زینب مرزوقی، خبرنگار گروه نقد روز: روز گذشته در زندان قزلحصار کرج، خط تولید دوچرخهسازی با اشتغال 500 نفر از زندانیان این زندان با حضور مسئولان قضایی کشور افتتاح شد. این خط تولید در فضایی 7 هزار متری و با همکاری یکی از کارآفرینان کشور و بنیاد تعاون زندانیان، با در اختیار قرار دادن فضا برای کار زندان به راه افتاده است. آنگونه که مدیرعامل بنیاد تعاون زندانیان کشور میگفت، ظاهرا دستگاه قضا در دو الی سه سال اخیر تمام تلاش خود را کرده است تا زندانیان در طول سپری کردن محکومیتشان حرفه و کار یدی خاصی بیاموزند تا در صورت رهایی از زندان، بتوانند از طریق آنچه که آموختهاند، به درآمد برسند و گذران زندگی کنند.
پیش از این نیز دستگاه قضا با توجه به ظرفیت هر شهر و هر استان و متناسب با آن، کارگاههای خرد و کلانی را برای اشتغال زندانیان به راه انداخته بود. مثلا همین چند هفته گذشته در قم کارخانه خط تولید موتورسیکلت برای زندانیان این شهر افتتاح شد. یا در شهرهای شمالی و جنوبی کشور که ظرفیت آبزیپروری دارند، از ظرفیت پرورش آبزیان مانند میگو برای اشتغال زندانیان استفاده شده است. همچنین در استانهایی مانند اصفهان معرقکاری و یا همدان خوراک دام و طیور برای اشتغال زندانیان این شهرها دایر شده است.
این بار نیز و در ادامه توانمندسازی زندانیان برای آینده پیشرویشان، کارگاه تولید دوچرخه با اشتغال 500 نفر از زندانیان قزلحصار افتتاح شد. براساس گفتههای رحیم مطهرنژاد، مدیرعامل بنیاد تعاون زندانیان کشور نحوه پرداخت به زندانیان شاغل در این کارگاهها کارمزدی است. یعنی براساس میزان کار، مبلغی به این زندانیان پرداخت میشود. به این دلیل که حضور این افراد در کارگاهها هشت ساعت مداوم در طول یک شبانهروز نیست و البته در تمام روزهای ماه هم توانایی حضور ندارند؛ بنابراین کارفرما نمیتواند مانند یک نیروی کار عادی، به این کارگران پرداختی داشته باشد.
همچنین آنچه که مطهرنژاد بر آن تاکید داشت، این بود که هیچ مانعی برای پرداخت تمام مبلغ دستمزد این زندانیان به خانوادههایشان وجود ندارد. به انتخاب این کارگران شاغل در زندانها، میتوانند شماره کارت خانوادههایشان را در اختیار دستگاه قضا قرار دهند و هر چند درصد از حقوقشان را که بخواهند، برای خانوادههایشان واریز میکنند. این وسط اما برخی زندانیان به دولت بدهکار هستند و براساس تصمیم دستگاه قضا، این دستگاه میتواند مزد کارشان را به حساب دولت واریز کند.
برای فعالیت زندانیان در یک حرفه خاص و یا کارگاهها هم هیچ اجباری وجود ندارد و ورود و فعالیت در کارگاههای دایر در برخی زندانها، کاملا اختیاری است. در این بین اما وقتی زندانی وارد فضای کار میشود، به انتخاب کار فرما در تمام بخشهای کارگاه میچرخد که صفر تا صد انجام یک حرفه را بیاموزد. مثلا همین کارگران شاغل در کارگاه ساخت دوچرخه؛ تمام زیروبم ساخت و تعمیر یک دوچرخه را آموختهاند، چون در همه بخشها فرصت کسب تجربه به آنها داده میشود.
در حاشیه توضیح نحوه فعالیت بنیاد تعاون زندانیان کشور، آنچه که نقطه عطف ماجرا بود، حضور دوسربرد کارآفرینان در فضای زندانهاست. با توجه به گرانیهای موجود در بازار تولید، کمتر کارآفرینی است که به راحتی بتواند یک خط تولید جدید به راه بیندازد و یا خطوط تولید فعلیاش را توسعه دهد. بنیاد تعاون زندانیان کشور از طریق توافق اولیه با کارآفرینان، فضای لازم برای فعالیت و نیروی انسانی لازم و کافی را در اختیار کارآفرینان قرار میدهند و از این طریق هم شاهد اشتغال زندانیان هستیم و هم خط تولید محصولات مختلف، توسعهیافته است و کارآفرین دردسرهای متداول در این مسیر را دیگر تجربه نمیکند.
