کیهان برزگر، استاد روابط بینالملل: ازسرگیری روابط ایران- عربستان سعودی در اسفند 1401 با هدف مدیریت مسائل منطقه غرب آسیا از طریق دیپلماسی و گفتوگو صورت گرفت. هرچند دو کشور همچنان با نگاهی احتیاطآمیز به چگونگی گسترش روابط در چهارچوب رقابت و همکاری در منطقه مینگرند، اما جنگ غزه فرصت خوبی برای افزایش ارزش استراتژیک دو کشور در معادلات جهانی از طریق پیشبرد «دیپلماسی منطقهای» است. اهمیت موضوع وقتی بیشتر میشود که دیپلماسی قدرتهای بزرگ برای حل بحرانهای منطقهای به دلیل تضادهای فزاینده آنها برای حفظ جایگاه خود در توازن قوای جهانی با نارساییهای جدی روبهرو شده است.
برخلاف پیشبینیهای اولیه تحلیلگران، عملیات طوفان الاقصی منجر به گسترش یک جنگ منطقهای، حداقل تاکنون نشده است. جالب اینکه روابط کشورهای عربی بهویژه عربستان سعودی با ایران حتی نزدیکتر هم شده است. علت اصلی هم به اتخاذ سیاستهای هوشمندانه تهران و ریاض در مواجهه با جنگ غزه و تاکید آنها بر آتشبس فوری و سپس توسل به راهحلهای منطقهای برای دستیابی به یک صلح پایدار و عادلانه بین دو طرف درگیر مربوط میشود. ایران این جنگ را محدود به جغرافیای غزه و مرتبط با خشم تاریخی فلسطینیها از اعمال گسترشخواهانه رژیم اسرائیل تعریف کرد و بهطور مستقیم وارد این کارزار نشد. ایران همزمان از نیروهای طرفدار خود در «محور مقاومت» خواست تا شرایط را بهگونهای رغم زنند تا اقدامات رژیم نتانیاهو خود منجر به تضعیف وجودی اسرائیل شود. عربستان سعودی هم با عدم تقلیل جنگ و تبعات آن به دخالت عنصر ایرانی و نیروهای طرفدارش در منطقه و همچنین اتصال ریشه جنگ به تندروی اسرائیل در نادیدهگرفتن گسترده حقوق فلسطینیها و نفی آشکار «راهحل دو دولت»، اقدامات بیتناسب نظامی رژیم نتانیاهو در غزه را محکوم کرد. ریاض همچنین با متوقف کردن روند «عادیسازی» روابط با اسرائیل، مشروعیت سیاسی اسرائیل در جهان عرب و جهان اسلام را به چالش کشید. ریاض قدرت چانهزنی خود با غرب را در موضوع فلسطین و سایر مسائل منطقهای در پرتو عملیات 7 اکتبر حماس بالا برده است.
یکی از مهمترین دلایل نزدیکی ایران و عربستان در جنگ غزه، حمایت همهجانبه آمریکا از رژیم اسرائیل در این جنگ به بهای تضعیف روابط استراتژیک خود با متحدان عربیاش در منطقه است. پیش از این آمریکا با خروج ناگهانی از افغانستان این پیام را بهطور ضمنی به کشورهای محافظهکار عربی منطقه رساند که تضمینکننده امنیتی قابل اعتمادی برای آنها نیست. فراز و نشیبهای سیاست داخلی آمریکا در چند سال گذشته و تمایل این کشور به حضور کمرنگ نظامی در منطقه هم نوعی سردرگمی در میان رژیمهای محافظهکار عربی نسبت به اهداف و اصول واقعی آمریکا در منطقه به وجود آورد. برخلاف جنگ اوکراین، جنگ غزه تاثیرات بینالمللی بیشتری داشت، چون روایت مظلومیت فلسطینیها را جهانی کرد. در این میان، حمایت گسترده مالی و تسلیحاتی آمریکا از اسرائیل (که چندین برابر حمایت از اوکراین است) یک معمای جدید سیاسی-امنیتی برای عربستان سعودی به وجود آورد و این حقیقت را آشکار کرد که واشنگتن در هر شرایطی خواهان برتری اسرائیل در توازن قوای منطقهای است. چنین وضعیتی اسرائیل را در هرگونه قرارداد صلح با فلسطینیها و بهطور کلی روابط با اعراب منطقه در موقعیت برتر قرار میدهد. چالش جدید سعودیها این است که چگونه جایگاه خود در منطقه را هم بهعنوان یک متحد استراتژیک آمریکا و هم بهعنوان رهبر جهان عرب و جهان اسلام در موضوعات منطقهای همچون صلح فلسطین به تعادل برسانند.
