مهدی خانعلی‌زاده، تحلیلگر مسائل بین‌الملل:
حمله تروریستی اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه و شهادت هفت تن از نیروهای مستشاری سپاه ازجمله شهید محمدرضا زاهدی و شهید محمدهادی حاجی‌رحیمی موجی از مطالبات مردمی برای واکنش متقابل ایران را در فضای رسانه‌ای برانگیخته است. در این میان برخی کارشناسان معتقدند نباید با رویکردی هیجانی و صرفا با اتکا به مطالبات رسانه‌ای دست به اقدامات مقطعی زد.
  • ۱۴۰۳-۰۱-۱۵ - ۰۲:۴۲
  • 10
مهدی خانعلی‌زاده، تحلیلگر مسائل بین‌الملل:
بازدارندگی ایران را به شلیک موشک تقلیل ندهیم
بازدارندگی ایران را به شلیک موشک تقلیل ندهیم

فرهیختگان: حمله تروریستی اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه و شهادت هفت تن از نیروهای مستشاری سپاه ازجمله شهید محمدرضا زاهدی و شهید محمدهادی حاجی‌رحیمی موجی از مطالبات مردمی برای واکنش متقابل ایران را در فضای رسانه‌ای برانگیخته است. در این میان برخی کارشناسان معتقدند نباید با رویکردی هیجانی و صرفا با اتکا به مطالبات رسانه‌ای دست به اقدامات مقطعی زد. مهدی خانعلی‌زاده، تحلیلگر مسائل بین‌الملل ازجمله این چهره‌هاست. او در صفحه اینستاگرام خود بر این گزاره تاکید کرده سیاست خارجی برای خنک کردن دل نیست. خانعلی‌زاده اجتناب از ورود به درگیری با طالبان در ماجرای حمله به سفارت ایران در افغانستان و همچنین همکاری با آمریکا برای مدیریت فضای اجتماعی عراق پس از اعدام صدام را مواردی از اجتناب از رویکردهای هیجانی دانسته و در مورد حمله رژیم‌صهیونیستی به کنسولگری ایران در سوریه نیز معتقد به اجتناب از اقدامات هیجانی است. در گفت‌وگویی که با مهدی خانعلی‌زاده داشتیم، ضمن بررسی چرایی این اقدام کم‌سابقه از جانب رژیم‌صهیونیستی چگونگی یک واکنش متقابل عاقلانه دربرابر این اقدام مورد بررسی قرار گرفته است.

اسرائیل نیاز دارد زمین بازی را عوض کند
خانعلی‌زاده در تشریح چرایی هدف قرار دادن کنسولگری ایران توسط رژیم‌صهیونیستی گفت: «اقدامی که روز دوشنبه اسرائیل انجام داد از هر بعدی بسیار عجیب و کم‌سابقه است. حمله با جنگنده به یک ساختمان دیپلماتیک و کشتن مقامات بلندپایه حاضر در آن یک اقدام بسیار معدود در تاریخ است که همیشه با بازخوردهای منفی روبه‌رو شده است. بنابراین مشخص می‌شود اسرائیل دچار یک مساله بسیار مهم است که دست به این اقدام زده و احتمالا هم یک نتیجه بسیار مهم را از این اقدام دنبال می‌کند اما در مورد چرایی آن تحلیل غالب این است که رژیم‌صهیونیستی در جنگ غزه الان به بن ‌ست رسیده است، یعنی تمام فرآیندهایی که الان رخ می‌دهد در ابعاد مختلف سیاسی، حقوقی، نظامی و رسانه‌ای به اسرائیل آسیب زده است. شرایط به‌گونه‌ای است که اسرائیل بازنده جنگ محسوب شده و به بن‌بست رسیده است.»
او به این پرسش که سند تایید این ادعا چیست، این‌گونه پاسخ داد: «اگر تمام اندیشکده‌های معتبر غربی و حتی حامی رژیم را بررسی کنیم، حتی یک مطلب پیدا نمی‌کنیم که اسرائیل را برنده جنگ کنونی معرفی یا حتی اعلام کند دست برتر را داشته است. بسیاری از این اندیشکده‌ها مثل شورای راهبردی روابط خارجی آمریکا که حامی اسرائیل هم هستند، مطالبی که می‌نویسند بیانگر این است چه کارهایی می‌تواند راهبرد اسرائیل را تغییر دهد و این دولت را از وضعیتی که در آن گرفتار شده، خارج کند، یعنی حتی حامیان رژیم هم معتقدند فرآیند جنگ غزه دارد به‌ضرر اسرائیل پیش می‌رود. در چنین بن‌بستی اسرائیل نیاز دارد زمین بازی را عوض کند. با این مقدمه می‌شود بهتر فهمید چه فرآیندی رخ داد. یک اقدام کم‌سابقه و غیرمعقول رخ داد. سابقه نداشته حمله به سفارت ایران در کشورهای منطقه اتفاق بیفتد، آن هم یک حمله نظامی با جنگنده که منجر به شهادت مقامات ارشد نظامی ما شد. ناکامی اسرائیل در بن‌بست‌شکنی جنگ غزه باعث شده دست به این اقدام بزند تا شاید زمینه برای برخی اقدامات دیگر در منطقه فراهم شود که شاید دست اسرائیل برای کمک گرفتن از طرف غربی بازتر شود. چیزی هم که از خروجی شبکه‌های غربی می‌بینیم موید همین مساله است.»

