محمدرضا حاجیعبدالرزاق، خبرنگار گروه ورزش: تیمهای استقلال و پرسپولیس در قالب دربی شماره 103 درحالی به مصاف هم میروند که فارغ از نتیجهای که در این دیدار به دست میآید، اتفاقاتی که در حین برگزاری این دیدار به وقوع میپیوندد، این قابلیت را دارد تا سالها درباره آنها بتوان صحبت کرد. یکی از این افرادی که همواره درباره مسائل مختلف فوتبالی ازجمله دربیها همیشه حرفهایی برای گفتن دارد سیروس دینمحمدی، هافبک سابق و خوشصحبت استقلال است که درباره دربی سال 79 که با گل تاریخی هاشمینسب برای آبیها همراه شد حرفهایی را مطرح میکند که برای اولین بار است رسانهای میشود و خواندن آنها خالی از لطف نیست. گفتوگوی متفاوت دینمحمدی با «فرهیختگان» را در ادامه میخوانید.
در چند دربی برای استقلال بازی کردید؟
اگر اشتباه نکنم 8 دربی بازی کردم.
چه نتایجی را در این 8 دربی تجربه کردید؟
هم بردم هم باختم هم مساوی کردم. تجربه همهجور نتیجهای را در دربی داشتهام.
برخی عقیده دارند باید به اندازهای در طول سال دربی برگزار شود که حساسیتهای آن از بین برود.
اگر دربی زیاد هم برگزار شود بیمزه میشود. بدون تماشاگر هم شود باز هم بیمزه میشود. قبلا یک جام را قبل از فصل با حضور این دو تیم برگزار میکردند؛ اینها هم به نظرم خوب نیستند. همین که در لیگ سالی دو بار با هم بازی کنند، اندازه است. البته در کشورهایی مثل انگلیس جام اتحادیه داریم و در 3 جام تیمها با هم دیدار میکنند. این 3 جام برای آنها خیلی معتبر است و تیمها روی آن حساب میکنند اما اینجا سالی دو بار دربی در لیگ به نظرم کافی است.
در زمان مربیانی مانند کخ، حجازی و پورحیدری برای استقلال در دربی بازی کردید. کدام پیروزی خیلی چسبید؟
سال 79 که پرسپولیس را در اسفندماه با گل اکبرپور شکست دادیم، دقیقا مثل همین شرایط بود. آن سال هم 3 امتیاز از پرسپولیس جلو بودیم و اگر این تیم را میبردیم فاصله را بیشتر کرده و به قهرمانی امیدوارتر میشدیم. بنابراین با پیروزی در این بازی 6 امتیاز فاصله گرفته و قهرمانیمان را مسجل کردیم. امسال هم استقلال همین وضعیت را دارد و درصورتیکه بتواند دربی را به سود خود به پایان برساند، میتواند قهرمانی را از آن خود کند یا حداقل به قهرمانی امیدوار شود.
از دربیهای دیگری که در آن حضور داشتید، صحبت ناگفتهای دارید؟
یک دربی یادم میآید که در هتل المپیک بودیم. خدا شاهد است از 6 صبح هواداران شیپور میزدند. من با نوازی هماتاق بودم و از خواب پریدیم و به او گفتم مگر میشود؟ چه گلویی دارد که از 6 صبح دارد شیپور میزند. چه کسی این وقت صبح شیپور میزند؟! ما هم دیگر خوابمان نبرد. اشتباه کردند ما را به هتل المپیک بردند. نباید ما را آنجا میبردند چون هواداران آن زمانها از صبح زود میآمدند. مثل الان نبود که بلیت الکترونیکی باشد و طرف سر صندلی یا جایگاهش بنشیند. آن زمان هرکسی زورش بیشتر بود میتوانست جای خوب بنشیند. دیگر خوابمان نبرد. در همین دربی در دقیقه 12 عضله پایم گرفت. با مشت روی عضلههایم میزدم و میگفتم جان مادرت ول کن! هنوز دقیقه 12 است. ببینید خواب و آرامش چقدر در چنین بازیهایی تاثیر دارد.
برای این بازی خودتان استرسی بودید؟
تا قبل از حضور در استادیوم بله اما همین که وارد استادیوم میشدیم و گرم کردن شروع میشد، استرسم از بین میرفت. اما چرا دروغ بگویم، من هم هیجانی بودم و هستم. مگر میشود هیجانی نبود. اصلا کسی برای این بازی هیجانی نباشد باید به عقلش شک کرد. مگر میشود کسی برای این بازی هیجانی نباشد؟
چطور پس سعید شیرینی، سرپرست اسبق پرسپولیس روی نیمکت خوابش برد؟
آره خیلی خوب بود. من هم نفهمیدم چطوری خوابش برده بود!
