کیانا تصدیقمقدم، خبرنگار گروه فرهنگ: سیزدهم فروردین، اولین خبر تلخ سینمای ایران در سال ۱۴۰۳ با تیتر «رضا داوودنژاد درگذشت» در رسانهها منتشر شد. خبری شوککننده که خیلیها دوست داشتند بعد از چند ساعت اعلام شود دروغ سیزده بوده و صحت ندارد. آذرماه سال 1393 هم در پی بستری شدن او در بیمارستان، شایعاتی مبنیبر فوت این بازیگر منتشر شده بود که توسط همسرش تکذیب شد؛ اما اینبار خبر درست بود و خانوادهاش هم درگذشت این بازیگر 43ساله را تایید کردند.
رضا داوودنژاد 29 اردیبهشت 1359 در یک خانواده هنرمند بهدنیا آمد. او فرزند علیرضا داوودنژاد، کارگردان سینمای ایران و برادرزاده محمدرضا داوودنژاد، بازیگر سینما و تلویزیون بود. به همین واسطه، حرفه بازیگری را از دوران کودکی شروع کرده بود و برای اولینبار در سن 6سالگی جلوی دوربین فیلم «بیپناه» به کارگردانی پدرش رفت. او به مدت 12 سال در هیچ فیلم و سریالی بازی نکرد و در سال 1377 در فیلم «مصائب شیرین» حضور پیدا کرد و برای بازی در این فیلم که کارگردان آن هم پدرش بود، کاندید دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول در هفدهمین جشنواره فیلم فجر شد.
«بچههای بد» سومین فیلم رضا داوودنژاد به کارگردانی پدرش بود و بعد از آن هم در فیلم سینمایی «بانوی کوچک» به کارگردانی مهدی صباغزاده ایفای نقش کرد. «روایت سهگانه»، «هشتپا»، «چپ دست»، «هوو»، «نیش زنبور»، «تیغ زن»، «خیابانهای ناآرام»، «دردسر بزرگ»، «زنها شگفتانگیزند»، «کنسرت روی آب»، «مرهم»، «همهچی آرومه»، «کلاس هنرپیشگی»، «روبیت»، «فراری»، «رضا»، «مصائب شیرین۲»، «لامینور» و «لب خط» دیگر فیلمهای سینمایی است که این بازیگر در آن ایفای نقش کرده و فیلم «بیرو» که در جشنواره چهلم فجر رونمایی شد، آخرین فعالیت سینمایی این بازیگر محسوب میشود.
شاید نقطه آغاز محبوبیت داوودنژاد جوان بین مردم حضور او در یک سریال رمضانی بود. او سال 1381 اولین حضور جدی تلویزیونی خود را انجام داد و در سریال «پشت کنکوریها» به کارگردانی پریسا بختآور بازی کرد. «باغچه مینو»، «زندگی به شرط خنده»، «متهم گریخت»، «من نه منم»، «نون و ریحون»، «فراموشی»، «پنچری»، «زندگی شگفتانگیز است»، «بعد از آزادی»، «از سرنوشت ۴» و «شهباز» دیگر آثار تلویزیونی این بازیگر است و سریال «نیکان» هم آخرین ایفای نقش او در تلویزیون محسوب میشود.
12 سال کلنجار با بیماری
رضا داوودنژاد در سال 1391، سر صحنه فیلمبرداری سریال فراموشی از حال رفت. بعد از انتقال به بیمارستان و سیسییو حالش وخیمتر شد و به کما رفت. پزشکان متوجه شدند کبد او از کار افتاده و باید سریعا پیوند کبد انجام شود. با انتقال این بازیگر به شیراز، عمل پیوند با موفقیت انجام شد. بعدا مشخص شد عمل «بایپس معده» که داوودنژاد سالها پیش انجام داده، سه برابر بیشتر از استاندارد بوده است و وضعیت جسمی او حاصل این خطای پزشکی است. سال 1393 هم دوباره اعلام شد، رضا داوودنژاد در شیراز تحت عمل جراحی مراحل پس از درمان پیوند کبد قرار گرفته و بهدلیل وخامت حالش دوباره پیوند کبد شده است. او در این باره گفته بود: «بهعلت اینکه خون در کبدم لخته شده بود و حالم وخیم شد تیم پزشکی مجبور شدند، کبد دیگری به من پیوند بزنند.» این بازیگر درباره امیدی که به زندگی دارد، گفته بود: «روزی وقتی داشتیم با پدرم صحبت میکردیم به او گفتم اصلا دوست ندارم مرگ تو را ببینم و گفت خیلی نامردی که راضی باشی من مرگ تو را ببینم. آن روز تصمیم گرفتم که خوب شوم، تصمیمم به ماندن بود. باید قدر سلامتی را دانست.»