باید خودمان را در موجودیتی به نام شبکه مقاومت ببینیم
این تحلیلگر مسائل بین‌الملل در مورد اینکه واکنش ایران به اقدام رژیم‌صهیونیستی چگونه باید باشد، معتقد بود باید تمام اقدامات جبهه مقاومت را منتسب به یک شبکه واحد دانست و در اینباره توضیح داد: «باید از ما تعریف دقیقی داشته باشیم. آیا می‌خواهیم ماجرای واکنش به حمله اسرائیل را به ایران تقلیل بدهیم یا این را به شبکه مقاومت گسترش دهیم؟ خروجی اقداماتی که شبکه مقاومت انجام داد، باعث شده زمینه روابط دیپلماتیک ایران و عربستان فراهم شود، یعنی اقدامی که بخشی از شبکه مقاومت به نام انصارالله علیه تاسیسات نفتی عربستان انجام داد که گفته می‌شود تهران اطلاع مستقیمی نیز از آن نداشته است، فضایی را فراهم کرد که به تامین منافع ملی ایران انجامید. حالا همین را در ماجرای سوریه بررسی کنیم. آیا منظورمان از اینکه ایران واکنشی نشان نمی‌دهد، این است که جمهوری اسلامی ایران از ادوات نظامی خودش برای هدف قرار دادن منافع صهیونیست‌ها در منطقه یا در خاک فلسطین اشغالی استفاده کند یا اینکه منظورمان این است منافع صهیونیست‌ها در همه‌جا توسط شبکه مقاومت زیرسوال رفته باشد. در چنین شرایطی است که می‌فهمیم طوفان الاقصی به‌عنوان بزرگ‌ترین شکست تاریخ اسرائیل عامل ازبین برنده تمام قدرت نرم رژیم و افسانه شکست‌ناپذیری اسرائیل در منطقه محسوب می‌شود. اگر در تحلیل‌های خودمان «ما» را موجودیتی به نام شبکه مقاومت تعریف کنیم، اسرائیل نه‌تنها جواب گرفته، بلکه فراتر از آن همه اقدامات رژیم واکنشی به اتفاقات محسوب می‌شود، مثلا روی سنگ قبر شهید طهرانی‌مقدم نوشته شده اینجا کسی دفن شده که آرزو دارد اسرائیل نابود شود. حالا انتقام شهید طهرانی‌مقدم با کشتن افسر هم‌رده اسرائیلی گرفته می‌شود یا با نابودی آن؟ یعنی اگر ایران اعلام کند که توانسته ژنرال الف را که فردی هم‌رده شهید تهرانی‌مقدم است مورد هدف قرار بدهد، آیا عملش مصداق واکنش و انتقام تلقی می‌شود یا اینکه با انجام عملیات طوفان الاقصی توسط شبکه مقاومت زمینه تضعیف و نابودی اسرائیل فراهم شود؟ نظر من دومی است. به نظر من در چنین شرایطی نه‌تنها انتقام ترورها گرفته شده، بلکه اساسا آن ترورها انتقام اقدامات ایران بوده است.»

