بررسی سیاست تنش‌زدایی؛
کمتر کلمه‌ای به‌اندازه «تنش‌زدایی» با هنری کیسینجر مرتبط است. این واژه برای اولین‌بار در اوایل 1900 در دیپلماسی استفاده شد؛ زمانی که سفیر فرانسه در آلمان تلاش ناموفقی کرد تا روابط رو به وخامت پاریس با برلین را بهبود بخشد. در سال 1912 هم دیپلمات‌های بریتانیایی دست به تلاش نافرجام مشابهی زدند.
  • ۱۴۰۳-۰۱-۱۴ - ۲۰:۳۵
  • 00
بررسی سیاست تنش‌زدایی؛
کیسینجر و معنای واقعی «تنش‌زدایی»
کیسینجر و معنای واقعی «تنش‌زدایی»

سجاد عطازاده، مترجم: نیل فرگوسن، پژوهشگر ارشد انستیتو هوور و استاد سابق رشته تاریخ در دانشگاه هاروارد در مقاله‌ای با عنوان کیسینجر و معنای واقعی «تنش‌زدایی» که در شماره مارس/آوریل 2024 نشریه فارن‌افرز منتشر شده از پس سال‌ها به بررسی سیاست تنش‌زدایی هنری کیسینجر پرداخته و ضمن موفق دانستن آن، اتخاذ راهبردی مشابه در باره چین امروزی را نیز به آمریکایی‌ها توصیه کرده است.

کمتر کلمه‌ای به‌اندازه «تنش‌زدایی» با هنری کیسینجر مرتبط است. این واژه برای اولین‌بار در اوایل 1900 در دیپلماسی استفاده شد؛ زمانی که سفیر فرانسه در آلمان تلاش ناموفقی کرد تا روابط رو به وخامت پاریس با برلین را بهبود بخشد. در سال 1912 هم دیپلمات‌های بریتانیایی دست به تلاش نافرجام مشابهی زدند. اما تنش‌زدایی تنها در اواخر 1960 و 1970 در سطح بین‌المللی مشهور شد، وقتی کیسینجر ابتدا به‌عنوان مشاور امنیت ملی ایالات‌متحده و سپس به‌عنوان وزیر امور خارجه این کشور، این سیاست را که به نام او شناخته می‌شود بر سر دست گرفت؛ کاهش تنش بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات‌متحده.
تنش‌زدایی را نباید با آمیتیه (دوستی) اشتباه گرفت. هدف از تنش‌زدایی ایجاد دوستی با مسکو نبود، بلکه کاهش ریسک تبدیل شدن جنگ سرد به جنگ گرم بود. کیسینجر در خاطرات خود نوشته است: «ایالات‌متحده و اتحاد جماهیر شوروی رقبای ایدئولوژیک هستند. تنش‌زدایی نمی‌تواند این وضعیت را تغییر دهد. [اما] عصر هسته‌ای ما را مجبور به همزیستی می‌کند. جنگ‌های صلیبی لفظی نیز نمی‌تواند این وضعیت را تغییر دهد.» برای کیسینجر، تنش‌زدایی یک راه میانه بین تجاوزاتی بود که به جنگ‌جهانی اول انجامید- وقتی اروپا علی‌رغم وجود موازنه نظامی وارد جنگی شد که هیچ‌کس خواستار آن نبود- و مماشاتی که به اعتقاد او منجر به جنگ‌دوم جهانی شد «زمانی که دموکراسی‌ها نتوانستند نقشه‌های یک متجاوز توتالیتر را درک کنند.»