براساس گفتههای مدیرکل زندانهای استان تهران، کل زندانیان شاغل در زندانهای تهران ۸۱۴۷ نفر هستند که از این تعداد زندانیان ۳۲۴۷ نفر اشتغال نشسته دارند و ۲۳۳۴ نفر شاغل کارگاهی و ۲۲۶۶ در زندانهای باز مشغول به کارند.
فضای انتخابات مجلس در زندان
آنگونه که پیداست، اغلب زندانیان زندان قزلحصار مرتکب جرمهای مرتبط با مواد مخدر شدهاند. یکی خرید و فروش و دیگری حمل و یا مصرف مواد مخدر. در حاشیه حضورمان در زندان قزلحصار و با توجه به فضای سیاسی این روزهای کشور، با برخی زندانیها گپوگفتی صمیمی در رابطه با انتخابات مجلس و انتظاراتشان از یک نماینده مجلس داشتم. همچنین از برخی زندانیهای زندان قزلحصار پرسیدم که اصلا اطلاع دارند چه کسی رئیس مجلس است و به نظرشان صعود نامزدهای لیست اصلاحطلب بهتر است یا اصولگرا؟ با توجه به اینکه هشت روز به انتخابات مانده است، فضای فکری این قشر از جامعه نسبت این رقابت و کارزار سیاسی چیست؟
اژهای رئیس مجلس است!
برنامه افتتاح کارگاه دوچرخهسازی برقرار است و مجری اصرار دارد که برنامه را با شور و هیجان اجرا کند. به طور رندوم به سراغ یکی از کارگران این کارگاه و زندانیان زندان قزلحصار میروم. برای شروع گفتوگو و پرسیدن سوالاتی که آماده کرده بودم، در ابتدا معذب هستم. بالاخره جلو میروم و میپرسم: «میشود یک گفتوگو درباره انتخابات داشته باشیم؟ لازم نیست خودتان را معرفی کنید.» میپذیرد. میگوید که نمیداند رئیس مجلس چه کسی است. دو سالی است که به جرم حمل مواد مخدر زندان است و از فضای بیرون زندان هم خبر ندارد. موقع انتخابات ریاستجمهوری، پای صندوق رای میرفت و انتظاراتش از یک نماینده مجلس هم این است که هوای زندانی، خانواده زندانی و گرفتاریشان را با توجه به گرانی و وضعیت اقتصادی، داشته باشند.
به سراغ یکی دیگر از زندانیها میروم. میپرسم: اخبار انتخابات را دنبال میکنی؟ اطلاع داری الان رئیس مجلس کیست؟ کدام یک از نمایندههای مجلس را میشناسی؟ میگوید: «بله. آقای محسنیاژهای است! دکتر اللهیاری را میشناسم.»
احتمال میدهم که منظورش عباسعلی اللهیاری یکی از نمایندگان دوره ششم و هفتم مجلس شورای اسلامی است. به سراغ یکی دیگر از کارگران حاضر در مراسم میروم. همین سوالات را میپرسم و پاسخ میدهد: «به نظرم اصولگرا روی کار بیاید برایمان بهتر است. همه برمیگردیم سر زندگیمان. ما همه به جرم مصرف مواد مخدر در یک طرح دستگیر شدیم! همه زن و بچه داریم. مستاجریم. یک بچه فلج دارم. خدا را خوش میآید بهخاطر یک گرم مواد 23 ماه زندان بکشم؟» سراغ رئیس مجلس را هم که میگیرم، جواب میدهد: «رئیس مجلس دکتر رئیسی است!»