واکنش ایران نباید هیجانی و دل‌خنک‌کن باشد
خانعلی‌زاده در ادامه به عدم تطابق اظهارات غیرواقعی برخی مقامات با اقدامات رخ داده نیز اشاره کرد و در مورد اولویت داشتن منافع ملی گفت: «اقناع افکار عمومی مطلبی جدا از تامین منافع ملی است.‌ من نظرم این است که مقامات در بیان‌های رسانه‌ای خودشان اشتباهات جدی مرتکب می‌شوند اما اینکه افکار عمومی باید نسبت به چگونگی و چرایی عملیات‌ها متناسب با شرایط مختلف قانع شود، امر دیگری است. اما ما باید منافع ملی را درنظر بگیریم. من دو‌ مثال تاریخی مطرح می‌کنم. تصور کنیم همین الان خبر بیاید که طالبان به کنسولگری ایران در افغانستان حمل کرده و تمام دیپلمات‌های ما را شهید کرده است. واکنش بخشی از افکار عمومی چیست؟ باید اقدام متقابل انجام دهیم، طالبان یک گروه کوچک است، چرا ضعیف شدیم، انتقام چه می‌شود و از این قبیل اما چنین شرایطی ۲۵ سال پیش رخ داد.
واکنشی که توسط رهبر انقلاب طراحی شد در کتاب عزیمت به تهران آقای لورت این‌گونه توصیف شده است که کل ایران برای درگیری نظامی آماده شده بودند ولی شخص رهبر انقلاب اجازه این کار را نداد. مثال بعد حمله نیروهای نظامی آمریکا به عراق و سرنگونی صدام است اما در مدیریت جامعه عراق دچار مشکل شد. برای اینکه بتواند تبعات بعد از فروپاشی رژیم بعث را مدیریت کند از ایران تقاضای کمک کرد. اگر چنین مساله‌ای همین الان مطرح شود بخشی از واکنش‌ها این است که ما نباید کمک کنیم اما کاظمی، سفیر وقت ایران در عراق در همان زمان چند جلسه رفت و اتفاقا کار را هم پیش برد. اتفاقی که با درایت رهبری رقم خورد. خروجی این بود که کشور عراق به‌عنوان کشوری که در زمان صدام معضل امنیتی برای ایران بود تبدیل شده است به کشور دوست و همراه که اتفاقا بخشی از اقدامات شبکه مقاومت را جلو می‌برد. بنابراین نگاه لحظه‌ای و‌ موردی که می‌گوید یک فرد شهید شده باید یک فرد کشته شود تامین‌کننده منافع ملی نیست. هم نظریه روابط بین‌الملل این را تایید می‌کند هم تاریخی که داشتیم این را تایید می‌کند. در این رابطه مثال بین‌المللی هم داریم. ترکیه با روسیه یک درگیری داشت که پدافند ترکیه جنگنده روس را ساقط کرد و ‌خلبانش هم کشته شد. همان زمان مقامات روسیه مصاحبه کردند و گفتند واکنش نشان می‌دهیم اما همان روسیه چند سال بعد از همان دولت طرف دعوا و شخص اردوغان حمایت کرد و برای پیروزی‌اش در انتخابات تلاش کرد، آیا این به معنای این است که انتقام فرد گرفته نشده است؟ خیر. باید صحنه شطرنج نظام بین‌الملل را چندبعدی دید. انتقام اقدامات اسرائیل علیه منافع ملی ایران باید در چند بعد تحلیل شود. من مخالف واکنش نشان دادن نیستم اما معتقدم این واکنش نباید هیجانی و مبتنی‌بر یک بستر رسانه‌ای باشد. چون این واکنش نباید دل‌خنک‌کن باشد. اگر خبر بیاید که شبکه مقاومت توانسته وزیر جنگ رژیم‌صهیونیستی را به هلاکت برساند ما خوشحال می‌شویم اما اگر این ماجرا منجر به این شود که آمریکا از تشتت فعلی خارج شده و تمام‌قد از اسرائیل حمایت کند و مناسبات منطقه‌ای به نفع آمریکا تغییر کند منافع ملی ایران تامین نمی‌شود. فضای هیجانی و احساسی به منافع ملی آسیب می‌زند. وقتی ماجرای حمله به پاکستان رخ داد دیدیم که منافع ملی آسیب دید اما دل‌مان خنک شد که چندتا تروریست را زدیم. آیا این به پیشبرد اهداف کمک کرد و باعث گرفتن انتقام شهدای تروریستی کرمان شد. نیاز است که کار را از سطح مطالبه‌گری هیجانی به سمت مطالبه‌گرایی عقلایی ببریم. در این صورت قطعا خروجی هم منافع ملی را تامین می‌کند. به نظرم رفتارهایی که روسیه در جنگ اوکراین داشت می‌تواند مدل مطلوبی برای ما باشد تا ما هم متناسب با شرایط بومی خودمان از آن راهبردی استخراج کرده و آن را پیاده‌سازی کنیم.»