برای محقق کردن تنش‌زدایی، کیسینجر به‌دنبال تعامل با شوروی در موضوعات مختلف ازجمله کنترل تسلیحات و تجارت بود. او تلاش می‌کرد بین چیزهایی که به‌نظر می‌رسید شوروی تمایل به داشتن آنها دارد (مثلا دسترسی بهتر به فناوری آمریکایی) و تمایلات شوروی (مثلا کمک برای خروج از ویتنام) اتصال - یکی دیگر از کلیدواژه‌های آن دوران- برقرار کند. درعین‌حال کیسینجر آماده بود درصورت مواجه ‌شدن با تلاش‌های شوروی برای گسترش حوزه نفوذ خود از خاورمیانه تا جنوب آفریقا، دست به مبارزه بزند. به‌عبارت‌دیگر و همان‌طور که خود وی بیان کرده است، تنش‌زدایی به معنای پذیرش «توامان بازدارندگی همزیستی، مهار و تلاش برای کاهش تنش‌ها» بود.
اگر این احساسات عمل‌گرایانه پنج دهه بعد هنوز هم طنین‌انداز است، ظاهرا دلیلش این است که سیاستگذاران واشنگتن به نتیجه‌ای مشابه درباره چین رسیده‌اند؛ کشوری که به‌نظر می‌رسد جو بایدن رئیس‌جمهور ایالات‌متحده و تیم امنیت ملی او آماده تلاش برای اجرای نسخه‌ای از تنش‌زدایی با آن هستند. بایدن در نوامبر در کالیفرنیا به شی جین پینگ رهبر چین گفت: «ما باید اطمینان حاصل کنیم رقابت به درگیری منحرف نمی‌شود. ما همچنین در قبال مردم خود و جهان مسئولیت داریم تا زمانی که این کار را به نفع خود می‌دانیم، با یکدیگر همکاری کنیم.» جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن نیز سال گذشته در مقاله‌ای به نکته مشابهی اشاره کرد. او نوشت: «رقابت [با چین] واقعا جهانی است؛ اما مجموع حاصل جمع آن صفر نیست. چالش‌های مشترک دو طرف بی‌سابقه می‌باشد.» به‌تعبیر کیسینجر، ایالات‌متحده و چین رقبای اصلی یکدیگر هستند. اما عصر هسته‌ای و تغییرات آب و هوایی، تازه بدون اشاره به هوش مصنوعی، آنها را مجبور به همزیستی با یکدیگر می‌کند.
اگر تنش‌زدایی در همه ابعاد، به‌جز نام، به صحنه بازگشته است، پس اصلا چرا روزگاری از صحنه کنار رفته بود؟
پس از مرگ کیسینجر در نوامبر 2023، منتقدان چپ او هیچ محدودیتی برای تکرار فهرست قدیمی اتهامات‌شان علیه کیسینجر را برای خود متصور نشدند؛ انتقاداتی که دامنه آن مشتمل بر بمباران غیرنظامیان در کامبوج و حمایت از دیکتاتورها در شیلی، پاکستان و کشورهای دیگر بود. برای چپ‌گرایان، کیسینجر نماد تام و تمام «سیاست واقعی» خونسردانه‌ای بود که حقوق بشر در کشورهای جهان سوم تحت‌الشعاع سیاست مهار قرار می‌گرفت. این همان جنبه از تنش‌زدایی بود که جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت ایالات‌متحده به آن اعتراض کرد. اما آنچه اخیرا کمتر مورد توجه قرار گرفته، انتقادات محافظه‌کارانی از کیسینجر است که سیاست تنش‌زدایی او را مترادف با «مماشات» می‌دانستند. رونالد ریگان که در دهه 70 میلادی فرمانداری کالیفرنیا را برعهده داشت، این دهه را صرف انتقاد از تنش‌زدایی کرد و آن را «خیابان یکطرفه‌ای دانست که اتحاد جماهیر شوروی از آن برای نیل به اهداف خود استفاده کرده است.» او کیسینجر را به خاطر تن دادن به شرایطی که در آن شوروی خودخواهانه به سوءاستفاده از تنش‌زدایی می‌پرداخت- مانند زمانی که شوروی و متحدان کوبایی‌اش دست بالا را در آنگولای پسااستعماری به‌دست آوردند- به باد انتقاد می‌گرفت. ریگان در اولین نامزدی خود برای کسب منصب ریاست‌جمهوری در سال 1976، بارها وعده داد درصورت انتخاب شدن، این سیاست را کنار بگذارد. او در مارس همان سال اعلام کرد: «در زمان آقایان کیسینجر و فورد، این کشور [آمریکا] به قدرت نظامی شماره دو جهان تبدیل شده است؛ آن هم در جهانی که دوم بودن در آن خطرناک- اگر نگوییم کشنده- است.»
