میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: جان سینا با ظاهری برهنه روی سن جشن آکادمی اسکار حاضر شد تا برنده جایزه بهترین طراحی صحنه و لباس را اعلام کند. تنها خبری که خیلیها در سرتاسر دنیا از مراسم اسکار نود و ششم فهمیدند همین بود و بس. یعنی اگر همین اتفاق هم نمیافتاد، از اینکه دوسه شب پیش مراسم جشن آکادمی برگزار شد، خبردار نمیشدند. برای آنها همین خبر یکیدوخطی هم صرفا از این جهت اهمیت پیدا میکند که یک نفر در مراسمی رسمی برهنه شده است و سینمایی یا سیاسی و یا علمی بودن مراسم برایشان فرقی نمیکند. یعنی حتی با چنین نمایش عجیبی باز هم خود سینمای آمریکا موضوعیت پیدا نکرد. در فرهنگ ایرانی وقتی تلاش بیش از حد یا حتی دیوانهوار یک نفر برای جلب توجه را میخواهند بیان کنند، از تمثیل لخت شدن استفاده میکنند. یعنی طرف دیگر هیچ چیز در چنته ندارد تا رو کند جز اینکه برهنه شود. مثلا میگویند وقتی کسی بلد نیست مردم را بخنداند، شلوارش را پایین میکشد و اگر به اعتراضش توجهی نمیشود و نمیتواند بقیه را بگریاند، پیراهنش را درمیآورد. این تمثیل و این نوع نگاه به برهنه شدن در انظار عمومی، مختص فرهنگ ایرانی نیست و خیلی از مردم دنیا در جاهای دیگر هم قضیه را همینطور میبینند. به وضوح آنچه به طور کاملا برنامهریزیشدهای در شب جشن آکادمی اجرا شد هم با همین نیت صورت گرفت و حتی هجوی بود بر موارد قبلی که چه در این مراسم و چه در جاهای دیگر، کسانی برای جلب توجه از افکار عمومی نسبت به موضوعی خاص، از ترفند برهنه شدن استفاده کرده بودند. در زبان انگلیسی اصطلاحی هست با عنوان استریکینگ Streaking به معنای برهنه دویدن در یک مکان عمومی برای تبلیغات، شوخی، نمایش جرات و یا اعتراض. در سال ۱۹۷۴ وقتی دیوید نیون، مرد خوشتیپ و بداخلاق وسترنهای کلاسیک، روی صحنه آمده بود تا الیزابت تیلور را به عنوان برنده جایزه بازیگری اعلام کند، مردی به نام رابرت اوپل که به عنوان عکاس وارد مراسم شده بود، به طور کاملا برهنه از پشت سر او دوید و از همین طریق به شهرت رسید. اوپل مدیر بازرگانی یکی از شرکتهای پخشکننده فیلم بود و عملی که انجام داد توسط تهیهکنندهای که با او کار میکرد طراحی شده بود؛ هرچند باقی برگزارکنندگان مراسم از این قضیه بیخبر بودند. اوپل ۵ سال بعد در حالی که ۳۹ ساله بود به طرز کاملا غافلگیرکننده و مضحکی در جریان یک سرقت مسلحانه از استودیو محل کارش به قتل رسید اما نام او در تاریخ هنر فقط و فقط به خاطر همان چند لحظهای که به شکل برهنه از پشت سر دیوید نیون دوید، برده میشود. حالا که در سال ۲۰۲۴ هستیم و دقیقا نیمقرن از آن واقعه گذشته، نه یک پخشکننده و تهیهکننده بهخصوص، بلکه برگزارکنندگان اصلی مراسم اسکار که گرانترین مراسم سینمایی دنیاست و در بنیان خود رقابتی بین پخشکنندهها و تهیهکنندهها بهحساب میآید، برای دیده شدن و تبلیغات دست به دامن تکنیک استریکینگ میشوند. البته جان سینا همانجا روی صحنه به جیمی کمل که برای چهارمین بار مجری مراسم اسکار شده بود گفت بر خلاف رابرت اوپل، دوست ندارد به صورت برهنه روی صحنه بدود و وانمود کرد برنامه را مقداری به هم زده است. در ضمن او با اینکه به نظر میرسید کاملا برهنه است و پاکتی که برنده اسکار بهترین طراحی صحنه و لباس در آن نوشته شده بود را جلوی شرمگاهش گرفته بود، در حقیقت کاملا برهنه نبود و قسمتهایی که پشت پوشه برنده جوایز بودند و دیده نمیشدند را پوشانده بود. لحظاتی بعد هم برای او پوششی تهیه شد که شبیه به توگا (پوشاک رم باستان) بود. سینا به جیمی کمل گفت که دوست ندارد (مثل رابرت اوپل) کاملا بیدلیل با بدن برهنه روی صحنه بیاید و برای همین قرار شد بیاید تا برنده این بخش را اعلام کند و اصطلاحا یک کاری هم کرده باشد. البته این دیالوگها و این رفتارها به طور واضحی همگی از قبل طراحی شده بودند و از ابتدا هم قرار بود سینا جایزه این بخش را اعلام کند و در ضمن قرار نبود روی صحنه بدود؛ چه اینکه اگر همهچیز از قبل هماهنگ شده نبود و مثلا جان سینا میدوید تا از پشت سر جیمی کمل عبور کند، اینکه کاملا برهنه نیست لو میرفت و دیگر نمیشد اسم این نمایش را استریکینگ گذاشت. به جز ترتیب دادن این نمایش عجیب، هیچ توجیه دیگری وجود نداشت برای اینکه یک بازیگر اکشن و قهرمان سابق کشتیکج، برنده طراحی صحنه و لباس را اعلام کند؛ چراکه او هیچ ربطی به این رشته نداشته است. جان سینا برهنه آمد و گفت «لباسها بسیار مهم هستند. شاید مهمترین چیزی که وجود دارد.» که یعنی من برهنه آمدم تا اهمیت طراحی لباس مشخص شود.