چند سال است که رقابت بین دو گروه اصولگرا و اصلاحطلب است
از همان ردیف باز هم بهطور رندوم میروم سراغ یکی دیگر از زندانیان اما اینبار ترجیح میدهم سراغ کسی بروم که به نظر میرسد، جوانتر است. میپرسم: «اخبار را دنبال میکنی؟ به نظر شما اصولگراها بالا بیایند بهتر است یا اصلاحطلبان؟» پاسخ میدهد: «کم و بیش دنبال میکنم. اما چندین سال است که رقابت بین همین دو گروه است، درست است؟ اما چه فایدهای به حال مردم میکند؟ کاری برای مردم کردهاند در این چند سال؟ ریشهیابی میکنند مشکلات را؟ من در ستاد انتخاباتی هم بودم. همه نامزدها فقط میخواهند به مجلس ورود کنند. همین. این هزینههای هنگفتی که میکنند، معلوم است که قرار است بعدا جبران کنند. اما یکیشان میگوید که این حقوق را نمیخواهم و باید به فکر مردم باشم؟ باید به فکر مردم باشند. مجلس مال مردم است. اما نمایندهها تبدیل شدهاند به افرادی که از بیرون خط میگیرند. خط میگیرند که درباره یک لایحه رای موافق بدهند یا رای مخالف. اینها باید دیده شود. مجلس به فکر مردم نیست. من همه چیز را آن بیرون که بودم، دنبال میکردم. اما الان اینجا از لحاظ روحی خوب نیستم ولی باز هم موضع خودم را نسبت به مجلس و انتخابات دارم. گاهی اگر یک مصوبه برایشان سود داشته باشد بدون اینکه نظری بدهند، تصویبش میکنند، حتی اگر آن مصوبه مشکل داشته باشد. شاید خیلی هزینهها هم برای این مصوبه برود. این هزینهها در هر دوره چقدر است؟ چندین میلیارد هزینه هدر میرود؟ همین هزینهها را اگر جمع کنند، با آن رقم حال چندین خانواده حاضر در این جمع درمان میشود؟ من دیگر رای نمیدهم. زمانی رای میدهم که نمایندهها کاری در حق مردم بکنند. هر نمایندهای فقط به فکر استان خودش است. لابی میکنند و به نفع استان خودشان رای جمع میکنند. اینها بد است. اما در هر صورت من با اصولگرا بیشتر موافقم اگر به فکر مردم باشند.»
نماینده مجلس باید مردمی باشد
بعد از چند گفتوگوی بدون محتوا و پاسخهای عجیب و غریب، بالاخره یکی از زندانیان نام رئیس مجلس را درست میگوید. باز هم رندوم به سراغ یکی دیگر از حاضران مراسم میروم. میگوید فرصت نمیکند اخبار را دنبال کند و حتی اطلاعی ندارد رئیس مجلس فعلی کیست. یکی دیگر از زندانیان هم اطلاعی از نام و نشان نمایندههای حاضر ندارد ولی میگوید انتظار دارد نماینده مجلس مردمی باشد و از آنجایی که نماینده مردم است باید به فکر مردم باشد.
مردم به دلیل مشکلات اقتصادی پای صندوق رای نرفتند
برای گفتوگو سراغ یکی دیگر از حاضران مراسم میروم و میپرسم: رئیس مجلس را میشناسی؟ به نظر شما در انتخابات پیشرو اصولگراها بالا بیایند بهتر است یا اصلاحطلبان؟ بیدرنگ جواب میدهد: «بله! اختیار دارید. اگر رئیس مجلس را نشناسم که دیگر هیچ چیز از جامعه نمیدانم! اما به نظرم اگر اصلاحطلبان بالا بیایند بهتر است. چون میانهروتر هستند. مردم تقریبا تمایلشان به اصلاحطلبهاست. اصولگراها هم سیستم خودشان را دارند. البته تفاوت زیادی بینشان نیست ولی به نظر من اصلاحطلبان بین مردم رای بیشتری دارند. البته این تحلیل شخصی من است و انتخاب نماینده هم یک امر شخصی است. از طرفی هم نمیدانم بین این دو گروه کدام یک بیشتر صلاحیتشان تایید شد. من یکی دو دوره مجلس رای ندادم. به دلیل مشکلات اقتصادی و نارضایتی که نسبت به وضعیت اقتصادی داشتم، رای ندادم. فقط من نبودم. بسیاری از مردمی که پای صندوق رای نرفتند، به نظرم دلیلشان مشکلات اقتصادی بود. مردم مشکلات اقتصادیشان حل شود، کاری به بازیهای سیاسی ندارند. به نظر من بیش از 80 درصد مردم مشکلات اقتصادی دارند. از طرفی دیگر هم مجلسیها، چیزهای خوب دیگر تصویب نمیکنند! یک نمونهاش همین سن بازنشستگی بود. مردم دیگر وقت زندگی ندارند.»