برای سالها، موضوع «تهدید ایران» بنیاد سیاست خارجی عربستان سعودی و متحدان عربیاش در منطقه را شکل میداد. پویاییهای تحولات ژئوپلیتیک منطقهای بهویژه شکست سعودی در جنگ یمن، نیازمندی به ثبات و امنیت منطقهای برای تحقق برنامه بلندپروازانه توسعهای و اکنون حمایت همهجانبه آمریکا از اسرائیل در جنگ غزه، منجر به تغییر الگوی سیاست خارجی عربستان نسبت به ایران از رویکرد «بازدارندگی» به رویکرد «همکاری و گفتوگو» شده است. اینکه دو کشور بدون واسطه غربیها به راحتی با هم گفتوگو و مذاکره میکنند هم خود یک تحول مهم استراتژیک به لحاظ تقویت دیپلماسی منطقهای به حساب میآید. چند روز گذشته، دبیرکل شورای همکاری خلیجفارس بعد از گذشت 43 سال از تاسیس این اتحادیه، «چشمانداز یکپارچه امنیت منطقهای» این شورا را در قالب کاربرد دیپلماسی، مذاکره و گفتوگو برای حل اختلافات، و نه از طریق زور و تهدید، تعریف کرد. با این تحول، این فرضیه که با به قدرت رسیدن احتمالی ترامپ، کشورهای عربی حوزه خلیجفارس همانند گذشته با تیم ترامپ علیه ایران متحد میشوند به راحتی قابل قبول نیست. برعکس، همسایگان عربی حوزه خلیجفارس به این نتیجه واقعبینانه رسیدهاند که باید با دیپلماسی و گفتوگو و در چهارچوب همکاری منطقهای مسائل فیمابین با ایران را حل کنند. بر این مبنا، حداقل میتوان گفت که مقوله ضرورت بازدارندگی نقش و قدرت ایران نزد سعودیها از یک زاویه مثبت به مقوله «مدیریت تنشها» با ایران از طریق دیپلماسی و مذاکره مستقیم تغییر یافته است.
در شرایطی که دیپلماسی قدرتهای بزرگ به دلیل منازعات سیاسی، نظامی و اقتصادی جاری و رقابت شدید آنها برای حفظ جایگاه خود در سیاست جهانی در حوزههایی همچون حل بحرانهای منطقهای کارایی لازم را ندارد، تقویت دیپلماسی منطقهای به موازات دیپلماسی جهانی یا حتی ترکیبی از هر دو میتواند چشمانداز بهتری برای دستیابی به صلح و ثبات منطقهای ارائه دهد. در این میان، ایران و عربستان سعودی تنها دو بازیگر قدرتمند منطقهای هستند که میتوانند در شرایط حاضر سیاستهای قدرتهای بزرگ در منطقه را به اشکال مختلف به نفع صلح و ثبات منطقهای تحتتاثیر قرار دهند. آنها کشورهای تاثیرگذاری هستند که همزمان با روسیه و چین از یکسو و آمریکا و اروپا از سوی دیگر روابط توام با همکاری و رقابت دارند. آنها بنا به جبر متحول ژئوپلیتیک منطقه، آگاهی از الگوی منفعتمحورانه قدرتهای بزرگ در منطقه و شاید مهمتر، آگاهی از محدودیتهای استراتژیک خود در تضعیف یکدیگر، موفق شدند که بنیاد سیاست منطقهای خود را از معادله «بازدارندگی» به معادله «همکاری» در حوزه همسایگی هدایت کنند. بر این مبنا جنگ غزه فرصت خوبی است تا ایران و عربستان سعودی ابتکار دیپلماسی منطقهای را با ارائه طرحهای صلح و امنیت منطقهای متناسب با واقعیتهای سیاسی و تاریخی محلی در مورد فلسطین، دریای سرخ، خلیجفارس و... برعهده بگیرند.
به لحاظ تاثیر بر حوزه سیاستگذاری، تقویت روابط ایران و عربستان سعودی بهطور همزمان منجر به افزایش ارزش استراتژیک این دو بازیگر مهم منطقهای نزد قدرتهای بزرگ میشود و آنها را به پذیرش «دیپلماسی منطقهای» برای حلوفصل منازعات منطقهای وادار میکند. قدرتهای منطقهای بنا به جبر و ماهیت خود از حضور قدرتهای خارجی در منطقه نفوذشان بیزارند، چون بازیگران قدرتمند خارجی در هر شرایطی و برای تامین منافع خود، روندهای دلخواه سیاسی-امنیتی و اقتصادی خود را به منطقه تحمیل میکنند و شاید مهمتر اینکه مانع ایفای نقش بازیگران منطقهای در محیط ژئوپلیتیک خود میشوند. در این چهارچوب، تقویت روابط دوجانبه و همکاری منطقهای تهران و ریاض میتواند مشروعیت حضور دائمی پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه را به چالش بکشد. در این وضعیت آمریکا میتواند از طریق عربستان منافع خود در منطقه را دنبال کند. بیشک نزدیکی روابط ریاض با تهران بر ارزش استراتژیک نقش منطقهای سعودیها نزد واشنگتن میافزاید. نهایتا، تقویت روابط ایران و عربستان سعودی میتواند جایگاه و نقش استراتژیک دو کشور و حتی جهان عرب و جهان اسلام در برابر اسرائیل در موضوعاتی همچون پیشبرد مذاکرات صلح فلسطین برای دستیابی به یک راهحل پایدار و معقول، طرح خاورمیانه عاری از تسلیحات کشتار جمعی و بهطور کلی شکلگیری یک نظم جدید سیاسی-امنیتی منطقهای را به تعادل برساند.