ایمان عظیمی، خبرنگار: فلسطینیان بهصورت پیوسته و ادامهدار با نکبت موجودیتی به اسم اسرائیل در طول تمام این سالها روبهرو شدهاند و هویتشان با مبارزه و مقاومت گره خورده است. آنها در مقابل صهیونیستهایی که در تلاشی مذبوحانه میکوشند تا روح جمعی این مردم را انکار کنند قرار گرفتهاند و با ابزار رسانه و سینما سعی میکنند تا به حقیقت خود دامن بزنند و در نبود ابزار مادی برای تشکیل دولت، زیستشان به مثابه یک ملت را ادامه دهند. سینما ابزاری هویتساز است و حتی این توان را دارد که به برساخته شدن هویتهای جدید کمک کند. با مرور سینمای فلسطین درمییابیم که سینماگران این کشور برای احیای هویت جمعی خود دست به دامان مدیومی همچون سینما شدهاند. سینمای فلسطین با وقوع جنگ 1948 و پیامد کوچ اجباری فلسطینیان از خانه و کاشانهشان بود که به خود رنگ گرفت و مفهومی همچون تبعید در آن نمایان شد، اما بد نیست اشاره کنیم که این دوره از سینمای فلسطین چندان مورد پژوهش قرار نگرفته، زیرا مشکلات ریز و درشتی که در آن دوران پدید آمد توجه به دیگر مسائل را عملا ناممکن میساخت، به همین دلیل بسیار روشن و واضح از این دوره بهعنوان «سکوت سینمای فلسطین» یاد میکنند.
در دوره نکبت که از جنگ 1948 آغاز میشود و تا جنگ ششروزه اعراب با رژیمصهیونیستی ادامه پیدا میکند، مردم در کانون حوادث قرار ندارند و مساله فلسطین بیشتر با تاکید بر روی سوژه ناسیونالیسم عربی در جوامع بینالمللی مطرح میشود. حتی در سینمای دیگر کشورهای عربی نیز آنچنان اشاره مهم و قابل ذکری به موضوع فلسطین نمیشود و در حصار این بیتوجهی، صهیونیستها قرائت خود از مفهوم ملت در جغرافیای فلسطین اشغالی را به جهان مخابره کردند و در معرفی سرزمینهای اشغالی آنها را خالی از سکنه نشان دادند! درحقیقت این دوره بهار صهیونیستها در طول سالهای اشغالگری و اعمال زورشان به حساب میآید چون هم از قدرت سخت بسیار بالایی سود میبردند و هم با پشتوانه عظیم سرمایههای فکری و مالی که از دیگر نقاط دنیا به آنها منتقل میشد ارزش توجه به قدرت نرم را دریافته بودند و واقعیت جعلی خود را بر دیگری تحمیل میکردند. یکی از مهمترین پیامدهای شکست اعراب در جنگ ششروزه این بود که جریان برتریطلب عرب منطقه با برخورد به دیوار سخت واقعیت فهمید که در مقابله با اسرائیل نمیتواند کاری از پیش ببرد و دست از خیالپردازی -حداقل در رابطه با موضوع فلسطین- برداشت.
دوره بعدی سینمای فلسطین با پایان جنگ ششروزه در 1967 رفتهرفته سر و شکل پیدا کرد. فلسطینیان تصمیم گرفتند تا عنان کار را به دست بگیرند و مساله مقاومت را به تمام هستونیستشان گره بزنند، زیرا دریافته بودند که تنها اتکا بر هویت عربی نمیتواند آنها را در راه مبارزه با ابرشر اسرائیل تجهیز کند و عمق شکافهای هویتیشان را کاهش دهد. حتی سازمان آزادیبخش فلسطین نیز برای رسیدن به اهداف خود در راه مبارزه با اسرائیل به سینما نگاه ویژهای پیدا میکند. اولین تشکیلات متمرکز سینمای فلسطین با تمام مشکلاتی که در راه پدید آمدن وجود داشت در اردن تاسیس شد و اولین تولیدات مهم سینمای مقاومت هم در قالب آثار مستند برای عموم به نمایش درآمد. استقبال به حدی نسبت به این فیلمها زیاد بود که غیرفلسطینیها هم نسبت به تماشای آنها علاقه نشان دادند و توجهات زیادی را به سمتشان روانه کردند. اما این فیلمها دست روی چه سوژههایی میگذاشتند که اینچنین با اقبال مخاطب روبهرو میشد؟ فیلمهای مستند فلسطینی در این دوره بیشتر تاکید خود را بر روی نشان دادن عملیاتهایی که در مواجهه با دشمن غاصب در جریان بود به کار میبستند و به دور از متن در زمین حاصلخیز حاشیهها نیز به زندگی سخت و طاقتفرسای مردم فلسطین در اردوگاهها اشاره میکردند.
