

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، از مونتسکیو به خاطر دارم که در مورد تاثیر شرایط جغرافیایی و آب و هوایی بر خلق و خوی آدمیان سخن گفته بود و مردم جنوب و شمال را با همین الگو از هم جدا کرده بود. آدمها برخاسته از جغرافیایشان هستند. یقینا میتوانم ادعا کنم سوئدیها در این تعریف نمیگنجیدند. آنها نه آنقدر سخت بودند که نفوذناپذیر باشند و از عاطفه عاری و نه در گفتن کلمات محکمی مثل نه، آنقدر مصر. سوئدیها ترکیبی از صبر، آرامش و متانت به همراه زیرکیای بودند که این یکی را شاید بتوان محصول شرایط سخت زندگیای دانست که نیاکانشان برای آنها به ارث گذارده بودند. خاطرات مردم سرزمین وایکینگها و دریانوردان هیجانی که از دوران کودکی به خوبی آن را با خود به عاریه بردهام، وقتی کوچه و خیابانهای بافت سنتی شهر استکهلم را بالا و پایین میروم زنده میشوند. مردمی که روزگاری کشتی «واسا» را با هزار آرزو به آب انداختند تا در جنگهای آتی یاریرسانشان باشد، در حالی که ماجراجوییشان چند ساعت هم به درازا نکشید و کشتی واسایشان اینک به موزه واسا تبدیل شده؛ موزهای که بعد از بیرون کشیدن کشتی غرق شدهشان از آبها و با هزار مشقت آن را تبدیل به محل بازدید دیگران از تمدنشان کردهاند.
مردمی با الگویی از صلح سازگار
چند صد سال است که با هیچ کشوری وارد جنگ نشده و به الگوی یکسانی از صلح سازگار رسیدهاند و به راحتی میتوانند ادعا کنند شایسته میزبانی نوبلها هستند. کشوری که جمعیتش به سختی با تهران برابری میکند اما جغرافیای وسیعی از مناطق بدوناستفاده دارد. کشوری که صد سال پیش یکی از فقیرترین کشورهای اروپایی بوده، اما حالا با جرات خود را میزبان صنایع بزرگی شبیه اسکانیا که برای ما ایرانیها بسیار مشهور است، به همراه ولوو، اریکسون و ... کرده است و کمتر کسی میتواند نقش آنها را در توسعه اسکاندیناوی نادیده بگیرد. آنان حالا توسعه خود را به سطحی رساندهاند که شرکتهای بزرگ از گسیل زیرساختهایشان به این منطقه نوید میدهند، مثل فیسبوک. زمستان در سوئد یعنی «سرمای استخوانی». من که سفرم به سوئد را از ابتدای پاییز شروع کرده بودم با این ترکیب بیشتر آشنا هستم. «پی پی جوراب بلند» نوشته استرید لیندگرن، را میتوان در سوئدیها ترجمه کرد. بیتوجه به اینکه استرید سوئدیتبار است، وقتی به سرزمین پیپی سفر کردم گویی تمام احساسات آن کودک سخت و مغرور که علاقه شدیدی هم داشت بزرگترها را دست بیندازد به ذهنم متبادر میشد. پی پی شاید نماد سخت بودن سوئدیها در کنار ادبدوست بودنشان باشد. حال که صحبت از داستان سوئدی «پی پی جوراب بلند» شد، باید به خلقیات اهل مطالعه بودن این مردم شمال اروپا هم اشاره کنم. سوئدیها بسیار انسانهای دقیق، عمیق و اهل مطالعه هستند. برای من استفاده از کلمه دقیق یعنی هنگام سخن گفتن در موردی خاص، با تمرکز کامل مخاطب سوئدی خود مواجه میشوم. گویی مخاطب قرار است با تک تک کلماتم من را ارزیابی کند. گوش میکند و بعد واکنش نشان میدهد. هنگامی هم که سخن میگوید از به کار بردن کلمات هجو پرهیز میکند. از کلمات در صورتی استفاده میکند که بخواهد ضرورت و تناسب با شرایط را بیان کند.