دربیهای آن زمان چه چیزی داشت که دربیهای امروز آن را ندارد. به نظر میرسد شور و هیجان سابق در دربیها حاکم نیست و انگار همهچیز کاذب شده است.
نمیخواهم بگویم آن زمان مردم عاشق فوتبال بودند و امروز نیستند. الان هم مردم عاشق فوتبال هستند اما آن زمان خیلی بیشتر عاشقش بودند. باور کنید وقتی میباختید اصلا از خجالت نمیتوانستید از در بیرون بروید یا بروید سوپرمارکت خرید کنید. مثل الان نبود که همهچیز زود فراموش شود. آن زمان مردم عاشق این تیمها بودند اما این عشق امروز کم شده است. بازیکنان باید به قدری هیجان داشته باشند که دوباره این عشق را برگردانند. به قدری نتیجه مساوی در این بازی رقم خورده که شور و هیجان این بازی را کشته است و به همین خاطر این هیجان و شور و اشتیاق کمکم پایین آمده است.
خیلی از این مساویها در زمان خودتان به صورت پیاپی رقم خورد.
درست است. یک مدت فقط این نتایج رقم میخورد. از همان زمان هم هیچ تیمی نمیخواست ببازد. ما هم میرفتیم تا اول نبازیم. دربی را اصلا نباید ببازید.
برخی میگفتند این تساویها سفارشی و دستوری است!
چنین چیزی وجود نداشت. خیالتان راحت، چنین مسائلی در زمان ما وجود نداشت.
در دربی سال 79 همراه با هاشمینسب با هم گرم میکردید. چه صحبتهایی درباره آن دربی هست که هنوز نگفته باشید؟
همان بازی که مهدی بعد از گل غش کرد؟
بله. انگار همان گل هاشمینسب برای استقلالیها که بازی را مساوی کردند، حکم برد را داشت. به این بازیکن در این دربی چه گذشت؟
مهدی برای این دیدار خیلی هیجان داشت. ما دو تایی گرم میکردیم و او را مدام آرام میکردم و به وی آرامش میدادم. میگفتم از هیچچیز نترس! آرامش داشته باش، مشکلی وجود ندارد. من و مهدی کل زمان گرم کردن با هم بودیم.
واقعا چرا مرحوم پورحیدری هاشمینسب را در این دیدار به خط حمله برد. هیچزمانی این موضوع را کسی از وی سوال نکرد؟
زمانی که بازی تمام شد اتفاقا من سوال کردم. من رابطه خوبی با منصور خان خدابیامرز داشتم و برای تجربه خودم برای سالیان بعدی که میخواستم مربی بشوم این مورد را از او پرسیدم. منصورخان جواب جالبی داد. او گفت وقتی مهدی توپ را میگرفت نصف ورزشگاه او را هو میکردند و من این کار را کردم تا او یک موقع در دفاع اشتباه نکند. او میخواست این هیجان را به زمین حریف ببرد. به خاطر همین چنین تصمیمی گرفت. اینها همه تجربیاتی بودند که منصورخان داشت و در زمان مربیگری در استقلال لحاظ میکرد.
از شب قبل دربی با هاشمینسب صحبت نمیکردید؟
ما تماموقت با هم بودیم. بنده خدا هیجان زیادی داشت اما ما به او آرامش میدادیم.
این دربی چند چند میشود؟
با تساوی به پایان میرسد. صفر - صفر یا یک - یک.
از یورگن کلوپ خبری ندارید؟ نمیدانید مقصد بعدی او کجاست؟
فکر میکنم یا بارسا، یا بایرن مونیخ. شک دارم، شاید هم تیم ملی آلمان. مقصد او یکی از این 3 تیم است.
اگر از شما مشورت بخواهد به او کدام تیم را پیشنهاد میدهید؟
قطعا میخواهم به بارسا برود.
با توجه به این آشنایی از شما نمیخواهند برای رویدادهای خاص مثل دربی او را به تهران دعوت کنید؟
آنها از بس سرشان شلوغ است که اصلا وقت نمیکنند. فکر کردید آنجا مثل ایران است؟ از 7 صبح به کمپ میروند تا مقدمات تمرین همان روز را فراهم کنند.
خودتان دنبال دیدار با کلوپ نیستید؟
حالا سعی میکنم اگر ما را تحویل بگیرد، دیداری داشته باشیم.
آخرین تماستان با هم کی بوده؟
همان برنامهای که برای جام ملتها بود.