اسرائیلیها با مصرف مکرر خود از واقعه هولوکاست و پرونده جنگ بینالملل دوم که هنوز ازنظر افکار عمومی مفتوح باقی مانده بود توانستند بر گرده ملتهای تحت ظلم سوار شوند و با جعل تاریخ، حقیقت را به نفع خویش ریشهکن کنند. در همین راستا فضای عمومی سینما در جهان نیز به نفع صهیونیستها شکل گرفته بود و کمپانیهای تولید فیلم در هالیوود برای این قوم بهاصطلاح برگزیده سنگ تمام میگذاشتند. اما سینمای فلسطین در کجای این داستان قرار داشت؟ سینمای نوپای فلسطین در ابتدای مسیر شکلگیریاش یکشبه شکوفا شده بود و در محافل سینمایی و فضاهای آلترناتیو فرهنگی برووبیایی داشت.
سپتامبر سیاه و پویایی سینمای فلسطین
مهاجرت فلسطینیان به اردن در دو برهه زمانی 1948 و 1967 با شدت بیشتری پیگیری شد. آنها به اردن آمدند و حضور گستردهشان در کشور میزبان باعث درگیریهای فراوانی میان جنبش فتح و ارتش اردن شد که درنهایت به اخراج اعضای این سازمان از اردن منجر شد. در واکنش به این واقعه بود که مصطفی ابوعلی فلسطینی فیلم «با جان و خون» را در مورد حمله ارتش اردن به ساکنان اردوگاههای فلسطینی در این کشور ساخت و در اختیار یاسر عرفات قرار داد تا او بتواند بهواسطه مصونیت سیاسیاش این اثر را به خارج از مرزهای اردن رسانده و در کنفرانس کشورهای عربی نمایش دهد تا نگاهها را به موضوع حمله ارتش اردن به اردوگاههای فلسطینی معطوف سازد و بهزعم آنها جنایت ارتش این کشور در مجامع بینالمللی موردمحکومیت قرار بگیرد. دوران پس از جنگ ششروزه برای سینمای فلسطین را تماما باید به نام سینمای مستند سند زد، زیرا تقریبا هیچ فیلم داستانیای در این دوره زمانی در سینمای این کشور اشغالی ساخته نشد و تنها جریان اصیل و پویای سینمای مستند بود که میتوانست با امکانات موجود به حیاتش ادامه دهد. مستندهایی نظیر کفر شوبا، تل زعتر و... توانستند چهره بیرتوش فرزند شوم استعمار را در معرض دید جهانیان قرار دهند و از حقیقت فلسطین سخن بگویند.
صهیونیستها با صراحت و بدون لکنت در مواجهه با وضعیتی که فلسطینیان به آن دچار بودند ابراز میکردند که دیگر کشوری تحت نام فلسطین وجود ندارد اما فیلمسازانی نظیر مصطفی ابوعلی نمیتوانستند آرام بگیرند و دست به هر کاری زدند تا از ذهن مردم دنیا پاک نشوند. ابوعلی در فیلم «آنها دیگر وجود ندارد» با بهره گرفتن از موج نوی سینمای فرانسه به مبارزات مردم فلسطین و همچنین زندگی آنها میپردازد. این اثر دو بخش داشت که بخش اول با تمرکز بر نمایش تصاویر زنان و کودکانشان در اردوگاه نبطیه و بخش دوم با تمرکز بر تصاویر حمله هوایی اسرائیل به همین اردوگاه تکمیل میشد. مصطفی ابوعلی با استفاده از جملات مقامهای اسرائیلی نظیر گلدا مایر در میاننویسهای فیلم که موجودیت مردم فلسطین را منکر میشوند فرمی دگرگونه و نامتعارف به اثرش میبخشد و موفق میشود که فیلمی دیریاب اما ماندنی را در ذهن منتقدان سینمایی حک کند.