نظم در سوئد تصلبی نیست
تصور عمومی این است که نظم در اسکاندیناوی یک مقوله سفت و متصلب است، شاید مثل آلمان. در حالی که نظم یک امر انعطافپذیر است. در سوئد برای دوچرخهسواری هم قانون وجود دارد. همانطور که میتوان منتظر سبز شدن چراغ ترافیک نماند و به صورت دستی هر شهروند قادر به تغییر وضعیت چراغ ترافیک است، در عین حال از یک نظم عمومی نیز تبعیت میکند که تبدیل به قانونی نانوشته شده است. نمونه دیگر، همایشها یا سمینارهایی بود که از نظم خاصی برخوردارند، اما این به معانی آن نیست که اگر فردی بخواهد از سمیناری بهرهمند شود و از زمان آن گذشته باشد، امکان تعدیل موضوع وجود نداشته باشد. در یک مورد خاص به خاطر دارم که استاد راهنمای من در سوئد متوجه این موضوع شد که من از دسترسی به یک سمینار علمی مرتبط با سوژه تحقیقاتیام بازماندهام. او به صورت مستقیم و خارج از مراودات اداری به بنده اطلاع داد که در این نشست حضور یابم. از این دست مثالها برای من در سوئد بسیار اتفاق افتاده ولی به دلیل عدم اطاله تنها به بخشی از آنها اشاره میکنم.
مطالعه امری در حوزه عمومی
سوئدیها اهل مطالعه هستند. در مترو و اماکن عمومی کمتر کسی مشغول مطالعه نیست. تمرکز بر منابع مکتوب که به واسطه دیجیتالی شدن زندگی عمومی و خصوصی انسانها رو به تضییع است، کمتر در سوئد مشاهده میشود. از قطر کتابهایی که مورد مطالعه قرار میگیرند میتوان فهمید صرفا روزنامهها یا منابع سطحی نیز در مترو و اماکن عمومی مطالعه نمیشوند. این موضوع مربوط به یک قشر خاص فرهنگی هم نیست؛ عموم مردم به کتاب و کتاب خواندن علاقه دارند. کتاب بخشی از زندگیشان است؛ بخش جدانشدنی زندگیشان.
مطالعه در سوئد امری در حوزه عمومی است. مطالعه امکانی در زندگی خصوصی انسانها شده تا بتوانند با استفاده از آن در حوزه عمومی گفتوگو کنند. این جمله شاید چکیده زیست مطالعه در سوئد باشد. ساعت 6 صبح که وارد مترو میشوید روی هر صندلی قطارهای قدیمی شهر استکهلم یک روزنامه گذاشته شده که نشاندهنده اهمیت دادن سوئدیها به مساله مطالعه است. روزهای خاصی از هفته در کتابخانه مرکزی شهر استکهلم مولفان آخرین کتابهای چاپ شده خود را در حضور مخاطبان و منتقدان بررسی و معرفی میکنند و پاسخ انتقادهای منتقدان را میدهند. به این ترتیب نظمی به صورت عرف جا افتاده است که آخرینهای صنعت نشر در محضر و منظر عموم به داوری گذارده شود.
خاطرم هست برای روز ملی حقوق بینالملل باید از شهر استکهلم به اوپسالا میرفتیم. به دلیل مشکلاتی که معمولا ما ایرانیها با آن دست و پنجه نرم میکنیم یعنی ناتوانی در اخذ مسترکارت یا باز کردن حساب بانکی یا هر چیزی که بتوان با استفاده از آن خرید اینترنتی کرد، من از گرفتن بلیت برای رفتن از استکهلم به اوپسالا ناتوان بودم. ماجرا را استادم متوجه شد و من را به یکی از دانشجویانش ارجاع داد، بدون اینکه من چیزی متوجه شوم دانشجوی آن استاد برای من بلیتی گرفت و به صورت کاملا حساب شده و بدون تعارف موقعی که در اوپسالا به یک کافیشاپ رفتیم تا بعد از رسیدن و تجربه هوای سردی که پشت سر گذاشته بودیم، نفسی تازه کنیم و من به رسم تعارفات ایرانی خواستم سهم خود و دوستانم را محاسبه کنم، با استنکاف دوستم مواجه شدم. اما در عین حال او بدون هیچ تعارفی از من خواست هزینه اخذ بلیت را بپردازم. این صراحت لهجه برایم بسیار جذاب بود.
سوئد جز سرما چیزهای زیادی برای گفتن و ارتباط برقرار کردن با مردم دیگر نقاط دنیا دارد. اگر بخواهم از سرمای سوئد نیز به سرعت نگذرم، باید به دریاچه یخی کنار دانشکده حقوق دانشگاه استکهلم اشاره کنم، که در زمستان محلی برای بازیهای روی یخ بود. تصور کنید که این مساله برای استکهلم که مجمع الجزایر زیبایی بود به چه میزان زیبا بود. سوئد مولفههای دیگری نیز برای گفتن دارد. در این سلسله متون تلاش میکنم برخی از خلقیات و ریشههای اخلاقی سوئدیها را آنگونه که متوجه شدهام به صورت سفرنامه در اختیار شما قرار دهم.
* نویسنده : رضا رحمتی محقق میهمان دانشگاه استکهلم