جبران شهادت سردار زاهدی با ترور یک فرمانده اسرائیلی تقلیل ماجراست
مصادیق تاریخی و بین‌المللی خانعلی‌زاده از کنش‌های عقلانی در برابر بحران‌ها این سوال را به وجود می‌آورد که آیا در مواقعی که اقدامات تقابلی از سطح استثنا فراتر رفته و مدام توسط یک دولت تکرار می‌شود دولت مقابل بازهم باید از اقدامات دفعی بپرهیزد. اگر چنین رویکردی را بپذیریم اقدام تقابلی ایران در زدن پایگاه عین‌الاسد پس از ترور شهید سلیمانی که یک مطالبه رسانه‌ای بود چگونه قابل توجیه است. خانعلی‌زاده به این پرسش این‌گونه پاسخ می‌دهد: «می‌تواند این اتفاق هم بیفتد به شرط اینکه به کلان راهبرد اصلی آسیب نزند. اگر این واکنش مقطعی به آن راهبرد کمک کند خیلی هم خوب است اما اگر آسیب بزند قطعا اقدام مناسبی نیست ضمن اینکه هر پرونده شرایط خاص خودش را دارد. من درمورد واکنش به ترور شهید سلیمانی تحلیل متفاوتی دارم اما اگر درک کنیم که اقدامات فعلی اسرائیل واکنش بوده و نه کنشی نوع مطالبه تغییر پیدا می‌کند. قرار بوده موجودیت اسرائیل توسط کشورهای عربی به رسمیت شناخته شود و معضل امنیتی چند ده ساله صهیونیست‌ها حل شده و آنها در منطقه غرب آسیا هویت پیدا کنند. این فرآیند به دلیل اقداماتی که ایران و شبکه مقاومت انجام داده کنار گذاشته شده است. عصبانیت ناشی از این کنش ایران است که اسرائیل را به واکنش وادار کرده است. اگر از این منظر نگاه کنیم متوجه کلان بودن ماجرا می‌شویم و آن وقت متوجه می‌شویم که جبران شهادت سردار زاهدی با ترور یک فرمانده نظامی اسرائیلی تقلیل ماجراست. این بخشی از یک پازل راهبردی است. این حرف من نیست و در تحلیل مقامات و اندیشکده‌های غربی هم می‌توان آن را مشاهده کرد. فارن پالیسی هفته گذشته مقاله‌ای منتشر کرد و نوشت رهبر ایران الگویی از مقاومت را در منطقه ‌پیاده‌سازی کرده است که الان دارد اسرائیل را آزار می‌دهد و این طراحی آنقدر قوی است که حتی بعد از آیت‌الله خامنه‌ای هم ادامه پیدا خواهد کرد. طرف غربی از خوشایند ما این حرف را نمی‌زند و در مطلب هم انبوهی از توهین‌ها را به ما می‌کند اما اعتراف می‌کند که طراحی شکل‌گرفته به منافع ملی آمریکا آسیب زده است. در چنین فضایی اگر از شهید زاهدی، شهید طهرانی‌مقدم یا شهید سلیمانی سوال بشود آنها نیز موافق این نیستند که این طراحی به‌خاطر یک کار مقطعی زایل شود.»

تفاوت در درک میدان، عامل تفاوت موضع‌گیری در قبال دولت قبل با دولت فعلی است
اگر قرار باشد منطق ارائه‌شده توسط خانعلی‌زاده را بپذیریم این پرسش به وجود می‌آید که چرا در دولت قبل چنین رویکردی به انفعال تلقی می‌شد. این تحلیلگر مسائل بین‌الملل این ابهام را این‌گونه رفع می‌کند: «بازهم تاکید می‌کنم که این به معنای اینکه ایران کاری بکند یا نه نیست. ممکن است در روزهای آتی ایران واکنش محکمی نشان دهد اما مطالبه نباید این باشد که اگر آنها یک نفر را زدند ما هم باید یک نفر را بزنیم. مطالبه این باشد که آنها دارند علیه ما می‌جنگند ما هم باید علیه آنها بجنگیم. تفاوتی که بین رفتار دولت قبل و دولت فعلی وجود دارد همین است. دولت فعلی امید ندارد به قیمت موی دماغ نشدن برای صهیونیست‌ها بتواند نظر آمریکا را جلب کند اما دولت قبلی چنین امیدی داشت. می‌گفت هیچ‌کاری نکنیم، روی موشک‌ها مرگ بر اسرائیل ننویسیم تا رابطه ما با آمریکا به هم نخورد الان که چنین شرایطی نداریم بنابراین نباید دوباره همان وزن مطالبه‌گری که در زمان دولت پیشین داشتیم را داشته باشیم.»

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۱