سینمای داستانی از راه میرسد
سینمای مستند دیگر نمیتوانست به نیازهای مردم فلسطین چیزی اضافه کند و پاسخگوی خواهشهای فراوان فرهنگی آنها باشد. از طرف دیگر در اواخر دهه 80 میلادی انتفاضه اول اتفاق افتاد که نقطهعطف مهمی در تغییر شکل مبارزه به حساب میآمد و دیگر نمیشد که رویه فیلمسازی همچون سابق به حیات خود ادامه دهد و سینمای داستانی هم باید نقشی در این میان ایفا میکرد تا به واقعیت از زاویه دیگری هم نور تابیده شود. در این دوران بود که سینماگران فلسطینی توانستند با امکانات بسیار محدود به ساخت فیلمهایی با موضوع مقاومت و زندگی زیر سیطره سنگین رژیم غاصب مشغول شوند. سینمای داستانی در فلسطین با حضور دوباره میشل خلیفی به اراضی اشغالی، رنگ و بو گرفت و به نوعی حتی آغاز شد. «عروسی در جلیله» اولین حرکت مهم فیلمسازان فلسطینی در راستای تحکیم سینمای روایی بود. درحقیقت این میشل خلیفی بود که زمین ناهموار سینمای داستانی در این کشور را هموار کرد و به دیگران جرات ساخت در این حوزه را داد که از جمله آنها میتوان به ایلیا سلیمان، رشید مشهراوی و هانی ابواسعد اشاره کرد. عمده فیلمهای مستندی که در رابطه با موضوع فلسطین در دورههای گذشته ساخته میشد جنبه اطلاعرسانی صریح و بارزی درخصوص وضعیت مردمان آوره این کشور داشت اما با هجوم تلویزیون به خانهها، دیگر تولید مستند توجیه خاصی نداشت و اخبار فلسطین همهروزه به اقصینقاط جهان مخابره میشد. به عبارت دیگر ضرورت پیگیری فیلمهای داستانی در این دوره بود که بیش از پیش احساس شد و افکار عمومی را تشنه تماشای فیلمهایی از سینمای فلسطین کرد. کسانی که سینمای داستانی فلسطین را متحول ساختند در مقایسه با اسلاف مستندساز خود طور دیگری به زندگی نگاه میکردند، زیرا واقعیت زیست در دنیای پست مدرن کنونی با دوران اشغالگری متفاوت بود. نسل جدید با استفاده از تجربیات متفاوتش از زندگی در تبعید، سعی داشت به استیلای صهیونیستها بر زندگی خود به گونه دیگری نگاه بیندازد و از تجربیاتش در قامت یک سرمایه معنوی جدید برای ساخت فیلمهای متفاوت داستانی بهره بگیرد.
فیلمسازان نسل جدید سینمای فلسطین تلاش کردند تا از هویت جمعی خود در برابر هجوم بیگانه دفاع کنند و به همین خاطر نوع مواجههشان با مساله فلسطین از اساس با پیشینیان خود متفاوت بود. در این دوره از اشغالگری سطح مبارزه به مرزهای فرهنگی میان فلسطینیان و رژیم غاصب کشیده شده بود و سینماگران جدید برای آنکه از قافله عقب نمانند و کشور خود را زیر هجوم فرهنگی اشغالگران تنها نگذارند به تنگنای بیعملی که مردم به آن دچار شده بودند اشاره کردند و به مفاهیم فرهنگی در حال فراموشی نقب زدند. هانی ابواسعد با ساخت فیلم عمر در سال 2013 مفهوم عشق و خانواده را در قالب هسته اصلی مقاومت معرفی مطرح کرد و حتی آکادمی اسکار را با راه دادن این فیلم به جمع آثار برگزیده بخش خارجیزبان اسکار به جدی گرفتن خود فراخواند. سینماگران فلسطینی با تاکید بر مقاومت فرهنگی توانستند هویتشان را از زیر حمله پی در پی رژیم غاصب خارج کنند و با ارائه تصاویر هنرمندانه از مظلومیت خود پرده بردارند. درواقع سینماگران در این خطه از دنیای عرب دریافتند که مبارزه تنها با قدرت سخت نمیتواند به مسیر پر از سنگلاخ خود ادامه دهد و این قدرت نرم است که نگاه جهانیان را به موضوع مهمی همچون فلسطین جلب خواهد کرد. موفقیتهای سینمای فلسطین در جشنها، جشنوارهها و... تاکنون برای کشورهای دیگر عربی تکرار نشده است، با این تفاوت که در بعضی از این کشورها همچون مصر و سوریه سنت فیلمسازی ریشهدارتری وجود دارد، ولی این فلسطین بوده است که در یک توفیق اجباری به موفقیتی زبانزد دست پیدا کرده است.