بعد از آن هم در اسفند 1402 اعلام شد که داوودنژاد بیش از سه ماه است که درگیر عفونت خونی شده و ابتدا در بیمارستان تهران و بعد برای اینکه تحت مراقبت پزشکان باشد در شیراز بستری است. درنهایت این بازیگر سینما و تلویزیون در 13 فروردین 1403 در 43سالگی درگذشت.
روز سیزدهم هم بعد از اعلام خبر درگذشت این بازیگر، مدیر روابط عمومی بیمارستان پیوند اعضای شیراز درباره علت فوت گفت: «داوودنژاد طی سالهای اخیر بهدلیل نارسایی کبدی دو مرتبه در شیراز عمل پیوند کبد داشت و در یک ماه گذشته با یکسری بههمریختگیهای آنزیمهای کبدی مواجه شده بود. طی روند درمان دیگر بدنش پاسخگو نبود و درنهایت بهدلیل بههمریختگیهای آنزیمهای کبدی و عفونت خون به رحمت خدا رفت.»
بازخوانی چند خاطره
به بهانه درگذشت این بازیگر سینما و تلویزیون، سراغ چند مصاحبه او رفتیم و بخشهای جذاب و خواندنی او را بازخوانی کردیم.
اگر پدرم کارگردان نبود بازیگر نمیشدم
حضور علیرضا داوودنژاد بهعنوان کارگردان در ورود این بازیگر تاثیر بسیاری داشت تا جایی که خودش در مصاحبهای که با علی ضیا در برنامه «خوشا» داشت گفته بود: «مطمئنا اگر پدرم در سینما حضور نداشت، من هم وارد این حرفه نمیشدم، چون از کودکی تمام زندگی من و خانوادهام به فیلمهای پدر وصل بود؛ اگر بابا فیلم میساخت، ما زندگی خوبی داشتیم، اگر نمیساخت مجبور بودیم سخت زندگی کنیم، اگر فیلمهای پدر میفروخت دوچرخه میخریدیم اگر نه خبری از هیچ چیزی نبود! در کل با حال و هوای سینما بزرگ شدیم و ترجیح دادم من هم در کار پدرم فعالیت کنم. یکبار آقای کیمیایی به پدرم گفت عیب ما این است که پسرانمان هم مجبورند بهخاطر کار ما وارد سینما شوند! بیتعارف اگر پدرم در این کار نبود شاید من هم تصمیم دیگری میگرفتم، اما قبول دارم یک پارتی خوب در این کار داشتم که باعث شد راحتتر از دیگران وارد این حرفه شوم.»
وزنم را زیاد کردم تا معاف شوم
فرزاد حسنی در برنامهای تلویزیونی با رضا داوودنژاد مصاحبه کرده و از او پرسیده بود بزرگترین اشتباه زندگیات چه بود و داوودنژاد در جواب گفته بود: «وزنم را زیاد کردم تا از سربازی معاف شوم و این چاقی روی من ماند و این چاقی برای من به اندازه 10 سال سربازی تمام شد.»
20 روز منتظر مرگم در خواب بودم
رضا داوودنژاد در یک برنامه تلویزیونی درباره روزهایی که گفته بودند ممکن است در خواب بمیرد گفته بود: «سال ۹۱ دو عمل با ساعت بیهوشی طولانی انجام دادم که عمل دومش هم غیرقانونی بود و باعث پیوند عمل کبد من شد، من بهخاطر وسعت زیاد بایپس معده به کما رفتم و بعد که از کما بیرون آمدم و مرخصم کردند، گفتند برو اگر کبد پیدا شود که زنده میمانی و اگر نشود در خواب میمیری و من یک ۲۰ روز عجیبی داشتم. ۲۰ روزی که میخوابیدم با تایم طولانی و تجربه عجیبی بود که از خواب بیدار میشدم و نمیدانستم زندهام یا مرده، اول دستم را فشار میدادم که ببینم زندهام یا نه و بعد که میفهمیدم زنده هستم بلند میشدم و بلند سلام میکردم و همه از خوشحالی گریه میکردند و این رویه زندگی من بود تا زمانی که پیوند انجام دادم.»