سیدجواد نقوی: ژاک رانسیر متفکر فرانسوی درباب دوره موسولینی نقل میکند ، آنچه در عصر فاشیسم باعث آن شد که انسانها از معنا تهی شوند سقوط کالبدهایی بود که دیگر بعد از مدتی انسان نبودند، تبدیل شده بودند به افرادی که روز به روز به زوال نزدیکتر میشدند، در این هنگام بود که دیگر بدنهای افرادی که در آن حاکمیت زندگی میکردند، بهترین نوع زیستن را حتی مرگ میدانستند و زندگی کردن با آن کالبدها دیگر ممکن نبود. نزدیک به چهار ماه است از یک جنگ نابرابر میگذرد، تقریبا عمده سازمانهای جهانی از وخامت اوضاع میگویند؛ بعید میدانم انسانی باشد که این وخامتها را تاب بیاورد و حرفی نزند، اصلا در قرن اخیر میتوان گفت بیسابقه بوده است و به شدت از جنگهای گذشته جلوتر است، در میزان جنایت و خون ریزی و ذبح انسانهای بیگناه ... در این هنگام به صفحات اپوزسیون ایران سر بزنید از علی کریمی تا پهلوی و مسیح علینژاد و کارمندان اینترنشنال، خوب دقت کنید پشت سر اسرائیلیها هستند، و از لزوم حکومت دموکرات در ایران هم حرف میزنند برای چنین وضعیتی فقط با الهام گرفتن از رانسیر باید گفت، اپوزسیون ایران ذهنهایشان در حال سقوط است، و دیگر تاب و توان بدیهی فکر کردن را هم ندارند، حتی نمیتوان گفت این جماعت مالیخولیا دارند یا مسائلی از این دست؛ اینها قطعا در لحظه پایان عقل هستند و در لحظه عبور از انسان بودن هستند و فقط کالبدهای انسانی دارند. فرجام انسانهای عصر موسولینی که تن دادن به جبر تاریخ شده بود اما فرجام اپوزسیون ایران قطعا در تاریخ مایه ننگ است برای هر ایرانی چرا که پشت سر کشوری ایستادهاند که جهان را به قدری نازیبا کرده است که کودکان در آنجا آرزوی مرگ میکنند.