ریگان در این میان اصلا تنها نبود. هنگام ایراد این اظهارات از سوی او، «شاهین‌ها» در سراسر دولت از رویکرد کیسینجر خسته شده بودند. جمهوری‌خواهان معمولا از این شکایت داشتند که به‌قول کلیفورد کیس، سناتور نیوجرسی «موفقیت‌های حاصل از تنش‌زدایی نصیب طرف شورویایی شده است.» از سمت دیگر هم رابرت برد، سناتور دموکرات ویرجینیای غربی، با متهم کردن کیسینجر به «اعتماد بیش از حد به شوروی کمونیست» و «در آغوش گرفتن شوروی» از طریق سیاست تنش‌زدایی سبب خشم او شد. ارتش آمریکا هم مدعی بود دنبال کردن تنش‌زدایی به معنای پذیرش شکست بود. در سال 1976، المو زوموالت که به‌تازگی در منصب فرماندهی نیروی دریایی ایالات‌متحده به بازنشستگی نائل آمده بود، اظهار داشت کیسینجر معتقد است ایالات‌متحده «مانند بسیاری از تمدن‌های قبلی از نقطه اوج تاریخی خود عبور کرده است.» به این ترتیب دقیقا درست همان‌طور که مماشات- که به‌عنوان یک اصطلاح قابل‌احترام پا به عرصه حیات نهاده بود- در سال 1938 بدنام شد، تنش‌زدایی نیز به زودی به یک کلمه «کثیف» تبدیل شد؛ اتفاقی که حتی پیش از ترک مسئولیت از سوی کیسینجر رخ داد.
بااین‌حال، تنش‌زدایی دهه 1970 هم ازنظر عملکرد و هم ازنظر نتایجی درپی داشت، با سیاست مماشات دهه 1930 متفاوت بود. برخلاف تلاش بریتانیا و فرانسه برای جلب نظر آدولف هیتلر با اعطای امتیازات ارضی، کیسینجر و روسای‌جمهوری که او تحت‌نظر آنها خدمت می‌کرد، تلاش داشتند گسترش ارضی دشمن خود را مهار کنند و برخلاف مماشات، تنش‌زدایی با موفقیت از یک جنگ‌جهانی اجتناب کرد. هاروی استار، دانشمند علوم سیاسی طی نوشته‌ای در دهه 1980، نشان داد نسبت اقدامات مشارکتی به اقدامات متعارض در روابط واشنگتن و مسکو در دوران ریاست‌جمهوری نیکسون افزایش یافته است. تعداد درگیری‌های دولتی در سال‌های تصدی مسئولیت کیسینجر (۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷) کمتر از سال‌های پس‌وپیش از آن بود.
نیم‌قرن بعد و درحالی‌که واشنگتن با واقعیت‌های یک جنگ سرد جدید روبه‌رو می‌شود، تنش‌زدایی دوباره می‌تواند توسط «شاهین‌ها» از مسیر خود خارج شود. سیاستمداران جمهوری‌خواه دوست دارند موضع مخالفان خود را نسبت به چین نرم جلوه دهند، یعنی همان کاری که پیشینیان آنها در دهه 1970 درباره سیاست‌های مخالفان خود نسبت به شوروی انجام دادند. برای مثال تام کاتن، سناتور آرکانزاس ادعا کرده بایدن «کمونیست‌های چینی را لوس نموده و با آنها مماشات می‌کند.» ستاد انتخاباتی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق، نیز بایدن را به «ضعف» متهم کرده «سبب تداوم دعوت به تهاجم به تایوان» [از سوی چین] می‌شود.

برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