نخیر، به‌هیچ‌وجه این‌طور نیست. جرم را باید شناخت، میزان جرم را باید فهمید، آن‌گاه توقع مجازات متناسب با میزان جرم را داشت. اینها و پرونده‌های دیگری هم که اسم آوردید، بررسی شده است. اگر بنده بدانم در نمایندگانم مفاسدی وجود دارد، قطعا برخورد می‌کنم و ملاحظه هیچ‌کس را نمی‌کنم؛ منتها نباید به شایعات اعتماد کنید. شایعه درست کنند که فلانی بخوربخور دارد، فلانی فاسد است؛ نخیر، این‌طور نیست؛ ما اطلاع داریم و می‌دانیم. کانال‌های ارتباطی بنده خیلی وسیع است و برخلاف آنچه بعضی‌ها تبلیغ می‌کنند، به‌هیچ‌وجه منحصر به یک یا دو کانال نیست؛ من از راه‌های مختلف ارتباط برقرار می‌کنم و خیلی چیزها را می‌دانم. این‌طور نیست که واقعا جرم و فسادی اتفاق افتاده و نسبت به آن اغماض شده باشد؛ نه. بنده با مفاسد میانه‌ای ندارم و نسبت به آن اغماض نمی‌کنم.

در حرکت به سمت پیام جنابعالی، با برخی از مسئولان متخلف مواجه می‌شویم که جنابعالی آنها را منصوب فرموده‌اید. عده‌ای از دوستان می‌گویند اگر رهبری لازم می‌دانست، به آنها تذکر می‌داد یا آنها را برکنار می‌کرد. نظر جنابعالی چیست؟

اگر من کسی را منصوب کرده باشم و بعد در او عیبی از قبیل همین مفاسد اقتصادی ببینم، بدون تردید با او مماشات نمی‌کنم و او را کنار می‌گذارم - مثل نمایندگی‌هایی که هستند و بعضی سمت‌های معروف - منتها معلوم نیست آنچه درباره آن شخص گفته شده، حقیقت داشته باشد. نسبت به برخی افراد حرف‌هایی می‌زنند که من هم آن حرف‌ها را شنیده‌ام و از نزدیک می‌دانم که خلاف است و درست نیست؛ ممکن است این هم از آن قبیل باشد. به هرحال بنده فساد را در کسی که با حکم من منصوب شده و می‌توانم او را از آن کار برکنار کنم، تحمل نمی‌کنم؛ اما این‌که «اگر رهبری لازم می‌دانست، به آنها تذکر می‌داد» بله، آنجایی که جای تذکر است، تذکر می‌دهم؛ اما تذکر به شخص، چیزی نیست که از تلویزیون پخش شود. آن مقدار که شما می‌بینید بنده در سخنرانی‌ها، نماز جمعه و در دیدار با هیأت دولت تذکر می‌دهم و نصیحت می‌کنم که در خبرها پخش می‌ شود. چند برابرش را گاهی با زبان‌های بسیار تلخ در جلسات خصوصی به مسئولان می‌گویم؛ لیکن بنا نیست که هرچه به مسئولان تذکر می‌دهیم و می‌گوییم یا تلخی نشان می‌دهیم، حتما پخش شود تا مردم مطلع شوند. هدف این است که آن شخص راهنمایی شود، که خیلی از اوقات اثر می‌کند و گاهی هم اثر نمی‌کند و بعد می‌بینید آن شخص می‌رود.

چرا بعضی از مسئولان نسبت به مشکلات مردم بی‌تفاوت هستند؟ نظر حضرتعالی درباره وظیفه دانشجویان در این خصوص چیست؟ آیا دانشجو باید در مقابل بی‌عدالتی‌ها و عدم مساوات همچنان ساکت و بی‌تفاوت باشد یا خیر؟

درباره این موضوع صحبت کردیم. بنده معتقد به این نیستم که دانشجویان باید سکوت کنند و هیچ حرفی نزنند؛ به این هم معتقد نیستم که دانشجویان باید از خودشان در وسط میدان تحرک عملی نشان دهند؛ بلکه معتقدم دانشجو در زمینه عدالتخواهی باید اصل قضیه را مطالبه کند: جا انداختن فکر عدالتخواهی در ذهن مردم، در ذهن خانواده‌ها و در ذهن هرکسی که در حوزه کار او قرار می‌گیرد.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