وقتی هر کس دیگری هم میتوانست به جای جان سینا برهنه روی صحنه ظاهر شود و همچنان این توجیه مضحک برقرار باقی بماند، چرا چنین شخصی انتخاب شد؟ باید به میزانسن صحنهای توجه کرد که جان سینا زیر تصویر بزرگی از مجسمه اسکار ایستاده و پاکت حاوی اسم شخص برنده را روی شرمگاهش گرفته است. برای اجرای چنین نمایشی باید این کوه عضله انتخاب میشد تا میزانسنی که شمایل مجسمه اسکار را در کالبد یک بازیگر هالیوود نمادینه میکند، شکل بگیرد. آیا به این ترتیب قرار است گفته شود که سینمای آمریکا بدون طراحان لباس چقدر وضع بدی خواهد داشت؟ آیا قرار است اسکاری که راستقامت ایستاده را با نمادی زنده از او که برهنه است مقایسه کنیم تا بفهمیم که بدون لباس چیزی از هیبت او باقی نمیماند؟ این توجیهاتی است که برگزارکنندگان نمایش و مدافعان احتمالی آن میتوانند مورد استفاده قرار بدهند اما به وضوح اصل قضیه به اینجا برمیگردد که نه فقط مراسم اسکار، بلکه به طور کل سینمای آمریکا در جذب مخاطب دچار افول جدی شده و برای دیده شدن به آخرین حربهها متوسل میشود. سدریک گیبنز که مجسمه اسکار را در سال ۱۹۲۷ طراحی کرد و خودش اولین تندیس را برنده شد، یک شوالیه جنگهای صلیبی را با شمشیری در دست و کلاهخودی بر سر طراحی کرد که روی یک حلقه فیلم ایستاده است. البته این مجسمه در ابتدا اسم نداشت و در ۱۹۳۱ وقتی یک نفر به کتابخانه آکادمی تصاویر متحرک آمریکا زنگ زد و نام مجسمه را پرسید، خانم مارگارت هریک که کتابدار آنجا بود، از آنجایی که به قول خودش این مجسمه را شبیه عمویش اسکار میدید گفت که اسم آن اسکار است و همین اسم روی این تندیس و روی این مراسم ماند. خود آکادمی هم در سال ۱۹۳۹ بالاخره این اسم را که همه جا سر زبانها بود به رسمیت شناخت. به عبارتی آنچه در شخصیت این تندیس اهمیت دارد، نام آن نیست، بلکه هویت آن است؛ یک سرباز گمنام جنگهای صلیبی. همین عبارت سهکلمهای بخش عمدهای از هویت هالیوود را هم نمادینه میکند. خصوصا هالیوودی که در دوران تسلط گفتمانی جمهوریخواهان رشد کرد و اوج گرفت؛ با درونمایهای جنگطلب و حدودا مذهبی. حالا تصویر برهنه جان سینا، این ستاره اکشن هالیوود، وقتی زیر مجسمه سرباز گمنام صلیبی قرار میگیرد، خواسته یا ناخواسته وضعیت هالیوود را بعد از اینکه با شروع قرن ۲۱ به تیول دموکراتها درآمد نمادینه میکند؛ بیایمان، غوطهور در برهنگی و مسائل شاذ جنسی و شاید مهمتر از همه اینها باسمهای و پهلوانپنبه. این تصویر هالیوود افول کرده است که برای دیده شدن از آخرین اهرمها استفاده میکند؛ یعنی ستارههای خشن اکشن را لخت میکند و در ضمن این تصویری سینمایی از کشوری است که دیگر هیمنه گذشته را ندارد؛ حتی اگر به سازنده فیلمی درباره خالق بمب اتم، بیشترین جوایز را بدهند.